پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


هنر رویا نبینی!


هنر رویا نبینی!
”چیزی که در زندگی، آینده را برای ما روشن می‌سازد، رویاهائی است که ما از فردا در ذهن خود داریم. اگر تصور کنیم که فردا زلزله‌ای مهیب می‌آید و انفجارهای هسته‌ای و هیدروژنی دنیا را زیر و رو می‌کند، محال است که الان آرام باشیم و بتوانیم حتی لحظه‌ای چشم بر هم گذاریم. رویای یک آینده روشن و شفاف حتی اگر در دنیائی دیگر واقعیت یابد همیشه دلیل زنده بودن کسانی است که تلاش می‌کنند و از الان زندگی خودشان لذت می‌برند.
اما همیشه چنین نیست و اغلب اوقات افکار و توهماتی غیرقابل کنترل ذهن را آماج حملات خود قرار می‌دهند و مانع از شکل گرفتن و ظهور رویاهای شیرین و امیدبخش می‌شوند. این توهمات و افکار پریشان خودشان از جنس رویا هستند و به همین خاطر این قدر قدرت دارند که روح و روان و جسم فرد را متلاشی می‌کنند و او را به زانو در می‌آورند. بنابراین اگر کسی می‌خواهد به‌صورت هشیارانه رویای شیرین و امیدبخشی را در ذهن خود جاری کند و به کمک این رویای شیرین، انرژی حیات و امید را در جسم و روح خود جاری سازد، به ناچار باید قبل از آن یک هنر بسیار مهم را هم بلد باشد که اسم آن را می‌گذاریم ”هنر رویا نبینی“، یعنی مهارتی که فرد به کمک آن می‌تواند در درون ذهن خود و به اراده خود سکوت کامل برقرار کند و مانع ورود و نفوذ افکار و خیالات و رویاهای مزاحم و غیر ضروری گردد.“
دارما این جملات را که گفت سکوت کرد و به ما خیره شد. گوئی می‌خواست تٲثیر سخنانش را در نگاه و چهره ما بخواند.
به‌جزء من چند نفر دیگر از شاگردان دارما هم در جلسه حضور داشتند. یکی از این شاگردان که پسرکی با پیشانی بلند بود پرسید: ”چگونه این خلاء و سکوت و بی‌صدائی را می‌توانیم در درون ذهنمان جاری سازیم. ذهن ما به‌طور دائم در حال گفت و گو کردن با خودش است!“
دارما تبسمی کرد و گفت: ”بله! در واقع گفت و کردن روشی است که ما به کمک آن فکر می‌کنیم. اما از این نکته غافلیم که وقتی گفت و گوئی در ذهن جاری می‌شود هم‌زمان با آن صحنه‌ای نیز در مقابل چشمانمان ظاهر می‌شود. صحنه‌ای که کلمات گفت و گو را معنادار میکند و آن‌ها را قابل تجسم می‌سازد. اگر این صحنه‌های معناساز ظاهر نشوند گفت و گوی درونی بلافاصله متوقف می‌شود و سکوت در ذهن جاری می‌گردد. باید هم چنین شود! به راستی کلمات بی‌معنائی که هیچ چیزی را مقابل چشمان انسان ظاهر نمی‌سازند چه فایده‌ای دارند که به آن‌ها توجه شود؟!“
یکی دیگر از حاضران که لباس تمام مشکی به تن داشت پرسید: ”این سیاهی یکپارچه و بدون روشنائی درون ذهن چه فایده‌ای دارد؟ فرق بین انسان مرده و زنده همین جریان داشتن افکار و رویاها در ذهن است. وقتی در ذهن انسان هیچ رویائی نباشد دیگر چه فرقی بین زنده بودن و نبودن یک انسان وجود دارد؟!
دارما سری تکان داد و گفت: ”به یک موضوع مهم دقت نکردید. در حالت رویا نبینی هشیارانه رویاها به‌صورت هشیارانه و حساب شده اجازه ورود به ذهن نیافته‌اند، نه این‌که از بین رفته‌اند. در ثانی اصلاً سکوت در ذهن مشابه سیاهی و تاریکی محض نیست. این تشبیه گول زننده است و به‌طور غیر مستقیم در ذهن این تصور را حاکم می‌سازد که علت روشنائی ذهن انسان رویاهائی است که می‌بیند. در حالی‌که ذهن مثل یک فضای شفاف و روشن است که خیلی از رویاها به‌صورت لکه‌هائی آن را پر می‌کنند. رویا ندیدن یعنی فضای روشن و شفاف ذهن را از لکه‌ها زدودن. این لکه زدائی هنری است که باید یاد بگیریم تا بتوانیم به‌طور کنترل شده و هشیارانه در سخت‌ترین شرایط زندگی فقط به رویاهای امیدبخش و انرژی‌بخش اجازه ورود به فضایذهن خود بدهیم. فراموش نکنید که همیشه کسانی که می‌خواهند ما را بترسانند یا به زانو درآورند به سمت رویاهای ما حمله‌ور می‌شوند. آن‌ها این‌کار را به کمک کلمات و کنایه‌ها و حرکات و رفتارها و ابزارهائی می‌کنند که در ذهن ما باعث تولید فکر می‌شود. برای ذهن ما فکر کردن و خود گفت و گوئی پدیده‌ای یکسان و مشابه قلمداد می‌شود. این خود گفت و گوئی باعث می‌شود که صحنه‌هائی تخیلی از موضوعی که در حال صحبت از آن هستیم در ذهن شکل بگیرند و این‌جاست که ما آسیب‌پذیر می‌شویم و به راحتی فضای پاک رویاهای خود را در اختیار مهاجمان بیرونی قرار می‌دهیم تا با صحنه‌پردازی رویاهای مورد نظر خود ما را بترسانند یا فلج کنند یا تحت کنترل خود درآورند. در هنر رویانبینی هشیارانه شما دقیقاً سر بزنگاه مچ این مهاجمان به فضای رویاهای خود را می‌گیرید و اساساً به آن‌ها اجازه نمی‌دهید که با گفت و گوی درونی معنادار ذهن وارد ذهن شما شوند. وقتی گفت و گوی درونی معنادار نباشد دیگر رویائی ساخته نمی‌شود و وقتی رویائی در کار نباشد هیچ مهاجم بیرونی نمی‌تواند روی آرامش و ذهن شما تٲثیری بگذارد. شما اساساً این مزاحمین بیرونی را نمی‌بینید چون که هیچ تجسمی از آن‌ها در ذهن شما شکل نمی‌گیرد و این همان اعجاز هنر رویانبینی هشیارانه است.“
نفس عمیقی کشیدم و با خودم فکر کردم که تا الان دارما به‌طور دائم در خصوص مزایا و شگفتی‌های مهارت رویا دیدن هشیارانه صحبت می‌کرد و کاربردهای مختلف آن در زندگی شغلی و اجتماعی و تحصیلی را با مثال‌های مختلف توضیح می‌داد و اکنون ناگهان همه چیز را با درس امروز یعنی ”مهارت رویا نبینی هشیارانه“ تحت‌الشعاع خود قرار داده بود. در واقع دارما می‌خواست بگوید که اگر انسان نتواند جلوی ظهور رویاهای ناخواسته و مزاحم را در زندگی روزمره خود بگیرد، اساساً قادر به استفاده از توانائی منحصر به‌فرد ”رویابینی“ خود نیست. و برای ندیدن رویاهای مزاحم انسان تنها کاری که باید انجام دهد این است که صحنه‌های تجسمی معنادار را از گفت و گوهای درونی خودش که به‌طور شبانه‌روزی و پیوسته رخ می‌دهند بگیرد. یعنی دقیقاً عکس کاری که قبلاً برای یادسپاری و ثبت یک کلمه یا مفهوم انجام می‌دادیم و صحنه‌ای تجسمی معنادار سه بعدی و چند حس‌گری را به مفهوم یا موضوع یادگیری منتسب می‌ساختیم و با این کار آن مفهوم را در کالبد خود جا می‌انداختیم و به یاد می‌سپردیم، در این حالت برای رویا ندیدن به‌طور وارون عمل می‌کنیم و نمی‌گذاریم گفت و گوی درونی ناخواسته ما، مابه ازاء تصوری و تجسمی در درون ذهن ما پیدا کند. یعنی نمی‌گذاریم این گفت و گو دیده شود و حس گردد. در نتیجه انگار هرگز گفت و گوئی صورت نگرفته است و آرامش درونی شما هرگز به هم نمی‌خورد و کسی نمی‌تواند آرامش ذهنی شما را مخدوش سازد. حال در این آرامش عمیق درونی ما می‌توانیم رویای مورد نظر خودمان را ببینیم و به آن شاخ و برگ دهیم به سمت خدامراد برگشتم تا دریافت خود را به او هم منتقل کنم. اما او گوئی از قبل این را می‌دانست به آهستگی گفت: ”خیلی‌ها به کمک موادمخدر و روی آوردن به مواد فلج‌کننده مغز و اعصاب سعی می‌کنند مانع از دیدن هر چند موقتی خوش رقصی و شلوغ‌کاری رویاهای مزاحم در درون ذهن خود شوند، اما این نوع فراموشی مقطعی و ناپایدار و شکننده و بی‌فایده است. در حقیقت دارما به ریشه و اساس رویاهای مزاحم حمله کرده است و آن‌ها را قبل از خودنمائی و تولد از بین می‌برد. دارما می‌گوید نگذار کلمات که ابزارهای فکر برای تفکرند به‌صورت ناخواسته توسط ذهن تو در مکانیزم گفت و گوی درونی به‌کار گرفته شوند و برای معنادار شدن از رویاهای حافظه تو کمک بگیرند. بگذار کلمات همان‌جور بی‌معنا بیایند و بی‌هویت بروند. چند لحظه بعد که تمام شدند هیچ چیزی برای به خاطر آوردن آن‌ها وجود ندارد و آرامش و قرار دوباره به‌وجود تو باز می‌گردد. هنر انسان‌های بزرگ همین است که اساساً کسی نمی‌تواند از بیرون رویاهای بزرگ درون آن‌ها را تحت تٲثیر قرار دهد. دلیلش هم خیلی ساده است. انسان‌های بزرگ هدایت و تولید رویاهای خود را به‌صورت هوشمندانه در کنترل خود دارند و در نتیجه همان رویاهائی در ذهن آن‌ها حق درخشندگی پیدا می‌کنند، که اجازه دارند.“
به سمت دارما برگشتم و دیدم چقدر آرام و راحت است. عین همین آرامش و استواری را در چهره و رفتار خدامراد هم می‌دیدم. در واقع آن‌ها آرام بودند چرا که هیچ رویای مزاحمی را در ذهن خود نمی‌دیدند. آن‌ها استادان هنر رویانبینی هشیارانه بودند و این‌کار را بدون نیاز به هیچ ماده مخدر و عامل بیرونی انجام می‌دادند.
نفسی عمیق کشیدم و آرامشی عجیب را در وجود خودم حس کردم. از خوشحالی می‌خواستم بال درآورم! من در حال رویا ندیدن بودم!
فرامرز کوثری
منبع : مجله موفقیت