جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

میهمان خدا در زمین


میهمان خدا در زمین
بسیاری از پدیده‌های دوران دفاع مقدس، بی‌بدیل و از جهاتی شگرف و تكرارناشدنی هستند، زیرا به لحاظ كالبدی، فضایی در مقطع جنگ هشت ساله ایجاد شد كه علل وقوع آن در بستر تاریخ تفكر سیاسی اجتماعی شیعه و اتفاقاتی كه در صحنه روابط بین‌الملل در اواخر قرن بیستم و فراز و نشیب‌هایی كه در روند تحولات اجتماعی قرن اخیر رخ داد، قابل جستجوست.
فرماندهان دوران دفاع مقدس به اقتضای شرایط زمانی و مكانی و سطح و شكل آموزه‌های دینی، گاه از مسیر عشق عبور می‌كردند و گاه از راه عقل و البته باید گفت شخصیت آنان، الهام‌گرفته از منش و تفكر حضرت امام خمینی(ره) بود.
شهید احمد كاظمی در زمره فرماندهانی بود كه به نحو بارزتری از تعلیمات عرفانی مبارزه مبتنی بر اندیشه امام راحل به درستی بهره گرفت و حماسه‌های تاریخی آفرید.
فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران اذعان دارند كه احمد كاظمی از یك سو در برابر توده‌های بسیجی متواضع و كاملا آشتی‌پذیر بود، لیكن آنگاه كه آتش جنگ و دفاع و شبیخون دشمن شعله‌ور بود، بسیار سرسخت و آشتی‌ناپذیر ظاهر می‌شد.
او نه تنها در آن سوی جبهه كه در این سو نیز بر پایه عهد و پیمانی كه تنها با خدای خود بسته بود، در جریان تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری‌های عملیاتی بی‌دلیل انعطاف نشان نمی‌داد. تجزیه و تحلیل این تضاد رفتاری، تماما در چهارچوب فضای مدیریتی خاص زمان جنگ امكان‌پذیر می‌شود.
بی‌شك می‌توان گفت این شیوه مدیریتی در درجه نخست، برای راویان و در مراحل بعد برای اندك نزدیكان احمد كاظمی، قابل فهم و درك بوده است. او به همان شدتی كه در برابر پایین‌دستان رزمنده و بسیجی، نرم‌خو، ملایم و حمایت‌گر بود، در هنگامه بحث و مجادله بر سر طرح‌های عملیاتی و انتخاب، فلش حمله علیه دشمن بعثی، سرسختانه، قاطع و غیراحساساتی رفتار می‌كرد و پس از ساعت‌ها شناسایی شخصی و مستقیم منطقه هدف تهاجم و احتجاج با دیگر فرماندهان و رده‌های مافوق، آنگاه كه پای در كارزار می‌نهاد، ولوله به راه می‌انداخت و ستون به ستون دشمن را متزلزل می‌ساخت تا جایی كه حتی دشمن به فغان می‌آمد و زبان به اعتراف می‌گشود.
او به دلیل همین ویژگی‌های منحصر به فردش، بارها قبل از هر عملیاتی، اعتراض‌ها و انتقادهای زیادی را به خود معطوف می‌كرد، ولی در پی كسب احساس تكلیف و تشخیص برای اقدام به موقع، وقتی كاروان لشكرش را به راه می‌انداخت و در خطوط اول جبهه؛ چه در پهن‌دشت جنوب و چه در قلل مرتفع و دره‌ها و یال‌های غرب كشور و چه در پشت خاكریزها آماج گلوله‌های مستقیم تانك كه مثل رگبار تیر اجرای آتش می‌كردند قد می‌افراشت، روحیه‌ای سرشار از موفقیت و ظفرمندی به سراسر اردوگاه خودی تزریق می‌نمود.
احمد در راستای احساس مسئولیتی كه در برابر رزمندگان بسیجی داشت، در روزهای باقی‌مانده به عملیات، كلیه واحدهای ستادی و پشتیبانی را از نزدیك بازدید می‌كرد و از جمله برادران بهداری را به شركت دادن بیشتر پزشكان در خط و برادران اطلاعات و عملیات را به انتخاب بهترین معبر و راهكار و برادران مهندسی را به احداث به موقع خاكریز و سنگر و... توصیه اكید می‌نمود و سپس شخصا برای كسب اطلاع از میزان پیشرفت این امور، حضوری پرمخاطره در خطوط مقدم پیدا می‌كرد.
سادگی، خلوص و تواضع و فروتنی او باعث شده بود در قلب رزمندگان و بسیجی‌ها جا داشته باشد. به همه جا سركشی می‌كرد و با رده‌هایی پایین لشكر از مسئول تعمیرگاه گرفته تا مسئول حمام، اسلحه‌خانه، بسیجی‌ها تا گردان و... حضورا نشست و برخاست داشت. هركس با او برخورد می‌كرد، شیفته مرام و اخلاق و ادب و حجب و حیای او می‌شد.
روحیات بسیجی و خلق و خو و رفتار و سخنانش، امكان ارتباط با نیروهای بسیجی را به خوبی برایش فراهم می‌‌ساخت و به خوبی بر نیروهای مردمی فرماندهی می‌كرد.اگر زندگی فرمانده‌هان شهید لشكرها چون احمد كاظمی، مهدی باكری، حسین خرازی، همت و زین‌الدین عمیقا بررسی شود، همه به این واقعیت مسلم ایمان می‌آورند كه این فرماندهان، استادان بزرگ فن جنگ هستند و قطعا در رأس همه آنان، احمد كاظمی در قامت یك فرمانده نیرو كه حیات مبارك او شانزده سال پس از جنگ ادامه پیدا كرد، در این فن از سرداران جاودانه تاریخ است.
كوبیدن دشمن برای تحمیل اراده خود بر دشمن و متقاعد كردن دشمن به نحوی مطمئن كه در برابر این فرمانده توانمند و نابغه در میدان جنگ نمی‌توان تاب مقاومت آورد، از احمد كاظمی برمی‌آمد و بس. وی پدیده‌ای بود كه دیگر ممكن نیست به آسانی نظیر او به وجود آید.
شهید كاظمی و لشكر هشت نجف قهر الهی بودند كه بر سر دشمن بعثی فرود می‌آمدند و خداوند احمد كاظمی و لشكر هشت نجف را برای كیفر دادن به سربازان متجاوز به ایران اسلامی فرستاد.
احمد با صداقت و خلوص و شجاعت و تدبیری بی‌مانند، خویشتن را در خدمت به ولایت و اسلام و مسلمین و ایران اسلامی مستحیل و ذوب كرد و ۲۸ سال خستگی‌ناپذیر و بی‌وقفه در قالب یك فرمانده مجاهد و عارف كوشید. عشق و خدمت به ولایت و نظام اسلامی و ایران اسلامی بر روح او مسلط بود. فعالیت‌های فكری، هوش، تحرك فوق‌العاده و گرایش دایم برای كوبیدن دشمن در هر نقطه و مكانی از خطوط برجسته احمد كاظمی بود.
شهید كاظمی به اعتقاد تمام فرماندهان و صاحب‌نظران نظامی، برجسته‌ترین تاكتیك‌دان (پیروزی در نبردها) و هم استراتژیستی خبره بود و تشخیص‌های صحیح راهبردی داشت. مثل شهید مهدی باكری كم‌ حرف می‌زد ولی زیاد عمل می‌كرد. مهدی، حسین و احمد اهل اظهارنظرهای مبسوط نبودند و در جلسه‌ها، تطویل كلام نداشتند.
خیلی خلاصه اظهارنظر می‌كردند و حرف می‌زدند و اغلب خاموش بودند. امام علی(ع) در وصف یكی از برادران دینی خود در نهج‌البلاغه می‌فرماید: بیشتر روزگار خاموش بود و اگر می‌گفت، ‌غلبه می‌كرد و تشنگی پرسندگان را فرو می‌نشاند. كاظمی هم مثل مهدی، مصداق این فرمایش مولی امیرالمؤمنین بود.
هرگز مشتی و دستی و شلاقی بر سربازش در میدان نزد، بلكه رزمنده‌اش را با تشویق و افتخار و معنویت و ادب و شجاعت به جنگ وا داشت و سربازانش وقتی اراده آهنین و صلابت روح و شجاعت و ادب احمد را در میدان جنگ می‌دیدند، برای پیشروی و حمله به دشمن، سر از پا نمی‌شناختند.
عملیات‌ها و جنگ‌های احمد همه از روی اسلوب و قاعده بود. حركاتش سنجیده و با اصول و قواعد فن نظامی تطبیق داشت و درست‌ترین تاكتیك را در صحنه رزم پیاده می‌كرد و بسیاری از سرداران قادر نبودند به گرد پای احمد هم برسند و از این به بعد هم باید بكوشند درخشان‌ترین عملیات‌های جنگی خود را از او تقلید كنند.
احمد به خوبی نقشه جغرافیایی را می‌شناخت و از همه افراد یگان‌هایش بهتر از نقشه استفاده می‌كرد. با این حال هیچ وقت به نقشه جغرافیایی محدود نمی‌شد، چشم از نقشه برمی‌داشت و به زمین عملیات پا می‌گذاشت. پیش و پس از پرداختن به نقشه، زمین را كه توجیه می‌شد و فرماندهان تحت امر را كه توجیه می‌كرد، افراد را تهییج می‌كرد، با خطابه‌اش هیجان به جان رزمندگان می‌ریخت. فرمان صادر می‌كرد، «یازهرا» و «یاحسین» می‌گفت.
به نماز و دعا و قرآن متوسل می‌شد. اشك می‌ریخت، فریاد می‌زد و فرمان صادر می‌كرد و در نزدیك‌ترین نقطه به دشمن حاضر می‌شد و ستون‌های مهیب رزمندگان را به حركت وا می‌داشت. در چنین شرایطی، هیچ فرماندهی از دشمن در برابر نیروهای پرشور احمد، تاب مقاومت نداشت چون بر توپخانه، ادوات زرهی، مكانیزه، پیاده، لجستیك، اطلاعات و عملیات و ارتباطات مسلط بود و به همه فرمان‌های دقیق می‌داد. از آتش توپخانه و ادواتش به بهترین شكل استفاده می‌كرد و به شدیدترین وجه ممكن علیه دشمن آن را به كار می‌گرفت.
احمد كاظمی نه جنگ كلاسیك را كه برای دشمن شناخته شده بود، پیاده می‌كرد و نه واحدش را در دسته‌های كوچك پراكنده می‌كرد و عملیات چریكی و نامنظم می‌كرد، بلكه شیوه جدیدی كه در سپاه به تكامل رسیده بود به كار می‌بست. جنگ انقلابی و مردم با لشكر، با تاكتیك‌های جدید و نو به نو و آرایش‌های فشرده و تازه كه دشمن را بی‌اندازه آسیب‌پذیر می‌كرد.
احمد كاظمی و لشكرش، شمشیر برنده فرمانده كل سپاه، در جنگ بود و تاكتیك ویژه و سر اصلی نبرد و طرز رسیدن به هدف اصلی را فرمانده كل سپاه با دو، سه فرمانده در جنگ از جمله احمد به نتیجه می‌رساند.
در پایان آنچه باید به عنوان قطره‌ای به این قطرات بازگوشده از سرگذشت احمد كاظمی اضافه كرد، این است كه وی، چریك، رزمنده، برمانده و مؤمن بابصیرتی بود كه همیشه در وضعیت فعال وارد حوادث تاریخی می‌شد و در این حالت و با این ویژگی بود كه به وقایع پیش روی انقلاب اسلامی می‌نگریست. او مانند همتای خود، حسین خرازی در نگاه اولیه و سطحی، جزو فرماندهان عمل‌گرایی به شمار می‌رفتند كه در هشت سال دفاع مقدس با ظرفیتی بسیار عالی در حیطه مسئولیت نظامی خویش گاهی در مقیاس ملی اقدام می‌كردند و گاه با تأكید بر جغرافیای تأسیس لشكر تحت فرماندهی خود به تجزیه و تحلیل مسائل با عینك محلی و تصمیم‌گیری برای نمایش مسئولیت و ایمان در محدوده شهری و زادگاهی‌شان مجبور می‌شدند. طبیعی است در چنین فضایی تناقض‌نما (پارادوكس‌گونه) و بنا بر تأثیرات ذاتی جنگ و دفاع، كمابیش رفتار آنها رنگ پراگماتیسم به خود بگیرد و ناظران خارج از حوزه‌های عملیاتی و حیطه‌های نظامی و لشكری را به قضاوت‌های غیرمنصفانه و بیراهه سوق دهد، اما همان‌گونه كه در سطور پیش آمد، احمد به دلیل این‌كه به روشنی نشان می‌داد نه نتیجه‌گراست و نه سودمحور، هیچ گاه دچار آفت‌های پراگماتیستی نشد و نظام تنبیه و تشویق خود و دیگران جز رضایت حق و سربلند نگاه داشتن پرچم دین، ارزش دیگری را موجد و منشأ نمی‌پنداشت.
شهید كاظمی به روایت همرزمان