پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


با تئاتر نفس می کشم


با تئاتر نفس می کشم
▪آقای مرزبان، در حال حاضر چه می كنید؟
- الآن مشغول تمرین آماده سازی تله تئاتر «استاد معمار» نوشته ایبسن هستم كه مجید مظفری، لادن مستوفی، فریبا كوثری، محمد عمرانی، علی رامز و شهرام نوشین در آن ایفای نقش می كنند. همچنین مقدمات نمایش بزرگ «پایین، گذر سقاخانه» نوشته آقای رادی را فراهم می كنم.
▪ قبل از شروع تئاتر در نظر شما چه معنا و مفهومی دارد؟... البته به طور عام.
- ما قبل از این كه روی صحنه برای مردم كار كنیم، باید خودمان را درست كنیم. وقتی با خودمان صادق بودیم، آن وقت با مردم یك رنگیم. یا به قول برشت اگر ما نتوانیم خودمان را تربیت و اصلاح كنیم، واعظ غیر متعظی هستیم كه خودش برای دیگران بگوید. «مرگ خوب است ولی برای همسایه !» .
▪ شما به عنوان كسی كه تجربه فعالیت در عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون را دارید، كدام را بیشتر ترجیح می دهید؟
با وجود داشتن چند تجربه سینمایی، به دلیل میزان استقبال گسترده، تلویزیون را بیشتر دوست دارم و آن را ترجیح می دهم، هرچند در چند سال گذشته به دلیل داشتن كارهای صحنه ای، دو سه كار بزرگ از كارگردانان عزیزی را كه خیلی دوستشان دارم رد كردم. اما در هر حال، نسبت به آن دو، تئاتر صحنه ای در اوج ایده آل های من است و اگر قرار است روزی تئاتر كار نكنم بهتر است هیچ كاری انجام ندهم چون با تئاتر نفس می كشم و با تئاتر زنده ام. سریال های تلویزیون هم طیف های مختلف مخاطب دارد. اما تله تئاتر یا همان تئاتر تلویزیونی درجا می زند.
الآن الحمدالله تئاتر وضع بهتری پیدا كرده بنابراین تله تئاترها هم باید به لحاظ مالی حمایت شوند.
▪ مفهوم تئاتر برای مردم یعنی چه؟ یا تئاتر برای همه؟... این واژه چندان ملموس و عینی نیست و هنوز با زندگی عموم ممزوج نشده... چه باید كرد؟
- از استقبال مردم پشت گیشه های بلیت تئاتر، به میزان بالا یا پایین بودن فرهنگ آن جامعه خواهیم رسید. هرچه قدر تئاتر با استقبال بیشتری روبه رو شود، جامعه از هر نظر موفق تر است. شاید به همین دلیل باشد كه ما بچه های تئاتری اعتقاد داریم اگر یك بودجه برای هنر نمایش در مملكت هزینه می شود، در مسائل دیگر مثل اعتیاد، زندان و ناهنجاری های اجتماعی صرفه جویی خواهد شد. تئاتر از رابطه بین آدم ها صحبت می كند، تئاتر انسان می سازد. اینجاست كه رابطه مستقیم دارد با خود انسان و انسانیت. باید به امید روزی باشیم كه نیاز به تئاتر در جامعه ما حس شود، یعنی خانواده ها در برنامه ریزی بودجه و مخارج زندگی، هزینه ای را هم برای تئاتر در نظر بگیرند.
▪در واقع خود خانواده ها باید به این نتیجه برسند...
- صددرصد. البته یك طرف ما مجریان هستیم كه باید كاری كنیم كه تماشاگر تئاتر به سالن بیشتر روی بیاورد.
یك طرف هم خود خانواده ها هستند. یعنی در یك خانه متوسط فرهنگی، وقتی پدری راه های مختلف را می رود تا بچه هایش كتاب بخوانند و مطالعه داشته باشند، باید كاری كند كه بچه ها حداقل ماهی یك تئاتر بروند، چون بچه به فكر كردن عادت می كند و به اطرافش كنجكاوانه نگاه خواهد كرد. ما باید خیلی چیزهایی را كه می بینیم و احتمالاً آدم های معمولی نمی بینند با ظرافت خاص در آئینه صحنه نشان دهیم.
▪شاید بتوان گفت ارتباط دوسویه بین مخاطب و هنرمند در تئاتر ضرورت دارد.
- این دو لازم و ملزوم هستند. من بدون تماشاگر هیچم و او بدون من چیزی ندارد. ما با هم هستیم. فلسفه وجودی تئاتر همین است؛ من باشم، تو باشی و محلی برای نمایش و ما به یكدیگر می آموزیم. متأسفانه سال ها بوده كه ما عادت به فكر كردن نداشتیم. در یك دوره ای سعی شده كه در این كشور مردم فكر نكنند، ولی الآن این گونه نیست. یك نوجوان ۱۵ساله می ایستد و حرفش را می زند. پس حالا باید عادت به تبادل فرهنگی داشته باشیم. خانواده وقتی به تغذیه فرزندش فكر می كند تا بیمار نشود، باید بداند برای این كه دچار ویروس های اجتماعی نشود، لازم است به تئاتر برود و با آن اخت و نزدیك شود. امیدوارم روزی برسد كه تئاتر جزو جریان روزمره زندگی ما باشد و ماهی نیاید كه كسی تئاتر ندیده باشد!
▪انواع تئاترهای تلویزیونی، رادیویی، صحنه ای و خیابانی تا چه اندازه حائز اهمیت هستند؟... كدام مهم تر است؟
- تئاتر، تئاتر است. آن تئاتری را می شود گفت كه نفس به نفس تماشاگر باشد. به هر حال تله تئاتر یك مقداری از واقعیت تئاتر دور است. در تله تئاتر ادای تئاتر را درمی آوریم، نقش تئاتر را بازی می كنیم چون به قسمی نزدیك به صحنه و تلویزیون است. تئاتر هویت خود را از زنده بودنش می گیرد، از تولید به مصرف رسیدن آن، شاید به همین دلیل باشد كه می گویند تئاتر هنری است میرا، چون در لحظه ای كه خلق می شود می میرد. فردا، اتفاقی كه دیشب افتاده نیست. اگر تئاتر، تئاتر باشد اتفاق جدیدی می افتد. در زندگی ما هم همین است. روزها برنامه ریزی شده است اما بالاخره ممكن است مسائل متعددی پیش بیاید و تئاتر یعنی همین. فلسفه زنده بودن یعنی همین و پویایی نیز همین طور. چه برای بازیگری كه هر شب روی صحنه می رود و چه برای من كارگردان این اتفاق می افتد.
▪در این میان چه عنصری حرف اول را می زند؟
- من خودم به حس بازیگر بیش از همه چیز وابسته ام. شاید گفته شود چون بازیگرم می دانم چه كار كنم. تمام هم خود را به كار می برم كه به آن حس صحیح بازیگر برسم، چون واقعی است و دروغ نمی گوید. همیشه گفته ام كارگردان یك قابله است. این بازیگر است كه یك موجود جدید از وجودش خلق می شود. هنر من باید در این باشد كه این موجود را سالم بگیرم تا عیب و ایرادی پیدا نكند.
فرق من با قابله این است كه تا آخرین شب زندگی این موجود با او هستم. تئاتر مثل موجودی زنده است. گاهی وقت ها كه یك نمایش زودهنگام از صحنه كنار می رود می گویم جوان مرگ شد، چون مثل یك انسان روح دارد.
▪ این طور به نظر می رسد كه بیشتر با آقای رادی كار می كنید...
- من معتقدم هر آدمی در هر صنف و رشته ای كه هست باید تكلیف خودش را روشن كند. دورنمای زندگی اش را ببیند. به عنوان كسی كه خودم را عمله هنر می دانم و بدون اغراق عضو كوچكی از این خانواده ولی خیلی پركار و زنده و می خواهم حالا حالا زند ه باشم و كار كنم و با نمایش هایم نفس بكشم و با آن هم كلام شوم و با مردم اجتماع ارتباط برقرار كنم. باید تكلیفم روشن باشد.
از من گذشته كه بخواهم مردم را سرگرم كنم و اساساً برای این كار نیامد ه ام. هیچ گاه بنا نداشته ام تا از راه تئاتر درآمد و حقوقی كسب و ارتزاق كنم. به قول سعدی غرض از كاشتن برزگر، گندم است، كاه به تبع حاصل آید. من كه می خواهم تئاتر كار كنم باید ببینم چه بگویم، یعنی چه؟ تماشاگر آرام آرام با من ارتباط برقرار می كند. آئینه من در اجتماع را می بیند كه در كدام جهت بیشتر نگه می دارم. بزرگترین دغدغه من در تمام طول زندگی فقر و بی عدالتی بوده و هست. گرسنگی را خوب می دانم یعنی چه و بی عدالتی را هم همین طور. هر دو را هم خیلی خوب تجربه كردم. تنها وسیله ای كه می توانم از این دو مقوله حرف بزنم و دغدغه هایم را بازگو كنم، تئاتر من است. دنبال مهملی هستم كه از فقر و گرسنگی، اختلاف طبقاتی و بی عدالتی حرف بزنم.
می گردم همدلی پیدا كنم تا با من همسو باشد. اكبر رادی این گونه است. در تمام آثار او، فریادی علیه بی عدالتی است. فریاد گرسنگان و درماندگان. من با او همسو می شوم و پیوند میمونی بین ما به وجود می آید. گاهی اوقات ناراحت آثار ایشان هستم وقتی می بینم در فلان شهر یا فلان سالن اجرا می شود و در سطح می گذرد و حتی قبل از این كه خود استاد متوجه این قضیه شود من مدعی می شوم كه ای كاش این چنین نمی شد. تكلیف كارم روشن است و اگر چیزی یاد گرفتم یا نه، شاگرد زرنگی هستم یا تنبل، فریاد و حرفم را می زنم، چه اندازه به گوش مخاطبین برسد الله اعلم.
▪ بد نیست كمی هم در مورد جشن خانه تئاتر و برگزیده شدن خودتان بگویید.
- امسال آقای اكبر رادی نمایشنامه نویس، دانیال حكیمی بازیگر و بنده به عنوان كارگردان ملودی شعر بارانی برگزیده شدیم. البته ابتدا این ماجرا باعث طنز شد، چون هم زمان طبق معمول كه سینما به تئاتری ها پز می دهد، به آنها سمند دادند و به ما فریم عینك! خندیدیم كه ما دنبال معنویت هستیم و گشتیم و جوابی پیدا كردیم كه این عینك سمبل است. اما بعداً معلوم شد كه منتخبین به فستیوال تئاتری كه اواخر خردادماه در آ لمان برگزار می شود، می روند.
البته من همیشه با ماجرای اول، دومی در هنر به خصوص در تئاتر موافق نبودم، چون تئاتر و مقام تئاتر برتر از آن است كه روی سكو بایستد و این را در شرایطی می گویم كه امسال انتخاب شدم. رمز و راز هنر تئاتر آن ناشناخته هاست. به آن زیروبم هاست كه هر كسی با دید خودش سراغ این كار می رود. بگذاریم هر تماشاگر و هر منتقد از منظر خودش با تئاتر برخورد كند و این ارجح است. چرا تئاتر تلویزیونی را می گوییم غیرواقعی است؟ چون دوربین صحنه و اتفاق را انتخاب می كند. در اینجا هم به همین دلیل می گویم این اول، دومی در شأن تئاتر نیست. هرچند ممكن است در دنیا هم رسم چنین باشد.
▪به سراغ «استاد معمار» از هنریك ایبسن رفتید. با توجه به بزرگداشت این نمایشنامه نویس، چه شد كه او را انتخاب كردید؟
- بزرگداشت ایبسن و دیدن آثار او حائز اهمیت است، اما یك سؤال مطرح می شود و آن این كه آیا ما واقعاً خودمان بزرگانی نداریم كه به آنها بپردازیم؟ هرچند ایبسن ایبسن است و من در كارهایم كه دیالوگ ها را تحلیل می كنم دیالوگ ها تنها مربوط به این نویسنده می تواند باشد و بس. ولی چرا خودمان را باور نكنیم؟ ایبسن متعلق به كل دنیاست؛ همان گونه كه فردوسی، حافظ، مولانا چنین بوده اند. من همیشه در جست وجوهایم به این نكته تأكید دارم كه اول خودمان را بشناسیم، بعد مرغ همسایه هرچند كه می دانم كمی غاز است!
▪ یك پرسش اساسی همیشه مطرح: «تئاتر حرفه ای و آماتور» و عقیده هادی مرزبان در این باره به عنوان آخرین سؤال.
- تئاتر ما همواره با مشكل مالی روبه رو بوده كه ظاهراً حل شده و حالا نوبت برنامه ریزی است. باید جایگاه افراد مشخص شود. ما نمی توانیم بگوییم در تئاتر به صورت مساوی سالن به همه می دهیم و ده شب اجرا كنند و بروند.
شاید یك نمایش حتی یك شب هم اضافه و نمایشی دیگر یك ماه هم كم باشد! اینها ارزیابی هنری است و مسئولین نمی توانند تعیین كنند. مردم هستند كه باید بگویند؛ مردمی كه خوب می فهمند. ما تماشاگران فهیم و بسیار نجیبی داریم. گاهی به شوخی می گوییم اگر چنین نبود، آن وقت در نمایشی كه ابتدایی ترین اصول تئاتر رعایت نشده، با گوجه فرنگی پذیرایی می كردند، اما ما شرقی هستیم و نجیب. تماشاگران ما مثل سابق نیستند با كراوات و فكل كه آخر شب در فلان هتل و رستوران بحث كنند و مخاطب ما در حالی كه همسرش ترك موتور نشسته، جلوی تئاتر شهر مرا می بیند و محاسن و معایب كارم را تذكر می دهد. باید با اعتقاد كار كرد و از جنبه های تبلیغی دور بود. من همیشه چنین كرده ام و به این اصل استوار خواهم بود؟
پژمان پرواز
منبع : روزنامه همشهری