سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


نــهادها در اقتصـــــاد


مهم‌ترین تفاوت اقتصاددانان نئوکلاسیک در دوره‌ ۱۸۷۰ تا ۱۹۴۰ در مقایسه با این قبیل اقتصاددانان در دوره‌ ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ این بود که در دوره‌ اول میل به تفکر و روشن ساختن تغییرات نظریه‌ نهادی وجود داشت و در دوره‌ دوم این میل به حذف نهادها تبدیل شد تا آنچه برای راه‌حل‌های تصمیم‌گیری از طریق مدل تعادلی نیاز بود، تأمین شود.
به طور قطع تنش پیش آمده در پروژه‌ نئوکلاسیکی بین پرداختن به نظریه‌ نهادها یا تصمیم‌گیری از طریق مدل تعادلی، نشانه شروع انقلاب نهاییون بود، اما زمانی که ساموئلسون کتاب «بنیاد تحلیل‌های اقتصادی» را نوشت(۱۹۷۴) به دلیل تجربه‌های انجام شده در حوزه‌ ایستایی مقایسه‌ای(مدلی که به مقایسه‌ حالات تعادلی اقتصاد با فروض متفاوت و بدون در نظر گرفتن فاکتور زمان می‌پردازد)، پروژه‌ بررسی و تکامل نهادها در حال فراموش شدن بود. نویسنده‌های نهادگرایی همچون تورستین وبلن، توماس کامنز، وسلی میشل و کلارنس آیرز از ابتدای این مسیر تحقیقاتی حضور فعال داشتند. (البته این به این معنی نیست که همه‌ آنها در نقد خود متحدالکلام بودند یا تنها کسانی بودند که در این مسیر حضور داشته و به این اوضاع انتقاد داشتند). برای مثال اقتصاددانان مکتب اتریشی به همان اندازه، منتقد اقتصاد نئوکلاسیک بودند که نهادگرایان هم به آن نقد داشتند، همین طور مثلا تفاوت چشم‌گیری بین برنامه‌های تحقیقاتی وبلن در یک طرف و کامنز در طرف دیگر وجود داشت.
در طول چند دهه‌ گذشته یکی از پیشرفت‌های چشم‌گیر در حوزه‌ اقتصاد مدرن نئوکلاسیک تشخیص ناکارآیی رویکردهایی بود که نهاد‌ها را از ساختار خود حذف کرده بودند. اقتصاددانان نهادگرای جدید برای اینکه بتوانند کمبود به وجود آمده را جبران کنند، به سمت مطالعه‌ نهاد‌های سیاست، قانون، شرکت‌ها و از این دست مطالعات رفتند، اما این مطالعه و پروژه با تنشی مشابه تنش سال‌های ۱۸۷۰ تا ۱۹۴۰ روبه‌رو شد. فرضیه و دگرگونی نهادی قابل فکر است، اما چنین نظریه‌هایی یکه تازی راه‌حل‌های مدل تعادلی را با خطر مواجه می‌کند و به همین دلیل هم فشار مداومی روی دوش اقتصاددانان نهادگرای جدید وجود دارد تا به همه‌ سوالات موجود در مورد نهاد و محدودیت‌هایش پاسخ دهند.
کتاب «نهاد‌ها در اقتصاد» اثر مالکوم رادرفورد کتابی است که به توضیح و بررسی چگونگی وارد شدن نهاد‌ها در تئوری اقتصاد در طول بیش از صد سال می‌پردازد. این کتاب دقیق‌ترین و ماهرانه‌ترین توصیفی است که در این مورد نگاشته شده و سهم پرارزشی در فهم تاریخچه ‌اندیشه اقتصادی و همچنین در تئوری اقتصادی معاصر داشته است. اگرچه شاید اغراق به نظر بیاید، اما در واقع به نظر من کوشش رادرفورد بهترین نمونه‌ای است که ثابت می‌کند چگونه فهم تاریخ اندیشه‌ اقتصادی برای نظریه‌پردازی هر عصر مهم و ضروری است. به همین دلیل تنها گذران زمان با فکر و بدون توجه به تاریخ این اندیشه کافی نیست. با استفاده از یک توصیف موشکافانه از اقتصاد نهادی جدید و بیان نقاط ضعف و قدرت این رویکرد در مقایسه با اقتصاد نهادی سابق، این کتاب خواننده را به سمت سوالاتی سوق می‌دهد که اگر تحقیق مناسبی در اقتصاد نهادی (از هر نوعی) انجام شود و این مدل بخواهد به سمت جایگزینی اقتصاد تعادلی در تئوری مدرن نئوکلاسیک برود، باید مطرح شوند.
این کتاب مشتمل بر هفت بخش مستدل و دقیق است که موضوعاتی از تعریف پایه‌ای گرفته تا عناوینی چون سوالات اساسی در مورد صوری‌گرایی و عکس آن، فردگرایی و کلی‌نگری، عقلانیت و پیروی از قانون و تغییر و تحول را شامل می‌شود. بخش پایانی به بررسی دقیق تعارضات و همچنین هم‌سویی‌های برنامه‌ پژوهشی نهادگرایی جدید و سابق می‌پردازد. مطالعه‌های زیرکانه‌ رادرفورد از نویسندگان متنوع و متمایزی همچون توریستن وبلن و جان کامنز، کارل منگر و فردریش ون‌هایک، جیمز مکگیل بوکانان و داگلاس نورس باعث به وجود آمدن مجموعه‌ای شد که تمایل به نمایان کردن تاریخ نوشته‌های اندیشه‌ اقتصادی دارد. برای مثال نهاد‌گرایان سابق معمولا به نپذیرفتن تئوری متهم‌اند، اما آنچنان که رادرفورد توضیح می‌دهد این دیدگاه نادرست است. «واقعیت این است که نهادگرایان سابق تئوری‌ها و مدل‌سازی‌های سنتی نئوکلاسیکی که بیشتر به صورت قراردادی، مطلق و کوته‌فکرانه بود را رد می‌کردند. اختلاف روش‌ها در اینجا بیشتر از اینکه به شرح تئوری مربوط باشد، به میزان و اندازه‌ مناسب نظرات و اندیشه‌های به کار رفته در آنالیز سیستم استنتاج مربوط می‌شد». شاید رادرفورد بهترین نمونه‌ رد مطالعات سطحی و روشن ساختن آن را در تحلیل فردگرایی روش شناسانه به کار برده است؛ جایی که او تئوری فردگرایی نهادی که توسط جوزف آغاسی پایه‌گذاری شده بود را گسترش داد و در مقابل، به تحلیل پروژه‌ تقلیل‌گرایان در فردگرایی اتمیزه و همچنین بررسی نظر جمع‌گرایان (collectivists) از کلی‌گرایی (holism) پرداخت.
مطالعه‌ دقیقی که رادرفورد در بخش فردگرایی به نمایش گذاشته بود، در بخش‌های عقلانیت و پیروی از قانون و همچنین تکامل و طراحی هم قابل مشاهده است. نیت رادرفورد اولویت دادن به نهاد‌گرایی جدید یا سابق نیست، بلکه می‌خواهد نشان دهد، چگونه یک مطالعه‌ دقیق می‌تواند مشکلات معمولی که هر تحقیق مرتبط با نهاد‌ها با آن‌ها دست به گریبان است را آشکار کند، آن طور که رادرفورد اشاره می‌کند، آن چه این دو رویکرد را از هم جدا می‌کند، با نکات زیر مشخص می‌شود:
۱) نقش مدل سازی نظری رسمی در مقابل پرداختن به روش‌های کمتر رسمی، شامل رویکردهای تاریخی و ادبیات موضوعی.
۲) تاکید بر تلاش نهاد‌های اجتماعی برای تاثیرگذاری بر رفتار فردی در مقابل تاکید بر تاثیر نهاد‌های اجتماعی بر روی مدل‌سازی رفتار فردی.
۳) تصدیق نظرات و تعبیرات عقل گرایانه در مقابل قائل بودن محدودیت‌هایی برای اجرایی شدن مفاهیم عقل‌گرایانه.
۴) وسعت نهادهایی که نتیجه‌ پروسه‌های خود به خودی و دست نامرئی هستند، در مقابل طراحی‌های سنجیده.
۵) پایه‌ریزی به صورتی که داوری‌های اصولی قابل بحث باشند و نقش مناسب دخالت دولت در اقتصاد.
در حالی که مطالعه‌های سطحی، اقتصاد نهادی جدید و قدیم را جدا کرده و روبه‌روی هم قرار می‌دهد، رادرفورد تاکید می‌کند که بررسی دقیق‌تر این مساله، «تصویر پیچیده‌تری را ارائه می‌کند» و عمده‌ قدرت و قوت کتاب «نهاد‌ها در اقتصاد» هم در مواردی اینچنینی نهفته شده است - میل به پذیرش پیچیدگی این دست مسائل، درک ابهام در برنامه‌های متنوع تحقیقی، ضعف‌ها و قدرت‌ها و نوید یک بحث پربار که ورای تفاوت‌های نمونه‌ای موجود برود.
«نهاد‌ها در اقتصاد» کتابی شایان تقلید و سرمشق مناسبی در بسیاری از ابعاد است. این کتاب نوشته‌ای درجه یک در توصیف گسترده‌ مشکلات داخل کردن نهادها در تئوری اقتصادی است و همچنین اثری است که نه تنها مورخان اندیشه‌ اقتصادی، بلکه تئوریسین‌های معاصر هم باید به آن توجه کنند. این کتاب همچنین مدلی دانشمندانه از تجمیع اشکال مختلف و اندیشه است. رادرفورد اثری خوش نوشت، موزون و جامع را نگاشته است. به طور خلاصه، «نهاد‌ها در اقتصاد» کمکی بزرگ در توصیف دورنماهای تاریخی، در اقتصاد مدرن است.
پیتر بوتکه
مترجم: سید امیرحسین میرابوطالبی
*(Institutions in Economics (۱۹۹۴
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد