جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تهران،میراث ماندگار حکمت اسلامی


تهران،میراث ماندگار حکمت اسلامی
در مقاله حاضر مولف به ویژگی‌های فلسفه و حکمت در تهران می‌پردازد. نصر معتقد است: «مکتب تهران» نه تنها در پیگیری و گسترش فلسفه اسلامی از زمان قاجار حائز اهمیت است، بلکه به خاطر مرکزیت تربیت فلاسفه نیز از اهمیت شایانی برخوردار است.
این مکتب به عنوان مرکز ارائه عقاید غرب و همچنین مهم‌ترین محل برخورد عقاید سنتی و مدرن در سال‌های بعد گردید.
در تهران، «گفتار در روش» دکارت برای اولین بار به فارسی ترجمه شد و عقاید فلسفی غربی مورد نقد و بررسی قرار گرفت. به دلیل ضعف سیاسی قاجار و حضور قدرتمندانه استعمارگران و بسیاری از اسپانیایی‌ها و آفریقایی ها، مسلمانان و غیرمسلمانان در مقایسه با غربی‌ها دچار ضعف فرهنگی شدند. این عاملی برای ایجاد دوره‌های تحصیلی مدرن و جدایی فلسفه سنتی و تاثرپذیری آن از فلسفه غرب به ویژه فرانسه در اواخر دوره قاجار شد. به‌طوری که فلسفه سنتی به تدریج رنگ خود را در برابر فلسفه غرب از دست داد.
ظهور فلسفه غرب در تهران فقط به عنوان یک دوره تدریس در «مکتب تهران» نبود. بلکه این دو مسیری جداگانه بودند که دیر یا زود می‌بایست از یکدیگر جدا می‌شدند و نتیجه این جدایی در نیمه دوم قرن ۱۴ نمایان شد.
دو چهره شاخص این دوران که حاصل «مکتب تهران» نبودند و بعدها به آن پیوستند را می‌توان معرفی کرد. اولین چهره برجسته و استاد عقاید اسلامی « علامه سید محمد حسین طباطبایی» است که از تبریز مهاجرت کرد و در نجف فلسفه اسلامی آموخت و تا آخر عمرش در سال ۱۴۰۴ه.ق بدین کار اهتمام داشت.
او چهره برجسته اسلامی طی قرون متمادی بوده است. در واقع وی بنیانگذار مکتب جدیدی در قم در گستره فلسفه اسلامی بود اما در آن زمان عقاید مارکسیستی توسعه و نفوذ یافته بود به همین دلیل طباطبایی کتاب «اصول فلسفه و رئالیسم» را در تهران منتشر کرد. این کتاب نخستین مواجهه جدی میان فلسفه اسلامی و غربی به شمار می‌رود. در این مورد مارکسیسم بیشتر مربوط به «مکتب تهران» است اما علامه طباطبایی قطعا متعلق به این مکتب نیست. مشابه این مطلب را می‌توان در مورد مباحثه بین او و کوربن عنوان کرد که تقریباً به صورت کامل در تهران صورت گرفت و نه در قم.
دومین چهره برجسته فیلسوف اسلامی که با فلسفه غرب مقابله کرد میرزا مهدی حائری یزدی بود. وی در قم تحصیل کرد ولی عمر خود را در تهران سپری نمود و سرانجام در سال ۱۴۱۹ه.ق از دنیا رفت.
حائری نخستین عالم ایرانی بود که به اروپا و آمریکا رفت و در آنجا مدتی را به فراگیری فلسفه غرب و مکتب تحلیلی تا درجه دکترا درفلسفه غرب سپری کرد. از وی آثار ارزشمندی چون «هرم هستی» و «علم حضوری» که مناظره‌ای بین فلسفه اسلامی و فلسفه تحلیلی انگلوساکسون است به جای مانده است. کتاب «علم حضوری» او هم اکنون به زبان انگلیسی موجود است و به عنوان اولین اثر از این نوع به زبان انگلیسی است که از یک فیلسوف سنتی به جای گذاشته شده است. از زاویه‌ای کارشناسانه، حائری را می‌توان شاگرد «مکتب قم» به حساب آورد تا «مکتب تهران» ولی همانند علامه طباطبایی به «مکتب تهران» مرتبط بود.
وقتی کسی آثار طباطبایی و حائری را مورد تحلیل قرار دهد در خواهد یافت که چرا اعضای «مکتب تهران» پاسخی بر اساس اصول فلسفه اسلامی به « گفتار در روش» دکارت هنگامی که برای اولین بار در «مکتب تهران» در دوره قاجار عنوان شد، ننوشتند. با چنین نگرش انتقادی این مطلب شبیه پاسخ «هامان» و یا «فون بادر» (Hamann or von Baadar) به دکارت است تا توضیحات فلسفه دکارت که در میان دوره‌های مدرن در تهران به وجود آمد.
به هر حال در هر مورد، هیچ پاسخی عرضه نشد و یک قرن بعد فلسفه اسلامی پاسخی به نظرات غربی ارائه کرد. در نتیجه بیش از هر زمان دیگری «مکتب تهران» از دایره علوم مدرن و فیلسوفان غربی مثل کارتزین و کانت و هگل و کامپتین و مارکسیست و در دهه‌های بعدی هایدگری‌ها و پوپری‌ها و مانند آنها فاصله گرفت. بعد از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹، توجه شدیدی جهت پاسخ اسلامی به علوم غربی به وجود آمد اگرچه نتوانست به موفقیت برسد ولی توانست جایی در میان معتقدان فلسفه غرب برای خود باز کند.
با وجود این مسائل بین فلسفه اسلامی و فلسفه غربی، «مکتب تهران» توانست باب جدیدی را در تاثیر فلسفه به‌طور کل توسط محمد علی فروغی که آثار فلسفی اروپا را به فارسی برگردانده است و «سیر حکمت در اروپا» را تالیف نموده است، باز کند. این کتاب به عنوان تنها اثر تاثیرگذار در معرفی فلسفه اروپا در ایران، در زمان حیات تعدادی از اعضای «مکتب تهران» مانند: فاضل تونی، میرزا مهدی تنکابنی، میرزا مهدی آشتیانی و سید محمد کاظم عصار محسوب شود و نظریات و واژگان فلسفی را نیز مورد بسط قرار دهد.
از افراد دیگری که درباره فلسفه ایرانی مطالبی را نگاشتند می‌توان به یحیی مهدوی اشاره کرد که همانند گذشتگان خود در دوره قاجار با متون فلسفه ایرانی آشنایی داشت. اگرچه تحرک بسیاری در ایجاد و توضیح واژگان و اصطلاحات علوم غربی در دوره پهلوی پدید آمد، اما شکی نیست که تداوم ساختار واژگان فلسفه ایرانی در «مکتب تهران» و مکاتب پیش از آن در فلسفه اسلامی پدید آمد.
از اواخر دوره قاجار تا زمان ضعف «مکتب تهران»، اعضای این مکتب در تماس مستقیم با مراکز تعلیمات فلسفه اسلامی مثل شیراز، اصفهان، قم و مشهد و بالعکس بودند. بعد از انقلاب اسلامی ایران، قم به مهم‌ترین مرکز تعلیم فلسفه اسلامی تبدیل شد که آن را باید حاصل زحمات علامه طباطبایی و شاگردان برجسته‌اش مانند حسن‌زاده‌آملی، جوادی‌آملی، مصباح‌یزدی و تمامی کسانی که حکمت را در آنجا (قم) تا به امروز آموخته‌اند، دانست. احتمالا در هیچ زمان دیگری در تاریخ اسلامی این تعداد دانشجوی مذهبی برای فراگیری علوم عقلیه و به ویژه فلسفه همانند امروز در قم نبوده است. اگرچه که این رشد چشمگیر از صفر شروع نشد اما استحکام پایه‌های آن را می‌توان به فلسفه اسلامی دهه ۵۰، ۶۰ و ۷۰ که از علامه طباطبایی در قم و کوربن در دانشگاه تهران درطول فعالیت مهم تعدادی از چهره‌های سرشناس مثل مطهری و آشتیانی به یادگار مانده بود، نسبت داد.
یکی از نشانه‌ها و نتایج این رشد را می‌توان بنیانگذاری «انجمن حکمت و فلسفه» در ۱۹۷۳ دانست که افرادی مانند: حائری، مطهری و آشتیانی تنها به خاطر مباحثه با کوربن و ایزوتسو فعالیت نمی‌کردند بلکه به خاطر تمامی آن فعالیت می‌کردند که اصل آن نیز به قم منتقل شد.
حتی پس از این انتقال، تهران اهمیت خود را از دست نداد و در زمانی کوتاه، در راس همه سید محمد کاظم عصار به عنوان نماینده «مکتب تهران» معرفی شد و چیزی که از «مکتب تهران» به جا ماند حتی تا کنون به عنوان مهم‌ترین مقابله بین فلسفه اسلامی و غربی و در کنار قم به عنوان مرکز فعالیت‌های فلسفی تبدیل شد که مشابه آن را در دیگر کشورهای اسلامی نمی‌توان یافت.
مشخصه بارز تاریخی «مکتب تهران» را می‌توان در حفظ فلسفه سنتی اسلامی در زمان مدرن و ارائه پاسخ‌های اسلامی در مواجهه با ناهنجاری‌های عقاید غربی دانست. فرآیند تامین و ارائه پاسخ اسلامی و مشکلات ناشی از افکار غربی و گشایش یک فصل جدید در تاریخ فلسفه اسلامی بر مبنای هوش و نبوغ اسلامی و پاسخ‌های متعدد و روزآمدی است که هنوز هم ادامه دارد و حتی این فصل در تاریخ تفکر اسلامی تا این اندازه به نگارش در نیامده است. ولی تردیدی نیست که «مکتب تهران» از اهمیت شایانی در این فرآیند برخوردار نباشد. اهمیت فهم این فرآیند برای درک بهتر تاریخ فلسفه اسلامی ایران در ۲ قرن گذشته است لذا به منظور توانایی ادامه روال نگارش آخرین فصل فلسفه اسلامی به قدم‌هایی استوار و مطمئن نیاز است. میراث «مکتب تهران» نه تنها برای ایران بلکه برای متفکران و فلاسفه تمامی کشورهای اسلامی که معتقد به حفظ تفکرات سنتی اسلامی و ارائه پاسخ‌های اسلامی- فلسفی به چالش‌های دنیای مدرن که متناسب با فرهنگ عمومی مورد نیاز جوانان و ارائه فلسفه خاصی از زندگی و هستی و درک ماهیت خدا برای آنهاست، حائز اهمیت است.
دکتر سیدحسین نصر
استاد مطالعات اسلامی
دانشگاه جورج واشنگتن
مترجم: منوچهر دین‌پرست
منبع : روزنامه تهران امروز