چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

سیاست زمین سوخته درغزه


سیاست زمین سوخته درغزه
سیر رویارویی رژیم صهیونیستی و جنبش حماس از ابتدا یک جنگ بزرگ را در افق خویش نمایان ساخته بود. همه آنهایی که مراحل برخورد دستگاه نظامی ـ سیاسی صهیونیست ها با این جنبش انقلابی را دنبال کرده اند تردید نداشتند که سرانجام تل آویو برای برانداختن نیرومند ترین هسته انتفاضه آخرین ذخیره قدرت خویش که همان ارتش است را وارد غزه خواهد ساخت.
البته جنبش حماس از بدو تولد خویش در ۱۹۸۷ مسیر مبارزه را برگزید و در برابر رژیم اشغالگر قدس به راه دیگری جز جهاد و مقاومت نمی اندیشد. اما مصاف خونینی که اکنون در غزه درگرفته است حاصل اندیشه دو سال اخیر سران اسرائیل است. پایه این تفکر که سرانجام برای انهدام ارکان حماس باید جهنم آتش بپا کرده و از تئوری زمین سوخته استفاده کرد در ژانویه ۲۰۰۶ گذاشته شد یعنی زمانی که دست جنبش انقلابی حماس به عنوان برنده نخستین انتخابات آزاد فلسطین بالا رفت. آن روز تل آویو و همه طرف های اروپایی و حتی عربی بر روی جناح رقیب حماس یعنی سازمان لیبرال فتح شرط بندی کرده بودند. با سرمایه گذاری بی حد وحصری که شرکای جهانی ابومازن کرده بودند کسی تصور نمی کرد که حماسی ها فاتح این نبرد بزرگ باشند. با این پیروزی ابتدا ابومازن و فتح و سپس متحدان عربی و غربی با پدیده شگفتی که همانا تشکیل نخستین دولت به دست انقلابیون خاورمیانه بود روبه رو شدند.
بنای ناسازگاری از همان ابتدا توسط این مثلث بازندگان انتخابات ـ اعراب محافظه کار، تل آویو و واشنگتن ـ گذاشته شد و تصمیم به براندازی حماس در همان روزها گرفته شد و نکته جالب اینجا است که تزیپی لیونی وزیر خارجه اسرائیل آن روز این تصمیم را به صورت رسمی به سران امریکا و اتحادیه اروپا اعلام کرد و صریح ترین کلام بر زبان بنیامین نتانیاهو رئیس حزب لیکود جاری شد که گفت قدرت یابی حماس نشان داد اسرائیل نباید از سرزمین های بیشتری عقب نشینی کند.
لذا در این مدت حماسی ها که دو سال محاصره و تحریم های بی رحمانه را به جان خریده بودند تردید نداشتند که روزی وارد این مصاف نظامی خواهند شد البته راهبران این جنبش بویژه خالد مشعل امیدوار بودند که دست کم جبهه اعراب را از ورود در این بازی منع کنند، به همین دلیل دو سال گذشته، دیپلماسی حماس تلاش بسیاری را برای تعدیل در نگاه سران عرب منطقه به کار بست.
اما متأسفانه سران عرب منطقه بویژه رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین برای بن بست کشاندن حماس همان راهی را برگزیدند که تل آویو و واشنگتن می خواست وآن ملزم ساختن این جنبش به اجرای توافقات سازشی است که مجاهدان حماس یک عمر با آن مبارزه کرده بودند. برای حماسی ها در این مدت چیزی ناگوارتر از این نبود که این شروط اجحاف آمیز از زبان قاهره که لباس میانجی برتن کرده بود بیان شود.
بنابراین در این مدت حماسی ها فقط دو راه پیش رو داشتند ؛ آنها یا باید به همان شروط سران سازشکار عرب که پذیرش موجودیت رژیم اشغالگر بود تن می دادند که مفهوم این تصمیم این بود که جنبش به رأی همه آنهایی که در مخالفت با امضا کنندگان سازش نام حماس را در برگ رأی نوشتند پشت کند و دیگر این که همان راه دیرین مبارزه و انتفاضه را پیش گیرند و چنانکه انتظار می رفت جنبش با شکست پیاپی نشست های مذاکره در قاهره، صنعا و ریاض راه مجاهدت را پیش گرفت.
● مختصات سیاسی جنگ غزه
در ماهیت و اهداف جنگ خونینی که اکنون غزه را فراگرفته است چندان اختلاف نظری وجود ندارد. هدف روشن رژیم صهیونیستی از حملات به غزه سرنگونی دولت منتخب و مردمی حماس است. ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در آخرین سفر خویش به مصر به صراحت از وارد کردن ضربه ای کاری به حماس و نابودی حماس سخن گفت. سران تل آویو بویژه از زمانی که نتایج نظرخواهی ها نشان داد که پس از تحریم ها و محاصره اقتصادی فلسطینیان دست از مقاومت برنداشته اند و محبوبیت حماس در بین آنان بیشتر هم شده است، در این تصمیم خویش مصمم شدند و درست به همین دلیل است که شماری از سران این رژیم همزمان به دولت اولمرت هشدار داده اند به همان دلیل که حماس زنجیره محاصره دو ساله را شکست می تواند از این حمله مرگبار نیز موفق بیرون آید.
البته پس از اجلاس آناپولیس دولت اولمرت انتظار داشت که دولت مصر و طرف های عربی با ائتلاف سیاسی بتوانند جنبش حماس را به عدول از برخی مواضع انقلابی اش راضی کنند و فرمول پیشنهادی آنها نیز این بود که خالد مشعل در دولت مشترکی که این بار ابومازن تشکیل می دهد برتری تشکیلات خود گردان را بپذیرد.
حتی تزیپی لیونی از طرحی به نام چانه زنی در عین تحریم سخن گفته بود که بر اساس آن پس از پایان یافتن آتش بس شش ماهه بین اسرائیل و حماس، اسرائیل تلاش کرد فشارهای همه جانبه خود را بر حماس و فعالان آن در غزه افزایش دهد و در همان حال از مصر خواست تا ابزار افسانه ای حماس یعنی موشک های قسام را از کار اندازد و پرتاب راکتها به شهرکهای اسرائیلی را متوقف کند. اما با شکست اجلاس قاهره، تل آویو از این طرح نیز ناامید شد.
البته برای حزب حاکم اسرائیل این جنگ یک کارکرد سیاسی و تبلیغاتی نیز دارد. تزیپی لیونی که از تشکیل یک دولت ائتلافی ناامید شده است تلاش دارد از نتایج این نبرد برای اثبات به اصطلاح توانایی خویش بهره گیرد.
رژیم صهونیستی اکنون خود را برای انتخابات ۱۰ فوریه آماده می کند و تزیپی لیونی وزیر امورخارجه و کاندیدای حزب کادیما برای نخست وزیری رقابت تنگاتنگی با بنیامین نتانیاهو از حزب لیکود دارند که اکنون در نظرسنجی ها به مراتب بهتر از لیونی عمل کرده است. لیونی با این جنگ در واقع وارد یک شرط بندی شده است و در صورت شکست او در این جبهه نظامی بازی سیاسی نیز با برتری نتانیاهو تمام خواهد شد.
با تأمل در مختصات جنگ اخیر غزه به روشنی می توان دریافت که این جنگ از جهات گوناگون شباهت به رویارویی تابستان ۲۰۰۶ و جنگ ۳۳ روزه دارد.
معادله نبرد غزه معادله رویارویی جبهه مشترک امریکا و اسرائیل با دومین رکن تفکر مقاومت یعنی حماس است و ارتش صهیونیستی در این نبرد نیز از همان تاکتیک ها و استراتژی هایی بهره می برد که در مرز لبنان بهره جست اما آنچه این جنگ غزه را به نبرد ۳۳ روزه شبیه ساخته دو عامل مهم دیگر است ؛ اول حس انتقام و تلافی که ارتش اسرائیل را دو سال در انتظار این نبرد نشانده تا بلکه شکست تاریخی در برابر حزب الله را مقابل زوج فکری آن جبران کند و دوم ائتلاف نانوشته ای که این بار هم میان سه کشور مخالف حزب الله یعنی مصر، اردن و عربستان با طرف اسرائیلی برای مقابله با حماس بسته شده است به گونه ای که این بار هم گفته می شود مسئولان امنیتی سه کشور عربی حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه و نابودی حماس را همراهی می کنند. مصر، اردن و عربستان سعودی در جنگ ۳۳ روزه نیز راه را برای حمله رژیم صهیونیستی به حزب الله هموار کرده بودند. پس از شکست میانجیگری مصر و بعد از آنکه حماس به خواسته های مبارک تن نداد این خبر به طور قوی مطرح شد که سه کشور عربی از رژیم صهیونیستی خواستند طرح حمله به غزه را عملی کند.
مثلث سازشکار عرب با نگرانی مدام این گزارش را مطرح می کردند که قدرت حماس در غزه در حال افزایش است و در صورتی که اسرائیل سریعاً وارد عمل نشود دیگر نمی تواند با حماس مقابله کند.
محمد بخشنده
منبع : روزنامه ایران