چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

نگاه/ماجرای پیوند قلب


اغلب آنها مانند دكتر «مایكل دوبكی» از هوستون فكر می كردند حل این مشكل در گرو استفاده از قلب مصنوعی است. اما آینده مسیر متفاوتی را طی كرد یعنی پیوند قلب از سال ۱۹۶۳ پس از آنكه با استفاده از دارو های مهاركننده پاسخ ایمنی مشكلات رد بافت حل شده و كلیه ها به طور موفقیت آمیزی پیوند زده شده بودند. اگر پیوند كلیه ها ممكن باشد، چرا قلب پیوند زده نشود؟
در دسامبر ۱۹۶۷ یك جراح آفریقای جنوبی دكتر «كریستین بارنارد» قلب یك زن ۲۳ ساله را كه در یك حادثه رانندگی كشته شده بود، به درون سینه یك مرد میانسال پیوند زد. این مرد برای ۱۸ روز زنده ماند و پس از این مدت به علت ضعف حاصل از دارو های قوی مهار كننده رد پیوند با ابتلا به ذات الریه درگذشت. دومین بیماری كه پیوند قلب دریافت كرد توسط دكتر «آدریان كانتروویتز» در آمریكا تحت عمل جراحی قرار گرفت و تنها شش ساعت زنده ماند. اما مورد بعدی پیوند قلب توسط دكتر بارنارد ۱۸ ماه به زندگی ادامه داد و به نمادی برای امیدواری قربانیان بیماری قلبی بدل شد. در سراسر جهان بیماران خواستار استفاده از این روش معجزه آسا شدند.
اما ثابت شد كه این موفقیت های جراحی كوتاه مدت هستند. بیماران شروع به مردن به علت رد پیوند یا عفونت كردند. تا سال ۱۹۷۱ ، ۱۴۶ نفر از ۱۷۰ نفر اولی كه پیوند قلب شدند، مرده بودند. چیزی كه در ابتدا معجزه جراحی به نظر می رسید به یك مصیبت بدل شده بود. جراحانی كه به تبلیغ این عمل جراحی پرداخته بودند شكست را پذیرفتند. تنها یك جراح آمریكایی دكتر «نورمن شاموی» به پیوند قلب ادامه داد. او در طول دهه ۱۹۷۰ گروهی از دانشمندان و پزشكان را گرد آورد تا مسئله پیچیده زیست شناختی رد بافت را به طریقی دقیق و علمی مورد بررسی قرار دهند. گروه او شیوه ای را برای شناسایی حملات رد پیوند به كار می برد به این ترتیب كه یك كاتتر (سوند) را به درون قلب می فرستاد و تكه ای از عضله قلب را با آن جدا می كرد تا مورد بررسی قرار گیرد. تنها هنگامی كه علائم رد بافت در این نمونه ها دیده می شد، میزان تجویز دارو های خطرناك مهار كننده ایمنی افزایش می یافت و «شاموی» این بخت را یافت كه از كشفی كه در جای دیگری از جهان صورت گرفته بود سود ببرد.
در خاك فیورد (خلیج باریك) هاردانگر در نروژ قارچی پیدا شد حاوی تركیبی كه انقلابی را در جراحی پیوند به پا كرد. این ماده كه سیكلوسپورین نام گرفت ظاهراً خواص مهاركننده ایمنی منحصر به فردی داشت _ یعنی می توانست رد اندام پیوندی را مانع شود بدون اینكه كل مقاومت بدن نسبت به عفونت ها را به مخاطره اندازد. سیكلوسپورین در دستان دكتر شاموی وضع گیرندگان پیوند قلب را به كلی تغییر داد. بیمارستان های سراسر جهان واحد های پیوند قلبشان را بازگشایی كردند و بیماران پس از پیوند های قلب زنده ماندند و زندگی شان دگرگون شد. اما این پیشرفت هم دچار محدودیت هایی شد. اكنون مشكل پیوند قلب یافتن قلب های كافی برای پیوند زدن بود.
امروزه تنها در ایالات متحده دو میلیون نفر از نارسایی احتقانی قلب رنج می برند. هنگامی كه درمان دارویی در این افراد شكست بخورد، بهترین راه باقی مانده برای آنها پیوند قلب است. اما هر سال در این كشور تنها ۲۵۰۰ اهداكننده قلب موجود است و بنابراین هزاران نفر از بیماران محروم از هر شیوه جایگزینی باقی می مانند.
در سال ،۱۹۹۴ دكتر «رانداس باتیستا» از برزیل تكنیك جراحی كاملاً نوینی را برای بیماران دچار نارسایی قلبی دارای قلب بزرگ شده ابداع كرد. در حالت معمول خون غنی از اكسیژن از ریه ها وارد طرف چپ قلب می شود. بطن چپ این خون اكسیژن دار را به بقیه اندام های بدن تلمبه می كند. هنگامی كه قلب بیمار می شود در مواردی بزرگ یا متسع می شود. چنین قلبی تپش های غیرموثری خواهد داشت و بطن چپ نمی تواند خون كافی را به اندام ها برساند. به دنبال آن خون به درون قلب و ریه ها پس می زند و در نتیجه نارسایی احتقانی قلب به وجود می آید. ایده دكتر باتیستا این بود كه بخشی از بطن چپ بزرگ شده را ببرد و باقی مانده آن را به هم بخیه بزند، به این ترتیب اندازه بطن كاهش و كارایی آن افزایش می یابد. با پخش اخبار كارهای باتیستا در حال حاضر گروه كوچكی از جراحان در سراسر دنیا این روش ها را امتحان می كنند. نتایج كار آنها تا به حال متفاوت بوده است. زمان و ابداع بیشتری مورد نیاز است پیش از آن كه مشخص شود كه آیا این تكنیك شاخص بعدی در تاریخ جراحی قلب خواهد بود یا نه.
منبع : باشگاه اندیشه