سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


فقط یک‌سقف،همین


فقط یک‌سقف،همین
مسکن جزو اصلی‌ترین نیازهای زندگی انسان‌هاست و نمی‌توان زندگی انسان را بی‌سقفی بالای سر تجسم کرد (این سقف البته ممکن است از هر جنسی باشد از جمله از جنس نخ و پارچه و نمد مثل چادر) به هر حال زندگی انسان در شهرها و روستاها با مسکن او تعریف می‌شود و این مسکن ارزش بسیاری در زندگی او می‌یابد و البته گرانی مسکن هم باعث می‌شود که این ارزش گاه بلای جان انسان‌ها شود. همه می‌دانند که این روزها مسالهء تامین مسکن یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های مردم در شهرهای بزرگ و به‌خصوص در تهران است و مسکن روز‌به‌روز گران و گران‌تر می‌شود.
تلاش کرده‌ایم تا حداقل قیمت مسکن در برخی مناطق شهر و حداقل قیمت لازم برای داشتن یک سرپناه را به دست بیاوریم.
حتی اسم محله‌اش هم به گوشم نخورده. یک اتاق ۳۰ متری به علاوهء سرویس بهداشتی بدون آشپزخانه (خب معلوم است که در این خانه هال و اتاق پذیرایی و اتاق خواب همه در ۳۰ متر مربع جمع‌شده‌اند) و باید نهایت استفاده را از آن ببرید. صاحبخانه طبقهء بالا زندگی می‌کند و آن‌طور که این آقا از پشت تلفن برایم می‌گوید به هیچ عنوان آدم معاشرتی نیست و این جمله مساوی با این است که مهمانی و خاله‌بازی تعطیل است و بهتر است از تنهایی دق کنید. این اتاق یک حیاط ۱۰ متری دارد که استفاده از آن مشترک است. نگرانی‌ام را در مورد نداشتن آشپزخانه توضیح می‌دهم و او می‌گوید: «زن صاحبخانه خانم بدی نیست و اجازه می‌دهد که روز جمعه در آشپزخانهء او آشپزی کنی اما در طول هفته با یک گاز پیک‌نیکی می‌شود مشکل را حل کرد و اما مسالهء مهم گاز، او آن‌قدر از مزیت‌های گاز برایم سخنرانی کرد که یک لحظه فکر کردم در خیابانی در شمال‌شهر دارم یک ویلا اجاره می‌کنم. خب فکر می‌کنید قیمت این خانهء رویایی برای اجاره چه‌قدر بود! مفت. حتی نمی‌توانید فکر کنید که چه قیمت عالی‌ای داشت; دو میلیون تومان پیش و ماهی ۱۰۰ هزار تومان اجاره یک اتاق فقط ۳۰ متری که با اضافه شدن یک گاز پیک‌نیکی آشپزخانه‌دار هم می‌شود و بسیاری از وسایل مورد نیاز خانواده اصلاً در آن جا نمی‌شود، ماهانه یکصد هزار تومان اجاره می‌خواهد به همین سادگی.
● لحظه‌های همگانی
یک جای دیگر که احتمالا همان طرف‌هاست زنگ می‌زنم و هنوز دهان باز نکرده صدایی از آن سر سیم می‌پرسد: «چند نفرید؟» می‌گویم: «خودم و همسرم، بچه نداریم!» مثل این‌که آن سوی خط گل از گلش می‌شکفد و می‌گوید آخر بچه‌های مستاجر قبلی صاحبخانه را خسته‌اش کردند و او به هیچ قیمت حاضر نیست به بچه‌دار خانه را اجاره بدهد.
کمی می‌خواهم راجع به خانه بدانم. خب مثل این‌که وضعیت این یکی خیلی بهتر از قبلی است. یک خانهء یک خوابه به اضافهء آشپزخانه، سرویس بهداشتی، تلفن، گاز، آب، برق و... تمام ویژگی‌های یک خانهء درست و حسابی را دارد. همه‌چیز تا این‌جا خوب پیش رفته اما ناگهان می‌گوید خب راه‌پله‌ها مشترک است و به همین‌خاطر نباید زیاد رفت‌وآمد کنید و...
همین الان دوزاری‌ام می‌افتد که یک خانهء دوبلکس قدیمی تبدیل به دو خانه شده و راه‌پله‌ها تنها راه ارتباطی است. فکر کنید با جدیت تمام در مورد یکی از مشکلات زندگیتان دارید بحث می‌کنید و یک نفر مثل پیام بازرگانی از پله‌ها بالا می‌رود!
قیمت این خانهء قدیمی بیست و چند ساله فقط دو میلیون تومان پیش و ماهی ۲۰۰ هزار تومان است. می‌بینید کاملا مناسب است اصلاً ممکن نیست در این خانه به شما بد بگذرد هر روز شاهد یک اتفاق جدید هستید و تجربه‌ها و لحظه‌های خانوادگی‌تان را با همسایهء عزیزتان قسمت می‌کنید ضمن آن که تقریبا نباید به میزبانی از هیچ‌کس هم فکر کنید اما بالاخره اجاره‌بهای فقط ۲۰۰ هزار تومان در ماه امکان فوق‌العاده‌ای است، مگر نه؟
● رو هوا قاپش بزنید
یک مقدار دیگر در صفحهء آگهی‌های روزنامه چشم می‌گردانم و یک خانه اکازیون معمولی در همان حوالی به چشم می‌خورد. یک خانهء چهار سال ساخت با زیربنای ۷۰ مترمربع با داشتن تمام امکانات رفاهی. قیمت: سه میلیون تومان پیش و ماهی ۲۵۰ هزار تومان است. این خانه همه چیز تمام است و هیچ مشکلی ندارد و به طور قطع می‌شود گفت یک همچین آپارتمانی در این منطقه حکم یک الماس را دارد و در آن‌جا بودن مساوی حس زندگی کردن است اما یک مشکل کوچک وجود دارد و این که به اشتباه فکر می‌کنید که با همین قیمت می‌شود در مرکز شهر یا حتی مناطق بالاتر هم خانه پیدا کرد. سپس با اعتماد به نفس کامل می‌گویید نه. بودجهء ما خیلی کم‌تر است و سراغ آگهی‌های دیگر در مناطق بالاتر می‌روید.
همین الان بزرگ‌ترین اشتباه تاریخ زندگی‌تان را کردید. یک همچین آپارتمانی که کف‌اش سرامیک است، آشپزخانه اپن و یک اتاق خواب با تمام امکانات رفاهی دارد در شهر چیزی حدود ۱۰ الی ۱۲ میلیون تومان پول پیش و بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ تومان اجارهء ماهانه می‌خواهد و شاید به آن تروتمیزی آن خانهء حاشیهء شهر هم نباشد، دیگر خودتان قیمت را در نزدیک به شمال شهر حدس بزنید.
● در یک کلام همه چیز کمال
برای خستگی در کردن و یک کم تفریح کردن یک خانهء رویایی و واقعا افسانه‌ای را روی صفحهء آگهی‌ها پیدا می‌کنم.
در شمالی‌ترین نقطهء تهران، سونا، استخر، جکوزی، سالن ورزش مجزا و ۱۵۰ متر حیاط.
سه اتاق خواب، دو سرویس بهداشتی و تمام امکانات رفاهی ممکن در یک کلام همه چیز کمال.
این خانه را برای رهن گذاشته‌اند یک حدس کوچک می‌زنید!؟ قیمت زیاد بالا نیست فقط ۱۱۰ میلیون تومان رهن کامل است!
البته به این فکر کنید که با _۱۱۰ میلیون پول نقد می‌شود در یک منطقه نسبتا خوب یک آپارتمان تا _۸۰ متری بخرید، به همین سادگی.
● دیگر کسی به کیفیت فکر نمی‌کند
خب تا اینجای کار تقریبا دستگیرمان شد که برای داشتن یک سقف که تو را از برف و آفتاب تند در امان بدارد کم‌کم داشتن حداقل یک میلیون تومان پیش و ماهی ۱۰۰، ۱۵۰ هزار تومان پول احتیاج است و برای داشتن خانه‌ای که حداقل استانداردهای لازم برای زندگی یک خانواده را داشته باشد به حداقل_ ۱۰ میلیون تومان پیش و ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان اجارهء ماهانه فکر کنید. کارمندی که ماهی ۳۰۰ هزار تومان درآمد ماهانه دارد کجا را باید اجاره کند و چقدر باید پول کرایه تاکسی و اتوبوس و... بدهد و چگونه غذا بخورد تا انرژی برای کار کردن داشته باشد و فصلی هم فقط یک دست لباس بخرد، چطور می‌تواند دوام بیاورد؟
همه می‌دانیم که مسکن روز به روز گران می‌شود و حالا دیگر بسیاری از مردم جامعهء ما نمی‌توانند به «کیفیت» مسکن خود فکر کنند، آن‌ها حالا فقط و فقط باید به حداقل‌ها فکر کنند و تمام تلاش خود را انجام دهند که هر ساله آن مسکن فعلی خود را حفظ کنند، البته هر سال هم از روز عقد قرارداد اجاره، باید تنشان برای فکر افزایش اجاره در سال بعد بلرزد.
المیرا حصارکی
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید