شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

رشد انسانی و سنجش آ‌ن در جامعه اسلامی


رشد انسانی و سنجش آ‌ن در جامعه اسلامی
به‌طور کلی یکی از مقدمات و ملزومات تحقق هر حرکت، پیشرفت و تغییر و تحولی در مسیر مشخص سنجش می‌باشد.آشکارترین و درونی‌ترین مصداق این امر سنجشی است که انسان به‌طور ناخودآگاه همواره نسبت به خود،‌اعمال وافکار و خواسته‌ها ونتایج و نگاه‌ها و جهان ‌بینی‌ها و معتقدات خود انجام می‌دهد. همین که ماانسان‌ها همواره در حال تغییر و تحول نسبت به وضع پیشین خود هستیم و سعی می‌کنیم تصمیماتی در جهت رسیدن به مقاصد خود اخذ نموده وعمل نماییم همگی مسبوق به نوعی سنجش درونی است .
روح حاکم بر جامعه نیز که از انسان‌ها تشکیل می‌شود و خود نوعی شخصیت مستقل می‌یابد دارای همین ویژگی است یعنی همواره نیازمند سنجش خود، مولفه‌های سامان بخش خود، حرکت خود و سنجش فاصله مفروض تا اهدافش است.
۱) سنجش و مراقبه اجتماعی
لزوم سنجش در هر جامعه‌ای یا درون هر انسانی‌ از آ‌نجا ناشی می‌شود که برای رسیدن به مطلوب ابتدا باید موقعیت خود را شناخت. یعنی انسان ابتدا باید بداند که در چه نقطه‌ای از مسیر خودایستاده وتا رسیدن به هدف خود چه مقدار راه دارد و یا حتی سنجش کند که آیا همچنان در مسیر معین و منتخب تا رسیدن به مطلوبش قرار دارد یا ممکن است منحرف شده باشد وهیچ‌گاه به هدفش نرسد.
سنجش بویژه در امور اجتماعی و در ساحات مختلف حیات یک جامعه که حرکت در جهت رشد وتعالی را پیگیری می‌کند اهمیت دو چندان می‌یابد. از این‌رو از آ‌ن مراقبه اجتماعی تعبیر نموده‌ایم . لذا بدون سنجش بویژه در جامعه دینی واسلامی امکان انحراف و یا غفلت و جهالت را در شئون مختلف رشد و حرکت فردی واجتماعی در مسیر سعادت وتقرب الهی فرد وجامعه وجود دارد.
۲) سنجش رشد انسانی:
عنایت به لزوم انکارناپذیر سنجش در جامعه، خود این امر را آشکار می‌سازد که: این سنجش برای کارآ‌مد بودن باید شامل تمام شئون یک جامعه باشد وهمه لایه‌های آشکار و پنهان آن را در برگیرد. اقتصادی ،‌اجتماعی ‌فرهنگی، فردی ،‌ارزش ودینی واخلاقی و ... در یک تقسیم‌بندی کلی تمدن‌ها دارای سه لایه عمده می‌باشند.
تفکر ، فرهنگ ،تمدن . تفکر یا جهان‌بینی عمیق‌ترین لایه محسوب می‌شود که جهت‌ گیری‌های کلی وروح حاکم بر یک تمدن و حیات تاریخی اجتماعی را می‌سازد. از طرفی فرهنگ مجموعه مناسباتی است که مبتنی برتعاملات و رویکردهای کلی حاکم شکل می‌گیرد وانسان‌ها را به عینیتی سیال از تفکرات و روح حاکم می‌رساند. آنگاه تمدن یا مدنیت مطرح می‌شود که در واقع سطحی‌ترین لایه است و مجموعه مناسبات مادی سازوکارها وصنایع،‌علوم و... راکه انسان‌ها به‌طور واقعی و مستقیم برای گذراندن حیات از آ‌نها بهره می‌گیرند و می‌سازند را شامل می‌شود. در این میان هر چه سنجش عمیق‌تر باشد و مولفه‌های بنیادی‌تری از جامعه را شامل گردد لاجرم اثرگذار و آشکار کننده‌تر خواهد بود. در میان تمام شئون حیات فردی و اجتماعی یک تمدن توجه به سرمایه‌های انسانی و سنجش میزان رشد یافتگی انسانی از جایگاه خاصی برخوردار است . همان طور که شهید مطهری معتقد است :”یک ملت اگر بخواهد زندگی کند نیاز به انواع سرمایه‌ها دارد که یکی از آ‌نها سرمایه‌های اقتصادی است. ولی کدام سرمایه از همه سرمایه‌ها بالاتر است ؟ سرمایه انسانی ... “( مطهری ،۱۳۷۹ ‌، ج ۷، ص۵۱)
۳) مبانی ارزشی سنجش
مهمترین وعمیق‌ترین لایه‌ای که در ذات هر جامعه و تمدنی به‌طور کلی متصور است همان جهان‌بینی حاکم و مسلط بر پیکره و روح آ‌ن است. این جهان‌بینی است که نوع نگاه افراد انسانی جهت‌گیری‌های فردی واجتماعی رویکردهای کلی و غایات را معین می‌نماید وبه تعبیری روح کلی حاکم بر تمام ساحات زندگی بشر است.
“نقش فرهنگ و جهان‌بینی آنجایی بروز می‌کند که پرداختن به تمدن مستلزم گزینش‌های چندگانه باشد که در اینجا معتقدات و ارزش‌های آ‌ن جامعه ( عناصرهسته‌ای جهان بینی) الزاما وارد میدان می‌شوند. هنگامی که ارزش‌ها و باورهای خاصی به اندازه کافی مورد توجه مردم قرار گیرد جامعه ممکن است برای تامین نیازهای خود (برآورده شدن خواسته‌های ارزشی خود ) حتی اقتصادی‌ترین راه‌حل‌ها را هم فدای راه حلی کند که از نظر عقیدتی مرجع به نظر می‌رسد.” ( پاتریک نلان و گراهارد لسنکی، ۱۳۸۰،ص ۱۱۱) لذا با این نگاه جوامع در مبانی و جهت گیری‌های شکلی ومحتوایی مربوط به گزینش‌ها ‌سنجش‌ها و ابزارها و شاخص‌های سنجش از یکدیگر جدا شده و هر یک مبتنی بر نوع جهان‌بینی ، مبانی نظری ،‌ مبانی معرفت شناختی و غایات خود رویکردی خاص در این مقوله پیدا می‌کنند.مهمترین دسته‌بندی جوامع وانسان‌ها دراین زمینه بر اساس اعتقاد و تقید به دین و با عدم تقید واعتقاد به آن صورت می‌پذیرد. در این نوشتار این دو صنف به صورتی بسته‌تر با عنوان جوامع اسلامی و جوامع غربی سکولار تعبیر می‌شوند. لذا باید گفت مهمترین مولفه‌ حاکم برصورت و سیرت جامعه اسلامی دین و توحید است . جهان‌بینی اسلامی دارای ویژگی‌هایی است چون :
▪ جهان عبث وباطل آفریده نشده
▪ همه چیز از آن خدا است و بازگشت همه امور به سوی اوست
▪ نظام موجود نظام احسن است
▪ قانون الهی بر جهان حاکم است
▪ انسان خلیفه خدا و مامور عمران زمین است
▪ جهان امانت الهی است.(مرتضی مطهری ، ۱۳۸۰،ص ۳۸۱-۳۸۲)
اما در مقابل جامعه غربی با رنسانس معرفتی که در قرون ۱۵ و بعد از آن رخ داد و تکمیل شد بنیان و مبانی تمدن مدرن خود را بر جدایی از دین و محور قراردادن انسان به جای خدا و حاکمیت آدمی بر شئون زندگی مادی و غیرمادی قرار داد. ( اومانیسم )
“ ماکس وبر با افتخار ثمره تمدن غرب و وجه مشخصه آن را عقلانی شدن وهوشمند شدن انسان می‌داند و بالاتر از همه توهم زدایی از جهان می‌داند. از منظر او تمدن غرب نشان داد که جهان دیگر پدیده لاهوتی نیست. زندگی دیگر رازی نامشکوف نیست. سرنوشت بشریت دیگر در دستان موجودات مافوق انسانی نیست و مذهب که روزگاری می‌توانست پیشرفت بشری را برانگیزد دیگر مورد نیاز نیست.”( رابرت اچ، لاور ‌ترجمه سید امامی ، ۱۳۷۳، ج۱، ص ۹۳۱) مقایسه این دو نوع نگاه این تفاوت در مبانی نظری که بن مایه‌های تشکیل بنای بلند تمدنی هستند به خوبی به اثبات می‌رساند که لاجرم باید درامر سنجش معیارهای آن، انواع و جهت‌گیری‌های سنجش درامور اجتماعی و حتی در مورد رفتارهای فردی انسانی،‌در سطوح اقتصادی ، فرهنگی و ... میان این دو نگاه تفاوت چشمگیری وجود داشته باشد.
“ارزش‌ها: که حکم می‌کند که شیوه‌های خاصی از کنش بایستی رعایت شود . هنجارها : الگوهای رفتاری مورد قبول جامعه که بیانگر آنند که مردم چگونه بایستی در وضعیتی خاص عمل کنند.”( استفان مور، ۱۳۸۵،ج ۱،ص ۱۸)
۴) انواع سنجش
هر سنجشی نیاز به شاخص‌هایی دارد که با توجه به مطالب پیش گفته این شاخص‌ها از دو جهت سبب تشخیص در جوامع مختلف می‌شوند.
اول : بر اساس مولفه‌های مختلف مطرح و موثر در هر جامعه‌ای شاخص‌های سنجش و به تبع اصل فرایند سنجش انواع مختلفی و گونه‌های متعددی می‌یابد در این زمینه می‌توان برخی از انواع شاخص‌های سنجش را بررسی نمود :
الف) سنجش شامل امور فردی و اجتماعی.
ب) سنجش شامل امور مادی ومعنوی.
ج) سنجش شامل امور کمی وکیفی .
۵) شاخص‌های سنجش
در قسمت قبل انواع سنجش را براساس انواع شاخص‌های سنجش بررسی نمودیم . در این قسمت به بررسی ویژگی‌های این شاخص‌های سنجش می‌پردازیم و سعی می‌کنیم بر اساس این ویژگی‌ها به طورمقایسه‌ای به معیارهای کلی سنجش در جامعه اسلامی و غربی بپردازیم .
می‌توان در جامعه اسلامی برای تعیین افعال و پدیده‌های زندگی اجتماعی که در ضمن متاثر از عوامل فردی می‌باشند اصولی را در نظر گرفت:” برای تعیین افعالی که به زندگی اجتماعی مربوط می‌شود باید اصولی را درنظر بگیریم که بر اساس بینش عقلانی و توجه به واقعیاتی که در زندگی اجتماعی وجود دارد استنباط می‌شوند :
▪ اصل عدل و موازنه حق تکلیف فرد نسبت به جامعه
▪ اصل احسان
▪ اصل تقدم مصالح معنوی بر مادیات
▪ اصل رعایت اولویت “( محمد تقی مصباح یزدی ،۱۳۸۴‌،ص ۵۲)
از طرفی عمده اصولی که در جامعه غربی به‌عنوان اصول اساسی پذیرفته شده است و در یافتن معیارهای سنجش موثرهستند شامل : اصل توسعه، اصل مصرف بیشتر و تولید بیشتر ،‌اصالت ماده و اقتصاد ،اصل اومانیسم و ایجاد بهشت زمینی می‌شوند .” مفهوم اجمالی توسعه :ایجاد فراخی ورفاه بیشتر در زندگی مادی انسان و پیشبرد او در جهت تمتع هر چه بیشتر از مواهب طبیعی “(سیدمرتضی آوینی ، ۱۳۸۱،ص ۷) “ مصرف بیشتر برای تولید بیشتر شعار تمدن امروز است “( روژه گارودی ۱۳۶۳،ص ۴۵۹)
با این توضیحات می‌توان برخی ویژگی‌های شاخص‌های سنجش معمول در دنیا را چنین برشمرد :
معیار سنجش باید صرفا کمی باشد . یعنی به صورت محاسبه‌ای و ریاضی باشد مانند مفاهیم مختلف آمار و ...
سنجش تنها مربوط به امور کمیت پذیر است .
سنجش تنها مربوط به امور محسوس است ( یعنی امور غیرمحسوس و غیرمادی قابل سنجش در این نظام سنجش نیستند)
معیار سنجش امور کیفی را نیز به‌طور غیرمستقیم به صورت کمی تبدیل می‌کند.
غفلت و عدم تعریف ابعاد معنوی در معیارهای سنجش .
محوریت امور فنی نسبت به امور فرهنگی ومعرفتی در سنجش.
بدین ترتیب مقوله‌ای چون رشد انسانی از مقولات فرهنگی و معرفتی هر جامعه‌ای محسوب می‌شود در این دیدگاه و براساس معیارها و ویژگی‌های شاخص‌های سنجش در این جوامع تبدیل به امری مکانیکی سخت افزاری و کمی می‌شود که با مولفه‌هایی چون میزان رشد سوادآموزی ، تعداد کتابخانه‌ها و میزان کتابخوانی،تعداد دانشگاه‌ها میزان دعاوی موجود در دادگاه‌ها ،‌تعداد تجمعات خاص مذهبی و... سنجیده می‌شود.
حال آنکه در جامعه دینی و اسلامی ما رشد انسانی بر اساس تعریفی که مبتنی برحقیقت انسان هدف خلقت او و جهان بینی خاص الهی، یافته است قاعدتا معیارهای سنجش خاصی را می‌طلبد که دارای ویژگی‌های متناسب با آ‌ن نظام کلی معرفتی باشد. لذا ویژگی منحصر به فرد برخی شاخص‌های سنجش رشد انسانی جامعه اسلامی آن است که علی‌رغم این ویژگی‌های کیفی و معنوی می‌تواند جلوه‌های مادی و محسوس هم داشته باشد ونشانه‌هایی از حقیقت رشد انسانی را به ما بنمایانند. به همین دلیل است که در فرضیه این نوشتار وقف که خود از احکام اقتصادی اسلام است و دارای پیامدهای خاص اقتصادی واجتماعی محسوس به‌عنوان شاخص و نماد رشد انسانی در جامعه دینی تلقی شده است.
ویژگی‌های عمده شاخص سنجش در جامعه دینی عبارتند از :
ـ معیار سنجش صرفا کمی نیست هر چند قابلیت کمی شدن را دارد.
ـ سنجش تنها مربوط به امور کمیت پذیر و محسوس نمی‌باشد.
ـ سنجش علاوه بر امور مادی،رشد امور معنوی ورشد درونی افراد انسانی و جامعه را می‌نمایاند.
ـ معیار سنجش لزوما امور کیفی را به صورتی کمی تبدیل نمی‌نماید.
۶) تطابق شاخص‌ها و معیارهای سنجش رشد انسانی در جامعه دینی
معیارهای ذیل را می‌توان به صورت کلی به‌عنوان معیارهایی دانست که می‌تواند در جامعه دینی به‌عنوان شاخص‌هایی برای سنجش رشد انسانی در نظر گرفته شوند. در واقع عملی نشانه رشد انسانی است که دارای این ویژگی‌ها باشد:
الف) رشد معنوی ودرونی فرد
براساس آنچه تا به حال گفته شد یکی ازمهمترین معیارها سنجش یک عمل در جهت رشدانسانی آن است که آن عمل در درجه اول سبب تعالی و رشد معنوی و درونی فاعلش گردد. در عالم خلقت همه چیز در این جهت قرار گرفته لذا در بسیاری از آیات و روایت اشاره شده است که اگرعملی سبب رشد معنوی فرد نشود و او را به قدمی به قرب الهی و رشد نزدیک نکند عملی عبث و بیهوده است.
ب) اختیار و نیت الهی
در نظام معرفتی اسلام یک عمل باید هم حسن فعلی وهم حسن فاعلی داشته باشد . حسن فاعلی به آن است که فاعل عمل به قصد قربت و یا نیت الهی اقدام به آن عمل نماید.” مهمترین عامل ارزشگذاری در مسائل اخلاقی نیت وانگیزه انسان است . هیچ کاری را با صرف نظر از انگیزه انجام آن نمی‌توان ارزشگذاری کرد. (مصباح یزدی،۱۳۸۴،ص ۳۳) از طرفی برای آنکه نیت الهی درانجام عمل در انسان محقق شود لاجرم باید آن عمل براساس اختیار باشد و در غیر این صورت علی‌رغم ظاهرزیبا وخیر عمل ارزشی حقیقی نداشته وسبب رشدانسان نمی‌گردد.
ج) رشد معنوی جامعه وتعظیم شعائر دینی وارزشی
دریک نظام احسن شئون فردی و اجتماعی انسان رشد یافته با یکدیگر ممزوج هستند به گونه‌ای که یکی از معیارها جهت سنجش رشد انسانی به آن است که عمل مورد نظر سبب رشد کلی جامعه در جهت ارزش‌های پسندیده خود و به قولی تعظیم شعائر دینی که در این زمینه مطرح می‌گردد شود. “ زندگی اجتماعی برای این شکل می‌گیرد که همه افراد به مصالح مادی و معنوی وکمال نهایی خود نایل آیند و پس رفتار اجتماعی افراد در صورتی درست وارزشمند است که به مصالح کلی جامعه بینجامد .” ( مصباح یزدی، ۱۳۸۴،ص۳۳)
د) داشتن دیدگاه اجتماعی و مسئولیت الهی
انسان رشد یافته انسانی است که دیدگاه‌های اجتماعی او در عین توجه به ابعاد فردی زندگی‌اش گسترده بوده و مهمتر آنکه این توجه به امور اجتماعی و مسائل جامعه و دیگران ناشی از مسئولیت الهی باشد که فرد و جامعه در این زمینه ترسیم می‌نمایند .” خود را جزئی از جامعه می‌داند و منافع خود را جزئی از منافع اجتماعی می‌داند . خیر اجتماع را خیر خود و شر اجتماع را شر خود “ (علامه محمد حسین طباطبایی، بی‌تا، ص ۳۷) بدین ترتیب علامه طباطبایی داشتن چنین تفکر و دیدگاهی را یکی از ملاک‌های اجتماعی متمدن و مترقی می‌داند.
“انسان فقط در اندیشه منابع و مصالح شخصی خودنیست و افراد را ابزار تامین و تحصیل خواسته‌ها ونیازهای خود نمی‌انگارد بلکه دیگران را بندگان خدای متعال می‌داند وتلاش وکوشش می‌کند تا هدف آفرینش که تعالی حقیقی همه انسان‌هاست به بهترین وجه تحقق یابد . از این‌رو نسبت به سایر افراد نیز احساس مسئولیت می‌کند .”( شفیعی سروستانی، ۱۳۸۳،ص۸۲) دراینجا مفاهیمی چون وقف و امر به معروف و نهی از منکر معنا می‌یابند.
ر) احساس در رفتار با دیگران وهمبستگی اجتماعی:
در نگاه انسان رشد یافته و به تبع یکی از ملاک‌های رشد انسانی در جامعه دینی آن است که آ‌دمی در ارتباط با دیگران براساس احساس رفتار نموده و بدین ترتیب سبب همبستگی اجتماعی که از اهداف دین الهی است گردد. “رابرستون اسمیت ادعا می‌کنند: دین دو کارکرد دارد یکی تنظیم رفتار فردی برای خیر همگان ودیگری برانگیختن اشتراک و وحدت اجتماعی برای تاکید این کارکرد از دین شاید بتوان این و آن را به شاهد آورد .( انما المومنون اخوه حجرات /۱۰() جوادی آملی، ۱۳۸۰،ص ۴۴)
“از نظر قرآن همه جوامع انسانی از بدو پیدایش تا پایان حکم یک خانواده را دارند زیرا همه از یک پدر ومادر به وجود ‌آمده‌اند.”( مصباح یزدی، ۱۳۸۴،ص ۹۹)
ز) اولویت و اصالت ابعاد معنوی
عمده تفاوت جامعه دینی ومعیارهای سنجش آن نسبت به جامعه غربی و غیردینی به این امر بازمی‌گردد که آیا ابعاد مادی اصالت دارند یا معنوی. از همین رو حتی گاهی مفهوم رشد با مفهوم توسعه به معنای مصطلح غربی اشتباه می‌شود .”آیا می‌توان معنای توسعه را با مفهوم تکاملی وتعالی دراسلام انطباق بخشید ؟خیر مفهوم تکامل وتعالی در قرآن اصالتا به ابعاد روحانی و معنوی وجود بشراست که بازگشت دارد و این تکامل روحانی نه این چنین است که ضرورتا با توسعه مادی بشر ملازمه داشته باشد بلکه برعکس ثروت و استقلال در قناعت است و ... اعتدال و پرهیز از تمتع وتعالی در از خود گذشتگی و ایثار و سلامت نفس در غلبه بر امیال نفسانی و شهوات نفس اماره با سوء است .(سید مرتضی آوینی، ۱۳۸۱،ص۹) شهید مطهری نیز با تحلیلی از جامعه اسلامی و جامعه غربی در این زمینه می‌فرمایند :” در تمدن غرب این نیازهای مادی است که اصالت دارد اما در تمدن اسلامی اصالت بانیازهای معنوی است وتوجه به عالم ماده نیز به خاطر مقدمه بودن آن است.”( مرتضی مطهری ، ۱۳۷۸،ص ۸۲) در نهایت باید اذعان داشت که معیارهای سنجش در جامعه دینی باید به گونه‌ای در نظر گرفته شود که اولا خود دارای بعد معنوی باشد وثانیا در فرایند سنجش رشد انسانی در جامعه دینی ،اصل واصالت را به ابعاد معنوی قائل باشند.
س) منفعت عمومی،‌عمران ومبارزه با فقر
مهمترین ویژگی رفتاری که نشانه رشد انسانی در جامعه دینی است بویژه آنجا که ابعاد اجتماعی واقتصادی خاص دارد داشتن منفعت وکمک به عمران و آبادی جامعه است. معیار سنجش این گونه اعمال در یک جامعه رشد یافته و رفتار یک فرد انسانی رشد یافته آن است که این عمل هرچه بیشتر با رعایت تمام ابعاد معنوی والهی و فردی منافع اقتصادی ورفاهی برای جامعه به همراه داشته باشد و به رفع محرومیت وفقر از جامعه ونیازمندان بپردازند. بدین ترتیب حتی معیار سنجش در مورد تعامل ما با طبیعت ونعمت‌های الهی نیز مطرح می‌شود.
ش) بعد انسانی ،کرامت آ‌دمی وجهان خلقت
از جمله معیارهای رشد انسانی در جامعه دینی آن است که تمام اعمال و افکار وحالات مبتنی بر رشد و تعالی دینی بشر و اجتماع بشری همگی در وهله نخست متضمن ابعاد انسانی و کرامت آدمی هستندوحتی انسان رشد یافته خود را در مقابل کل عالم هستی مسئول می‌داند.
“انسان برای هر ذره از ذرات موجودات ،هدف و رسالت و تعهد ومسئولیت قائل است در چنین نگاهی فرد برای خود نسبت به زمین و آسمان و نهایت حیوان احساس مسئولیت می‌کند و برای ‌آنها حقی قائل است .” (مرتضی مطهری ، ۱۳۸۰،ص ۳۶۳) این مولفه سنجش سبب می‌شود که معیارهای سنجش رشد انسانی در جامعه دینی بسیار فراتر از صرف احکام دینی وملزومات آن باشد.
۷) رعایت احکام وقوانین دینی وانجام تکالیف شرعی
دین برنامه زندگی و سعادت انسان از جانب پروردگار است لذا رشد انسانی در جامعه دینی خارج از حیطه انجام این تکالیف با نیت الهی واخلاص قابل تصور نیست. لذا رعایت احکام الهی و دستورات شرعی خود از معیارهای سنجش رشد انسانی محسوب می‌شود .
اسماعیل آ‌جرلو
منبع : روزنامه رسالت