شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

شرط منطقی گفت وگوی ادیان


شرط منطقی گفت وگوی ادیان
تا به امروز اجلاس های متعددی در گوشه و کنار جهان، به ویژه در واتیکان و دانشگاه های پر اعتبار برگزار شده است. اجلاس اخیر سازمان ملل، که البته به دلیل انتخابات آمریکا و ضربه کاری پیروزی اوباما بر جمهوری خواهان و نیز بحران افتصادی آمریکا و اجلاس سران ۲۰; نتوانست چنان که بایست ضرورت گفت وگوی بین الادیانی را به گوش جهان برساند.
اکنون می خواهم بگویم شرط اصلی گفت وگوی ادیان، به ویژه در میان ادیان ابراهیمی هنوز تحقق نیافته است. نشستن و گفتن و برخاستن بسیار است، اما شرط لازم گفت وگو چیز دیگری است.
▪ اول: چگونه می توانیم بدون به رسمیت شناختن دینی به عنوان یک دین آسمانی و پیامبری به عنوان پیامبری راستین با ادیان دیگر گفت وگو کنیم؟ مگر آن که مرادمان صورت گفت وگو باشد و نه حقیقت آن. مسیحیت و یهودیت نه اسلام را به عنوان یک دین آسمانی می پذیرند و نه پیامبر اسلام را پیامبری راستین به شمار می آورند; بلکه بر عکس در دو دهه گذشته به شکل بسیار پررنگی شاهد تخریب باورهای مسلمانان به ویژه قرآن مجید و وجهه پیامبر اسلام بوده ایم.
گویی پاپ کلمنت ۱۶ فراموش کرده بود که درست چهل سال پیش از سخنرانی او درباره پیامبر اسلام، کلیسای کاتولیک در زمینه همزیستی پیروان ادیان چه گام بلندی بر داشته بود.
به گمانم هنوز هم اقدام شورای دوم واتیکان و بیانیه معروف «نوسترا اتا ت- روزگار ما» می تواند سرفصل مناسبی برای گفت وگوی ادیان به شمار آید. آن بیانیه که پس از بحث و بررسی بسیار توسط پاپ پل ششم در ۲۸ اکتبر ۱۹۶۵ اعلام شد; بیانیه احترام به ادیان دیگر است. البته سهم یهودیان در آن اعلامیه پررنگ تر از دیگران است. دلیلش هم روشن است پس از کشتار یهودیان توسط نازی ها و پس از سال ها مرارت و طرد یهودیان در اروپا; زمینه برای دلجویی از آنان فراهم بود.
علاوه بر آن یهودیان در آن روزگار از امکان سازماندهی و ارتباط موثر جهانی برخوردار بودند. در بخش نخست اعلامیه، به باور به خداوند به عنوان ریشه و منشا تمام ادیان اشاره شده است.
در بخش دوم از وجود امر مقدس در آئین هندو و بودا سخن گفته شده است. در بخش سوم از مسلمانان و اسلام با احترام یاد شده است. به این نکته که مسلمانان برای ابراهیم و مریم و مسیح احترام بسیار قائلند و مسیح را نه به عنوان خداوند بلکه به عنوان پیامبر قبول دارند، سخن گفته شده است.
بخش چهارم بیانیه درباره یهودیان است و در یک کلام گفته شده، که یهودیان امروزه مسوول کشتن مسیح در روزگاری دیگر نیستند و نباید یهودیان را قومی مطرود و رانده شده از سوی خداوند تلقی کرد. سرانجام هم بیانیه با اشاره به این که همه انسان ها به صورت خداوند آفریده شده اند، جمع بندی شده است.
به نظر می رسد دنیای امروز از آن بیانیه که همین عنوان را داراست: «دنیای امروز» نه تنها پیشرفتی نداشته، بلکه عملا دچار پسرفت نیز شده است. گویی یک بار دیگر باید برگشت و مبانی همان بیانیه شورای دوم کلیسای کاتولیک را از دید مسیحیان بررسی کرد و دریافت که چرا به این نقطه فعلی رسیده ایم؟
آن بیانیه مبنای روشنی داشت. باور به خداوند و پذیرفتن این حقیقت که در ادیان دیگر هم امر مقدس وجود دارد.- حتی در هندوئیسم و بودیسم از زاویه دید بیانیه- و جهان فرصتی برای همزیستی ادیان است.
چنان که می دانیم قران مجید هم با صراحت، اهل کتاب را دعوت میکند که بر مبنای کلمه توحید با یکدیگر مراوده داشته و همزیستی کنند. علاوه بر آن هیچ گروهی در صدد اعمال اراده و سیطره خود بر دیگری نباشد. (قران مجید، آل عمران۶۴/)
به عبارت دیگر بدون تاکید بر مبنای مشترک که همان باور به خداوند است نمی توان از گفت وگوی ادیان سخنی گفت یا به نتیجه ای دست یافت.
▪ دوم: هانس کونک، فیلسوف الهی آلمانی بیش از همه متفکران الهی در زمینه گفت وگوی ادیان کوشیده و پژوهش کرده است و بی تردید دوره کتاب سه گانه او، در باره یهودیت و مسیحیت و اسلام با اهمیت ترین کتاب های است که در زمینه شناخت این سه دین نوشته شده است.
هانس کونگ که به تعبیر جرج کاری سراسقف پیشین کانتربری، بزرگترین فیلسوف الهی زنده در زمان ماست; در کتاب: «اسلام; گذشته، اکنون و آینده» به دو نکته بسیار مهم در کتابش اشاره می کند:
الف) «بدون صلح در بین ادیان صلحی در میان ملتها اتفاق نمیافتد. در بین ادیان هم تا گفت وگویی صورت نگیرد صلحی نخواهد بود. گفت وگوی بین ادیان هم بی شناهت مبانی و ماهیت ادیان عملی نیست.»
این سخنی است که مبنای پژوهش سه گانه هانس کونگ در سی سال اخیر است.
هانس کونگ که درباره اسلام پژوهش بسیار مهم و بدیعی انجام داده است. تردیدی نیست که می توان بر پژوهش او نکته ها گرفت. لکن اهمیت و عظمت کار او را هیچ کس نمی تواند کوچک بشمارد. در یک کلام در هیچ یک از کشورهای اسلامی تا به امروز پژوهشی با شیوه کونگ صورت نگرفته است.
هانس کونک به مسیحیت; در باره اسلام نهیبی تاریخی زده است. می گوید: «چرا تعصب نمی گذارد مسیحیان پیامبر اسلام را به عنوان یک پیامبر راستین بپذیرند؟ ما عاموس نبی و هوشع و ارمیا و الیجای پر خشونت را به عنوان پیامبر قبول داریم; چرا پیامبر اسلام را به عنوان پیامبر قبول نداریم؟»
بدون سخن و باور به مبانی مشترک و بدون به رسمیت شناختن طرف دیگر چگونه می توان به نتیجه رسید؟
نویسنده : عطاءالله مهاجرانی
منبع : روزنامه مردم سالاری