دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

پوست‌اندازی جامعه پیر اروپا


پوست‌اندازی جامعه پیر اروپا
با آن كه پیروزی نیكولا ساركوزی از مدت ها قبل برای بسیاری از آگاهان به مسائل فرانسه قابل پیش بینی بود، اما تبعات و نتایج این پیروزی از طرفی در داخل و خارج فرانسه برای مخالفان و منتقدان دیدگاه ها و اقدام های او، ناخوشایند و پذیرش این پیروزی سخت و دشوار بوده و از سوی دیگر برای ناظران بی طرف و هواداران او مهم و تعیین كننده تلقی شده است.
با نگاهی سطحی و سریع به حجم و تنوع مطالبی كه قبل و بعد از پیروزی او در مطبوعات فرانسه و جهان منتشر شده، می توان به این نتیجه رسید كه پیروزی ساركوزی صرفاً موفقیت یك حزب سیاسی در رقابت با حزب رقیب و برنامه های آن نیست، چرا كه این امر به صورت معمول در نظام های دموكراتیك جهان رخ می دهد و ابعاد آن حتی با بزرگنمایی تحول در جهت گیری های سیاسی داخلی و خارجی قبلی، از محدوده چارچوب ها و واقعیات عینی مانند نیازهای اقتصادی، حضور در پیمان ها و اتحادیه های جمعی، شرایط جغرافیایی و ژئوپولتیك و وجود رقبای منطقه ای و بین المللی چندان فراتر نمی رود.
به علاوه دولت های جدید پیش از هر چیز، اهتمام خود را بر عملی كردن وعده های انتخاباتی و رفع موانع و مشكلات برای كسب رضایت مردم و انتخاب مجدد خود صرف می كنند، لذا دوره زمانی فعالیت ها و نیز شعاع تغییرات آنها محدود است. همچنین این واقعیت را هم نباید از یاد برد كه فرانسه به عنوان یكی از شش كشور صنعتی و نیز عضوی از پنج عضو دائم شورای امنیت یك قدرت متوسط اقتصادی و صنعتی در میان كشورهای برتر جهان است و دامنه تحولات آن بالطبع در حد قد و قواره این كشور نبوده و به یكباره با پیروزی یك رئیس كشور این حد و اندازه، كوچكتر و یا بزرگتر نخواهد شد.
این مقدمه كه صرفاً تأكیدی بر یك رشته امور بدیهی در صحنه سیاست و روابط بین الملل است را باید در كنار توجه به نكات و مسائل دیگری چون شخصیت و جایگاه ساركوزی، چرایی، چگونگی و نیز اهمیت طرح ها و اولویت های او برای سیاست داخلی و خارجی فرانسه، میزان انطباق دیدگاه های او با واقعیات داخلی این كشور و شرایط جامعه بین المللی، درجه تغییرات ایجاد شده در سیاست های كنونی داخلی و خارجی فرانسه و بالاخره نتایج ملی، منطقه ای و جهانی اجرای طرح ها و برنامه های او قرار داد.
بی شك بازگویی همه این نكات در قالب یك مقاله امكانپذیر نیست، اما تأكید بر جهاتی كه بتواند عمق و مسیر تحولات سیاسی اخیر فرانسه را نشان بدهد، ضروری می نماید.
نخستین نكته ای كه باید بدان اشاره كرد تحلیل میزان مشاركت بسیار بالای مردم فرانسه در دو مرحله انتخابات اخیر ریاست جمهوری فرانسه است. میزان مشاركت مردم فرانسه در مرحله اول انتخابات ۸۴‎/۶۵ و در مرحله دوم ۸۳‎/۹۷ از چهل و چهار میلیون جمعیت واجد شرایط بوده است.
این میزان مشاركت كه در پنجاه سال گذشته در اروپا و خود فرانسه بی سابقه بوده است، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، زیرا سوای آن كه نشانه اهمیت نتایج انتخابات برای مردم فرانسه است، حكایت از نوعی نارضایتی از گذشته و درخواست برای تغییر شرایط موجود دارد و اتفاقاً هر دو كاندیدای رقیب بر فاصله گرفتن از گذشته و ترسیم آینده ای متفاوت و موفق تأكید داشتند.
نیكولا ساركوزی كه دبیركل حزب حاكم بود، با فهم دقیق این خواست مردم و نیاز جامعه، به صورت تمام عیار بر گسست از گذشته پافشاری و آن را شعار انتخاباتی خود قرار داد. وی درخواست تغییر و تفاوت در شیوه مدیریت كشور را تقریباً از اواسط دوره دوم ریاست جمهوری شیراك با صدای بلند تبلیغ می كرد و حتی گفته می شود علاوه بر ژان لویی دوبره رئیس مجلس ملی فرانسه (شیراكی تمام عیار) كه ساركوزی را به ناسپاسی و جاه طلبی متهم می كرد، خود ژاك شیراك نیز مدت ها وی را بایكوت كرده و به خیانت و خنجر زدن از پشت متهم می كرد.
موفقیت ساركوزی در این بود كه ضمن عدم قبول هرگونه مسئولیت همراهی با شیراك، به عنوان عضوی از كابینه او، توانست دیدگاه های جناح راست را برای اصلاحات در كشور تنها راه موفقیت جلوه داده و صرفاً الگو و شیوه مدیریت این اصلاحات را زیر سؤال ببرد، درحالی كه خانم سگولن رویال به صورت یك رقیب ایدئولوژیك جناح راست محتوای برنامه ها و ایده های حزب حاكم را زیر سؤال برد و تلاش كرد نارضایتی و خواست مردم مبنی بر تغییر را از این طریق و با تبلیغ برنامه های حزب سوسیالیست هدایت و جهت دهی كند. بدون شك پیروزی ساركوزی هم به معنای مقبولیت جایگاه و شخصیت وی نزد مردم فرانسه برای تصدی پست مهمی چون ریاست جمهوری این كشور و هم به منزله انتخاب مسیر و محتوای برنامه های او برای اداره كشور بود.
چپ های فرانسه كه در زمان فرانسوا میتران به مدت چهارده سال به عمومی كردن بانك ها، افزایش مالیات ها و دولتی كردن خدمات عمومی در سطح گسترده دست زده و مشروعیت خود را به عنوان الگوی دولت رفاه از مرام های كمونیستی و عقاید سوسیالیستی می گرفتند، پس از فروپاشی شوروی و بلوك كمونیستی در شرق اروپا دچار بحران عقیدتی شدند و بدون آن كه بخواهند یا بتوانند این بحران ها را حل كنند به انشعاب های گسترده ای دست زدند.
از طرف مقابل جناح راست فرانسه از همان ابتدای روی كار آمدن ژاك شیراك در سال ۱۹۹۵ به دلیل ناتوانی دولت آلن ژوپه در تحقق وعده های انتخاباتی وی مانند كاهش بیكاری و مالیات ها، بازسازی سیستم آموزشی و ایجاد ارتش حرفه ای و ... و نیز طرح مسائلی چون سوءاستفاده شیراك از اموال دولتی در زمان ریاست او بر شهرداری پاریس، با افول محبوبیت و اعتصاب فلج كننده در سطح داخلی روبرو شد كه مجموعه این عوامل منجر به انحلال دولت و انجام انتخابات پارلمانی زودهنگام و پیروزی مجدد چپ ها و تشكیل دولت همزیستی به ریاست لیونل ژوسپن با تمام نابسامانی های خاص این دوران بویژه بحران سیاسی میان رئیس جمهور و نخست وزیر بر سر اعلام خودمختاری جزایر كرس از سوی ژوسپن شد.
با این حال در این زمان از سویی به دلیل تقویت جریان راست افراطی در فرانسه به ریاست ژان ماری لوپن و از سوی دیگر به خاطر وجود نابسامانی عقیدتی، سیاسی و سازمانی چپ ها، ژاك شیراك توانست با وجود نارضایتی شدید مردم از كارنامه اش كه حتی در سیاست خارجی نیز توفیق قابل توجهی نداشت، صرفاً در انتخاب سخت میان بد و بدتر با میزان آرای بسیار كمی در حدود ۱۹ درصد به پیروزی برسد.
شیراك از سال ۲۰۰۲ به بعد با استفاده از تجربه تلخ دور نخست ریاست جمهوری خود سیاست تغافل درباره نحوه اداره امور داخلی كشور كه درواقع همان پیاده كردن شعارها و برنامه های انتخاباتی خود بود را پیش گرفت و تلاش كرد تا با مسئول جلوه دادن نخست وزیران خود در قبال نابسامانی ها و ناكارآمدی ها، بار مسئولیت ها را از دوش خویش برداشته و صرفاً امر اداره سیاست خارجی را به شیوه های كاملاً شخصی و سلیقه ای به عهده بگیرد.
شاید تاكتیك شیراك آن بود كه خود را برای بار سوم هم نامزد پست ریاست جمهوری كند درحالی كه این بار افول شدید محبوبیت او نزد افكار عمومی منجر به ظهور منتقدان داخلی از میان حزب او ام پ (حزب حاكم) و حزب هم پیمان وی اف.د.اف به ریاست فرانسوا بایرو شد. در این ارتباط زمانی كه ژان پی رفرن نخست وزیر سوم شیراك ناچار به استعفا شد محبوبیت وی تا حد هشت درصد و محبوبیت آقای شیراك به صورت متغیر به رقمی در حدود ۱۹ تا ۲۳ درصد كاهش یافته بود.
ناتوانی مجدد شیراك در تحقق وعده هایی مانند كاهش سی درصدی مالیات ها ظرف پنج سال در كنار تورم ناشی از پیوستن به پول واحد اروپایی (یورو)، بیكاری ناشی از ادغام شركت های دولتی و طرح موضوع هایی مانند قانون اساسی اروپا كه به دلیل سیاسی و اجتماعی در برخی از كشورهای اروپایی و حتی در خود فرانسه (به عنوان یكی از بانیان این میثاق) در سال ،۲۰۰۴ با قریب ۵۴ درصد آرا رد شده بود، موجب شد تردیدهای اساسی در روش اجرای اصول و سیاست های گلیستی مانند كاهش پایدار نرخ مالیات ها، كنار گذاشتن سیاست كنترل قیمت ها، حركت به سمت آزادسازی اقتصاد و خصوصی سازی تجارت و همچنین به دنبال وقوع شورش های عمومی حومه ها در سال ۲۰۰۵ و كشف مكرر شبكه های افراطی تروریستی در فرانسه در مبارزه قاطعانه علیه جرم، جنایت و تروریسم در افكار عمومی فرانسه پیدا شود و موفقیت هایی مانند اصلاح نسبی خدمات عمومی، حقوق بازنشستگی، بهبود سیستم های خدمات درمانی و بهداشتی، كاهش تصادف های جاده ای و خیابانی و بالاخره كاهش تصدی گری دولت در امور اقتصاد و تجارت چندان به چشم نیاید و موقعیت حزب حاكم به صورت جدی به خطر افتد.
در این دوران حساس باید به این واقعیت اشاره كرد كه نیكلاساركوزی با نوعی فداكاری سیاسی و جسارت خاص در دو كابینه ژان پی رفرن و دومینیك دو ویلپن به ترتیب با قبول پست وزارت اقتصاد و دارایی و نیز وزارت كشور و امنیت عمومی فرانسه به ایفای نقش موفق پرداخت و همین امر موجب محبوبیت او نزد افكار عمومی این كشور با وجود عضویتش در حزب حاكم شد.اقدام های ساركوزی البته در این دوران بخشی از جامعه فرانسه مانند سندیكاها و اقلیت های مذهبی و از جمله مسلمانان حومه شهرهای بزرگ را ناراضی ساخت اما در عین حال نمی توان از ذكر این واقعیت مسلم هم چشم پوشی كرد كه با تلاش او بود كه برای نخستین بار جمعیت هفت میلیونی مسلمانان فرانسه به عنوان نخستین جمعیت مسلمانان اروپا دارای نهادهای قانونی و تشكل های رسمی شدند و حقوق اجتماعی و سیاسی آنان در مقایسه با گذشته و نیز در قیاس با اقلیت های دیگری چون یهودیان این كشور (كه از مدت ها قبل صدها تشكل و سازمان نهادینه شده و قوی داشتند) به رسمیت شناخته شد.
ظهور پدیده ای به نام سیاستمداران نسل جدید كه با ایده ها و مسئولیت پذیری های خاص خود شیوه سیاستمداران نسل گذشته چون شیراك را زیر سؤال می بردند، از همین زمان شكل گرفت و ساركوزی با تعمیق این تفاوت ها، ایده گسست از گذشته و نوسازی و نواندیشی در ایده های گلیستی را مطرح كرد. به تحقیق می توان گفت تداوم موجودیت و حاكمیت حزب راست فرانسه ظرف چندین سال گذشته عمدتاً از طریق بازسازی و تطبیق خلاق اصول گلیستی با شرایط و مقتضیات زمان در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی محقق شده و نیكلاساركوزی با تشكیل بموقع شرایط ، ظرف پنج سال گذشته توانست افكار عمومی فرانسه را بار دیگر معطوف به اهمیت این ایده های بازسازی شده كند.
اعتراض های عمومی سندیكاهای كارگری و دانش آموزی نسبت به قانون كار فرانسه در زمان نخست وزیری دومینیك دو ویلپن در سال ۲۰۰۶ كه قریب به سه ماه به طول انجامید نشان داد حزب راست حاكم تنها در صورتی خواهد توانست آرای مردم فرانسه را كسب كند كه به یك اصلاحات جدی درونی تن در دهد و این در واقع همان سیاستی بود كه ساركوزی از مدت ها قبل آن را مطرح كرده بود.
حزب سوسیالیست فرانسه بسیار امیدوار بود كه اعتراض ها و انتقادهای وارد شده بر حزب حاكم در نزد افكار عمومی موجبات شكست آن را در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۷ فراهم كند، اما ضعف كاندیدای اصلی مطرح شده حزب مذكور برای این انتخابات مانند نداشتن سوابق مدیریتی و گاف های سیاسی متعدد او درباره اظهار نظر پیرامون مسائل سیاست خارجی و داخلی فرانسه و پخش شدن آرای هواداران چپ ها به دلیل تعدد كاندیداهای آنها كه خود ناشی از بحران فكری و سیاسی و رقابت های منفی درونی جناح چپ فرانسه بود، در كنار سازماندهی مناسب و یكپارچگی حزب راست فرانسه و اقتدار شخص ساركوزی و شعارهای او برای افزایش اقتدار فرانسه در اروپا و جهان و همچنین حمایت اكثریت احزاب اروپایی از روی كار آمدن او نتایج قابل پیش بینی پیروزی ساركوزی را رقم زد.
بر اساس آنچه گفته شد روی كار آمدن ساركوزی از یك سو محصول نیازهای واقعی جامعه و شناخت دقیق و بموقع این نیازها از سوی نیكلا ساركوزی و وجود ضعف همزمان در دو جناح راست و چپ فرانسه برای پاسخگویی به این نیازها بود و از سوی دیگر شعارهای دولت رفاهی سوسیالیست ها با وجود آن كه در دوره آزادسازی اقتصادی میزان رفاه و قدرت خرید جامعه توأم با كاهش سوبسیدها كمتر از گذشته شد، نتوانست با همه شكایت ها و نارضایتی مردم نظر آنها را جلب كند و بر عكس دیدگاه ساركوزی برای كار، تولید و انضباط بیشتر و ایجاد رفاه و رفع فقر از طریق ایجاد توسعه قوی تر پذیرفته شد.
در پایان یادآوری این نكته ضروری است كه برخی وقوع ناآرامی ها و شورش های فرانسه را ناشی از اظهارات ساركوزی مبنی بر اراذل و اوباش خواندن حومه نشینان به دنبال اعتراض مهاجران به رفتار پلیس با دو جوان متخلف سیاه پوست توصیف كرده اند كه این امر البته در شرایط حساس آن مقطع اشتباه مسلمی از ناحیه ساركوزی بود، اما باید دانست كه در شرایطی كه این جمعیت از فقر اقتصادی، نابرابری اجتماعی و محروم بودن از خیلی از حقوق سیاسی به دلیل مشكلات اقامتی رنج می برد، رفتار غلط پلیس و نیز اظهارات شخص ساركوزی را نمی توان عامل اصلی این شورش ها دانست.
همچنین باید این نكته را افزود كه اكثریت مسلمانان در مناطق شهری به آقای ساركوزی رأی داده اند و انتخاب یك وزیر زن مسلمان برای پست وزارت دادگستری فرانسه نشان از هوشمندی ساركوزی در برخورد با مشكلات اجتماعی و سیاسی این كشور دارد.
در عین حال باید اضافه كرد سیاست های سختگیرانه ساركوزی درباره مسأله مهاجرت همچنان برای بخش زیادی از مهاجران و مسلمانان مشكل آفرین است اما در دید كلان تر افزایش مهاجرت های غیرقانونی به كشورهای اروپایی و بویژه فرانسه كه بیشترین جمعیت مهاجر را دارد نیز موانع و محظورات زیادی برای سیاستمداران فرانسوی ایجاد كرده و نارضایتی های متعددی را در شهروندان فرانسوی دامن زده كه تقویت جناح های راست افراطی و بیگانه ستیز را در همین ارتباط باید بررسی كرد.
امید مردم فرانسه و انتظار خیلی از كشورهای اروپایی آن است كه ساركوزی بتواند مشكلات متعدد اقتصادی در كشوری را كه گفته می شود دارای یكی از بالاترین آمار بیكاری است، ظرف مدت هشت سال و در یك برنامه ریزی فشرده، مؤثر و در عین حال كمتر دردناك مرتفع كند. وی پیش از این در برخی از سخنرانی ها و همچنین كتاب های منتشر شده اش گفته است كه می خواهد الگوی برنامه های اقتصادی تونی بلر در انگلستان را به شیوه ای متناسب با شرایط داخلی این كشور اجرا كند. الگویی كه در فرانسه به بلریسم معروف شده است.
در هر حال باید دید بلریسم چه اندازه با دوگلیسم قابل تلفیق است و این كه بلریسم آیا فرانسه را به سوی لیبرالیسم افراطی اقتصادی می برد یا آن كه سنت های قوی سوسیالیستی فرانسه نهایتاً به ساركوزی هم خیلی میدان جولان دادن نخواهد داد و ساركوزی تنها خواهد توانست بخشی از مشكلات اقتصادی كنونی را از طریق یك فرمول ابداعی خود حل كند. چیزی كه نه دوگلیسم، نه بلریسم و نه لیبرالیسم به شكل شناخته شده آن خواهد بود. اگر این فرمول با موفقیت اجرا شود شاید آنچه ماحصل این تلاش ها و تحولات خواهد بود الگویی به نام ساركوزیسم است كه این به معنای نهادینه شدن قطعی اصلاحات ساركوزی و آغاز دوران جدیدی در فرانسه به عنوان یك نقطه عطف در سیر تحولات و اصلاحات اقتصادی است. پیش بینی برخی از كارشناسان این است كه برخلاف كشورداری شیراك كه هیچ نقطه عطفی بویژه از نظر اقتصادی در بر نداشته، ساركوزی بتواند تحولات عمیقی را در این كشور ایجاد كند. تحولاتی كه نه از سر اقدام های نمایشی و تاكتیكی، بلكه به واسطه وجود استراتژی حساب شده وی و تیم كاریش اجرا خواهد شد.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید