چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

ملاحظاتی پیرامون تولید ((اندیشه سیاسی))


ملاحظاتی پیرامون تولید ((اندیشه سیاسی))
●((اندیشه سیاسی)) چیست ؟
((اندیشه سیاسی)) به شكل عام ، موضوعی است كه به امر قابل فهم كردن سردرگمی های اوضاع سیاسی و اجتماعی می پردازد (در این مقال به ((اندیشه سیاسی)) و امر تولید آن ، به شكل عام نگریسته شده است و ((اندیشه سیاسی)) خاصی مورد نظر نیست).
پژوهش و كاوش ، در امر تكوین ((اندیشه سیاسی)) نقش بسیار مهمی را بر عهده دارد. مولدین ((اندیشه سیاسی))، همواره در جستجوی ارائه طریقی هستند كه به شكل جامع و كامل ، تصویری تا حد امكان منسجم ، از زندگی سیاسی ارائه دهد. زیر بنای فكری ، آرمان خواهی اجتماعی ، و بضاعت اندیشه گی ، سه عامل مهم اند كه مولدان اندیشه سیاسی و محصول اندیشه ای آنان را از هم جدا می كنند. بنا بر این هر چند ممكن است شیوه و روش پژوهش ، نزد مولدان اندیشه سیاسی مشترك باشد، ولی زیربنای فكری ، طرق سیاسی ارائه شده از جانب آنان را از هم جدا می سازد. واژه یونانی ((تئورین)) كه كلمه ((تئوری)) از آن مشتق گردیده است ، دارای معانی ((نظركردن ، توجه داشتن ، و تعمق كردن)) است. یعنی به تمامی كاری كه متفكران بزرگ و كسانی كه به امر تفكر در اندیشه سیاسی پرداخته اند صورت داده ، و انسان فكور را نیز به آن دعوت كرده اند. این اندیشه ورزان نحوه نگرشی را به انسان می آموزند كه مفهوم آن ارائه الگویی نمادین از كلیتی نظم یافته است. به بیانی دیگر آنان از دنیای سیاست كه انسان ناگزیر است در آن زندگی كند، ((بینش)) یا ((روش)) درك همه جانبه ارائه می دهند.
●هدف از تكوین سیاست چیست ؟
بخش بزرگی از علم سیاست امروزین (به مفهوم سیاست مدرن)، به امر مطالعه قدرت و كسب نفوذ سیاسی می پردازد. اگر پرسیده شود: چه كسانی حكومت می كنند؟، سیاست امروزین در مقام پاسخ ، به بررسی روش های متعدد ((تصمیم گیری)) می پردازد تا دریابد كه منابع و كاركرد اتخاذ ((تصامیم سیاسی)) در جامعه كدامند. به گمان بسیاری از پژوهشگران علم سیاست ، این علم به كنكاشی دست می یازد كه روشن نماید ((چه كسانی می برند، چه می برند، چه زمانی می برند و چگونه می برند)). پژوهش در امور تصمیم گیرندگان سیاسی جامعه نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. به این اعتبار كه ، جریانی و یا اندیشه پردازی نمی تواند مدعی شناخت از و اشراف كاملی بر امورات جامعه باشد، مگر این كه از ساز و كارها، روند و خصوصیات فكری افراد یا نیروهایی كه تصامیم سیاسی آن جامعه را اتخاذ می كنند، ارزیابی دقیق و درستی داشته باشد. به این ترتیب با تعریفی كه ارائه شد می توان با صراحت بیان كرد، جامعه شناسی قدرت بخش عمده ای از پژوهش در علم سیاست را تشكیل می دهد. اما امر غلطی است ، اگر تصور شود ((سیاست)) فقط به امر كسب قدرت سیاسی و توضیح اكتساب آن می پردازد.
●نقش ((اندیشه سیاسی)) در شكل گیری ((جامعه سیاسی))
اگر بنابراین باشد جامعه ای كه مورد مطالعه قرار گرفته است ، از چهارچوب ((جنگ طبقات)) گذر كند، بی تردید ((سیاست)) پدیده ای فراتر از مبارزه برای كسب قدرت سیاسی است. (این جا است كه پرداختن به پدیده ((سیاست)) كمی سخت می شود). به بیانی دیگر، از اهداف سیاست ، یكی هم تلاش در راه ساختن یك ((جامعه سیاسی)) است. جامعه سیاسی چهارچوبی است برای روابطی دارای نظم و نسق اجتماعی ، كه افراد آن در كنار هم می زیند و نیازها و آمال انسانی خویش را برآورده می سازند. و این تكاپویی هدفمند و بشری است. اهداف غایی سیاست برگرفته از نیازهای زندگی انسانی است. در حالی كه حتی ادامه ساده حیات در جهان ما به تلاشی سازمان یافته نیاز دارد، بنیان نهادن گونه ای از زندگی كه هدفش صرفا بقا نباشد، به ایجاد و سازماندهی نهادها و ارگان های پیچیده ((سیاسی)) نیاز دارد.
بنابر ملاحظات فوق ، اهداف و ((مكانیزم)) اندیشه سیاسی ، گوناگون و متعدد است. این اندیشه زمانی كه در نظام اجتماعی جاری گردید، به وظایفی تبدیل می شود كه نظام اجتماعی موظف به تحقق آن است ، اقل این وظایف به قرار زیرند: امنیت افراد (در تعریف عمومی آن) باید تضمین شود، نظام اجتماعی باید به طرق مقتضی در حفظ حاصل كار و فعالیت یدی و فكری افرادش كوشا باشد. ابتدایی ترین و محدودترین گونه تلقی از اهداف اندیشه سیاسی مادی شده در دوران ما، باید در برگیرنده آن اموری باشد كه ((جان لاك)) حفظ ((جان ، مال ، و آزادی)) نام نهاده است. علاوه بر آن به لحاظ نظری و عملی ، نهادهایی برای نظارت بر امر تولید و توزیع ثروت باید ایجاد شوند. تشكیل و تنظیم عملی و اندیشه ای این گونه نهادها از وظایف عمده تولید سیاست است. اندیشه سیاسی به آفرینش ((جامعه سیاسی)) می پردازد، جامعه سیاسی همانند منظومه ای است كه توسط افراد خلاقش در راه تحقق آرمان های خود می كوشد.
●نقش ((رعایت مختصات اجتماعی)) در تولید ((اندیشه سیاسی))
((جامعه سیاسی)) به دنبال تحقق اهداف مشخصی است ، كه امكان دارد متحقق گردیده یا به ناكامی بیانجامند. ((جامعه سیاسی)) با فراهم آوردن عدالت و پیشرفت ، امنیت و تامین هویت فردی و اجتماعی برای افرادش ، ممكن است زندگانی آنان را مرفه و غنی كند، و یا با ناكامی در تحقق وظایف و قول و قرارهایش ، حیات افرادش را به جهنمی سرشار از ناامنی ، خون ریزی ، فقر و فاقه ، ظلم و جور و احساس پوچی تبدیل نماید.
همان گونه كه ذكر آن رفت هدف از تولید ((اندیشه سیاسی)) به دست دادن بینشی حتی الامكان همه جانبه از جامعه سیاسی است. اندیشه پرداز سیاسی در سایه مطالعات پیگیرش تلاش می كند تصویری جامع از موضوعاتی كه در حیطه پژوهش های سیاسی او می گنجند، ارائه دهد و به این ترتیب سیاست را توصیف كند. این بینش به گونه همه جانبه ای هم توصیفی است و هم هنجاری. از بعد توصیف ، ((اندیشه سیاسی)) مهم ترین چهره ها و افراد، عوامل و مشخصه های تشكیل دهنده حیات سیاسی جامعه را شناسایی نموده و مورد بررسی قرار می دهد. بعد روابط سیاسی عمده بین این شاخصه ها را توضیح می دهد. در این رابطه اگر به تئوری های معروف سیاسی نگاه كنیم ، در می یابیم كه مثلا ((اندیشه ماركسیسم))، از زاویه نگاه به نیروهای اقتصادی و تولیدی ، فرایند سیاست گزاری را مورد توجه قرار می دهد. و ((عالمان دوره روشنگری))، نیروهای علمی و فلسفی را از عوامل رشد جوامع انسانی می شمارند. افلاطون و ارسطو، عواطف و جاه طلبی های بشری را بر سیاست مورد مداقه قرار می دهند. به كلامی روشن ، سیمای كلی در هر اندیشه سیاسی ، تعریف و توصیفی است همه جانبه از كنش ها و واكنش هایی اجتماعی كه از سیاست پردازی پرهیاهو گذر كرده است. این سیاست پردازی پرهیاهو كه ژورنالیسم عامی عرصه انعكاس آن است ، گاهی به غلط در جوامع یا اذهان بسته ، با تولید ((اندیشه سیاسی)) اشتباه گرفته می شود!
مولد اندیشه سیاسی با عرضه سیمایی كلی از سیاست ، به مخاطبان خویش امكان می دهد كه دریابند چه عرصه ای از نهادها و كنش های سیاسی آنان ، مخرب ، غیرمنطقی و حتی ابلهانه است.
در این رابطه ارسطو می آموزد كه: ((هرگاه بدون درنظر آوردن فرهنگ جامعه ای ، برای آن جامعه ، قوانین اساسی تدوین شود، امكان سقوط آن جامعه فراوان است)). افلاطون ، ((تعدیل ننمودن اغراض نفسانی)) را ویرانگر می شمارد. ماركس ((بی اعتباری كالاپرستی)) را توضیح می دهد و مدیسون فرجام فاجعه بار سپردن قدرت حكومتی به فرد را مورد مداقه قرار می دهد. (مدیسون چهارمین رئیس جمهوری آمریكا بود از سال ١٨٠٩ تا ١٨١٧. او یكی از اعضای كنگره مهاجران ، و اصلی ترین مولف قانون اساسی آمریكا بود. مدیسون با تحریر مقالات فراوان در راه تصویب این قانون تلاش پیگیری كرد. او دارای اشتهار فراوانی در رابطه با دادن اعتبار به فلسفه سیاسی آمریكایی است).
اندیشه سیاسی زمینه كلی احتیاجات و امكانات بشر را كه به شدت به سیاست وابسته اند، در نظر می گیرد و زمینه قضاوت در مورد بخردانه و به روز بودن یا نبودن اعمال و تحركات سیاسی را ممكن می سازد. افق نگرشی را پیش چشم ما پدیدار می كند تا دریابیم به لحاظ سیاسی اعمال و مضمون تحركاتمان كدام است. اعتبار هر جریان سیاسی و هر اندیشه پرداز سیاسی نیز با این معیار سنجیده می شود.
اگر این تعریف را بپذیریم ، باید برای ما روشن باشد كه ((تولید اندیشه سیاسی)) به تمامی خاستگاه و خصلتی آكادمیك و دانشگاهی ندارد و به گونه ای وسیع به زندگی و موضوعات جاری جامعه و ((سیاست)) ربط پیدا می كند. كسانی كه سیاست را علم صرف و دانشی به تمامی آكادمیك معرفی و تصویر می كنند، قصد آن دارند كه دخالت و طراحی سیاست را به انحصار گروهی ((نخبه)) و ((برگزیده)) در آورند.
عموما همه تولیدكنندگان اندیشه سیاسی معتقدند كه عمل به رهنمودهای آنان راه گشا است. به طور مثال توماس هابس نظریه پرداز معروف ((جامعه امن))، در باره ارائه نظریات خود جمله معروفی دارد با این مضمون: ((این واقعیت تئوریك را به مكانیسمی عملی تبدیل كنید)). یا كارل ماركس با حقیقت دانستن و ((علمی))شناختن اندیشه های خویش ، تحقق آنان را شرط رستگاری انسان می شمارد. پس مولد اندیشه سیاسی ، با نظریه های خویش كوشش می كند تا بیان كند چه راه كار سیاسی قادر به كامیابی است.اگر برای بازرسی اندیشه های سیاسی ، ((بغرنجی ها و معضلات سیاسی جامعه)) نقطه آغاز پی جویی ها باشند، می توان روی چند موضوع مشخص انگشت گذارد. این موضوعات به شكل سوالات دائمی و جاری ، كه به اشكال مكرر چهره نمایی كرده اند، هسته اصلی كاوش و پژوهش در اندیشه های سیاسی هستند. پاره ای از این موضوعات را این گونه می توان طرح كرد:
((آیا سنجه ای طبیعی برای عدالت وجود دارد؟))، ((رابطه منطقی بین فرد با جامعه چگونه است ؟))، ((قدرت باید به چه نیرویی سپرده شود؟))، ((دولت چگونه می تواند امر آزادی ها را تحقق بخشد، یا آن ها را محدود و یا ممنوع كند؟)).
شهروندان ، برای ایجاد تغییر در جامعه سیاسی ، چه در پی دست یازیدن به شورش و خشونت ، برای برانداختن تام و تمام آن باشند، و چه در پی اصلاح و دگرسازی آن ، به ناگزیر با مسائل مطروحه فوق درگیرند و باید به آنان پاسخ گویند. پس شناخت و درك موضوعات ((دائمی و جاری)) به میزان زیادی برای ادراك جامعه سیاسی لازمند. عامل دیگر در درك سرشت اندیشه های سیاسی تحقیق روی اهداف و آماج های آنان است. در پایان می توان به این نتیجه گیری رسید كه: ((اندیشه سیاسی)) پژوهش و كنكاشی است برای درك و فهم عناصری كه ((جامعه انسانی و مطلوب)) را می شناسانند. همچنین می توان این توضیح را نیز به تعریف فوق افزود كه ، از ((نابسامانی))های اجتماعی و سیاسی ((اندیشه))هایی بروز می كنند كه رویكردی بسامان ارائه می دهند. مساله ای كه حائز اهمیت بسیار است این است كه ، انسان ها، هنجارهای صحیح و قوانین بسامان را از اصول ((فلسفی)) و ((اندیشه ای))، به شكل استقرایی نتیجه گیری نمی كنند، بلكه آن ها را پس از كوشش و تلاش برای غلبه بر بی عدالتی و عمل برای جلوگیری از تكرار آن متحقق می سازند.
غیر از مطالبی كه فوقا طرح گردید، می توان اندیشه های سیاسی را با بررسی ((راه حل))هایی كه عرضه می دارند، به قضاوت نشست. بی تردید همه اندیشه های سیاسی ((راه حل))هایی برای اجرا ارائه می دهند، در این جا، رهنمودهایی كه سیاستگزاران و مولدان اندیشه سیاسی ارائه می دهند، نسبت به هسته نگرش و معرفت اجتماعی آنان متفاوت است. در این مرحله است كه ، تئوری ها و راه حل هایی چون: ((انقلاب))، ((اصلاحات))، ((نافرمانی سیاسی)) (كه این اواخر برای مقبول و دلپذیركردن آن به آن ((نافرمانی مدنی)) اطلاق می كنند!) عرضه می شوند.
منبع اعتبار هر اندیشه سیاسی ، میزان توجه آن اندیشه به ((رعایت مختصات اجتماعی)) در جامعه مورد بحث آن است.
●تولید ((اندیشه سیاسی)) كاری پرخطر
پروژه عمومی و اجتماعی كردن اندیشه نیروی حاكم ، امری است كه در هر حاكمیت سیاسی ، دارای اهمیت ویژه است و بدون آن ادامه حكومت ممكن نیست. نمی توان حاكمیتی را در نظر آورد كه بدون القای اهداف و فلسفه وجودی خویش به افراد جامعه اش ، قادر به گستردگی و ادامه حیات باشد.
حاكمیتی كه قادر به حفظ و اشائه مبانی اندیشه گی خویش (به هر دلیلی) نباشد، ((مشروعیت)) خود را از دست خواهد داد و قادر به جلب همكاری و وفاداری جامعه نخواهدگردید. در این جا است كه بقای حكومت به خطر افتاده و جامعه و حكومت دچار ((بحران)) شده اند. در این موقع است كه ((اندیشه سیاسی)) با نگاه به اوضاع نابسامان ، و كوشش برای یافتن راه خروج از بحران ، آغاز به عرضه خویش می كند.
هدف ((اندیشه سیاسی)) كه نگاه به بهبود امور مردم و رفع بحران و امر آزادی و دمكراسی و... دارد، این است كه اصول اساسی و پایه ای نظام را مورد كنكاش و پژوهش نقادانه قرار دهد و راه برون رفت از بحران را بنمایاند. به این ترتیب بسیار منطقی است اگر سران نظام سیاسی بررسی دقیق از آرمان ها، اعمال و وعیدهای حكومتی و كارگزاران آن را برنتابند و آن را خطرناك تلقی كنند.
در پاره ای از جوامع ، رشد قلیل اندیشه عمومی كه عامل دوام حكومت های جبار هم شده است شریك ستم گری و خردستیزی حاكمان می شود، و همین ((نیروی مردمی)) در سركوب ((خرد انتقادی)) با قدرت حاكم شریك می شوند.
به این دلیل بسیار ساده ، ((اندیشه سیاسی)) و نظریه های راه بردی در مواقع بحران از جانب قدرت سیاسی حاكم علی العموم ((براندازنده)) تلقی می شوند.
برای نمونه می توان به نمونه سقراط و ((دولت شهر آتن)) اشاره داشت كه نمونه ای بدیع و در سیاست هنوز قابل استناد است. افلاطون كه به اعتقاد بسیاری از اهل نظر، بانی ((اندیشه سیاسی غرب)) نامیده شده است ، در یكی از رسالات خود كوشش كرده است كه برداشت خویش را از سركوب اندیشه خلاق و انتقادی سیاسی نشان دهد. افلاطون بر این گمان است كه اضمحلال ((دولت شهر آتن)) با تراژدی سقراط آغاز گردید. آتنی ها سقراط را به جرم دروغگوبودن ، و به اتهام ((تشویش افكار عمومی!)) به مرگ محكوم نمودند.
سقراط عناصر گونه گون اجتماعی و ارزش های حاكم را كه دیگران بهنجار و عادی تلقی می كردند، مورد تردید قرار می داد، او جوانان را مورد خطاب قرار داده و باورهای حاكم را به نقد می كشید. زمامداران ((دولت شهر آتن))، كه دوران متزلزلی را می گذرانیدند، این مورد تردید قراردادن های اصول حكومت را خطرناك و ((براندازنده)) و ((هدایت شده از خارج))، می نامیدند. پس ، به وی تذكر دادند كه خاموش نشیند و دم فرو بندد و گفتارهای خویش را تكذیب كند. چون در این امر توفیق نیافتند، و سقراط هم به تبعید رضایت نداد، او را به اعدام محكوم كرده و به قتل رسانیدند.
افلاطون تراژدی محاكمه سقراط را به یك نمایشنامه ادبی بدیع تبدیل كرده است كه ((خطابه دفاعی سقراط)) نام دارد. (برای توجه بیشتر، به ((مرگ سقراط)) نوشته ((رومانو گواردینی)) در ((تفسیر چهار رساله افلاطون))، ترجمه زنده یاد محمدحسن لطفی ، نشر طرح نو، چاپ تهران ،١٣٧٦، مراجعه شود).
شاهكار نمایشی برتولت برشت ، با نام ((محاكمه گالیله فرزند ماتیوس))، البته منهای فرجام آن ، به این مورد بسیار شبیه است.
بنا بر آنچه كه ذكر گردید، تولید ((اندیشه سیاسی))، می تواند خطرناك باشد. پرسش ها و اموراتی كه ((اندیشه سیاسی)) به آنان نظر می كند، برای جوامع و حكومت های استبدادی خوشآیند نیست. حكومت های استبدادی همیشه در پی اتخاذ روش هایی هستند كه از رشد و ریشه گیری ((تفكر انتقادی)) جلوگیری كنند.
در این نظامات نظیر جامعه ما كه تحت قیمومت حكومت مذهبی است ، ((اندیشه سیاسی)) قابل ترویج و ((مجاز))، تنها اندیشه سیاسی حاكم است. هر گونه مورد تردید قراردادن اندیشه ((مجاز)) و حاكم ((بدعت گذاری)) و ((الحادی)) تلقی شده و خطرناك است. لازم به ذكر است كه در جوامع لیبرال اوضاع قدری متفاوت است ، در این گونه جوامع چون آزادی بیان و نشر قانونا (در قوانین اساسی) تصریح و تضمین شده اند، تولید ((اندیشه سیاسی))، به شكل بی خطر امكان پذیر است.
وجود و بروز اندیشه های ((انقلابی)) یا ((اصلاح طلبانه)) در جامعه ، ((شكل))های مقاومت مردمی در مقابل حاكمیت مستبد، به گونه ((مدنی)) یا غیر آن ، و گزینش رویكردهای گوناگون تقابل اجتماعی در مقابل قدرت حاكم ، از شورشگری و برخوردهای خشونت آمیز گرفته تا اشكالی چون ((نافرمانی سیاسی)) و عدم تمكین به امورات حكومتی ، به میزان زیادی ، بستگی به دو عامل اساسی دارد.
اول نحوه برخورد قدرت حاكم با مردم و مسایل آنان ، و از طرفی دیگر به میزان رشد اندیشه سیاسی جامعه.
نگاهی كوتاه به تولید و دوام ((اندیشه سیاسی)) در کشور ما اگر به امر ((تولید اندیشه سیاسی)) در کشور نظری اجمالی بیفكنیم ، درمی یابیم كه ، بسیاری (نه همگی) از تولیدات اندیشه گی و سیاست گزاری ها، كه در عرصه پرتلاطم سیاست کشور ما عرضه شده اند و می شوند، به معیارهای عمومی و روشن ((تولید اندیشه سیاسی)) بی توجه بوده اند و هستند.
و به همین دلیل است كه عمر اعتبار آنان نیز كوتاه بوده و در برخورد با صخره سخت واقعیت های جامعه به سهولت در هم شكسته اند.
امروز امر پرداختن به سیاست مدرن و امر تولید معرفت را در عرصه سیاست ، محافل مستقل علمی در چهارچوب تحقیقات آكادمیك و دانشگاهی و نشریات تخصصی سیاسی ، سازمان می دهند.ظهور و اعتبار چهره های سیاسی غیرحزبی و مستقل در داخل و خارج از كشور موید این نظر است.
خسرو .ب
منبع : زندگی