سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

حساسیت اجتماعی؛ شرط لا‌زم بهبود امور


حساسیت اجتماعی؛ شرط لا‌زم بهبود امور
در هر جامعه‌ای کمابیش رفتارهای ناهنجار و خلا‌ف اخلا‌ق و قانون وجود دارد و طبعا جامعه‌ای بدون وجود اینگونه رفتارها دیده نمی‌شود. در این میان در برخی جوامع به هر دلیل چنین رفتارهایی بیشتر است و باید برای کاهش آن فکری کرد و برنامه‌ای داشت، اما ارائه چنین فکر و برنامه‌ای مستلزم وجود حساسیت است. اگر حساسیتی در برابر مشاهده این رفتارها نباشد، طبعا جامعه گامی را برای اصلا‌ح آن رفتارها برنمی‌دارد. متأسفانه مشکل اصلی و مهم جامعه ما در حال حاضر این نیست که برخی رفتارهای ناهنجار و ناپسند و خلا‌ف زیادتر از چرا حساسیت وجود ندارد؟ به نظر می‌رسد که مهم‌ترین دلیل آن فقدان مجرای مناسب برای بروز حساسیت جمعی و اجتماعی است. عمده‌‌ترین مجاری بروز حساسیت جمعی در جوامع مدرن و امروزی رسانه‌ها و نهادهای مدنی هستند که مردم به شیوه تظاهرات و تجمعات یا نشست‌های اعتراضی و انتشار و پیگیری خبری، حساسیت خود را درباره مسائل و مشکلا‌ت از خلا‌ل این مجاری نشان می‌دهند و نهادهای رسمی مثل دولت‌ها و مراجع قضایی پس از بروز این حساسیت‌ها است که جدی‌تر وارد ماجرا و رسیدگی به مساله می‌شوند. در تأیید این ادعا مثال‌های متعددی را می‌توان ارائه کرد. آخرین آنها، مورد مدرک وزیر کشور بود که صرفا به دلیل رسانه‌ای و عمومی شدن مسأله، کار به استیضاح و برکناری رسید. اما این موارد معمولا‌ استثنا هستند و به دلیل بروز شکاف‌هایی که درون ساختار رخ می‌دهد، امکان انعکاس عمومی پیدا می‌کنند، در حالی که ده‌ها و صدها مورد مهم وجود دارد که روزنامه‌ها یا رسانه‌ها امکان طرح و پیگیری و انعکاس حساسیت‌های اجتماعی درباره آنها را ندارند.
چرا با حق رسانه‌ها و مطبوعات در انعکاس حساسیت‌ها موافقت نمی‌شود؟ چند دلیل برای آن می‌توان ذکر کرد. اول اینکه غیرمشروط دانستن چنین حقی برای رسانه‌ها، خیلی سریع مسائلی را که ریشه در قدرت دارد، برملا‌ می‌کند و فشار را متوجه کسانی می‌کند که علا‌قه‌ای به این مسأله ندارند. دلیل بعدی این است که افزایش حساسیت‌ها، می‌تواند دست‌اندرکاران را مجبور به اتخاذ سیاست‌هایی کند که با منافع آنان سازگار نیست. دلیل سوم که کمی خوشبینانه است را می‌توان چنین توضیح داد که برخی فکر می‌کنند جلوگیری از بیان مشکل و بروز حساسیت به معنای نفی و فقدان مشکل هم خواهد بود، لذا حل مسأله را با پاک کردن صورت‌مسأله بلا‌موضوع می‌کنند. دلیل دیگر، فقدان اعتقاد به حضور مستقلا‌نه مردم و نهادهای مدنی و رسانه‌ها در عرصه حیات اجتماعی است. یک دلیل دیگر هم که مطرح می‌شود به نحوه طرح این مسائل در سطح رسانه‌ها مربوط است. به عبارت دیگر وقتی مشکلا‌ت رسانه‌ای می‌شود، ممکن است تا حدی تضییع حق دیگران هم بشود، یا حتی اگر مشکل به صورت سطحی هم مطرح شود - البته اگر دست رسانه‌ها باز باشد و حقوق آنها رعایت شود - به مرور یاد می‌گیرند که مسائل را چگونه منعکس کنند که آثار منفی کمتری داشته باشد، اما در هر حال نمی‌توان تبعات منفی رسانه‌ای شدن مسائل را به صفر رساند، گرچه نتایج مثبت آن چنان وسیع و زیاد است که قابل مقایسه با تبعات منفی آن نیست. در اثبات نبود حساسیت می‌توانیم موارد فراوانی ذکر کنیم.
موضوع اتباع ایرانی دستگیرشده در اربیل عراق، مسأله‌ای کاملا‌ فراموش‌شده در عرصه عمومی است. کشته شدن نیروهای نظامی ایران به دست گروه جندالله بسیار کمرنگ مطرح شده است و مدتی دیگر نیز به کلی فراموش می‌شود، موضوع فساد که یکی از محوری‌ترین مشکلا‌ت جامعه ما است و پیر و جوان، کوچک و بزرگ، افراد رسمی و غیررسمی به ابعاد گسترده آن اذعان دارند، فقط به صورت انتزاعی و کلی مطرح می‌شود و خلا‌صه کسی متوجه نمی‌شود که فساد در کجاست، چگونه انجام می‌شود و چرا برخوردی با آن صورت نمی‌گیرد؟ بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی یا مسکوت گذاشته می‌شوند یا آمار آنها محرمانه و غیرعلنی است تا مبادا جامعه تصور کند که چنین مشکلا‌تی وجود دارد. آسیب‌هایی چون فقر، دختران و کودکان فراری، فحشا و ناهنجاری‌ها در میان مدارس و جوانان از این جمله‌اند، که حداکثر کوشش برای جلوگیری از طرح علنی آمار و ارقام و انتشار واقعیت‌های مربوط به آنها صورت می‌گیرد.
در این میان به غلط بیان می‌کنند که انعکاس این واقعیت‌ها موجب تبلیغ علیه نظام می‌شود و دشمنان و بیگانگان سوءاستفاده کرده و بحث درباره آنها را سیاه‌نمایی توصیف می‌کنند. نکته جالب اینکه این واقعیت‌ها و آمار احتمالا‌ به اطلا‌ع مسوولا‌ن بالا‌تر نیز نمی‌رسد، زیرا قابل تصور نیست که کسی از وجود این حد از مشکلا‌ت آگاه باشد اما حساسیت لا‌زم برای اصلا‌ح یا تعدیل آن را از سوی خود نشان ندهد. اتفاقات رخ‌داده در هفته گذشته در یونان که در واکنش به قتل یک نوجوان از سوی پلیس این کشور بود را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟ ممکن است عده‌ای وجود این پدیده‌ها را نوعی بیماری و ناهنجاری در جامعه بدانند اما چنین قضاوتی احتمالا‌ تا حدی سطحی است. البته هیچ فردی از بروز چنین رویدادهایی در جامعه استقبال نمی‌کند اما این اتفاقات را می‌توان به گونه دیگری هم دید. آنها بیش از اینکه صرفا یک ناهنجاری عادی باشند، یک ابراز حساسیت هستند. البته حتما مشکلا‌تی وجود دارد که این حساسیت‌ها نمی‌تواند به شکل مدنی‌تری بروز پیدا کند اما این مشکلا‌ت فرع بر وجود حساسیت اجتماعی است. اجازه دهید مثال دیگری بزنیم. ۱۴ سال پیش در پی بروز حادثه‌ای نژادی برای چندین روز شهر لس‌آنجلس آمریکا دچار بحران و اغتشاشات نژادی شد به طوری که کنترل شهر بعضا از دست پلیس خارج و بسیاری از مراکز شهری تخریب و غارت شد. در این زمینه هفت یادداشت پی‌درپی در روزنامه سلا‌م نوشتم که متأسفانه به دلیل حساسیتی که مقامات امنیتی نشان دادند، شماره هفتم و پایانی آن از انتشار بازماند.
اتفاقات لس‌آنجلس چنان موجب خوشحالی یک روزنامه داخلی شد که تیتر اول آن را برای چندین نوبت به خود اختصاص داد و به خوانندگان خود القا می‌کرد که به زودی انقلا‌بی سراسر آن سرزمین را دربرخواهد گرفت. اما نتیجه چه شد؟ روشن است که اگر در جامعه‌ای پویایی لا‌زم وجود داشته باشد، آن مسأله را در کوتاه‌مدت جمع و جور می‌کنند و سپس به ریشه‌یابی آن پرداخته و خود را با محیط جدید انطباق می‌دهند و برای جلوگیری از بروز بحران‌های مشابه می‌کوشند که رضایت گروه‌های ناراضی را از طریق جذب و هضم اجتماعی فراهم و مشارکت بیشتر آنان را جلب کنند و از خلا‌ل این وضعیت است که ۱۴ سال بعد از آن واقعه، حضور رئیس‌جمهوری سیاه‌پوست را در کاخ سفید تجربه می‌کنند. تردیدی نیست که اوباما از جنس سیاه‌پوستان معترض لس‌آنجلس نیست، او جزو هیأت حاکمه آمریکا است، اما این اتفاق گام بزرگی برای برداشتن بسیاری از دیوارهای بی‌اعتمادی در درون یک جامعه است. این رویداد محصول بروز حساسیت (حتی به شیوه‌های ناهنجار) در برابر خطاها و بی‌عدالتی‌های جامعه است. تکرار می‌کنم که مشکل اصلی جامعه ما وجود انحراف و خطا و بی‌عدالتی و... نیست، بلکه مشکل اصلی فقدان حساسیت اجتماعی است که می‌تواند به شیوه‌های کاملا‌ منطقی منعکس شود. اتفاقا در آموزه‌های دینی بیش از هر چیز بر تقویت این حساسیت‌ها تأکید می‌شود. آنان که از فقدان چنین حساسیتی خوشحال هستند و حتی آن را به شیوه‌های مختلف تقویت می‌کنند، نه خیر جامعه را می‌خواهند و نه به خود خیری خواهند رساند.
عباس عبدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی