سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا
گفتگوی سپید با دکتر ضیاءالدین تابعی، عضو فرهنگستان علوم پزشکی و فوق تخصص پاتولوژی خون
● بیا تا طرحی نو دراندازیم
یکی از اهداف فرهنگستان این است که میخواهد تقدس و اخلاق را جایگزین ناامیدی در بین دانشجویان بکند. این کار سخت اما شدنی است. این کار سخت و دردناک درنهایت به آرامش ختم خواهد شد. آرامش و لذتی که توصیف نشدنی است و جوان ما باید آن را حس کند و لذت ببرد. آنچه خواندید قسمتی از اظهارات دکتر ضیاءالدین تابعی بود و اینک ادامه گفتگو:
● دکتر از دوران کودکی شروع کنید.
▪ زمانی به دنیا آمدم که ایران در اشغال قوای بیگانه بود. شوروی و انگلیس ایران را اشغال کرده بودند و بدترین شرایط اقتصادی و سیاسی حاکم بود. سریال مدار صفر درجه را دیدهاید؟ روزگار تولد من تقریبا همعصر آن بود. اما خداوند کمک کرد و توانستم درس بخوانم و در زادگاهم (یکی از شهرستانهای استان فارس[استهبان]) به مدرسه ابتدایی و دبیرستان رفتم و چون گمان میکردم تنها راه خدمت به مردم پزشک شدن است، به پزشکی دانشگاه تهران آمدم. به هر حال، به اقتضای سن و سال نوجوانی بر این گمان بودم که فقط میتوان با پزشکی به مردم خدمت کرد.
● الان تعریفتان از خدمت به مردم تفاوت کرده است؟
▪ بله. الان میدانم خدمت، فراهم نمودن آسایش برای مردم است. تفاوتی نمیکند در چه شغل و رشتهای باشید. اگر به دنبال ذوق اصلیتان بروید به هر هدفی که دارید خواهید رسید، خواه آن هدف پولدار شدن باشد، خواه پست و مقام و یا رسیدن به قرب خدا. تفاوتی ندارد، مهم این است که به دنبال سرمایه اصلی، یعنی ذوق و علاقهات بروی. این سبب میشود حس خلاقیت و رضایت شغلی عاید آدمی شود.
● شما به دنبال ذوق اصلیتان رفتید؟
▪ ذوق اصلی من ریاضی بود اما شرایط روزگار من طوری بود که چون در شهر ما رشته ریاضی وجود نداشت، به همین علت به رشته طبیعی رفتم و در ادامه مسیر به فکر پزشکی افتادم. در همشهریهایم آنقدر افراد مریض و نیازمند بود که مرا با وجود ذوق ریاضی به سوی پزشکی سوق داد. از اینکه آمدم دانشگاه تهران و دانشجوی استادی با مهر و محبت نظیر دکتر قریب شدم. دوران دانشجوییام را در مرکز طبی کودکان و بیمارستانهای وابسته به دانشگاه تهران گذراندم. البته وقت اجازه نمیدهد که اسامی یکایک اساتید از سال اول تا سال آخر دانشگاه را بازگو کنم.
● دکتر قریب را برایمان توصیف میکنید؟
▪ یک انسان متعالی که هدفش را شناخته بود. جلب رضایت مخلوق برای رضایت خالق متعال (این از سخنان ایشان میباشد.)
● برای دوره تخصص به آمریکا رفتید؟
▪ بله. فارغالتحصیل که شدم و خدمت سربازی را در سپاه بهداشت انجام دادم، امتحان ECFMG را دادم ولی سال اول برای ویزا به مشکل برخوردم. بنابراین به دانشگاه شیراز رفتم و در سال ۱۳۵۴ دستیاری را شروع کردم. اما مشکل ویزا حل شد و توانستم تخصص آسیبشناسی و فوقتخصص آسیبشناسی خون را در آمریکا بگذرانم. سال ۱۳۶۲به ایران مراجعت و در دانشگاه شیراز به عنوان عضو هیات علمی و مدیر گروه پاتولوژی مشغول به کار شدم.
● در دورهای که کارهای اجرایی داشتید به چه دستاوردهایی فکر میکردید و آیا به آنها رسیدید؟
▪ از استادم دکتر آرمین که پاتولوژیست بودند و خداوند رحمتشان کند، ایده تشکیل سمینارهای دانشجویی را به ذهن سپرده بودم و رفتن به آمریکا نیز سبب شد، ایده ذهنیام پرورش یابد و مصمم شدم که با تشکیل سمینارهای دانشجویی و کمیتههای تحقیقاتی، به دانشجویان کمک کنم مسیر صحیح را بشناسند و کمتر به اتلاف وقت و انرژی بپردازد و یا به مسیرهای بیاهمیتتر بروند. آنچه امروز به عنوان سمینارهای سراسری دانشجویی میبینید، از سال ۶۳ در دانشگاه شیراز شروع شد. سعی کردم دانشجویانی که بیدلیل بازیچه مسایل سیاسی میشوند را به این سمت سوق بدهم که در کلیه امور از جمله امور سیاسی محققانه فکر و عمل نمایند.
● با سیاست مخالفاید؟
▪ خیر. به هیچوجه مخالف نیستم اما آن زمان دانشجویان دچار سیاستزدگی شده بودند. ایجاد کمیته تحقیقات دانشجویی، اتفاقا هم مراکز علمی و هم سیاسی را روشن میساخت. برای همین دانشگاههای دیگر نیز این روند تشکیل سمینارها را باب کردند. از دیگر کارهای خوبی که به لطف خدا و همت دوستان در شیراز راهاندازی شد، آموزش مداوم پزشکان بود، یعنی همین برنامه بازآموزی سراسری که اکنون توسط وزارت بهداشت انجام میشود.
● دکتر، از سمتهای اجراییتان بگویید؟
▪ معاون پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی شیراز در دانشکده پزشکی شیراز بودم و در زمان وزارت دکتر فاضل ایشان مسوولیت ریاست دانشگاه را بر عهده من گذاشتند. پس از آن به عضویت فرهنگستان علوم پزشکی، شورای عالی برنامهریزی، شورای عالی انتقال خون و هیات امنای دانشگاه درآمدم. البته به تازگی به پیشنهاد آقای دکتر لاریجانی، (رییس فعلی دانشگاه علوم پزشکی تهران که در آن زمان معاونت فرهنگی وزارت بهداشت را به عهده داشتند و معاون وزیر بودند) در قسمت اخلاق پزشکی نیز فعالیت و تدریس را شروع نمودم.
● شما یکی از اعضای فرهنگستان هستید و در حال حاضر هم در زمینه اخلاق پزشکی کار میکنید. به عقیده شما عمده مسایل نسل جدید پزشکان چیست؟ آیا برای حل آن کاری شده است؟
▪ به عقیده من در میان بچههایمان یک ناامیدی اپیدمی شده است و هم و غم من کمک به جوانهاست که از این بحران به سلامت بیرون آیند. همان ذوق و لذتی که برایتان گفتم، انگار گم شده و یا جنسش تغییر کرده است. ربطی هم به پزشکی ندارد. به نظر من هر کسی باید سه ویژگی داشته باشد تا موفق شود: ابتدا ذوق لازم برای آن رشته، دوم پشتکار و سوم، لذت بردن از آن کاری که میکند. به عقیده من چون افراد ذوق خودشان را شناسایی نمیکنند، لذتی هم عایدشان نمیشود. به طور مثال، به اهداف از پیش تعیین شدهای میاندیشند: به رشته پزشکی میروم، بعد تخصص فلان را میگیرم و مانند دکتر فلانی که استاد متخصص فلان رشته است، میشوم.
● این چه اشکالی دارد؟
▪ هر انسانی باید هدف جدیدی را خود خلق نماید و برای رسیدن به آن، بکوشد. وقتی الگوبرداری کنید و آقای دکتر فلانی را غایت آمال خود ببینید (در حالی که شاید او به هیچ وجه مانند تصورات شما نباشد)، به علت تفاوت شرایط و روزگار مانند او نخواهید شد و مأیوس میشوید. آن آقای دکتر، عشق و لذتش مثلا جراحی بوده و از اینکه ۸ تا ۱۰ ساعت در اتاق عمل بایستد نه تنها خسته نمیشده بلکه لذت میبرده است (استادان وارسته جراحی که اینگونه بودهاند) ولی شما چون لذتتان با چیز دیگری حاصل میشود تنها ماحصل کار، خستگی و احساس یاس و پوچی است. تازه اینکه ایشان علاوه بر لذت و ارضای روحی، به علت تلاش زیاد در آینده، سود مالی نیز میبرند که شما از آن بیبهرهاید. یعنی متضرر چند منظوره!
● جوانان ما چرا این طوری شدهاند؟
▪ اگر رک بگویم، مقداری به دلیل کاهش علو طبع و کمی هم به علت عجول بودن است. یک جوری بساز و بفروش مانند شدهاید. یک مهندس یا پزشک نباید دنبال سودآنی باشد بلکه باید سرمایهگذاری عمیق فکری بکند که ۱۵ سال بعد جواب بدهد. آن استاد ۵۰ یا ۶۰ ساله که شرایط مناسب مالی و احتمالی را به علاوه قرب خدا دارد، این گونه اندیشیده است.
● این قضیه چه ربطی به شیعه اصیل بودن دارد؟
▪ اگر شیعه اصیل را که در ذهن مردم هنوز درست جا نیفتاده زنده کنیم، میفهمیم که باید صبور بود و درست در خط وسط حرکت نمود. نه مانند پوچگرایان جبری که میگویند همه چیز از دست ما خارج است. باید کار کرد و مطمئن بود خدا نیز کمک میکند و اعتقاد داشت که اگر کمکاری کنم، خدا جریمهام نخواهد کرد. گفتن اینکه خداوند عادل است، بدون اینکه بیم و امید را در خودمان تقویت کنیم، فایده ندارد و نتیجهاش میشود همین ناامیدیهای رایج. اغلب دانشجویان ما مانند جبریون میاندیشند و میگویند «خدا برای ما نخواسته!» در حالی که باید برای خود دانشگاه انقلابی بکنید و آستین بالا زده، هدفی نو خلق کنیم، نشستهاید و از سیستم پوسیده ۵۰ سال پیش انتظار بیهوده دارید. چشم دوختید به الگوهای پوسیده. پس چرا با خواندن قرآن، از درون متحول نمیشویم؟ شاد و سرزنده نمیشویم؟ حتما علت را در خودمان مییابیم. من فکر میکنم به جای اینکه دانشجوها به دنبال هدفهای دمدستی باشند، باید بندهای پوسیده درون و بیرون را پاره کنند و دیگر از یأس حرف نزنند، قرآن بخوانند، حماسه بیافریند، در عین حال که عارف هستند. به عبارت دیگر از اینکه نمیتوانیم، نمیشود، نمیگذارند، خود را نجات دهیم. با توکل به خدا بگوییم که میتوانیم، میشود و هیچکس مانع کار و خلاقیت نمیتواند باشد.
الهه رضاییان
منبع : هفته نامه سپید
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران بابک زنجانی مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم قوه قضائیه خلیج فارس دولت لایحه بودجه 1403 شورای نگهبان حجاب مجلس یازدهم
تهران قوه قضاییه هواشناسی سیل آموزش و پرورش شهرداری تهران فضای مجازی پلیس سازمان هواشناسی شورای شهر تهران قتل شورای شهر
خودرو سایپا بانک مرکزی قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا ایران خودرو دلار بازار خودرو چین مالیات تورم
تلویزیون سریال رسانه سینمای ایران سینما دفاع مقدس موسیقی تئاتر فیلم زنان رسانه ملی کتاب
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه روسیه عربستان نتانیاهو ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان تراکتور باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال لیگ برتر تیم ملی فوتسال ایران فوتسال بازی وحید شمسایی
هوش مصنوعی اینستاگرام ناسا اپل تسلا تبلیغات فناوری پهپاد همراه اول آیفون گوگل
داروخانه مسمومیت دیابت خواب کاهش وزن طول عمر سلامت روان بارداری هندوانه