چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

پیروزی انقلاب ثمره بازگشت روحانیت به سیاست


پیروزی انقلاب ثمره بازگشت روحانیت به سیاست
با ظهور امام خمینی دراوایل دهه چهل، بتدریج حوزه علمیه قم برای نخستین بار به کانون مخالفت علیه دولت مبدل شد. در واقع، امام(ره) توانست با تغییر جغرافیای کانون مخالفت با رژیم، یعنی از تهران به قم، برای همیشه بر اهمیت قم بیفزاید و همواره آن را با سرنوشت عمومی جامعه ایران پیوند دهد.
حاج آقا روح ا... خمینی، همان کسی است که پس از استخاره آیة ا... حائری برای آمدن به قم، به عنوان اهل و همراه او به قم آمد و تمام سختی و خوشیهای این شهر را لمس کرد و در همین شهر نیز به مرجعیت رسید.
نخستین فریادهای اعتراض آمیزش درلابه لای گفته هایش در کشف اسرار(۱۳۲۳) شنیده می شود. امام خمینی(ره) از جمله کسانی بود که در تشویق حضور آیة ا... بروجردی در قم نقش مهمی داشت و به منظور ترویج مرجعیتش به برخی شهرستانها رفت و با افراد موجه تماس برقرار کرد.
وی با وجود مقام تدریس، به همراه شاگردانش در درس خارج فقه آیة ا... بروجردی شرکت می کرد و تقویت او را تقویت حوزه علمیه می دانست.(۱) مقام آیة ا... خمینی در بیت آیة ا... بروجردی چنان بود که برخی او را وزیر خارجه بروجردی خوانده اند.(۲) با رحلت آیة ا... بروجردی در دهم فروردین ۱۳۴۰، ریاست شانزده ساله اش بر مذهب (۱۳۲۴۱۳۴۰) به پایان رسید و مرجعیت عامه از قم رخت بربست و آینده مرجعیت درقم به مخاطره افتاد.
محمدرضا شاه، مرگ او را به آیة ا... حکیم تسلیت گفت تا به روحانیت قم بفهماند علاقه ای به تداوم مرجعیت در ایران ندارد.با اینکه آیة ا... سیدعبدالهادی شیرازی، مرجع ایرانی الاصل، نیز همچون آیة ا... حکیم، شهرت داشت اما شاه مرگ بروجردی را به او تسلیت نگفت. به گفته مرحوم صالحی نجف آبادی: «حکیم هم عرب بود وهم دروس خود را به عربی می گفت و بیشتر در کشورهای عربی نفوذ داشت. هرچه مرجعیت در او متمرکزتر می شد، به نفع تهران بود.»(۳)
این در حالی بود که در حوزه علمیه قم، کسانی که در مظان مرجعیت بودند، کسی صلاحیت مرجعیت عامه را نداشت و همگان در عرض هم، شأنیت دستیابی به آن را دارا بودند.
با این همه، بیت آیة ا... بروجردی، علاقه مند به انتقال مرجعیت به آیة ا... گلپایگانی بود. گلپایگانی، فقیهی محتاط بود و سابقا آیة ا... بروجردی نیز احتیاطهای خود را به وی ارجاع می داد.
نگرانی از آینده زعامت حوزه علمیه، سبب شد تا مرحوم بهبهانی بزرگ از تهران به قم سفر و در هفتمین روز درگذشت آیة ا... بروجردی تمام کسانی که در مظان مرجعیت بودند را جمع و درباره آینده حوزه با آنان مشورت کند. درباره آنچه در این جلسه رخ داده اطلاعات کاملی در دست نیست، اما برآیند آن، نوعی تقسیم کار بین افراد شاخص آن جلسه بود.
قرار شد آیة ا... گلپایگانی و شریعتمداری، هر کدام نیمی از شهریه آیة ا... بروجردی را پرداخت کنند و آیة ا... نجفی مرعشی نیز نان حوزه را تأمین نماید و آیة ا... خمینی نیز با تاکید بر اینکه او تنها تدریس در حوزه را می پذیرد، عملاً از پرداختن به شؤون مرجعیت پرهیز کرد(۴) و برای دستیابی به وحدت در مرجعیت، آیة ا... سید احمد خوانساری که قبلا از قم به تهران مهاجرت کرده بود را معرفی نمود. اما پیشنهاد سید روح ا...، مورد استقبال قرار نگرفت و تقدیر چنین بود که مرجعیت در میان همین چهار نفر تجزیه شود. از میان آنان، آیة ا... گلپایگانی و شریعتمداری از شهرت بیشتری برخوردار بودند.
آیة ا... گلپایگانی، عالمی محتاط و غیر سیاسی بود و مرجعیت او تداوم بخش مرجعیت بروجردی به شمار می آمد. شریعتمداری شناخته تر از همه، و در مسایل سیاسی تبحر خاصی داشت و می توانست به راحتی برای گروههای مذهبی سیاسی آن دوره مثل نهضت آزادی، مرجع دینی شود.
برخلاف آن دو، سید روح ا...، معروفیت عامه نداشت(۵) و جز روحانیون در حوزه، کسی او را نمی شناخت و بیشتر در سایه تلاش شاگردانش که بخشی از آنها در محفل درسی علامه طباطبایی حاضر می شدند و نیز جنبشی که خود او علیه شاه به راه انداخت، مشهور شد.
با پذیرش و گسترش مرجعیت آیة ا... خمینی، هم اینک او می توانست در ذیل اقتدار و مصونیت حاصل از آن، به برخی از دغدغه های اجتماعی و سیاسی اش جامه عمل بپوشاند و حوزه را برخلاف میل سنتی ها، بیش از گذشته به سرنوشت عمومی کشور پیوند دهد. او با مسلح شدن به تجارب سیاسی مشروطه(۶) به این سو، دریافته بود که همواره از موضع مرجعیت و یا در پناه آن در یک رشته اقدامهای سیاسی شرکت کند و به جای آنکه خود را با نهاد دولت درگیر نماید، مرجعیت و نهاد روحانیت را با آن مواجه نماید.
از نظر امام خمینی(ره) حرکت سیاسی برخی از روحانیون، به دلیل نبود عنصر حمایتی مرجعیت، با شکست روبه رو شده بود. نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام، طلبه ای نوآموز بود و هرگز نتوانست روحانیت سنتی و مقام مرجعیت را حتی به ممانعت از اعدامش فعال کند.
آیة ا... کاشانی نیز با وجود صلاحیتهای علمی اش، هرگز به مرجعیت نرسید و هیچگاه نتوانست حمایتی را به طور علنی جلب نماید. اینکه بنابر روایتی مسموع، امام خمینی در قبال تهدید شاه مبنی بر تکرار سناریوی نواب و کاشانی، گفته بود: خمینی به جای اینکه خود را با او درگیر کند، حوزه و مرجعیت را بر سرش خراب می کند، گویای درک عمیق او از جایگاه مرجعیت بود.
به همین دلیل، در نخستین حادثه ای که امام خمینی در قبال آن موضع رسمی گرفت، قبل از آنکه خود واکنشی منفردانه بگیرد، بلافاصله مراجع طراز اول قم را دعوت و درباره لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی (مصوب ۱۶ مهرماه ۱۳۴۱) به مشورت نشست و از آنها خواست تا مشترکاً طی تلگرافی به شاه مخالفت خود با لایحه را اعلام و لغو فوری آن را درخواست کنند.
گذشته از مطالبات آمده در متن تلگراف، آنچه بیش از همه اهمیت داشت، درگیر شدن بدنه حوزه، پس از چهار دهه انزوا و سکوت با حوزه سیاست بود. و این آغازی بود که هیچ گاه پایانی نیافت. دروس حوزه علمیه قم به مناسبت تصویب لایحه مذکور دو ماه تعطیل شد و سرانجام، اسدا... علم، نخست وزیر وقت در روز شنبه ۱۰ آذرماه، در مصاحبه ای لغو آن را اعلام و آن را غیر قابل اجرا دانست. چند ماه بعد در ۱۹ دی ماه ۱۳۴۱، شاه رسماً اعلام کرد که قصد دارد اصول شش گانه ای را تحت عنوان انقلاب سفید به رفراندوم گذارد، اما ابهام در این اصول و نیز پیشگامی شخص شاه در اجرای آن، بتدریج موجب تشتت مراجع شد و از این هنگام به بعد، تداوم مبارزه با مشکلات جدیدی مواجه گردید. از آن هنگام بود که خط مشی امام خمینی در مقابل شاه مورد تاءیید قرار نگرفت.
حتی عده ای از سنتی ها با تمسک به آیه شریفه: «ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه»(۷) مخالفت با شاه را تهلکه ای دانستند که اسباب هلاکت آنان را فراهم خواهد کرد(۸) و این نشان می داد که امام خمینی به آسانی نمی توانست حوزه ای را که چهل سال به انزوای از سیاست خو گرفته، با شاه درگیر کند. البته، خود او نیز به این نتیجه رسیده و به شهید محلاتی گفته بود او در برخورد با انقلاب سفید باید به تنهایی ادامه مسیر دهد.(۹) با وجود بروز مخالفتهایی با ورود آیة ا... خمینی به عرصه مخالفت با شاه، وی در روز ۲ بهمن ماه ۱۳۴۱طی اعلامیه ای موارد غیر قانونی رفراندوم را برشمرد و آن را رفراندوم اجباری نامید و در مقابل حکم اسلام و قانون اساسی بی ارزش دانست.(۱۰) با این همه، علما در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفتند و طی اعلامیه هایی رفراندوم را تحریم کردند.
شاه نیز برای متقاعد کردن مراجع قم در روز ۴ بهمن به قم آمد تا با آنان درباره رفراندوم گفتگو کند، اما با بی اعتنایی و عدم استقبال مردم قم مواجه شد و در سخنرانی خود، روحانیت را ارتجاع سیاه و بدتر از ارتجاع سرخ و صدبرابر خائن تر از حزب توده و مخالف اصلاحات نامید.
و این نقطه آغاز یک ستیز دامنه دار شاه با روحانیت شد. از این زمان به بعد، برخوردهای طرفین از عرف تلگراف نویسی و نامه نگاری، خارج و به بحثهای علنی کشانده شد. اما آنچه تخاصم بین حوزه و شاه را غلیظ تر کرد، فاجعه مدرسه فیضیه بود که درست دو ماه پس از برگزاری رفراندوم اتفاق افتاد.
در این حادثه، تعدادی از طلاب و روحانیون مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
گرچه این حادثه از سوی بسیاری از مراجع قم محکوم شد،اما تهدیدهای بعدی شهربانی قم، مانع از واکنشهای دیگری شد و عملاً آنان را به سکوت وادار کرد. آیة ا... خمینی به مناسبت فرا رسیدن چهلمین روز فاجعه فیضیه، طی اعلامیه ای سلطنت پهلوی را دستگاه جبّار خواند و حادثه فیضیه را فاجعه بزرگ اسلام دانست(۱۱) و به مناسبت شروع دروس حوزه که به مدت چهل روز تعطیل شده بود گفت: ای علما ساکت ننشینید... امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبّار است.(۱۲) با این همه سکوت دیگران از یک سو و صراحت و شجاعت آیة ا... خمینی از سوی دیگر، سبب محبوبیت روز افزون او در جامعه شد. نظرسنجی های ساواک حاکی از آن بود که:
«اقدامات مخالفت آمیز چند ماه اخیر آیة ا... خمینی و پیشقدمی وی در مخالفت با عملیات اصلاحی شاه و دولت، موجب تمرکز قدرتهای روحانی در اطراف وی گردیده و به خاطر همین مرکزیت، هم اکنون حوزه های علمی و مذهبی خارج از ایران نیز نامبرده را مشخص ترین رکن جامعه روحانیت می شناسند. تلگراف تسلی آمیز واقعه اخیر از جانب آیة ا... حکیم خطاب به وی، نتیجه همین شاخصیت اوست».(۱۳)
رویارویی میان شاه و آیة ا... خمینی که بتدریج پس از حادثه فیضیه به بعد، جای رویارویی میان دولت و مراجع قم را گرفته بود، با نزدیک شدن ماه محرم حتمی می نمود.
آیة ا... خمینی در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ در ظهر عاشورای ۱۳۸۳ قمری، علیه شاه موضعی تند گرفت و به نصیحت تواءم با تحقیر شاه پرداخت و این شاید نخستین باری بود که اصل سلطنت پهلوی در میان حوزویان به دستگاه یزید تشبیه و این چنین به باد انتقاد قرار گرفته می شد.(۱۴) به دنبال این سخنرانی، آیة ا... خمینی در سحرگاه ۱۵خرداد دستگیر و قیام معروف ۱۵خرداد به وقوع پیوست.
وقوع این قیام و کشته و زخمی شدن تعدادی از مردم، بازتابهای متفاوتی در بین روحانیون داشت، از جمله اینکه برخی از مراجع و علما کشتار مردم در قیام ۱۵خرداد را محکوم و خواستار آزادی امام شدند. امام خمینی پس از گذشت ده ماه حبس، در ۱۵فرودین ماه ۱۳۴۳ آزاد شد و در نخستین سخنرانی اش پس از آزاد شدن تاکید کرد «تا زندان نباشد پیروزی به دست نمی آید، خمینی را اگر دار بزنند، تفاهم نخواهد کرد». (۱۵)تغییر لحن ناصحانه آیة ا... خمینی به گفتاری عتاب آلود در کنار حملات مکررش به دولت اسرائیل، حاکی از آن بود که روند مخالفت او با شاه وارد مرحله جدی تری شده است. گرچه با گذشت قریب به پنج ماه از آزادی امام، حادثه تشنج آمیزی بین تهران و قم رخ نداد، اما تصویب لایحه کاپیتولاسیون (۲۱ مهرماه ۱۳۴۳) مبارزه سیاسی آیة ا... خمینی با رژیم پهلوی را گداخته تر کرد.
او به محض اطلاع از این لایحه، بلافاصله مراجع و علمای قم را در جریان امر قرار داد و در سخنرانی ای که ایراد نمود، تصویب لایحه مذکور را سند بردگی ملت ایران و اقرار به مستعمره بودن نامید و تاکید کرد: «وا... گناهکار است کسی که داد نزند، و ا... مرتکب گناه کبیره است کسی که فریاد نزند».
با این همه تا نه روز پس از این سخنرانی، هیچ اعلامیه ای در محکومیت کاپیتولاسیون صادر نشد. گرچه آیة ا... خمینی در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه تبعید شد، اما برای او مسجل شده بود(۱۶) که باید بقیه مسیر را یکه و تنها بپیماید و همچنان که یک سال و چند ماه پیش از آن خواب دیده بود آتشی را که سراسر ایران را فرا گرفته، باید به تنهایی خاموش سازد:
«بی حرکتی عظمای روحانیت در مورد حضرت خمینی، رهبر روحانی وقت، چنان شدید بود که حتی جامعه اصلی روحانیت از دلبستگی به او سرباز زد... گویا همیشه در ایران همین طورها بوده است؛ یعنی در مقابل سکون و سکوت مسلط بر موسسات و آدمها و مغزها، ناگهان یکی به قصد ایجاد تحرک سر برمی دارد و این سر برداشتن چنان تند و ناگهانی می شود یا می نماید که شرایط وجودی آن که جنبیده از دست می رود و زیر پایش خالی می شود... اما عاقبت ها: اعدام، تبعید....»(۱۷)
از این دوره به بعد، عملاً روحانیت از یکدست بودن خارج و در درون متکثر شد. درگیر شدن امام خمینی در بافت و هرم مرجعیت، کل روحانیت را به سیاست حساس کرد و آنان را در موقعیتی قرار داد که هرگز قادر به بازگشت شرایط دهه ۳۰ نبودند. اگر تا قبل از قیام پانزده خرداد، مشکل خاصی بین قم و سلطنت پهلوی وجود نداشت، مخالفتهای امام خمینی و نیز اقدامهای دولت، این تصور را برهم زد و فصل جدیدی در روابط دولت و روحانیت گشود.
گرچه درغیاب امام خمینی(ره)، تب سیاسی در قم فرو کش کرد و در ظاهر حوزه علمیه این شهر، آرام و یکنواخت به نظر می رسید، اما از درون، مرز بندیهای متعددی بر اساس آنچه آیة ا... خمینی در نجف می گفت، صورت می گرفت و آنان را ناخواسته از درون متکثر می کرد و این می توانست حوزه را از اقتدار سنت گرایان خارج کند. آنچه اهمیت داشت، آن بود که صورت بندیهای این دوره در حوزه علمیه قم، نمادی از آرایش کل روحانیت در ایران و حتی در عراق بود.
بسیاری از علما و مراجع نجف و مشهد که در حوادث سیاسی منتهی به تبعید امام خمینی با سرنوشت روحانیت قم پیوند خورده بودند، متأثر و یا متمایل از آن نیز در قبال مسایل سیاسی موضع می گرفتند و در امتداد جریانهای عمومی این حوزه، آرایش می یافتند. از این رو، در این دوره، سه جریان متغیر و متداخل ولی قابل تشخیص در بین روحانیت به وجود آمد:
۱) جریان نخست که پرنفوذترین جریان بود از علما و روحانیون محتاط و غیر سیاسی تشکیل می شد. آنان اعتقاد داشتند روحانیت باید از کار سیاسی دوری گزیند و به مسایل معنوی تبلیغ کلام خدا، تحصیل در حوزه ها و آموزش علمای نسل آینده بپردازد. اینان تنها در برخی از اوقات و بنا به دلایلی برای پا در میانی یا چیزی شبیه آن، ممکن بود به نوعی حرکت سیاسی دست زنند.
در این میان، رهبران انجمن حجتیه به لحاظ فکری و یا از روی تقیه، بر این باور بودند که حکومت را اساساً نمی توان به غیر معصوم سپرد و باید با دولت کنونی مماشات نصیحت گرایانه داشت. البته رویکرد تاریخی مرجعیت در روزگار پس از مشروطه نیز چنین اقتضایی داشت.(۱۸)
۲) جریان دوم از آن روحانیون میانه رو بود که در عین مخالفت با برخی اقدامات و مظاهر فساد دولت پهلوی، حاضر به ورود به یک مبارزه تند نبودند. مهم ترین ویژگی میانه روها، آن بود که آنها خواستار سرنگونی سلطنت نبودند و بر اجرای کامل قانون اساسی مشروطه تاکید می ورزیدند.
۳) سومین جریان را می توان روحانیون مبارز نامید که پس از تبعید امام خمینی، شبکه ای مخفی و غیر رسمی در ایران به راه انداختند. اعضای این جریان برخلاف جریان دوم، هیچ گونه ارتباطی با حکومت نداشتند. رهبر این جریان، آشکارا از رژیم پهلوی انتقاد می کرد و روحانیون و مومنان را به سرنگونی آن فرا می خواند و در قبال ایرادات جریان دوم اذعان می کرد:
«وقتی موفق شدید دستگاه حاکم جائر را سرنگون کنید، یقینا از عهده اداره حکومت و رهبری توده های مردم بر خواهید آمد، طرح حکومت و اداره و قوانین لازم برای آن آماده است... احتیاجی نیست بعد از تشکیل حکومت بنشیند قانون وضع کنید... همه چیز آماده و مهیاست».
اعضای مؤثر این جریان عبارت بودند از هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر (مکتب تشیع) آیة ا... بهشتی (مدرسه دین و دانش قم)، شهید مفتح، مطهری ، گلزای غفوری (شاخه دانشگاه) و گروه یازده نفر استادان قم (آیة ا... مشکینی، آذری قمی، ربانی شیرازی، خامنه ای و...) که تحت رهبری امام خمینی فعالیتهای سیاسی و انقلابی داشتند.
دکتر عبدالوهاب فراتی
پی نوشت ها:
۱- مصاحبه با آیة ا... یزدی
۲- خاطرات آیة ا... یزدی/ ص ۱۴۴
۳- تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی /ص ۱۴
۴- گفتگو با آیة ا... طاهری خرم آبادی
۵- تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی / ص ۲۱
۶- حمید عنایت/ انقلاب در ایران سال ۱۹۷۹/ مجله فرهنگ توسعه/ شماره ۴/ ص ۸
۷- بقره/ ۱۹۵
۸- بینات/ شماره ۲۳-۲۲
۹- خاطرات و مبارزات شهید محلاتی/ص۴۵
۱۰- صحیفه نور/ ج۱/ صص ۵۳-۵۱
۱۱- کوثر/ ج۱ / صص ۸۲-۶۷
۱۲- زندگینامه سیاسی امام خمینی(ره) ص ۲۵۹
۱۳- همان
۱۴- صحیفه نور/ ج ۱/ صص ۹۴-۹۱
۱۵- همان / ص ۱۹۸
۱۶- آیة ا... سعیدی به نقل از امام(ره) می گوید: امام خمینی(ره) خوابی را برای من نقل کرد که آتشی روشن شده و همه ایران را که به صورت یک نقشه جغرافیایی می دیدم در برگرفته، هر چه فریاد کشیدم بیایید و کمک کنید کسی نیامد. خودم عبا را درآوردم و قدری به آتش زدم و با زحمت توانستم آن را خاموش کنم. بعد خود سید روح ا... در تعبیر آن گفته بود: من این خواب را این طور تعبیر می کنم که این بلوا ادامه دارد و به آسانی پایان نمی پذیرد. شعله آتش روشن شده و همه کشور را فرا می گیرد و من تنها هستم که باید این آتش را خاموش کنم... (رک: امام خمینی(ره) در آیینه خاطره ها صص ۱۳۵ و ۱۳۶)
۱۷- در خدمت و خیانت روشنفکران/ ص ۵۷-۵۶
۱۸- رسول جعفریان/ سازمان ها و جریانهای سیاسی مذهبی ایران تا پیروزی انقلاب
منبع : روزنامه قدس