یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

دلیل ورشکستگی بانک ها در کشورهای غربی


دلیل ورشکستگی بانک ها در کشورهای غربی
با ورشکستگی بانک های امریکا و تاثیر آن روی بانک های اروپا این روزها بازار بحث ها و تفسیرها و تبادل نظر در غالب رسانه های عمومی جهان رواج فراوان دارد. هر گزارشگر یا هر مفسر اوضاع سیاسی جهان نظریات متعدد و متفاوتی را در این مورد به سمع مردم عادی می رسانند. در این تفسیرها در اکثر اوقات عملکرد بانک ها و سیاست غلط بانکداری را در دنیای غرب به روی پرده می آورند. ولی من فکر می کنم کمتر افرادی پی ریشه یابی رفته باشند و به عمق این پدیده اندیشیده باشند.
درست است که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی امریکا در زمان ریگان و بعد از او ریاست جرج بوش پدر و نیز با همکاری خانم تاچر یکه تاز و ابرقدرت مطلق جهان شده بود و چندان مخالفتی هم از طرف سایر کشورهای جهان با آن نمی شد. جنگ ایران و عراق که بنا به توصیه ریگان به صدام حسین الزام شد و در این جنگ تمامی وسایل جنگی انبار شده در زرادخانه شاه و صدام به پایان رسید و برای ادامه جنگ طرفین مجبور به خریداری جنگ افزارهای جدید و قطعات یدکی جنگ افزارهای قبلی شدند. صدام حسین مستقیماً این ابزارها را از اروپا و امریکا و شوروی می گرفت ولی ایران مجبور بود از بازار سیاه وسایل یدکی ابزارهای جنگی خود را تهیه کند. البته دولت امریکا از این معاملات پشت پرده آگاه بود و قصد براین بود که جنگ ادامه داشته باشد و تا آنجا که ممکن است بازار فروش و تولید وسایل جنگی ادامه یابد. در سال ۱۹۸۷ مساله فروش اسلحه به ایران به نام ایران گیت برملا شد و عده زیادی از همکاران ریگان محکوم شدند. ولی در سال ۱۹۹۲ جرج بوش پدر که رئیس جمهور بود، تعداد زیادی از محکومان را بخشید.
کشور کویت مانند سایر کشورهای عربی در زمان جنگ به صدام حسین کمک مالی می کردند ولی در پایان این جنگ کویت از پرداخت وجوهی که به صدام حسین وعده داده بود سر باز زد و صدام حسین ناچار تصمیم حمله به کویت را گرفت، ولی قبل از حمله، صدام حسین موافقت اصولی امریکا را برای حمله به کویت از طریق سفیر امریکا در عراق جلب کرد.
جمله یی که این سفیر به صدام درباره این موافقت گفته بود به وسیله پی یر سلنجر روزنامه نگار معروف امریکایی (در سال های ۹۰) در کتابش (نام آن کتاب دقیقاً به خاطرم نیست و شاید چیزی شبیه این باشد که می گفت آن چیزهایی که بوش و صدام حسین می دانند در این کتاب آورده شده است) برملا شد و آن جمله عبارت از این بود که آن خانم سفیر به صدام گفته بود؛ «دولت امریکا مخالفتی با حمله به کویت ندارد.» بعد از انتشار کتاب پی یر سلنجر این خانم سفیر را با آبروریزی از کار برکنار کردند. حمله صدام به کویت فرصت جالبی به دست امریکا داد تا بار دیگر ابرقدرتی خود را به جهانیان نشان دهد. در این حمله که در زمان ریاست جرج بوش پدر و در سال ۹۰ میلادی انجام گرفت، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و چند کشور عربی منجمله مصر هم شرکت داشتند.
ارتش متحدان تا ۲۰۰ کیلومتری شهر بغداد رفت ولی آنجا را تسخیر نکرد و صدام حسین را سرنگون نساخت. در آن زمان برخی از خبرنگاران باور داشتند که خود امریکا چاه های نفت را به آتش کشیده است. این آتش سوزی ها آلودگی وحشتناکی در منطقه خاورمیانه ایجاد کرد. بعد از پایان جنگ دولت امریکا خاموش کردن چاه های نفت و بازسازی کویت را به طور انحصاری در اختیار شرکت های امریکایی قرار داد و به مدت ۱۲ سال تحریم عمومی از طریق سازمان ملل در مورد دولت صدام حسین اجرا شد و نفت این کشور را به عنوان غرامت جنگ و بازسازی کویت در اختیار گرفت.
در آن زمان امریکا هنوز ابرقدرت دنیا بود و میلیاردها دلار از آلمان و ژاپن به عنوان هزینه جنگ گرفت چون این دو کشور در آن زمان ارتش مستقلی نداشتند که در جنگ شرکت کنند، لذا باید غرامت جنگی به ابرقدرت جهان بدهند و نیز باز به دلیل همین ابرقدرتی به مدت ۱۰ سال کسی با تحریم های عراق مخالفت چندانی نکرد. این جریانات وضع اقتصادی امریکا را بهتر کرد به نحوی که در دوران ۸ ساله زمامداری کلینتون توسعه اقتصادی امریکا چشم گیر شد و بیکاری به میزان بسیار کاهش یافته بود. ولی ۱۰ سال بعد ورق برگشته بود و امریکا آن ابرقدرت سابق نبود و سروصداهای فراوانی به ویژه در اروپا از طرف مدافعان حقوق بشر برخاست و به کمبود دارو و کمبود مواد غذایی در عراق اعتراض کردند و در کشورهای اروپایی تظاهرات چند صد هزار نفری به راه افتاد تا اینکه سازمان ملل قبول کرد در مقابل نفت، دارو و غذا به عراقی ها داده شود. مساله دارو و غذا به جای نفت در بین قدرتمندان جهان چه در امریکا و چه در اروپا به ویژه در فرانسه بده بستان هایی در پی داشت تا آنجا که اطلاع دارم پای چند وزیر فرانسه هم در این بذل و بخشش ها در کار بود که بعداً به پای میز محاکمه کشیده شده و محکوم شدند.
در این زمان امریکا دیگر یکه تاز میدان نبود و جهانیان حرف هایی برای گفتن داشتند به ویژه کسری تجارت جهانی امریکا و کمبود قدرت مالی اش و نیز رفتار های خشن و دیکتاتورمنش آنها با کشورهای اروپایی، ارزش و اعتبار قبلی و لقب نجات دهنده اروپا را که از زمان جنگ جهانی دوم به دست آورده بود از دست داد، به ویژه ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه چندان روی خوشی به امریکا نشان نمی داد.
با وجود تمام این جنایت ها و آدمکشی ها و دسیسه ها در زمان روی کار آمدن جرج بوش(پسر) سال ۲۰۰۰ کسری تجارت جهانی امریکا بیش از چهارصد و پنجاه میلیارد دلار می شد که اکنون این مبلغ بعد از هشت سال ریاست جرج بوش به بیش از هزار ها میلیارد دلار رسیده است. در آغاز ریاستش جرج بوش تنها راه نجات را در جنگ و ستیز می دانست و برای تامین این کمبود ها باید بهانه هایی به دست می آورد، که این بهانه یا به طور تصادفی یا به صورت از پیش تدارک دیده شده با حمله تروریستی به برج های تجارت جهانی را به دست او داد و برنامه مبارزه با تروریست ها و حمله به عراق و افغانستان برای برکناری صدام حسین و بن لادن راس کارهای ضروری او قرار گرفت و کشورهایی چون ایران، سوریه و کره شمالی را جزء محورهای شرارت قلمداد کرد. جرج بوش و تونی بلر بی شرمانه ترین دروغ تاریخ تمدن بشری را به خورد مردم جهان داده و گفتند که صدام حسین ابزارهای کشتارجمعی دارد و نیز امکان دارد که بمب اتمی نیز تهیه کرده باشد. بعد معلوم شد که این گفتار کاملاً دروغ بود و منظور اصلی ایجاد جنگ و خونریزی بوده است که تاکنون نیز ادامه دارد و هر روز به نوعی نمک روی این زخم باز که جنگ افغانستان، عراق و مساله فلسطینی ها با اسرائیل است، می پاشند.
در مورد حمله به عراق تمام جهانیان به سختی با این حمله مخالفت کردند و تظاهرات میلیون نفری در شهرهای بزرگ جهان علیه جنگ با عراق شروع شد دولت فرانسه (ژاک شیراک) رسماً مخالفت خود را با حمله به عراق اعلام داشت و در حمله به عراق شرکت نکرد. ولی دولت انگلستان (تونی بلر) در این حمله همراه امریکا بودند. شش سال است که امریکا عراق را تصرف کرده و با وجود آنکه دولت ملی مستقلی در آنجا تشکیل یافته است ولی جرج بوش هنوز سربازان خود را در عراق نگه داشته است. شش سال است که مخارج فراوانی بر مردم امریکا تحمیل می کند و میلیاردها دلار از پول مردم را به شرکت های خصوصی به ویژه شرکت بلک واتر با ۳۰ هزار مزدور آن که به اصطلاح حافظ امنیت در عراق هستند با یک قرارداد دست گشادانه داده است.
خلاصه کنم منظور از بیان این مقدمه بررسی دلایل ورشکستگی اقتصاد امریکا است که هم اکنون دامنه آن به اروپا و همین امروز به ژاپن هم رسیده است.
در سال ۲۰۰۲ امانوئل تود کتابی با عنوان «بعد از امپراتوری» نوشت و در آن کتاب به روشنی پیش بینی کرد که امریکا دیگر نمی تواند ابرقدرت جهانی یا امپراتور جهان باشد. خلاصه یی از مطالب این کتاب را به صورت مقاله یی در سال ۱۳۸۲ تهیه کردم و به عنوان معرفی کتاب به مدیر محترم مجله جهان کتاب دادم که ایشان نیز این مقاله را در شماره ۴ (سال هشتم) مجله و در مردادماه به چاپ رساندند. در آن زمان پیش بینی امانوئل تود چندان واقعی به نظر نمی رسید و توجه چندانی به این کتاب و مقاله من نشد ولی اکنون که این پیش بینی به حقیقت پیوسته است، به نظرم لازم است همگان با آن آشنا شوند.
دلایل پیش بینی امانوئل تود مربوط به کسری تجارت جهانی امریکا و به ویژه به دلیل خروج سرمایه ها از این کشور به سوی کشورهای جنوب آسیا و چین بود. و این سقوط را با سقوط امپراتوری روم باستان مقایسه کرده بود و شباهت های فراوانی در این دو سقوط مشاهده می شد که همان گریز سرمایه از این امپراتوری ها بوده است. این حقیقتی است که اکنون به خوبی در امریکا و اروپا مشاهده شده و دلیل آن دستمزد بالای کارگران است.
تا آنجایی که من می دانم حداقل دستمزد در کشورهای اروپایی بین هزار تا ۱۲۰۰ یورو در ماه است و سرمایه دار یا کارخانه دار باید معادل ۷۰۰ یورو به دولت برای بیمه کارگر و بازنشستگی او هر ماهه به دولت بپردازد، بنابراین هزینه یک کارگر عادی و بدون تخصص برای سرمایه دار در حدود ۱۷۰۰ تا دو هزار یورو یعنی چیزی نزدیک به سه میلیون تومان در ماه تمام می شود. اما اگر این سرمایه دار کارخانه خود را به یکی از کشورهای آسیایی چون تایوان، مالزی یا چین ببرد در آنجا هزینه یی که می پردازد در حدود ۱۰ درصد این مبلغ هم نخواهد بود و از آن گذشته در آن کشور مجبور به پرداخت مالیات بر در آمد نیست زیرا مثلاً در فرانسه برحسب درآمد به دست آمده گاهی مالیات بر درآمد به مرز ۵۶ درصد هم می رسد. و به همین دلیل است که اکثر نظام های صنعتی دنیا کارخانه های تولیدی خود را به سوی کشورهای جنوب آسیا، چین یا مالزی می برند. در این کشورها اولاً دستمزد کارگر کم و بیمه و بازنشستگی آنها نیز به همین نسبت کم است و از طرف دیگر کشور مهمان به درآمد کم از این شرکت های خارجی قانع است و نیز نمی تواند به آنها الزام کند تا دود های حاصله از کارخانه را تصفیه کنند.
در مردادماه امسال در مجله جهان کتاب مقاله یی تحت عنوان (توفان بر فراز سیاره) نوشتم و در آن شش کتاب که درباره خطرهایی که زمین را تهدید می کند و در سال ۲۰۰۸ میلادی منتشر شده بودند، معرفی کردم. یکی از این کتاب ها، چین را امپراتوری آلوده ساز معرفی می کرد.
ـ به وسیله نویسنده فرانسوی مارک مانجین تحت عنوان
ـ Chin: L,Ampir pollueur.
ـ Edition Atthud، ۲۰۰۸
در این کتاب انتقال سرمایه و صنعت غرب را به چین تشریح می کرد. عنوان کتاب سبب تعجب خبرنگار فرانسوی قرار گرفته بود و با نویسنده مصاحبه یی کرده و دلیل این نامگذاری را سوال کرده است و چون فکر می کنم گفتار نویسنده روشنگر وضعیت اقتصادی و به ویژه ورشکستگی بانک ها و سهام شرکت های غربی را به خوبی توجیه می کند در اینجا تکرار می کنم تا شاید مورد توجه تحلیلگران اقتصادی کشورمان قرار گیرد.
● ۱۱ آوریل ۲۰۰۸
چین امپراتوری آلوده کننده مارک مانجین انتشارات آتود
پیش بینی ظرفیت بازار چین همواره سرگیجه آور بوده است، ولی اکنون که این کشور عملاً وارد بازار جهانی شده، لرزه بر اندام ما می اندازد. به راستی اگر قرار باشد روزی چینی ها مانند غربی ها زندگی کنند چند سیاره نظیر سیاره زمین برای تامین نیازهای آنها لازم خواهد بود؟ دو یا سه. چین در نیمه راه توسعه اقتصادی و صنعتی البته با سرمایه غربی ها قرار دارد و از هم اکنون مانند کشورهای غربی مشغول آلوده کردن محیط زیست و بالا بردن دمای زمین است. برای تجسم پیشرفت اقتصاد چین در مقایسه با دیگر کشورهای صنعتی دنیا به جدول برحسب GDP زیر نگاه کنید و ببینید در مدت سه سال، در آمد ناخالص ملی چین۲۴۰۰ میلیارد دلار افزایش داشته است. مارک مانجین که تمام آسیا را زیر پا گذاشته و به ویژه به مدت طولانی چین را مورد مطالعه قرار داده است نام کتاب خود را امپراتوری آلوده ساز نهاده است. این عنوان تا حدی عجیب و غیرقابل قبول است زیرا هنوز چینی ها مانند غربی ها هر خانواده یک خودرو ندارد و افراط و تفریط آنها هنوز مشابه غربی ها نشده است. به همین دلیل فابیولا سوستندال روزنامه نگار طی چهار سوال از نویسنده دلیل این نامگذاری را سوال کرده است. گفت وگوی آنها را برای خوانندگان محترم ترجمه کرده و در پی می آورم.
● از عنوان کتاب شما بوی اتهامی ناروا به مشام می رسد؟
نشان دادن چین به عنوان آلوده کننده دنیا قدری از بار گناه چینی ها می کاهد، زیرا این کشور اکنون منعکس کننده مدل اجتماعی تحمیل شده به وسیله غربی ها است. مدل صنعتی غرب از آغاز قرن نوزدهم شروع و به تدریج به همه کشورهای سیاره سرایت کرده است. چین به مدت طولانی مجزا از بقیه کشورها و کاربرد تکنولوژی غرب در آن ممنوع بود یا فرهنگ اجتماعی آنها آن را نمی پذیرفت. امروز دروازه ها را باز گذاشته اند و از نظام سرمایه داری غربی ها بهره می گیرند و می خواهند مشابه ما غربی ها هر چه بیشتر تولید، مصرف و افراط و تفریط کنند و در نهایت بیشتر محیط زیست را آلوده خواهند کرد. منطق سرمایه داری به حد نهایی بیهودگی خود رسیده است. نتیجه یی که به دست آورده و در این کتاب بیان می کنم، آشکار می سازد که مدل توسعه اقتصادی که از قرن نوزدهم در غرب پایه گذاری شد و تاکنون ادامه دارد اشتباه بوده و دنیا را به سوی نابودی می کشاند.
● این مشاهدات بسیار طاقت فرسا و به نحوی است که آینده تاریکی را به ما نشان می دهد. آیا چینی ها متوجه نشده اند که جهان و خود را در معرض خطر قرار می دهند؟
چینی ها بهتر از هر کس به مشکلاتی که جمعیت فراوان کشورشان ایجاد می کند، واقفند. آنها به خوبی متوجه نیاز های خود شده اند و اولین محدودیتی که برای خلق خود در نظر گرفتند، کنترل جمعیت بود؛ هر خانواده یک فرزند. آنها اکنون نزدیک به ۵/۱ میلیارد نفر هستند و روی سرزمینی زندگی می کنند که مانند چرم ساغری در اثر گسترش کویر کوچک تر می شود. آنها رمق زمین های خود را گرفته و ذخیره آب های زیر زمینی شان را تا حد نهایت مورد استفاده قرار داده اند در نتیجه بخشی از زمین های کشاورزی آنها بایر و غیرقابل کشت شده و کویر به سرعت گسترش می یابد. چینی ها به خوبی درک کرده اند که نیاز آنها تنها با اتکا به فرآورده های خودشان برآورده نخواهد شد و ناچار به مناطق دیگر سیاره رجوع می کنند. این است که در آفریقا یا امریکای لاتین فعالیت کشاورزی را آغاز کرده و مواد غذایی خود را تهیه می کنند. در این روزها تکنولوژی و مهارت در تولید را یاد گرفته و سرمایه لازم برای توسعه خود را از جابه جایی صنایع غربی ها تامین می کنند و آنها به خوبی متوجه نقطه ضعف غربی ها شده و فهمیده اند که سرمایه دار غربی می خواهد با دستمزد کم تولید بیشتر داشته باشد. این است که غرب و سرمایه دارانش به آنها روی آورده اند و به توسعه اقتصادی آنها یاری رسانده اند. بر اثر این توسعه، فرهنگ مصرف و تجمل پرستی نیز در بین ۵/۱ میلیارد چینی روز به روز رایج می شود و امروز چین نیز مانند غرب سیاره زمین را آلوده می کند و با مصرف سوخت های فسیلی دمای زمین را بالا می برد.
● آیا چینی ها متوجه شده اند خطر محیط زیست را تهدید می کند؟
ما در غرب متوجه این خطر شده ایم، ولی چینی ها اکنون متوجه شده اند که باید برای ملت خود زندگی مرفهی را تامین کنند. مساله برای ملتی که چندین تا چند صد میلیون سکنه دارد، متفاوت از کشوری است که حدود ۵/۱ میلیارد نفر جمعیت دارد. تلاش برای دفاع از محیط زیست خرج فراوان دارد و باید فداکاری هایی در تولید و توسعه کرد. ولی چینی ها با دستمزد کمی که می گیرند و منافع کمی که از تولید صنایع تحت لیسانس غربی ها می برند، نمی توانند گازها یا مواد زائد خروجی کارخانه ها را تصفیه کرده یا زباله ها را تفکیک و بازسازی یا انرژی سالم تولید کنند.
انتخاب انرژی هسته یی هرچند مخاطره های بسیار دارد می تواند تا حدی پاسخگوی نیاز آنها به انرژی باشد، ولی کاربرد اتم برای تولید انرژی، احتیاج به دانش و فرهنگ و نظم و فرمانبرداری بسیار دارد و این کار زمان لازم دارد. چینی ها با ایجاد ساختارهایی غول آسا توانسته اند مقداری برق از آبشاری واقع روی سه تنگه مشهور به دست آورند. آنها همچنین می توانند از پرتوهای خورشید که روی کویرهای آنها می تابد برق تولید کنند. ولی ساخت سلول های خورشیدی و انتقال انرژی الکتریکی به کارخانه ها یا شهرها مخارج هنگفتی لازم دارد. تنها راهی که در حال حاضر برای آنها میسر است استخراج و کاربرد زغال سنگ است. هم اکنون ۸۰ درصد نیاز الکتریکی آنها از نیروگاه های حرارتی که با زغال سنگ کار می کنند تامین می شود، که این بسیار آلوده کننده محیط زیست است.
در این نیروگاه ها علاوه بر دی اکسید کربن، دی اکسید گوگرد و ازت نیز تولید می شود و از آنجا آلوده شدن رودخانه ها با آب های اسیددار و باران های اسیدی را نیز در بر دارد و جنگل های آسیا مانند جنگل های سیاه در آلمان نابود خواهند شد. آلمان ها زود متوجه اشتباه خود شدند و گازهای خروجی کارخانه های خود را تصفیه کردند و جنگل های سیاه را نجات دادند. ولی چینی ها با درآمد کمی که از صنایع غربی به دست می آورند نمی توانند این کار را انجام دهند.
● آیا هیچ راهی برای جلوگیری از فاجعه کنونی که گریبانگیر سیاره ما شده وجود ندارد؟ چه بلایی بر سر مردمی که در فضای آلوده زندگی می کنند، خواهد آمد؟
در نیمه اول قرن بیست و یکم دست کم ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون چینی باید به ناچار به کشورهای دیگر مهاجرت کنند. از هم اکنون فاجعه یی که از انتقال این تعداد مهاجر به کشورهای دیگر رخ خواهد داد، آشکار است. چینی ها امروز صحبت آن را پیش کشیده اند زیرا متوجه اهمیت تامین مواد غذایی و مسکن مورد نیاز ۵/۱ میلیارد نفر مردم خود شده اند. چگونه می توان از پیشرفت کویر جلوگیری کرد و مانع از آلوده شدن محیط زیست در چین شد؟ و ما می دانیم که آلودگی هوا مرز نمی شناسد و به همه جای سیاره منتقل خواهد شد. سرمایه داران باید بفهمند که تمرکز محل تولید در یک نقطه سبب آلودگی بیشتر می شود، بنابراین باید واحد های صنعتی کوچک تری بسازند. همچنین این واحد های صنعتی باید در تمام جهان پراکنده شوند و نزدیک به مصرف کننده باشند. در این حالت احتیاج به حمل و نقل کالا کمتر می شود و در نتیجه آلودگی کمتر خواهد شد. باید مصرف کودهای شیمیایی یا مواد دفع آفات تا حد ممکن کمتر شود. من در این کتاب پیشنهاد کرده ام که باید روش مصرف مواد را عوض کنیم. هیچ لزومی ندارد که در زمستان مثلاً گوجه فرنگی چینی، انگور یا خیار برزیلی یا هندوانه اسپانیایی را مصرف کنیم. چین نمونه آشکار روش های اشتباه تمدن غرب است. روش هایی که ما به آنها تحمیل کرده ایم. آلوده سازی چینی ها آن روز بر طرف خواهد شد که ما روش زندگی خود را تغییر دهیم. باید قوانین جهانی به نحوی دگرگون شود که سرمایه دار فرانسوی، آلمانی یا انگلیسی نتواند به خاطر پرداخت دستمزد کمتر کارخانه های تولیدی خود را به چین ببرد.
دکتر علی افضل صمدی
منبع : روزنامه اعتماد