جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


بی مهری تاریخ، هویت گمنام


بی مهری تاریخ، هویت گمنام
گر چه تصویر پیکره راستین زن شرقی که پیوسته به علت عدم توجه واقعی تاریخ نگاران گنگ و مبهم مانده است، در بدو امر دشوار می‌نماید، اما تمامی آنانی که در پی کشف هویت واقعی زنان مشرق زمین در کنکاش و جستجو هستند، در این راه با شتاب گام می‌زنند تا تصویر زنانی توانمند، نام آور و شجاع را که گاه در پشت صحنۀ تاریخ اجرای نقش نموده‌اند، به وضوح به جلوه در آورند، بزرگ زنانی که بی‌مهری تاریخ پیوسته نام و نشانشان را ناپیدا باقی گذارده است.
دامنۀ این بی‌مهری در اقوام و ملل مختلف گاه چنان گسترده گردیده است که برخی حتی در اسطوره‌های خویش،زن را موجودی دانسته‌اند که دست آدمی را از آسمان کوتاه می‌کند و گاه او را موجب پیروزی اهریمن دانسته اند، برخی نیز زنان را در آفرینش ناتمام پنداشته‌اند و تنها،زن، با چهره مادرانه اش اندکی برخوردار از احترامی گردد چنان که آنان را به پرستش ایزد بانوان وادار می نماید.
با این همه ایزد بانوان نیز با تمامی قداستی که داشتند، آمیزه ای از زشتی و پلیدی و زیبایی و پاکی بودند و پرسندگان نیز با احساسی آمیخته از عشق،ترس، بیم، امید،مهر،کین، تمنا ونفرت بدانان می‌نگریستند، گویی ایزد بانوان، به هر روی، انگاره‌ای آسمانی از همتایان زمینی خود بودند، چنان که در برابر خدایان مذکر، هم چنان ناتمام و زمینی بودند، گویی آسمان قلمرو ویژه‌ای برای مردان بوده است واین امر تا بدان جا پیش می‌رود که در غالب اسطوره ها،آسمان را مرد می‌انگارند و زمین را زن، و این همه جز جهالت و عدم علم و بینیش نسبت به موجودی که خداوند در کمال تساوی حقوق آفریده است، سرچشمه نمی گیرد.
فقر بینش علمی یک اجتماع ما را بدین پویه هدایت نمی‌نماید و بدین روی است که زنان بی پناه در تاریخ مشرق زمین، برای رهایی از ستمی که جامعه برایشان روا می داشت، گریزی برای خود نمی یافتند و این چنین است که گاه به افسون و تخیل روی آورده اند.
بدبینی ایرانیان به زن سبب می شد که «عشق» را هم تحقیر کنند و به چیزی نشمارند و بدین سان پدید آمدن اندیشه عشق در ادب فارسی، بی هیچ روی، حاصل شیفتگی ایرانیان در برابر زن نبود و نخست بارمعشوق، با چهره ای مردانه در ادب فارسی راه یافت.
ما از پس صدها سال طی تاریخ، با هویت گمنام زنانی رو به روییم که پیوسته مورد بی مهری و عدم جهان بینی علمی و انسانی قرارگرفته اند،زنانی که می توانستند حماسه سازان بزرگ تاریخ ایران زمین گردند اما پیوسته خاموش و گمنامند.
بلوشر در جایی عنوان نموده است که «...معاشرت با زنان این نقطه ضعف را داشت که زنان از خانه خارج نمی شدند و خانم ها منحصرا با یکدیگر نشست و برخاست داشتند...».
درلابه لای تاریخ فرصت های از دست رفته‌ای را می یابیم که زنان شرقی می باید، بدان دست می‌یافتند تا تصویر آنان در تاریخ بدین سان نقش نگردد. گرچه در کوچه دالان های تنگ و تاریک تاریخ،با تمامی خرده‌انگاری‌ها،حضور بزرگ زنانی را می‌یابیم که در خلق برهه‌ای ماندگار از تاریخ مشرق زمین، سخت درخشیده‌اند. قدر مسلم این همه تنها اندکی از حقوق واقعی آنان است که می‌باید بی هیچ تردید در عرصه حضور و نام آوری جلوه می نمودند.
اینک که پس از گذر قرن ها، بینش اجتماعی به سوی روشن بینی سوق یافته است،زنان برآنند تا به احقاق حقوق واقعی خویش دست یازند، چرا که زنان امروز،خود را وامدار قرن ها حضور گمنام مانده‌ای می دانند که می باید با تمامی تلاش خو یش،به دفاع از حقوق نادیده انگاشته شده آنان برخیزند.
فرح نیازکار