پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حزب‌الله و مؤلفه‌های سیاست و امنیت در خاورمیانه


حزب‌الله و مؤلفه‌های سیاست و امنیت در خاورمیانه
مقاومت غیر قابل انتظار حزب الله در برابر ارتش مجهز اسرائیل،موجب شكسته شدن تابوی شكست ناپذیری این رژیم در برابر كشورهای عربی گردید و از لحاظ روانی،تأثیر مثبتی بر ذهنیت حاكمان جهان اسلام ایجاد كرد و اثبات نمود كه نهادهای نظامی واطلاعاتی رژیم صهیونیستی درك درستی از توانمندی های حزب الله ندارند.تصویب قطعنامه ۱۷۰۱ نشان داد كه رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده ناتوان است و در مواقعی كه احساس شكست كند،از نفوذ آمریكا در شورای امنیت استفاده می كند؛به گونه ای كه در مفاد قطعنامه،بر همان خواسته های رژیم صهیونیستی یعنی خلع سلاح حزب الله،تحویل دو سرباز اسرائیلی و اجرای قطعنامه ۱۵۵۹ تأكید شده است.
● مقدمه
خاورمیانه به عنوان یكی از حوزه‌های استراتژیك،‌به دلیل موقعیت ژئوپلیتیك و دارا بودن ذخایر انرژی و منابع اقتصادی و حوزه‌های تمدنی و ایدئولوژیكی محل تلاقی منافع و منازعه میان قدرتهای جهانی و منطقه‌ای است و هر یك از بازیگران ذی‌نفع و تأثیر گذار تلاش می‌كند،‌محیط و قواعد بازی را به گونه‌ای مدیریت كند كه حداكثر منافع خود را در نطقه تضمین كند.
در این میان ،‌ مجاورت لبنان با سرزمین‌های اشغالی،‌وجود شیعیان حزب‌الله و امل و نزدیكی با دریای مدیترانه ،‌موجب شد تا به صورت همزمان مورد توجه ایران ،‌سوریه ،‌ایالات متحده،‌ انگلستان و فرانسه قرار گیرد و هر یك تلاش كنند، از طریق مؤلفه‌های قدرت منطقه‌ای خود ‌،ائتلاف سازی ،‌صدور قطعنامه از طریق سازمان‌های بین المللی و نفوذ در میان احزاب و گروه‌های داخلی این كشور،‌ نقش و جایگاه خود را در معادلات سیاسی امنیتی خاورمیانه تحكیم كرده ،‌چیدمان وآرایش سیاسی لبنان را به گونه‌ای ساماندهی و سازماندهی می‌كنند كه موازنه قوا را به سمت منافع منطقه‌آی خود تغییر دهند. موازنه‌ای كه در یك طرف طیف آن ج. ا. ایران ،‌سوریه و شیعیان لبنان و طرف دیگر ایالات متحده ،‌فرانسه ،‌انگلستان و ائتلاف سعد حریری قرار دارد . بیشتر تحلیل گران سیاسی و نظامی ،‌جنگ لبنان و رژیم صهیونیستی را به دلیل تأثیری كه در میان مدت برقدرت‌های منطقه‌ای و جهانی به دنبال خواهد داشت،‌ یك جنگ نیابتی نام نهاده بودند. در این میان ،‌وزارت دفاع و سازمان‌های جاسوسی ایلات متحده ،‌از مهمترین كارگزاران این جنگ بودند كه نقش فعالی را در سازماندهی ائتلاف علیه حزب الله به عهده داشتند ولی نحوه عملكرد آنان در لبنان و عراق دو عامل تأثیر گذاری است كه در میان مدت جایگاه و عملكرد دونالد رامسفلد و نهادهای اطلاعاتی آمریكا و اسرائیل را زیر سؤال خواهد برد و شاهد تغییراتی در ساختار تشكیلاتی و مدیریتی آنان خواهیم بود.
پیش بینی می‌شود ،‌در میان مدت معادلات سیاسی – امنیتی خاورمیانه پس از جنگ ۳۳ روزه لبنان و رژیم صهیونیستی به صورت زیر تغییر كند:‌
۱) تغییر آرایش سایسی داخلی لبنان به نفع شیعیان حزب الله و امل
"‌ائتلاف چهارده مارس"‌ به رهبری "‌ سعدحریری"‌ توانسته بود، در انتخابات ژوئن ۲۰۰۵ ،‌ ۷۲ كرسی از مجموع ۱۲۸ كرسسی پارلمان را تصاحب كند و نخست‌وزیر را نیز از میان همفكران خود انتخاب كند.
سفر "‌سعد حریری " پیش از تجاوز اسرائیل به لبنان و هم صدایی این گروه‌ها با رژیم صهیونیستی برای خلع سلاح حزب الله ،‌این احتمال را قوت می‌بخشد كه حمله به لبنان با آگاهی و تمایل قبلی آنان صورت گرفته بود تا جایگاه سیاسی خود را در داخل لبنان تقویت كنند.
لبنان كشوری چند قومی است كه به دلیل فقدان یك دولت مركزی قوی ،‌همواره پتانسیل‌های لازم را برای جنگ داخلی داشته است و انسجام لازم نیز میان نهادهای حكومتی آن وجود ندارد.
این احتمال وجود دارد ف‌در صورتی كه دولت لبنان به رهبری "‌فؤاد سینیوره "‌ كه اكثریت وزرای آن از ائتلاف سعد حریری است ،‌ بخواهند بی مشورت با سایر گروه‌ها (‌جنبش امل و حزب الله )‌،‌از قطعنامه‌های زنجیره‌ای سازمان ملل حمایت و بر خلع سلاح حزب الله تأكید كنند در آینده‌ای نزدیك شاهد تقویت بسترهای یك جنگ داخلی ،‌همانند سال هٔای ۹۰ ‌،۱۹۷۵ باشیم. هدف اسرائیل نیز این است كه سلاح‌ مقاومت ،‌ به جای اینكه علیه این رژیم به كار رود در جنگ داخلی استفاده گردد كه پیامد آن تضعیف حزب‌آلله و كاهش محبوبیت این جنبش در افكار عمومی داخلی خواهد بود . از راهبردهای ایالات متحده نیز برای خلع سلاح حزب الله ،‌ افزایش فشارهای سیاسی داخلی از طبق ائتلاف چهارده مارس (‌سعد الدین حریری،‌ ولید جنبالاط و سمیر جعجع )‌ است ؛ ولی نتایج جنگ موجب شد تا موضع پیروان حزب الله ‌،امل و میشل عون و امیل لحود در برابر مخالفان تقویت گردد و در كوتاه مدت ،‌شاهد تغییر موازنه قوا در آرایش سیاسی لبنان باشیم و با توجه به تظاهرات یك و نیم میلیونی پیروان حزب الله در مراسم جشن پیروزی در "‌ ضاحیه "‌ و افزایش محبوبت و مشروعیت این جنبش در افكار عمومی داخلی و منطقه‌ای پیش بینی می‌شد كه حزب الله از این فرصت در جهت دستیابی به وزارتخانه‌های كلیدی در كابینه فواد سینیوره بهره برداری كند و با شعار تشكیل "‌ دولت ملی "‌ خواستار برگزاری انتخابات زود رس در لبنان گردد.
از طرف دیگر در آینده‌ای نزدیك اختلافات داخلی میان رهبران "‌ ائتلاف چهارده مارس "‌ نیز افزایش خواهد یافت كه از مصادیق آن می‌توان به كناره‌گیری "‌ امین جمیل "‌ رهبر حزب مسیحی مادونی "‌ كتائب "‌ اشاره كرد.
۲) ناكارآمدی قطعنامه‌های زنجیره‌ای ۱۵۵۹، ۱۶۳۶، ۱۷۰۱ برای خلع سلاح حزب الله
رژیم صهیونیستی با هدف اجرای سیاست " زمین سوخته " حملات زیرزمینی گسترده ای را طی ۴۸ ساعت پیش از لازم الاجرا شدن قطعنامه ۱۷۰۱ تدارك دید تا از آن به عنوان برگ برنده ای برای خلع سلاح حزب الله بهره برداری كند كه تحقق آن مورد حمایت آمریكا ، انگلستان ، فرانسه ، دبیر كل سازمان ملل و اكثر حاكمان سنی كشورهای عربی منطقه نیز قرار دارد ؛ در مقابل ، حزب الله در توجیه ضرورت حفظ سلاح مقاومت ، به وقوع چهار جنگ بین عرب ها و رژیم صهیونیستی ، اشغال مزارع شبعا و بی اعتمادی به حمله مجدد این رژیم اشاره می كند .
اسرائیل قصد دارد ، از نیروهای سازمان ملل موسوم به " یونیفیل " مستقر در مرز لبنان وفلسطین اشغالی ، به منظور جلوگیری از ارسال تسلیحات به جنوب لبنان بهره برداری كند و نظام امنیتی منطقه را با استقرار دستگاه های جاسوسی و اعزام نیروهای اطلاعاتی حامی این رژیم در پوشش سربازان سازمان ملل به نفع خود تغییر دهد . مهم ترین هدف تصویب قطعنامه های زنجیره ای ، خلع سلاح حزب الله است ؛ ولی توانمندی های سخت افزاری ، نرم افزاری و حمایت ۵/۱ میلیون نفری جامعه لبنان از حزب الله ، با توجه به جمعیت سه میلیون نفری آن ثابت كرد كه خلع سلاح مقاومت ، تنها بر روی كاغذ عملی خواهد شد و با گذشت زمان نه تنها مشروعیت آنان در میان امت اسلامی افزایش می یابد ، بلكه به یك مؤلفه تأثیرگذار در ترتیبات سیاسی ، امنیتی منطقه تبدیل خواهد شد.
۳) شكست فاز اول " طرح خاورمیانه جدید "
از مهم ترین اهداف كشورهای غربی برای شكل دهی و تثبیت مهندسی امنیتی جدید منطقه ، تلاش و ایجاد اجماع نسبی برای مهار و نابودی جنبش های اسلامی یا حداقل تبدیل آنان به یك نهاد سیاسی است كه در طرح " خاورمیانه جدید " كه به طور رسمی توسط " كاندولیزا رایس " جایگزین " طرح خاورمیانه بزرگ " معرفی شده است ، جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است .
در این طرح ایالات متحده برنامه ریزی می كند با تأكید بر سه مقوله رادیكالیسم اسلامی ، تروریسم و تسلیحات كشتار جمعی و ایجاد تصویر مجازی و غیرواقعی از طریق رسانه های صوتی و تصویری ، زمینه های شكل گیری اجماع نسبی در نظام بین المللی را علیه جنبش های اسلامی ، مانند حزب الله حماش و كشورهای مستقل مانند ایران فراهم بسازند ؛ ولی دامنه تجاوزهای رژیم صهیونیستی و نقض كنوانسیون های ژنو ۱۹۲۵ نشان داد كه آمریكا و رژیم صهیونیستی از بزرگ ترین نمادهای تروریسم دولتی هستند .
نیاز ایالات متحده و اسرائیل از نوع متقابل و بازی با " حاصل جمع مثبت " است و آنان برنامه ریز ی می كنند با عملیاتی كردن طرح هایی با هدف نابودی حزب الله ، گروه اسلامی حماس را نیز تضعیف كند ؛ هر چند در مورد حماس هدف " تغییر رفتار " به منظور همسو كردن آنان با جنبش فتح در جهت شناسایی نقشه راه و موجودیت رژیم صهیونیستی است ؛ ولی در مورد حزب الله ، هدف نهایی آن نابودی این جنبش است . موفقیت رژیم صهیونیستی و آمریكا در خلع سلاح مقاومت ، می تواند اجرای فاز اول " طرح خاورمیانه جدید " را به منظور اجرای فازهای بعدی تسهیل كند كه در صورت تحقق ، تهدیدهای جدیدی را برای تضمین امنیت ملی و منطقه ای ایران ایجاد می كرد ؛ ولی شكست ارتش مجهز اسرائیل از جنبش بی ادعای حزب الله موجب شد كه اجرای
" طرح خاورمیانه جدید " در همان آغاز شكل گیری نطفه اولیه ناكام بماند و با شكست مواجه گردد.
۴) الگوبرداری از شیوه و مدل مقاومت حزب الله در میان جنبش های اسلامی خاورمیانه
پیش بینی می شود كه جنبش حماس از گروه های اسلامی ای باشد كه با الگوبرداری ازحزب الله ، توان رزمی ، عملیاتی خود را در برابر ارتش رژیم صهیونیستی تقویت كرده و با تقویت توانمندی موشكی خود ، جنوب سرزمین های اشغالی را با تهدید مواجه سازد و با توجه به توان حزب الله در تهدید شمال سرزمین های اشغالی ، در آینده می توان شاهد محاصره و در تنگنا قرار گرفتن رژیم صهیونیستی در میان جنبش های اسلامی مسلح بود كه با بهره برداری از فن آوری های جدید می توانند موجودیت این رژیم را مورد تهدیدقرار دهند .
سبك مقاومت حزب الله ، تلفیقی از جنگ های چریكی و كلاسیك ، با استفاده از فن آوری های نوین است و این احتمال وجود دارد كه حزب الله ، آموزش نیروهای حماس و ایجاد هماهنگی و تعامل بیشتر با آنان ، توازن قوا را تا حدودی به نفع خود تغییر دهند .۵) كاهش نقش و جایگاه رژیم صهیونیستی در معادلات امنیتی منطقه
مقاومت غیر قابل انتظار حزب الله در برابر ارتش مجهز اسرائیل ، موجب شكسته شدن تابوی شكست ناپذیری این رژیم در برابر كشورهای عربی گردید و از لحاظ روانی ، تأثیر مثبتی بر ذهنیت حاكمان جهان اسلام ایجاد كرد و اثبات ساخت كه نهادهای نظامی ، اطلاعاتی و سیاسی رژیم صهیونیستی درك درستی از توانمندی های نرم افزاری و سخت افزاری جنبش حزب الله ندارند.
تصویب قطعنامه ۱۷۰۱ نشان داد كه رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده ناتوان است و در مواقعی كه احساس شكست كند ، از نفوذ آمریكا در شورای امنیت استفاده می كند ؛ به گونه ای كه در مفاد قطعنامه ، بر همان خواسته های رژیم صهیونیستی ، یعنی خلع سلاح حزب الله ، تحویل دو سرباز اسرائیلی و اجرای قطعنامه ۱۵۵۹ تأكید شده است .
از طرف دیگر ، اعتقاد ایالات متحده به خروجی های نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل كاهش یافته است و سازمان جاسوسی موساد ، نقش مهمی را برای هر گونه تغذیه اطلاعاتی در مورد سناریوی حمله نظامی احتمالی امریكا به ایران یا سوریه بازی می كند ؛ در حالی كه ناكارآمدی این نهادها در شناسایی دقیق مقر سید حسن نصرالله ، كانال های زیرزمینی حزب الله و از بین بردن شبكه تلویزیونی المنار موجب شده است كه تصمیم گیری نهادهای نظامی ، سیاسی آمریكا بر اساس خروجی های نهادهای جاسوسی اسرائیل با تردیدهایی مواجه گردد كه در مورد اطلاعات ارسالی رژیم صهیونیستی در مورد فعالیت های هسته ای ایران یا جایگاه قدرت سخت و نرم این كشور نیز می تواند تعمیم داده شود و نحوه تعامل با ایران را تا حدودی با چالش یا تأخیر مواجه سازد .
به عكس ، واحد اطلاعات عملیات شاخه نظامی حزب الله ، بسیار بهتر از سازمان موساد عمل كرد كه از مصادیق آن می توان ، به شناسایی دقیق مكان های هلی برد نیروهای اسرائیلی یا جهت دهی به رزمندگان حزب الله از طریق ارسال كدهایی توسط شبكه المنار اشاره كرد كه دامنه تأثیرگذاری آن از كدرسانی اینترنتی بیش تر است .
از طرفی ، سیاست رژیم صهیونیستی بر اساس تجاوزگری و توسعه طلبی ارضی بنا شده است و مقاومت حزب الله نقطه عطفی در برابر این توسعه طلبی است .
۶) افزایش تأثیرگذاری ایران و سوریه در معادلات سیاسی ، امنیتی خاورمیانه
ملاحظات سیاسی ، امنیتی كشورهای غربی به دلیل قدرت بازدارندگی جنبش حزب الله پس از جنگ ۳۳ روزه لبنان و اسرائیل افزایش یافت و با توجه به تأثیرپذیری كه این جنبش از نظام ولایت فقیه و آرمان های امام راحل دارد ، هر گونه افزایش قدرت آن به صورت غیرمستقیم نقش و جایگاه ایران را در منطقه ارتقا داده و فرصت های جدیدی را برای افزایش چانه زنی و قدرت مانور دستگاه دیپلماتی كشور در رایزنی های سیاسی به وجود آورده است ، زیرا افزایش توانمندی مادی و معنوی حزب الله ، نوعی بازدارندگی بر اساس ترس و وحشت را در میان ایالات متحده و رژیم صهیونیستی ایجاد كرده است ؛ در نتیجه كارگزاران سیاسی ، نظامی ایران با انتخاب یك نگرش واقع گرایانه و شناسایی دقیق بازیگران ، محیط و قواعد بازی ، باید مؤلفه های قدرت منطقه ای و داخلی خود را به صورت مجدد باز تعریف كنند تا منافع و امنیت ملی به صورت حداكثر نسبی تضمین گردد.
هدف اسرائیل در میان مدت ، استقرار " نیروهای واكنش سریع ناتو " به جای نیروهای یونیفیل است و برنامه ریزی می كند تا كارایی و توانایی این نیروها را در اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ زیر سؤال برده تا بستر حضور ناتو مهیا گردد ، هر چند در افزایش نیروهای " یونیفیل " از دو هزار نفر به پانزده هزار نفر ، نقش خزنده ناتو پررنگ تر شده است كه بر اساس بند یازده قطعنامه بین
" رودخانه لیتانی " تا خط آبی (مرز ترسیم شده توسط سازمان ملل بین لبنان و فلسطین اشغالی)
مستقر خواهند شد .
نكته مهم اینكه این نیروها به جای اینكه در دو طرف " خط آبی " به صورت مساوی تقسیم شوند ، فقط در داخل خاك لبنان مستقر شده اند .
این احتمال وجود دارد كه در میان مدت ، شاهد تعریف كاركردهای جدیدی از نیروهای" یونیفیل " باشیم ، در این چارچوب ، در چهاردهم سپتامبر ۲۰۰۶ مسئول نیروهای فرانسوی مستقر در لبنان ، آلن پلگوپنی اعلام كرد كه " اگر ارتش لبنان قادر به خلع سلاح حزب الله نباشد ، این نیروها با هماهنگی دولت لبنان حاضر به انجام چنین اقدامی خواهند بود "
از طرفی ، بررسی تركیب نیروها نشان می دهد كه از میان كشورهای اسلامی تنها قطر ، تركیه و اندونزی برای اعزام نیرو اعلام آمادگی كرده اند كه در این میان تركیه روابط سیایس ، اطلاعاتی و قطر روابط تجاری با رژیم صهیونیستی دارد ؛ در نتیجه در ساختار جدید نیروهای "یونیفیل "هیچ نیروی نظامی از كشورهایی كه اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند ، وجود ندارد .در صورت پررنگ تر شدن نیروهای ناتو در قالب نیروهای " یونیفیل " و با وجود یك دولت مایل به غرب در لبنان ، ایالات متحده تلاش می كند ، علاوه بر خارج كردن لبنان از حلقه امینتی ، اطلاعاتی مورد نفوذ ایران ، سوریه را نیز وادار به تغییر رفتار سازد كه یك سناریوی تهدیدزا است ؛ در نتیجه ضرورت دارد با اقدام های پیشگیرانه محیط امنیتی منطقه را به سمتی هدایت كنیم كه بسترهای سناریوهای تهدیدزا از بین برود ، زیرا هر گونه خلع سلاح حزب الله می تواند توازن نسبی را كه بر اساس بازدارندگی بر اساس " رعب وحشت " به وجود آمده ، كمرنگ سازد .
ج . ا . ایران باید مؤلفه های قدرت منطقه ای خود را با توجه به شرایط نوین باز تعریف كند و با توجه به گسترش تأثیرگذاری نظام های منطقه ای بر ساختار نظام بین الملل ، ضرورت دارد رویكردی امنیتی ، سیاسی متداخل و تكثرگرا از طریق " ائتلاف موازنه گرا " ایجاد كند .
۷) تقویت هلال شیعه در خاورمیانه
آمریكا و متحدانش افزایش نفوذ تدریجی ایران در میان شیعیان عراق و لبنان ، و بهبود روابط سیاسی و تجاری این كشور با افغانستان و عراق را موجب تقویت تأثیرگذاری شیعیان در خاورمیانه می دانند و هر گونه افزایش جایگاه و نقش حزب الله در ترتیبات سیاسی ، امنیتی منطقه را موجب تقویت هلال شیعه و الگوبرداری سایر جنبش های اسلامی بر اساس فرهنگ مقاومت ارزیابی می كنند.
به همین دلیل ج . ا . ایران باید از تبلیغ این گزینه حداقل به صورت علنی خودداری كند ، زیرا می تواند همبستگی و اتحاد میان امت اسلامی را با چالش مواجه سازد و بر روابط متقابل با كشورهای عربی منطقه تأثیر منفی بگذارد ، زیرا كشورهای عربی دارای رویكردی ناپایدار ، متزلزل و محافظه كارند و از طرفی از گسترش نفوذ ایران در بافت جمعیتی شیعیان و تقویت هلال شیعه احساس ناامنی می كنند و ضرورت دارد با تأكید بر الگوهای مشترك هویتی و ایدئولوژیكی ، بر شكل گیری یك نظام امنیت منطقه دسته جمعی تأكید كرد .
۸) افزایش اهمیت و جایگاه جنگ های نامتقارن در خاورمیانه
ویژگی های ساختاری حزب الله و آرایش سیاسی نامنظم آن موجب شد تا بازدهی حملات نظامی اسرائیل كاهش یابد كه پیامد آن افزایش اهمیت جایگاه جنگ های نامنظم در نظام امنیت منطقه ای خاورمیانه است .
نیروهای نظامی ایران نیز به دلیل هشت سال دفاع مقدس تجربه خوبی را در مدیریت جنگ های چریكی و نامنظم دارند كه می تواند نگرانی های امنیتی آمریكا را پیش از هر گونه حمله نظامی افزایش دهد . البته به این نكته نیز باید توجه كرد كه ایالات متحده برنامه ریزی كرده بود تا از " مدل شبیه سازی " بهره برداری كند و در این چارچوب راهبرد و نوع مبارزه حزب الله در جنگ های نامتقارن تا حدودی شبیه نیروهای نظامی ایران است ، به همین دلیل تحلیل گران نظامی پنتاگون ، با بررسی نحوه مبارزه حزب الله تلاش می كنند ، تا بهترین چیدمان و راهبرد را در صورت حمله نظامی احتمالی بررسی كنند در نتیجه ضرورت دارد ، نهادهای نظامی ، اطلاعاتی و امنیتی ایران رویكردهای نوینی را در جنگ های نامتقارن مورد بررسی قرار دهند كه تاكنون توسط حزب الله مورد استفاده قرار نگرفته باشد . از طرفی جنگ های نامتقارن در محیط های امنیتی بی ثبات بهتر جوابگو است و با توجه به شرایط متزلزل امنیتی منطقه ضرورت دارد ، همسو با دیپلماسی فعال ، در برابر هر سناریوی تهدیدزا نیز راهكارهای لازم در قالب تركیبی از جنگ های منظم و نامنظم برنامه ریزی گردد كه مانورهای نظامی اخیر ج . ا . ایران در خلیج فارس و شرق كشور در این چارچوب ارزیابی می گردد.
پژوهشگر: مصطفی دلاورپوراقدام
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی