دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


رویارویی اسطوره و واقعیت


رویارویی اسطوره و واقعیت
جنگ، یك واقعیت تلخ است و گاه گریزناپذیر، سینمای آن نیز باید چنین باشد. سینمای جهانی جنگ یا آنچه در ایران با عنوان دفاع مقدس یاد می شود، ژانری پرطرفدار، مردمی و پرهزینه در عالم سینما به شمار می رود.
در سال های جنگ هشت ساله ایران و پس از آن، سینمای جنگ از دل تصاویر مستند و پشت صحنه های حماسی جبهه ها، به پررنگ ترین ژانر فیلمسازی ایران تبدیل شد و شمار زیادی از هنرمندان را در خود پرورش داد. سینمای جنگ داستانی پس از گذر از سینمای مستند، راه ساختار پشت خاكریزی (شبه تاریخی) را پیش گرفت و به بازسازی عملیات جنگی در قالب تصاویر جذاب پرداخت. این روند تا پایان جنگ و یك دهه و نیم پس از آن نیز ادامه داشت، ولی دیگر جنگی در ایران نبود. حالا آدم های بازمانده از جنگ در اجتماع دیده می شدند؛ با ایده ها و افكاری گاه متفاوت و نیز گاه هزاران درد و رنج ماندگار تا... پایان سخت زندگی.
بررسی ها نشان می دهد دهه سوم سینمای جنگ در كشور ما از آن فیلمسازان تازه نفسی بوده است كه تجربه تصویری خود را در جبهه ها پشت سر گذاشته و با نگاه واقعی تری به ماجراها و آثار جنگ در اجتماع روز خود می پرداختند، از این رو با استقبال بسیار مردمی روبه رو شدند و در مقابل فیلم های پشت خاكریزی (شبه تاریخی) به تدریج مورد كم مهری مخاطب قرار گرفتند و فیلمسازان این نسل نیز بعضاً از آنجایی كه نتوانستند یا نخواستند خود را با زبان روز مردم هماهنگ كنند، به دل تنهایی خویش خزیده و از صحنه سینما دور شدند.
سینمای جنگ به طور كلی در ایران به دو بخش تقسیم می شود؛ سینمای پشت خاكریزی كه می خواهد روایتگر تاریخ جنگ باشد و سینمای اجتماعی جنگ كه به سرنوشت آدم های جنگ در جامعه ای دور از جنگ می پردازد. چرا نوع سینمای اول جنگ گاهی شبه تاریخی است؟! برای این منظور باید سینمای تاریخی را شناخت. تاریخ، سند است؛ بدون دستبرد انسان در آن. اقتباس تاریخی با روایت تاریخی اصل ماجرا متفاوت است.
ما در سینمای پشت خاكریز گاهی به دنبال روایت تاریخی از اصل ماجراها هستیم؛ به دنبال خشونت واقعی، مرگ واقعی، خون واقعی و... همه چیز واقعیت است. در سینمای تاریخی، به حقایق (آنچه باید باشد و آنچه اگر باشد بهتر است) پرداخته نمی شود. نمایش تاریخ، نمایش ماجراهای واقعی است، پس باید به واقعیت رویدادهای جنگ بپردازد، اما بسیاری از كارشناسان را عقیده بر آن است كه برخی واقعیت های تاریخی در برخی از فیلم های جنگی ما كمتر مورد توجه قرار داده اند. ما در سینمای جنگ خود – برخلاف هدف ژانر سینمای جنگ جهان – كمتر به چرایی جنگ و آثار آن و نمایش واقعیت ها برای روشن شدن دید تماشاگر نسل جدید پرداخته ایم و بیشتر فیلم های ساخته شده در این ژانر، فیلم هایی مملو از اسطوره پردازی_ – آن هم از نوع بدساخت و غیرقابل باور آن – است و در این وضعیت نباید گله مند باشیم كه چرا سینمای جنگ اجتماعی از اقبال خوشی نزد تماشاگر سینما برخوردار است. سینمای اجتماعی چه جنگی، چه حادثه ای، چه ملودرام و چه تراژدی باشد، واقعیت موجود آدم های زمانه است. هرچند كه از سال های ۷۵ و ۷۶ به بعد جریانات سیاسی هم وارد فیلم های ما شد و سهم عمده ای از فروش فیلم ها را به خود اختصاص داد، اما مگر سیاست چیزی غیر از واقعیت زندگی است؟ هنوز هم بسیاری از فیلم های جنگی اجتماعی یك دهه اخیر با گذشت چندین سال، پرمخاطب است. چرا؟ چون حرف دل مردم است.
اگر می خواهیم بدانیم چرا بخشی از فیلم ها و فیلمسازان تاریخی جنگ از اقبال خوش برخی فیملسازان اجتماعی جنگ برخوردار نشدند، بهتر است تاریخ فیلمسازی خود را مرور كنیم. بهتر است با یك بررسی دقیق، دلیل گرایش مردم به مجموعه فیلم های "میرزا كوچك خان، دلیران تنگستان، سربداران و..." را موشكافی كنیم. آیا دلیل آن چیزی جز پرداختن به واقعیت حوادث در این فیلم های تاریخی بود؟! آیا دلیل آن چیزی جز واقعی بودن و نه اسطوره بودن آدم های آنها بود؟! فیلمسازان خوشنام سینمای جنگ امروز، جنگ را در امروز وطن جست وجو می كنند؛ در شیمیایی ها، در دست و پای قطع شده جانبازان، در موج های انفجار درون سرها، در خانواده های فرزند از كف داده و در آرمانهایی كه دفاع یك ملت از حریم_ ارزشها و موطن خود را شكل می دهد.
منبع : هفته‌نامه آتیه