جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

روی صحنه تجربه


روی صحنه تجربه
«کرگدن» با سر و صدا به تئاتر شهر آمده، نمایشی به کارگردانی فرهاد آئیش که بیشتر سینمایی به نظر می رسد تا تئاتری. نمایشی براساس متن اوژن یونسکو که ستاره های سینما در آن به ایفای نقش پرداخته اند.
موضوع آمدن بازیگران سینما و تلویزیون بر صحنه تئاتر اتفاق تازه ای نیست. شاید سال ها پیش (۱۳۷۲) بود که مجید جعفری، ابوالفضل پورعرب و فریماه فرجامی را به اجرای «آنشب که تورو زندانی بود» دعوت کرد و رونق را به مدیر تئاتر شهر هدیه داد. به اعتقاد نگارنده نفس قضیه نه تنها محل اشکال نیست بلکه بسیار هم ارزشمند است که بازیگران سینما از سایه حضور در هنر مادر تئاتر نظم و تمرکز بیاموزند و به ابزار کار خود (بدن، صدا، بیان، حس) نیروی تازه ای ببخشند. بازیگران مهاجر هم ادای دینی به خاستگاه خود کرده و یادآور توانایی خود روی صحنه تئاتر باشند. اما آئیش به جای بهره گیری از توانایی بازیگران مهاجر تئاتر یا استفاده از شور و شوق بازیگران شناخته شده سینما، خود مسحور این ستاره ها شده و کیفیت اجرایی را فدای جذب تماشاگر کرده است. او اینجا هم به جای توجه به متن قدرتمند اوژن یونسکو نمایشنامه خودش را اجرا می کند و از سوی دیگر بازی ها نیز در پس این متن بازنویسی شده و اجرای ضعیف گم می شوند. در این نمایش مهدی هاشمی (در نقش برانژه)، شهاب حسینی (بوتار)، آتنه فقیه نصیری (دیزی)، صابر ابر (پیرمرد)، مائده طهماسبی (زن صاحب گربه و دودار)، احمد ساعتچیان (ژان)، فرهاد آئیش و.‎.‎. بازی می کنند. هاشمی که پس از سال ها (حدود یک دهه) دوباره روی صحنه آمده، گرچه بازیگر توانایی است و خوب ظاهر می شود اما عالی نیست.
صابر ابر با گریم پیرمردی اش اساساً جای کار ندارد و البته در بازی دو نفره با آئیش نمی تواند در مقابل جنس بازی آئیش برابری کند. آتنه فقیه نصیری هم درک درستی از نقش ندارد و ضعفش در بازی صحنه فینال با صداسازی ناشیانه اش آشکار می شود. مائده طهماسبی که در نقش زن خوب ظاهر شده در جای دودار صدای زنانه اش بازی در نقش مرد را به باور نمی نشاند. اما شهاب حسینی که ظاهراً دو کار تئاتر دانشجویی هم داشته بیش از همه انرژی می گذارد و با آن که در مونولوگ های بلند نفس کم می آورد اما در مجموع بهترین بازیگر تازه کارهای میدان است. می ماند ساعتچیان که بازی خوبش میان بقیه گم می شود و نمی تواند تعادل ایجاد کند. «کرگدن» نمایشنامه ای در موضوع مقام والای انسانی است و می کوشد با بیان ابزورد داستان پوست انداختن مردم یک شهر و تبدیل شدنشان به کرگدن استحاله انسان را شکل عینی ببخشد. داستان از مقابل کافه ای آغاز می شود و به تدریج کرگدن ها شهر را در سیطره خود می گیرند تا آنجا که جز یک تن کسی باقی نمی ماند، برانژه ای که حالا در اکثریت کرگدن ها گرفتار شده است. به نظر می رسد این داستان حیرت انگیز در اثر فرهاد آئیش به کاری شتابزده و خسته کننده تبدیل شده است.

بهمن عبداللهی
منبع : روزنامه ایران