دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


نقدی بر نمایش یادگار زریران آیا دفاع و جنگ یکی هستند؟


نقدی بر نمایش یادگار زریران آیا دفاع و جنگ یکی هستند؟
آنچه درپی می آید نقد و نظری بر نمایش «یادگار زریران» نوشته و کار قطب الدین صادقی است. این نمایش از ابتدای تیرماه در تالار چهارسوی مجموعه تئاتر شهر در حال اجراست. یادگار زریران برداشتی آزاد از یکی از داستان های شاهنامه است. نگارنده این نقد، پس از تحلیل نکات فنی نمایش، خاطرنشان می کند که چگونه نمایشنامه نویس و کارگردان در برخورد با یک متن حماسی که سرتاسر آن توصیف غیرتمندی ایرانیان است، به نتیجه ای متناقض می رسد و روح یأس فلسفی را به آن می دهد و حتی ارزشی به نام دفاع در مقابل دشمن مهاجم را با جنگ یکی می پندارد. این نمونه، مشتی از خروار اندیشه های جریان روشنفکری بیمار است.
● تصویر روز
قطب الدین صادقی از جمله کارگردانان تئاتر کشور ما است که در کلیه آثار خود چه براساس نمایش نامه های ایرانی و چه خارجی، علاقه عجیبی نسبت به تاریخ را از خود بروز داده است. تاریخ برای صادقی به منزله دست آوردی است که وی همواره نوعی نیاز به تجزیه و تحلیل آن را در جامعه احساس می کرده و در مقاطع مهم و پرفراز و نشیب به آن پرداخته است.
کار اخیر وی نیز در ژانر باستانی تاریخ نگاری نمایشی می گنجد. رویکرد تاریخی متن یادگار زریران الهام گرفته از شاهنامه فردوسی است.
ویژگی خاص این اثر دربرداشت آزاد همراه با حفظ اصول تاریخی و ادبی متن است.
در این کار چند شاخصه کلی وجود دارد. اولین آنها عبارت از القاء و تجربه نمایشی آیینی ایرانی است که نمود و تجلی کاملی در تعزیه دارد و آن هم عبارت از: «نقالی خوانی» یا تک خوانی می باشد. اتکا به این شیوه نمایشی نه به معنای سنتی و فقط مطلق آن و نه به معنای تلفیق آن با دیگر شیوه های نمایشی مدرن و نه اصرار بر معنای فتوریستی کردن آن است.
بلکه کارگردان همان شیوه موجود در تعزیه را پررنگ و بارتر نموده و شیوه خود انتخابی را از میان شیوه های مذکور برگزیده و فهم تئاتری خویش را در آن گنجانیده است.
دومین شاخصه کاری وی در این اثر عبارت از متن و شیوه نگارش ادبی تاریخی است که سرشار از بکارگیری مفاهیم تاریخی در قوالب ادبی فارسی است. رمز دیگری که در این اثر بکارگرفته شده ارایه یک متن تلفیقی است که همه شیوه های نمایش ایرانی را اعم از نقالی، تعزیه و دیگر شیوه های حماسی را می توان از دل آن بیرون آورد.
نکته سوم که می توان به آن اشاره کرد نگرش فرامتنی به متن شاهنامه می باشد. این نگرش در واقع اعمال نظر خود نویسنده و قضاوت وی را نسبت به تاریخ دربرمی گیرد. در واقع شروع داستان زریران دردل داستان گشتاسب، شاه ایرانیان است که وی تاج شاهی را از لهراسب به ارث برد. وی را برادری است به نام زریر و فرزندانی به نام اسفندیار و پشوتن! در واقع این روایت آغازی است بر داستان اسفندیار و تا انتها که سرنوشت اسفندیار به دست رستم رقم می خورد و پایانی جز مرگ ندارد. فردوسی حکیم طوس دراین داستان خواسته است دنیاطلبی و فریب های آنرا نشان دهد، بی رحمی ها، قساوت ها، اشتباهات پادشاهان و فرزندان آنها و راست طلبی ها و صداقت های آنها را! چنانچه زریر و فرزند او بستور چنین اند! و اسفندیار پرطمع در سوی دیگر! و جاماست وزیر آگاه در سویی و گشتاسب در محوریت این داستان قرارمی گیرند هفت خوانی مانند آنچه بر رستم گذشت برای اسفندیار نیز پیش می آید تا این دوپهلوان در محک تقریبی برابر هم قرار گیرند. رستم به عنوان شخصیتی آب دیده و دل از دنیا بریده و اسفندیار برعکس وی! این ادامه داستان زریران است که در نهایت رودرروقرارگرفتن حق طبی و دنیاطلبی است که توسط فردوسی در شاهنامه روایت شده است. اما نگرش فرامتنی صادقی از برش دادن این داستان و محدودکردن آن به شخصیت زریران و فرزند وی بستور است. در واقع وی از طرفی هم این شخصیتهای محدود را درعین حال عمق می بخشد و هم جنگ آنان را فراتر از یک جنگ حماسی محدود مطرح کرده است. به قول معروف ابعاد فرازمانی خاصی هم به شخصیتها و هم به نبرد آنها بخشیده تا این نتیجه را حاصل کند که جنگ و نبرد زشت است و خشونت نهفته در آن و کشتارهای بی رحمانه آن را به صورت معضل اساسی بشر مطرح می نماید. این امر به خصوص با آوردن آن کودک مسلسل بدست بیشتر نمود می یابد. هدف این نمایش، نبرد نامحتوم منجر به مرگ و تباهی است. ولی آیا می شود از یک کار حماسی چنین نتیجه ای را گرفت؟ درواقع این کار دچار تناقضات محتوایی است. موحدشدن ایرانیان، برنتابیدن دشمن، آوردن روح زریر که درواقع همان روح حماسه است که منجر به پیروزی ایرانیان می شود و سرانجام نبرد و کشتار و حاکم شدن روح مرگ! و درنهایت آمدن آن پسر کوچک در جستجوی پدران تاریخی اش!!
باید گفت بالانس کار صادقی دراین قضیه متناسب نیست و نقطه گمشده آن در همین نتیجه نهفته می باشد. این مشکل هم ناشی از این دیدگاه نمایش است که فرقی بین دفاع و جنگ وجودندارد!؟
به زعم نمایش فرقی بین مرگ و شهادت نیست! آیا به این ترتیب می توان نتیجه ای یکسان از روح حماسی زریر که درنمایش جاری و ساری است با دنیاطلبی امثال گشتاسب و اسفندیار گرفت؛ خلاصه این ابهام در کل اثر باقی می ماند که آیا پایداری و مقاومت در برابر هجوم دشمنان نتیجه اش در آخر مساوی با مرگ می شود؟!
شروع و آغاز داستان که با تهور و حماسه از لحاظ محتوا و سلیس بودن متن ادبی همراه بود در انتها دچار فلسفه یاس و ابهام بی آغاز و انجامی شد. به نظر من سرانجام این داستان باید با آن نوآیینی ایرانیان در آغاز، با اتکا به همان آیین توحیدی و حتی تفسیر مرگ در آن پایان می یافت و تشتت موضوع در انتهای کار بر آن تحمیل نمی شد.
علی اکبر باقری ارومی
منبع : روزنامه کیهان