دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


اقتصاد اسلامی علم یا ایدئولوژی


اقتصاد اسلامی علم یا ایدئولوژی
شاید بارها واژه علم اقتصاد اسلامی را شنیده باشد. آیا تا به حال بر این واژه دقت کرده اید؟ آیا به نظر شما اقتصاد اسلامی شاخصه های علم بودن را دارد؟؟؟
من در این جا با یک استدلال فکری، به این نتیجه می رسم که اقتصاد اسلامی نمی تواند یک علم باشد. خوشحال می شوم تا انتقادات و پیشنهادات شما عزیزان را در این مورد جویا شوم.
اندیشمندان اقتصاد اسلامی باور دارند که اسلام یک طرز تلقی فکر و بر خواسته از نهاد و فطرت انسانی است. در این مورد شکی وجود ندارد که اسلام و گرایشهای اسلامی یکی از راههای قرب الهی است. دستورات اسلام ناب تماماً مبتنی بر فطرت و نهاد پاک آدمی است. بنابراین با باور به این موضوع، با کاربرد واژه علم اقتصاد اسلامی ما سبب شده ایم که یک مکتب فکری به عنوان یک علم تلقی شود. بنابراین ما می دانیم که ادیانی چون مسحیت و .... نیز نوعی طرز تفکرند. بنابراین می بایست علومی چون علم اقتصاد مسیحی، علم اقتصاد یهودی و ....نیز وجود داشته باشد.(هر چند اگر برتری کامل اسلام را نسبت به این ادیان قبول داشته باشیم، می توانیم بگوییم علم اقتصاد مسحیحی و .... ضعیف تر از علم اقتصاد اسلام است، اما وجود داد) بنابراین در اینجا به این نتیجه می رسیم که هر مکتب فکری بر خواسته از فطرت می تواند یک علم اقتصاد از خو داشته باشد.
حال به مبحث دوم می رسیم. انسانها هر یک با توجه به نوع نگرش خود دارای خط مشی مجزایی برای زندگی هستند. مثلاً برداشت من از اسلام در ماهیت و چارچوب از برداشت شما از اسلام متفاوت است. پس می توان باور داشت که مکتب فکری من با شما کاملاً متفاوت است. و به طور کلی می توان به این نتیجه رسید که انسانها دارای طرز تلقی متفاوتی نسبت به دین بوده و این سبب می شود در نهاد رفتاری با هم متفاوت باشد و هر انسانی دارای سیره رفتاری مجزا از دیگر باشد.
از مطالب بالا می توان دو نتیجه همانند گزاره های زیر گرفت:
-هر مکتب فکری بر خواسته از فطرت می تواند یک علم اقتصاد از خو داشته باشد.
-انسانها دارای طرز تلقی متفاوتی نسبت به دین بوده و این سبب می شود در نهاد رفتاری با هم متفاوت باشد و هر انسانی دارای سیره رفتاری مجزا از دیگر باشد.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که هر انسانی می تواند یک علم اقتصاد مجزا برای خود داشته باشد. مثلاً علم اقتصاد من، علم اقتصاد شما ..... آیا درست است؟؟؟؟؟؟
البته به نظر من این یافته می تواند درست باشد اگر بخواهیم تعریف علم را تغییر دهیم. اما به طور کلی هر انسانی سیره رفتاری مجزایی در اقتصاد دارد (که نمی توان این را علم اقتصاد دانست). بنابراین به نظر بنده و با توجه به گفته ها، اقتصاد اسلامی نمی تواند یک علم اقتصادی باشد. هر چند می توان بسیاری از شاخصه ها و دستوراتش را مبتنی بر تئوری های جدید اقتصادی دانست. همانطوری که بسیاری از رفتار های هر انسانی می تواند مبتنی بر تئوری اقتصاد باشد اما هر کس نمی تواند اقتصاد جدا داشته باشد.
بنابراین به نظر بنده بهتر است معقولانه بر خورد کنیم و استفاده از واژه علم اقتصاد اسلامی را - حداقل در حال حاضر - فراموش کرده و به تقویت تئوری و زیر بناهای علمی این طرز تفکر یکتای انسانی (اسلام) بپردازیم. و سعی کنیم شاخصه های اصلی علم را بر آن اضافه کرده و سپس آز آن به عنوان علم اقتصاد اسلام یاد کنیم. بنابراین در حال حاضر اقتصاد اسلام تنها یک طرز تفکر اخلاقی (ایدئولوژی) از اقتصاد است و نمی تواند علم باشد. و تنها ثمره استفاده از واژه علم اقتصاد اسلامی این است که فرصت طلبان بر خود اسلام و ماهیت یکتا و بی بدیلش نیز خرده بگیرند.
از دید دیگر می توان گفت:علم بایستی خاصیت ابطال پذیری را داشته باشد (دید مکتب ابطال گرایی از علم) . یعنی بتوان آنرا عوض کرد. اما ماهیت علم اقصاد اسلامی که بر پایه قوانیین لایتغیر اسلام قرار گرفته، قابل تغییر نیست و بنابراین می توان نتیجه کرفت که علمی به نام علم اقتصاد اسلامی ماهییت خارجی ندارد. البته در مورد ابطال پذیری نیز نظرات متفاوتی بیان می شود: برای مثال علی رغم آنکه هایک، همواره ایده ابطال پذیری پوپر را می ستود، اما معتقد بود که کاربست آن باید محدود باشد و نباید آن را به حیطه علوم پیچیده تری نظیر علوم اجتماعی و حتی زیست شناسی تعمیم داد. از نظر هایک میان مشخصه های علوم طبیعی و علوم اجتماعی تفاوت عمده ای وجود دارد که مانع از آن می شود که بتوان روش شناسی حاکم بر علوم طبیعی رابه علوم اجتماعی تعمیم داد. آنچه سبب می شود، به زعم هایک، که بتوان پروژه ابطال پذیری را در عرصه فیزیک بکاربست، محدود بودن مولفه هایی است که با یکدیگر رابطه متقابل دارند و بر یکدیگر تاثیر می گذارند. محدود بودن این متغیرها(مولفه ها) سبب می شود که بتوانیم با وارد کردن این مولفه های موثر در موضوع تحقیق و خارج نمودن مولفه های غیرموثر از آن، سیستم به نسبت بسته ای را شکل دهیم که در آن تمام مولفه های تعیین کننده را بتوان کنترل کرد. البته هایک تاکید می کند که اصولا در جهان هیچ نظام بسته ای که همه مولفه هایش مشخص باشد، وجود ندارد؛ ولی ما می توانیم از درجات باز یا بسته بودن الگوها و نظام ها در حیطه های مختلف علوم صحبت کنیم. به گفته خود هایک "هیچ نظام بسته ای در جهان وجود ندارد.
حسن دلیری
www.e-economic.blogfa.com
منبع : آرونا