شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


تفاوت کار ما و آلمان در کجاست


تفاوت کار ما و آلمان در کجاست
در اروپا رسم است وقتی به دیدن کسی که خانه نویی ساخته است می روی، تو را اصطلاحاً از خانه رد می کنند؛ به عبارت دیگر اینکه خانه را به تو نشان می دهند، همه جایش را با سوراخ و سنبه. اینجا اتاق پذیرایی است، اتاق ناهارخوری، با آشپزخانه «اوپن»، اتاق خواب، اتاق خواب بچه ها، اتاق مهمان با سرویس مجزا، اتاق تلویزیون، اتاق مطالعه و خلاصه به تناسب هزینه یی که شده است تو فضاهای تعریف شده می بینی. امروزه می گویند زیستن با اندیشه و تفکر. و این را نیز می گویند که خرد، اندیشه و تفکر مکانیسم هایی هستند برای تقلیل پیچیدگی ها و هر چه پیچیدگی کمتر می توان به جرات گفت که موفقیت بیشتر. زیستن با اندیشه و تفکر در نظر من عبارت پرمحتوایی است. زیستن با اندیشه و تفکر در خانه، زیستن با اندیشه و تفکر در شهر و زیستن با اندیشه و تفکر در جامعه و اصولاً و نهایتاً زندگی کردن با خرد یا به عبارت دیگر خردمندانه زندگی کردن موجب راحتی، آسودگی، موفقیت، خوشحالی و خوشبختی آدم هاست.
● بولتزمین
ساختار شهری همیشه باید با آداب و سنن و فرهنگ یک جامعه همخوانی داشته باشد. جامعه یی که فرزنددوست است در ساختار شهری همیشه به بچه ها، نوجوانان و جوانان جامعه می اندیشد. در گذشته های دور که اندیشه زیست محدود بود شهرسازی هم محدود می شد به ساختن خیابان، جدول کشی، آب و برق و طبیعتاً خانه. هنوز هم مرسوم است وقتی می گویند «فلان چه آباد» اولین سوال این است که آنجا آب و برق و گازکشی هم شده است؟ این سه مهم، مهم ترین اندیشه شهریت است. وقتی می گوییم طبیعتاً بچه، اولین موردی که باید به آن فکر کنیم بازی است. جوامعی که بچه دوست اند به بازی و محل بازی بچه ها اهمیت زیادی می دهند. در سال های بعد از جنگ در آلمان محل بازی بچه ها خیابان ها بود. فوتبال خیابانی محصول همین سال هاست. بازیکن های خوبی مانند بکن باوئر، اووات و... با فوتبال خیابانی، آلمان را به قهرمانی جهان رساندند. وقتی در خیابان بازی می کنی، به غیر از حریفت با موانع زیادی روبه رو هستی که برای عبور از این موانع باید حتماً به توپ مسلط باشی؛ تسلط به توپ هم یعنی تکنیک. فضاهای تنگ همیشه عامل پرورش تکنیک نزد بازیکن است. آنهایی که در خیابان فوتبال بازی کرده اند به خوبی گفتار مرا درک می کنند. شلوغی خیابان استرس زاست. بازی سرعتی با دقت زیاد در فضایی که سر به هوایی الزامی است، همه شرایط را برای یک تمرین خوب در خود دارد. کشورهایی مانند برزیل که فوتبال خیابانی در آنجاها هنوز متداول است از درصد بالاتری از بازیکن های تکنیکی نسبت به کشورهای دیگر برخوردارند. با ازدیاد وسایل نقلیه و سنگینی ترافیک، فوتبال خیابانی هم آسیب دید و از بین رفت و با از بین رفتن فوتبال خیابانی نسلی هم با خصوصیات ویژه منقرض شد. ناپدید شدن اجباری فوتبال خیابانی، شهرداری را در آلمان به تفکر جدیدی واداشت. کشف جدید نامش Bolzplatz بود. «بولتز پلاتز» را می شود میدان محکم لگد زدن یا میدان شلیک ترجمه کرد.
من شخصاً ترجیح می دهم نامش را بگذارم «بولتزمین». «بولتزمین» ها، زمین های بی قواره با استانداردهای غیرمتداول بودند که به مالکیت شهرداری درمی آمدند و این نهاد آنها را با کشیدن فنس دور آن به زمین بازی تبدیل می کرد و در اختیار عموم می گذاشت. این زمین ها به این دلیل «بولتزمین» نام گرفتند که از هر کجای آن می توان دروازه حریف را هدف قرار داد و به آن شلیک کرد. خاصیت مضاعف «بولتزمین» ها این بود که علاوه بر فضای تنگ که تکنیک را متحول می کرد به دلیل محصور بودن زمین با فنس، کیفیت شوت زنی و گل زنی بازیکن ها را هم بالا می برد. فوتبال در «بولتزمین» بدون قید و شرط با قوانینی متغیر بدون سیستم و با قراردادهای خودبه خودی بازی می شود. در قرن بیست و یک به دلیل فشارهای زیاد و ترس و وحشت از آینده جوان ها به یک سری ورزش های دل بخواهی روی می آورند که در آن مسابقه نسبت برد و باختش هم چندان اهمیتی ندارد. تفاوت فوتبال در «بولتزمین» و باشگاه در این است که بازیکن در مورد اول هر طور که می خواهد بازی می کند؛ آزاد، رها و به دور از فشارهای روحی و روانی. او هر روز چند ساعتی به «بولتزمین» می رود تا از پیچیدگی های موجود در زندگی روزمره و مسائل بغرنجی که جامعه پسامدرن همچون موانعی غیرقابل عبور بر سر راه او گذاشته است، دور شود. دور شدن از پیچیدگی ها و موانع غیرقابل عبور، قدرت ابتکار را افزایش می دهد و به همین دلیل است که بازیکن های خیابانی اکثراً بازیکن های مبتکری از آب درمی آیند.
● دنیای پست مدرن و بچه ستیزی
تراکم شهری، سنگینی ترافیک، آپارتمان سازی، احتیاج مبرم به پارکینگ و قوانین محدودیت صوت و صدا به دسیبل سپس رفته رفته موجب از بین رفتن «بولتزمین» ها در ساختار شهری شدند. جامعه شناسان آلمانی با قوانین و شرایط موجود کم کم به این نتیجه رسیدند جامعه دیگر یک جامعه بچه دوست نیست و با وجود بعضی از قوانین ثبت شده و شرایط موجود در ساختار شهری، رفتار مردم به سوی بچه ستیزی تمایل پیدا کرده است. رکود فوتبال در آلمان، ضعف تکنیکی بازیکنان آلمانی و نبود ابتکار نزد آنها فدراسیون فوتبال را دلواپس کرد. آلمان ها مثل ما دل گنده نیستند. آنها وقتی دلواپس می شوند خیلی سریع به فکر راه چاره می افتند. دکتر «تئو سوانسیگر» رئیس فدراسیون فوتبال آلمان مردی برخاسته از دنیای آماتورها خیلی سریع یکی از راهکارها را در دستور روز قرار داد؛ اگر فوتبال خیابانی در آلمان دیگر امکان پذیر نیست پس «بولتزمین» ها را به اندازه کافی راه بیندازیم. «سوانسیگر» به خوبی می داند که این سرمایه گذاری در وهله اول به نفع آماتورها ست. به این شکل عشق اش را به آنها نشان می دهد در عین حال که خوب می داند از صد هزار بچه اگر پنجاه هزار نفر از «بولتزمین» به بوندس لیگا برسند فوتبال آلمان از دام کم کیفیتی رهایی خواهد یافت. از طرفی وقتی فدراسیون بخواهد دیگران هم خواهند خواست. مثلاً «رانگلر» موسسه معروف تولید البسه فوراً دست به نوسازی «بولتزمین» های متروک در شهرهای آلمان زد؛ پس از اتمام کار اولین تورنمنت به خرج «رانگلر» برگزار شد. موسسات تولیدی احتیاج به تبلیغ داشتند و کجا بهتر از فوتبال؟ آنها چشم بسته در فوتبال پول خرج خواهند کرد اگر که مطمئن شوند آدم های فوتبال آدم های تیغ داری هستند.
● رابطه رفاه و دوست داشتن
طی یک بررسی علمی آلمان ها چاق ترین ملت اروپایی شناخته شده اند. هر چقدر چاقی افزایش پیدا کند آدم ها برای دولت شان گران تر می شوند چون چاقی موجب بروز امراض گوناگون است و مرض هم طبیعی است که دوا و درمان می خواهد و دوا و درمان هم در آن جاها مربوط می شود به دولت. جامعه آلمان دچار بیماری جدیدی شده است به نام فقر تحرک که شدیداً برای دولت خرج برمی دارد. تراکم شهری، کمبود زمین و گران شدن آن، ازدیاد وسایل نقلیه و در اولویت قرار گرفتن ایجاد پارکینگ احداث «بولتزمین » ها را با مشکل روبه رو ساخته است. از طرفی برنامه های گوناگون کانا ل های متعدد تلویزیونی سکون را جایگزین تحرک کرده است. قوانین محدودیت سروصدا در محدوده شهری هم در سرراه ساختن «بولتزمین» ها نیز قوزبالاقوز شده است.«بولتزمین» باید بین نود تا صد و چهل متر از محل مسکونی فاصله داشته باشد. زمان استفاده از آن از ساعت ۹ تا دوازده و از سه بعدازظهر تا ساعت هفت تعیین شده به شرطی که سروصدا هم از مرز تعیین شده فراتر نرود به این ترتیب جامعه یی که رفاه می خواهد دیگر نمی تواند بچه ها را دوست داشته باشد. اما خوشبختانه باشگاه ها در این مملکت نقش خوبی ایفا می کنند. شعار «فوتبال در باشگاه قشنگ تر است» سر هر کوی و برزن توجه بچه ها را به خود جلب کرده است. تورنمنت های متعدد برای بچه های رده سنی چهار سال به بالا تا پیرمردهای شصت، هفتادساله خانواده های زیادی را به باشگاه برای تفریح و تحرک می کشاند. مردم این کشور خدا را برای داشتن باشگاه ها شکر می کنند چون بدون این باشگاه ها جامعه مفرح شان دچار مشکلات جدی تر می شد.
● تکلیف ما چیست
باشگاه درست و حسابی که نداریم، آنهایی هم که داریم دنبال حرف های دیگری هستند. بماند. من در این مطلب نمی خواهم به مقوله باشگاهداری در ایران بپردازم چون ما معنی درست و حسابی باشگاه را به هیچ وجه نفهمیده ایم. با دوستی راجع به «بولتزمین» هایی که شهرداری می خواهد درست کند صحبت می کردم؛ ایرانی ها اصولاً بدبین هستند. او اعتقاد داشت که این کار خوبی نیست، خرج برمی دارد. از سی میلیارد احتمالاً سه میلیاردش اشتباه خرج می شود. و بعد از احداث هم خرجش نمی کنند و نهایتاً زمین ها خراب می شوند. نظر من را می خواهید؟ از سی میلیارد اگر پانزده میلیاردش هم خدای ناکرده هدر رود باز ما پانزده میلیارد زمین ورزش آزاد برای بچه ها داریم.
تحرک به وجود می آید، بچه ها جای بازی دارند، استعدادها نمایان می شوند و ما با نظارت می توانیم آنها را کشف کنیم، علاقه به فوتبال به وجود می آید و پدر و مادرها راهشان به زمین بازی ها باز می شود. در حقیقت جامعه ما یک جامعه بچه دوست است ولی در عمل یکی از بچه ستیزترین جوامع دنیا هستیم چون ما هیچ تفکری در ساختار شهری برای بازی بچه ها نداشته ایم. ایجاد «بولتزمین» از طرف شهرداری قدم مثبتی در راهی دوست داشتنی است. الان می خواهم جواب آن دوستم را به این شکل داده باشم؛ هر «بولتزمینی» که درست شود حتی اگر بیشتر از سرمایه مورد نیاز خرج داشته باشد، اشکالی ندارد و جای دوری نرفته است.
بهمن فروتن
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید