چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا


فردیت سازی شدن و کاهش سرمایه اجتماعی خانواده ایرانی


فردیت سازی شدن و کاهش سرمایه اجتماعی خانواده ایرانی
رویارویی سنت و مدرنیته تبعاتی را با خود به ارمغان آورده است که تاثیرش در همه ابعاد زندگی جوامع بشری به چشم می خورد ودر این میان بی تردید ،جامعه ایران و نهاد های اجتماعی وبالاخص نهاد خانواده تغییراتی را در خود پذیرفته اند ،تغییراتی که به گفته بعضی از کارشناسان خانواده ها را تامرز فرو پاشی و از هم گسیختگی پیش برده استدر میان تاثیرات بسیار مدرنیته و تجددگرایی بر جامعه ایران،مسئله فردگرایی و به نظر من،فردیت سازی شدن خانواده ها وبالطبع کاهش سر مایه اجتماعی قابل بحث وبررسی می باشد،مسئله ای که این روز ها در خانواده های ایرانی معضل و مشکلی شده است وبه بواقع اعضای خانواده علی القاعده در کنار هم ،اما بدون هیچ گونه محورهای فکری مشترک که به بحث وبررسی آن بپردازند،زندگی می کنند و درحقیقت به گفته گیدنز افکار افراد در جا های دیگر سیر می کند و با ایده ها و اشتراکات دیگری در جوامع دور ارتباط دارد و به عبارتی از بین بردن جدایی زمان و مکان از بدیهی ترین پیامد های تجدد گرایی بر افکار و رو حیا ت خانواده های ایرانی می باشد.در این مقاله هدف بررسی این مسئله و مشکل در خانواده های ایرانی می باشد،همچنین قابل ذکر است که فرض اصلی مقا له بر این است که به نظر می رسد:تجدد گرایی باعث فردیت سازی شدن ،تفرد گرایی و کا هش سرمایه اجتماعی خانواده های ایرانی گشته است.قابل ذکر است که ،متدتحقیقی مورد استفاده در این مقاله فرا ثانویه است. در هر حال تداوم بحث ما رابه جواب مسئله فوق هدایت می کند و در نهایت می خواهیم بدانیم آیا فرد گرایی در میان خانواده ها سازنده است ،یا تاثیرات مخربی را بر ار تباطات عاطفی اعضای خانواده به جای گذارده است.یابه عبارتی آیا کاهش سر ما یه اجتماعی را به دنبال داشته است؟ کدامیک میتواند پیامد اصلی این مشکل در خانواده های ایرانی باشد؟ادامه بحث مارا به جواب سوالات فو ق رهنمون می گرداند.
● طرح مسئله
با ورود انسان به چهار چوب موقعیت ساختاری در هر دوره تاریخی ، نقش هایی از پیش تعیین شده و جود دارند که به انسان تحمیل می شوندو انسان این نقش ها را بازی می کند ، به همان نحوی که باز نگری در صحنه تئاتر نقش تعریف شده ای را ایفا می کند، نقش های تحمیل شده بر انسان ، بعضا کارکردهای قبلی را تغییر، تضعیف و دچار فرسایش می کند. هر دوره تاریخی بنا به ساختارها وارزش های موجود ،شرایطی را بر جوامع مستولی می گرداند ودر حقیقت رفتارهای بین فردی و اجتماعی را شکل می دهد.در این میان فرآیند تجدد گرایی در جوامع بشری بی تردید ارزش ها و هنجارهایی جدید را از طریق ابزارها و عواملی همچون شهر نشینی ، رسانه ها ، سواد و ... بر جوامع بشری تحمیل می کندو همانطور که خاصیت هر سیستمی می باشد ، ورود هر عنصر جدیدی کارکرد سیستم را دچار اختلال می کند و در این میان با ورود جریان تجدد گرایی به ساختار اجتماعی جامعه ایرانی و بالطبع ساختار اجتماعی خانواده ایرانی تغییراتی را بوجود آورده است ، در این بیان به نظر می رسد گستره این تحولات در تمامی ابعاد و زوایای ساختی – کارکردی خانواده به ویژه در کشور های صنعتی به وجود آمده است . به نحوی که به نظر می رسد که نشانه های جدی از هم پاشیدگی این کانون دیر پای اجتماعات انسانی در بسیاری از جامعه های جدید ظاهر شده بر مبنای آن جامعه شناسان و دانش پژوهان نظریاتی ارائه کرده اند که پیوستاری گسترده از نظر گاههای (تداوم و پایداری خانواده ) تا (مرگ خانواده ) در بر می گیرد . از تداوم و پایداری خانواده تا مرگ خانواده در حقیقت تند بادهای مدرنیته می باشد که به نوعی توان و توشه و به عبارتی سرمایه اجتماعی این نهاد دیرینه را دستخوش تحول و در پاره ای از موارد زوال کرده است ؟وبه عبارتی فردیت سازی را در خانواده ها به و جود آورده است، سرمایه ای که می تواند به ایجاد سرمایه های گوناگون اقتصادی، نمادین، فرهنگی منجر گردد و به دلیل اهمیت سرمایه اجتماعی که بود و نبودش در پاره ای از موارد به چالش ها و بعضا نتایجی که به حیات و ممات اجتماعی نهاد خانواده کمک می کند بیانجامد .طبعا در این بیان و بواسطه جهانی شدن و پیشرفت های تکنولوژیکی و فرآیند مدرنیته در غرب ساختار اجتماعی خانواده ایرانی پیامد هایی را از طریق
(( شهر نشینی ، اقتصاد صنعتی ، توسعه نظام اداری ، توسعه شبکه حمل و نقل،توسعه وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژیکی و تحقق نهادهای جدید اجتماعی چون آموزش و پرورش ، دانش و ... را در خود پذیرفته است . ( آزاد ارمکی، ۱۳۸۶ ، ص ۶۸).همچنین،امروزه مساله فردگرایی و نگرانی از تهدید نفع طلبی های خود خواهانه و فر دگرایانه،کا هش تعهدات شهروندی و مسئوولیت ا جتماعی،شخصی شدن، کفتما ن ها وپروژه های زندگی وبه تعبیری از دست دادن تدریجی ز با ن مشترک با عث تو جه مجدد به مساله عمل جمعی در حوزه عمومی و ر فتار ها و گر ایش های مقوم آن و از جمله ر فتار های
داو طلبا نه و د گر خوا هانه شده است.بر همین اساس ایده اصلی نظر یه سر ما یه ا جتماعی شکل
گر فته که بر پایه آن شبکه های ا جتماعی بیشتر از شرایط اتمیزه شده و انفرادی-ناشی از پی جویی نفع شخصی-مردم را به همکاری و اعتماد پذیری تشویق می کند.در هر حال امروزه جامعه ایران و خانواده های ایرانی در ابعاد و سیعی شا هد فرد گرایی منفی است.علائم این بحران را در رشد شا خص های ضد سر ما یه اجتماعی در میا ن خانواده ها و جا معه می توان به ر و شنی دید،در این مقاله به دنبال بررسی فر دیت گرایی و تا ثیرآن بر سر ما یه ا جتما عی خا نواده ایرانی می با شیم ودر نهایت به ارائه راه حل ها و را هبر دهایی در این مورد بپردازیم.
● مقدمه
فرهنگ غرب، فرهنگ مدرن ، درحقیقت در عمیق‌ترین ریشه‌‌های اخلاقی‌‌اش مهر پارادوکسی‌هایی را خورده است که همه در ایده‌‌هایِ اصلی آن ریشه دارند، و عمیق‌‌تر از آنند که یک نقد سطحی سرمایه‌‌داری یا تمدن فنی به ما احیاناً تلقین کنند. به‌‌واسطه ایده‌‌های بزرگ «مدرن» ما می‌‌توانیم چهار پارادوکس بنیادی را از هم تمیز دهیم: پارادوکسِ خردگرائی، فردگرائی، جهان‌‌گرائی و مداخله‌گرائی ابزاری. در ذیل قصد است که تنها پارادوکس فردگرایی به بحث و بررسی نهاده شود وتاثیرات آن بر خانواده ایرانی در رویارویی سنت و مدرنیته بررسی شود.در حقیقت و با توجه به این مسئله حیاتی و مهم که: خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی، حیاتی و تاریخی نقشی بسیار مهم در روند سعادت و شقاوت کلیت حیات انسانی بازی می کند، بررسی آثار بسیار در این زمینه و مطالعات و پژوهشی های داخلی و خارجی گواهی صادق و راستین بر اهمیت این قضیه می باشد. اما به دنبال تحولات و تغییرات رو به رشدی که در جوامع بشری بوجود آید، نهاد خانواده هم از این تحولات بی نصیب نماند و بعضاًً در بسیاری از موارد تغییرات شگرفی را در ساختار خود پذیرفت و در حقیقت پدیده صنعتی شدن و مدرنیته شدن جوامع بشری نهاد خانواده را در بسیاری از موارد بهره مند ساخت .حال بر ا سا س مطالعات صورت گرفته در بسیاری از موارد این تغییرات منفی و در بسیاری از مواردهم مثبت ارزیابی شده است. در حقیقت باید گفت «این تحول و دگرگونی اجتماعی می تواند پیشرو و یا واپس گرا، خود به خودی یا دستوری باشد، در جهات یا جهانی نایکسان صورت گیرد؛ بالاخره موقت یا دایمی، مثبت یا منفی باشد(Zeitlin,F.Marian,۱۹۹۵, ۱۰-۱۳). حتی بدون در نظر گرفتن تأثیر رشد صنعت، عواملی چون وسعت بازارهای جهانی، رسانه های گروهی، خدمات شهری، مراقبت های بهداشتی، تحصیلات، حمل و نقل و ... بعضاً باعث تشکیل خانواده هایی در ساختاری مدرن شده اند که کارکرد این نوع خانواده ها از جامعه ای به جا معه ای دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر متغیر بوده است. بی تردید تشکیل این نوع خانواده ها تبعات مثبت و منفی را دربرداشته است که در اینجا به دلیل اهمیت موضوع به تبعات منفی آن (فردگرایی )که در بوجود آمدن آسیب های اجتماعی در دل این نهاد تأثیرگذار بوده است می پردازیم و در حقیقت این مشکلات و آسیب ها باعث انگیزه بوجود آمدن کار در این زمینه گردید. نکته مورد بحث پیدایش فرد گرایی در جر یان رویارویی سنت و مدر نیته می باشد،قابل ذکر است که:پیدایش فرد گرایی توام با تحولات تاریخی که به استقرار مدرنیته و صنعتی شدن جوامع انجامید، تاثیرات عمیقی بررشد اندیشه اجتماعی داشت و فهم پیامد ها و دلالت های این پدیده از دغدغه های اصلی پیشگامان جامعه شناسی بوده است ، در پی تک قطبی شدن جهان،دسترسی نئولیبرالیسم به مساله ((فرد گرایی )) و نگرانی از تهدید نفع طلبی ها ی خود خواهانه و فرد گرا ،کاهش تعهدات شهروندی و مسئولیت اجتماعی ، مشخص شدن گفتمان و پروزه های زندگی و به تعبیری از دست دادن تدریجی زبان مشترک باعث توجه مجدد به مساله عمل جمعی در حوزه عملی و رفتارها و گرایش های مقدم آن و از جمله رفتار های دگر خواهانه شده است .در این رابطه ایده اصلی در یکی از رویکرد ها به نظریه سرمایه اجتماعی آن است که شبکه های اجتماعی بیشتر از شرایط اتمیزه شده و انفرادی ناشی از پی جویی نفع شخصی مردم را به همکاری اعتماد پذیری تشویق می کند . امروزه جامعه ایران در ابعاد وسیعی شاهد فرد گرایی منفی و غیر عقلانی است. علایم این بحران را در گره های کور ترافیکی ، تقلب های مالیاتی ، بحران خانواده و رشد انواع آسیب های اجتماعی در جامعه ایران و همچنین رشد شا خص های ضد سرمایه اجتماعی می توان دریافت .( خاندوزی ، ۱۳۸۳ : ۷۳ ).در جهت بررسی ار تباط مدرنیته(تجدد) و فردیت در ذیل به بررسی بیشتر رابطه این دو واژه می پردازیم.
● مدرنیته و فردیت
مفهوم مدرنیته عمبقا به فردیت گره خورده است. در جوامع پیشامدرن آحاد جامعه تنها به یمن ‍خودسپاری، ابراز وفاداری و مستحیل شدن در جمع هویت می‌یابند. حال آن که در جوامع مدرن با رشد فردگرایی، تاکید بر هویت فردی و شخصیت مستقل، مبنای تنظیم روابط اجتماعی می‌گردد. به زبان دورکیم اگر در جوامع پیشامدرن، انکار مصالح فردی و یا تابع جمع نمودن آن مبنای ‍همبستگی اجتماعی مکانیکی است، در جوامع مدرن تحقق فردیت و استقلال افراد، پایه وابستگی ‍متقابل و همبستگی ارگانیک است. در هر حال در ابتدای امر ،این سوال به نضر می رسد که : فردیت مدرن چگونه شکل گر فته است؟بنظر آنتونی گیدنز مدرنیته از سه ویژگی اساسی ‍برخوردار است: ۱-‌فرامحلی شدن روابط انسان‌ها که محصول غلبه بر جدایی زمان و مکان در روند جهانی ‍شدن است، ۲-‌غلبه نظام‌های انتزاعی، کارشناسانه و نشانه های نمادین که غیرشخصی شدن ‍هر چه بیشتر روابط اجتماعی را در بر دارد، ۳- کیفیت بازتاب دهنده مدرنیته که خودشناسی ‍انتقادی و یا به عبارت دقیق‌تر شکل‌گیری فردیت خوداندیش‌، خودنگر (Self Reflective)، و همچنین شکل گیری ”هویت‌شخصی” (Self Identity)و ”متحقق‌ساختن ‍خویشتن” از جمله پیامدهای آنست که آن را از نظام و روابط پیشامدرن ‍و سنتی جدا می‌سازد.(گیدنز،۱۳۷۸). فرد مدرن به جای دنباله‌روی و تبعیت از سنت، خود ناگزیر از ‍ارزیابی، انتخاب و تصمیم‌گیری است، امری که او را هر چه بیشتر به کنش گری جانبدار (سوبژکتیو) بدل ‍می‌سازد. هابرماس‌ نیز بر آن است که مدرنیته و خوداندیشی انتقادی، تعیین سرنوشت خود و متحقق‌ساختن خویش، مادامی که نگاه آدمی دنیوی نگردد، شکل نخواهد ‍گرفت. دیگر آن که همان گونه که گیدنز تاکید می کند با حاکم شدن فرد بر سرنوشت خویش‌ در مدرنیته، نقش روندهای قابل پیش بینی در زندگی افراد کاهش‌ می‌یابند. علاوه بر آن با هجوم اطلاعات ‍روزافزون، حقایق جدیدی شکل می‌گیرند که موجب تردید در صحت قضاوت‌های پیشین می‌شوند. چنین تحولی فرد را با عدم‌اطمینان به ”حقیقت” روبرو می‌سازد که حاصل آن نوعی ناامنی روانی است. با این وجود همین شکل‌گیری فردیت مستقل، خودمختار و امکان گزینش‌ ‍فعال و خودشناسی انتقادی است که به مدرنیته و انسان مدرن خصلتی پویا می‌بخشد. ‍بی‌شک مدرنیته در جهان امروز از تنوع و میزان رشد متفاوتی برخوردار است که بازتابی از ‍شرایط بومی جوامع گوناگون است.( Bernstein,۱۹۸os).
● تفاوت های فردیت مردانه و زنانه
به لحاظ تاریخی بین فردیت مردانه و زنانه تفاوت چشمگیری وجود دارد. به گفته ریتا لیلیستروم (Rita Lilieström) پروفسور جامعه شناس‌ و فمینیست سوئدی، زمانی که تقسیم کارِ خانگی بر اثر گسترش کارٍ مزدی و اشتغال در اجتماع دستخوش تغییر شد، این نخست مردان بودند که به فردیت دست یافتند. با حضور ‍هرچه گسترده تر انسان ها به مثابه فرد و نه چون عضوی از فامیل در حوزه اشتغال، در سازمان ‍های اجتماعی و در دیگر نهادها، فردیت رشد یافت. رابطه فرد با پیرامون، دیگر نه بر محور مناسبات خانوادگی، بلکه همچون رابطه ای بین آحاد مستقل چامعه شکل گرفت. بر این اساس‌، فعالیت های گوناگون مردان از یکدیگر تفکیک و مستقل گشت. زنان مزدوج اما در زندگی خانوادگی ‍محبوس‌ ماندند و به مثابه همسر، مادر و مسئول کارِ خانگی (بانوی خانه)، نقش‌ واحد و ‍درهم تنیده و "مکمل" مرد را همچنان بر عهده داشتند. حال آن که مردان گذشته از نقش‌ شوهر و پدر در عین حال به عنوان فردی ‍شاغل و شهروند آزاد فردیت نیز یافتند. اما دوگانگی ارزش‌ ها در فرهنگ بورژوایی ‍که امکان آموزش‌ و اشتغال دختران طبقه متوسط را فراهم آورد، آن را به سلاحی علیه خود مردان ‍بدل ساخت. بازار کار و بخش‌ خدمات به منظور تامین سود خویش‌، دیر یا زود ناگزیر از ‍استخدام زنان مزدوج نیز بود. بدین گونه همسران و مادران توانستند علاوه بر عضو خانواده ‍بودن، هویت دیگری به دست آورده و از درآمد مستقل برخوردار شوند. بدین ترتیب به تدریج ‍الگوی جدیدی از خانواده طی دهه های گذشته در غرب و قبل از همه در کشورهای اسکاندیناوی شکل ‍گرفت که بنابرآن، زن و مرد هر یک فرد مستقلی به شمار می روند که هم در امور خانوادگی ‍والده و همسری برابر به حساب می آیند؛ هم در بازار کار حضور دارند؛ هم شهروند جامعه ‍اند و هم هر یک برای خود از اوقات فراغت فردی برخوردارند (Rita،۱۹۸۶). روندی که نشانگر سیر و چگونگی ‍رشد تاریخی و اجتماعی فردیت در این گوشه جهان است. به دین ترتیب رشد فرد گرایی در مردان، ضرورتاً به تغییر موقعیت آن‌ها در خانواده و در ‍رابطه بین دو جنس‌ منجر نگشت. به عبارت روشن‌تر شکل‌گیری هویت مستقل و فردیت یافتن ‍مردان با تغییر نقش‌ جنسی آنان توأم نشد. اما رشد و شکل‌گیری فردیت زنانه که به لحاظ ‍تاریخی نسبت به مردان پسین‌تر بوده است، به استقلال نسبی زنان از مردان، تغییر نقش‌ ‍جنسی‌شان و از حاشیه به متن کشیده شدن آنان منجر گشت. فردیت یافتن و شکل‌گیری شخصیت مستقل ‍زنان، آشکارا به معنای کاهش‌ وابستگی آنان به مردان و به زیر سئوال رفتن نقش‌ جنس‌ ‍دوم و ”نیمه دیگری” بود که پیش‌ از این خود را با ”نیمه اول” و در سایه آن تعریف می‌نمود. ‍به عبارت دیگر فردیت یافتن زنان با استقلال مادی آنان، یافتن خودآگاهی زنانه، پایان ‍بخشیدن به تلقی ای از نقش سنتی زن (که‌ او را با مادر، همسر و ”بانوی خانه دار” بودن و ” جنس‌دوم” تعریف می کند)، و بالاخره با به رسمیت شناختن سروری زنان بر بدن خویش‌ و چگونگی ‍پاسخ گویی به نیازها و خواهش های جنسی و کلاً آزادی های جنسی زنانه همراه گشته است. از این رو ‍رشد فردگرایی در زنان به ناگزیر به چالشگری علیه نقش‌ تاکنونی مردان نیز منجر گشته است. ‍تعجب انگیز نیست که در فاز اول رشد فردگرایی در جوامع غربی - به رغم مبارزات پیگیر زنان و ‍دست آوردهایشان - گفتمان‌های فمینیستی نقش‌ تعیین کننده ای در جامعه نیافتند. زنان در نیمه اول قرن بیستم در بسیاری از کشورهای غربی نه تنها از حقوق خانوادگی محروم بودند، ‍بلکه حتی فاقد حق رأی بوده و شهروند برابر نیز به شمار نمی آمدند. حال وروز گفتمان‌های فمینیستی نه فقط در زمینه ‍مبارزه برای حقوق برابر در خانواده، بازار کار، اجتماع ، سیاست و سکسوالیته، بلکه با تلاش‌ در جهت ‍فمینیزه کردن ارزش‌ های جامعه، به یکی از مطرح‌ترین گفتمان‌های اجتماعی بدل گشته‌اند. ‍با این همه، همان گونه که لیلیستروم تاکید می کند زن مدرن در غرب نیز ‍در کشمکشی دائمی بین توجه به خود و مراقبت و نگهداری از دیگری به سر برده است (همان منبع پیشین). امری که به صورت کیفی روند فردگرایی در زنان و مردان را متفاوت ‍ساخته است. پروسه فردیت یافتن مردان به جدائی هر چه بیشتر زندگی خصوصی از عمومی و تأکید ‍بر ایجاد حد فاصل بین ”خود” و ”دیگری” - فرد از اجتماع - منجر شده است. حال آن که فردیت ‍یافتن زنان با ایجاد حدفاصل با ”دیگری” ‌استقلال از مردان‌ را نیز در بر داشته است. ایجاد ‍چنین حد فاصلی به ویژه در روابط نزدیک زناشوئی و خانوادگی به مراتب دشوارتر است. علاوه بر آن، فردیت زنانه با زیر سئوال بردن تمایز مرزهای خصوصی و عمومی نیز همراه بوده ‍است. به عبارت روشن تر ‍زنان به منظور استقلال یافتن در خانواده و تأمین حقوق خود، خواستار مداخله اجتماع در برخی از حوزه‌های ”حریم خصوصی” نیزشده‌اند. خواست ممنوعیت خشونت در خانواده، حق شکایت علیه تجاوز جنسی شوهر، ایجاد امکانات اجتماعی بیشتر برای ‍تقسیم کار عادلانه‌تر در خانه و در مراقبت از فرزندان، خواست مزدی کردن کارِ خانگی و... نمونه‌هایی از این ‍دست است. شعار فمینیستی خصوصی، عمومی است و امورشخصی محصول نوعی سیاست است، به طور کلی جلوه‌ای ‍از تفاوت در روند فردیت‌یابی زنان و مردان است. البته این بدان معنا نیست که خواست ‍مشترکی مبنی بر دفاع از حریم خصوصی در برابر مداخله اجتماعی وجود ندارد. اما کم و کیف ‍این خواست در بین زنان و مردان متفاوت است.قابل ذکر است که همین روند هم در ایران و در خانواده های ایرانی اتفاق افتاده است و فردیت گرایی در مردان زودتر از ز نان اتفاق افتاده ودر این میان فردیت گرایی زنان در خانواده های ایرانی منجر به بحران در خانواده های ایرانی گشته است و در حقیقت زنان در خانواده های ایرانی با دستیا بی به فردیت گرایی به تجدد آسیب زا دست یافته اند.
● مرور مطا لعاتی
آقای ریچاردمونش در این باره (پیشینه مطالعاتی )ودر باره فردیت سازی شدن افراد در جوامع می گوید: در هر حال ،(پارادوکس فردگرائی انسان را از اجبار جوامع بسته – خانواده، محله، قشر، طبقه، صنف، دین- آزاد می‌‌کند و دروازه جهان را بر او می‌گشاید. این ازسوئی به معنای فضای بیشتر برای فردیت و تصمیم آزادانه است، اما درعین‌‌حال وابستگی انسان به وقایع دور نیز، که او خود نمی‌‌تواند به‌طور مستقیم تحت تاثیر قرار دهد، افزایش می‌یابد. در یک گروه کوچک زندگی گروه در گرو یکایک افراد است. در نظام‌‌های اجتماعی که هر روز درحال توسعه هستند، تا حد جامعه جهانی، که درآن فرد درهم‌‌تنیده است، تاثیر شخص تا حد صفر تنزل پیدا می‌‌کند، اما هم‌‌زمان او مستقل از تعداد بیشتری از انسان‌‌ها، روابط‌ شان و سرانجام وقایع قانونمند ناشناخته می‌‌شود. از میان بنیانگذاران جامعه‌‌شناسی جورج زیمل پارادوکس فردگرائی را با نگاهی ژرف تحلیل کرده است .تحول بازارهایی که همیشه دچار فراز و نشیب هستند و استفاده از پول به‌‌عنوان وسیله مبادله، برای فردیت حوزه وسیعی می‌گشایند، اما درهمان‌‌حال فرد را به انقیاد از قانونمندی‌‌های مستعار بازار در می‌‌آورند. البته بازار مصرف هر نوع امکان بالندگی فردیت را تاحد ممکن برای تعداد زیادی از انسان‌‌ها مهیا می‌‌کند، اما بازار هم‌‌چنین تاثیر استانداردی بر سبک‌‌های زندگی اعمال می‌‌کند، هرچند تعداد انسان‌هایی بیشتر است که مخاطب همین عرضه کالاها قرار می‌‌گیرند. همین وقایع در حین توسعه روال‌‌های تصمیم‌‌گیری سیاسی، گفتمان‌‌های علمی و اخلاقی و انجمن‌‌های اجتماعی تکرار می‌‌شود.شخص، چه زن یا مرد، در انتخاب انجمن‌‌هائی که می‌‌خواهد عضو آنان باشد، آزاد است. عضویت‌‌های اشخاص، از زن و مرد، در انجمن‌‌ها روزبه‌‌روز متنوع‌ تر، بیشتر، موقتی‌ و سطحی‌ می‌شود. شخص، از زن و مرد، به تلاقی‌‌گاه تعداد کثیری از محافل اجتماعی تبدیل می‌‌شود و ازطریق هماهنگی یگانه انجمن‌‌ها از فردیت بهره‌ می‌برد. درعین‌‌حال، اما تعیین کنش‌ و زمان‌‌اش نیز ازطریق تعداد درحال افزایش انجمن‌‌هایی، که او خود بندرت می‌‌تواند نظارت کند، فزونی می‌گیرد. فرد به‌‌طور هم‌‌زمان آزاد و دربند می‌گردد. مقدم‌‌برهمه، فرد، بدون نفوذ این یا آن محفل اجتماعی، از زمان آزاد کمتری برای خود برخوردار است. ازآن‌‌جاکه همه‌‌یِ انجمن‌‌ها داوطلبانه است، وقتِ آزاد نیز توسط طیف گسترده‌‌ای از برنامه‌‌های گروه‌‌ها برای اوقات آزاد تعیین می‌‌شود.شکل دیگر پارادوکس فردگرائی در پیامدهای درک و کاربرد فزاینده حقوق فردی بیان می‌‌شود. ما امروز شاهد گرایش توقف‌‌ناپذیر ادراک و کاربست فعالانه حقوق فردی هستیم. ما هرکجا اعتقاد داریم که این حقوق نقض شده باشند، از حق‌‌مان استفاده می‌‌کنیم تا از این حقوق در دادگاه دفاع کنیم. تامین حقوقی به ما برای این‌‌کار پشتوانه لازم می‌‌دهد. به عنوان مثال سیلی از پرونده‌های مدنی بر سر دادگاه‌‌ها در کشور آلمان ریخته است. سالنامه آماری حکومت برای سال ۱۹۶۶ درمجموع ۸۰۲۱۷۱ پرونده مدنی در دادگاه‌‌ها، برای سال ۱۹۸۵ درمجموع ۱۷۴۸۸۳۰ شهروند علیه شهروندان دیگر، اما قبل‌‌ازهمه علیه تصمیمات سازمان‌‌های دولتی شکایت کرده‌‌اند. شفاف نبودن و دوپهلو بودن قوانین و نظام اداری رفته‌‌رفته بیشتر علنی می‌شوند و در نظام رمزگان حقوقی، مانند نظام ما، جائی که موضوع بر سر احکام عینی صحیح است و نه بر سر روال عادلانه، مثلا در نظام حقوقی انگلوساکسن، منجر به فورمولبندی‌‌های دقیق‌‌تر قوانین و نظم اداری می‌‌شود. این پیامدهای حاصله از پیگیری فزاینده حقوق فردی را ما سپس به‌‌عنوان حقوقی‌‌شدن فزاینده مورد شکایت قرار می‌‌دهیم، که محدوده آزادی‌‌های ما را هر روز بیشتر تنگ و محدود می‌‌کنند. فردگرائی اشکال جدیدی از جبر اجتماعی تولید می‌‌کند.( ریچارد مونش ،۱۹۹۲(.همچنین اولریخ بک که از جامعه شناسا ن آلمان می باشد ویکی از حوزه های مطالعاتی ایشان فردیت سازی شدن انسان در جوامع و در میان خانواده ها می باشد،در این باره می گوید:فردیت سازی یک وجدان و یک فرایند جامعه پذیری و ذهنیت متقابل را پیش فرض دارد. شما باید ذهنیت متقابل خودتان را برای فردشدن ساخته و اختراع کنید. این ها مخالف هم هستند. درتجارب زندگی روزمره است که ما درباره اخلاقیات جدید درمی یابیم که به ترکیب آزادی شخصی درشراکت بادیگران و تشریک مساعی دریک سمت و سوی فراملی می پردازد. بنظرمن ما در یک جهان بسیار اخلاقی زندگی می کنیم، برخلاف آنچه که بدبین های فرهنگی تلاش دارند بگویند.(بک،۲۰۰۲،صص۲۱۴--۲۰۲).اصطلاح فرد گرایی به شیو ه های بسیار متفاوتی ارز یابی شده است.از یک سو هنگا می که فر د گرایی با ر هایی از اجبار های ا جتماعی و شرایط ستمگرانه در ار تباط است،معمولا به گونه یی مثبت تصویر می شود.از سوی دیگر هنگا می که به فرد گرایی از جهت جدایی از دیگران و نبود احساس تعهد متقابل نگر یسته می شود،به صورت منفی گر فته می شود.همچنین پاتنام و سایر نظر یه پردازان این اصطلاح را به عنوان مبنای تئوری های سر ما یه ا جتماعی جدید در نظر گر فته و بسط داده اند.جیمزکلمن یکی از بزرگترین دا نشمندان علو م ا جتماعی از فر د گرایی به عنوان (رو یای فرا گیر جا معه نوین)یاد می کند.(این رو یا جا معه یی متشکل از افراد مستقل است که هر یک برای دستیابی به اهداف مستقل عمل می کنند و به تنهایی به هد ف های خود میرسند.کار کرد این سیستم ا جتماعی شا مل تر کیبی از اقدا مات این افراد مستقل است.(کلمن،۳۰۰،۱۹۹۰).به ا عتقاد دور کیم جوامع صنعتی،تخصصی کردن و تقسیم کار را ضروری سا ختند و به همراه آن وابستگی متقابل فزایند ه یی پدیدار شد.تفا وت در کار کرد های اعضای هر جامعه تفاو ت های فردی را به وجود آوردو بد ینسان انگیز ه ها فرد گر اشدند.به نظر دور کیم فر د گرایی محصول جا معه بود،نتیجه و یژگی معین جوا مع صنعتی مدرن که در نهایت از رشد تقسیم کار ناشی می شد.دور کیم تضاد بین دیگر خواهی و خود خواهی را مورد مطالعه قرار می دهد و تو ضیح می دهد که درحالت خودخواهی،تعادل میان فرد و جا معه بر هم می خوردزیرا فعا لیت ها و باور های فردی بر پیو ند های جمعی تقد م می یابد.در این و ضعیت میزان یگانگی بسیار اند ک است.اما دیگر خواهی به و ضعیت هایی اشاره دارد که در آن تعادل به نفع جا معه است.(کیویستو،۱۳۸۰، ۱۳۸-۱۳۹ ).
همچنین آقای ژولین فرونددر این راستا اشاره میکند:
بی‌شک مدرنیته در جهان امروز از تنوع و میزان رشد متفاوتی برخوردار است که بازتابی از ‍شرایط بومی جوامع گوناگون است. شرایط و میزان رشد مدرنیته و شکل‌گیری فردیت در جوامعی همچون ‍ایران به شدت محدودتر از جهان غرب است. اما انکار خصلت جهانی مدرنیته و منحصر دانستن آن ‍به غرب، ادعای خطرناکی است که غالباً ریشه در اندیشه غرب‌محورانه دارد و بسیاری از ‍متفکران بزرگ غربی از ماکس‌ وبرگرفته تا به امروز بدان دچار بوده اند (فروند، ۱۳۶۲). در هر حال روند توسعه ‍شهرنشینی و صنعتی شدن، افزایش‌ تخصص‌ و تقسیم کار اجتماعی که نقش‌ مهمی در گسترش‌ تفاوت ‍بین افراد، تضعیف همنوائی گروهی و ”وجدان جمعی” و توسعه فردگرایی دارد، پدیده‌ای عمومی ‍است که در جوامع گوناگون با شدت و ضعف مختلف به چشم می‌خورد.
درجه رشد فردگرایی و کم و کیف آن در جوامع غربی نیز یکسان نبوده و تابعی از شرایط ساختاری ‍متفاوت این جوامع است. علاوه برآن، عواملی چون تعلق طبقاتی، جنسی، قومی، نژادی و بالاخره ‍پیشینه‌های فردی و اجتماعی در درجه رشد فردگرایی در بین افراد و گروه‌های اجتماعی ‍گوناگون مؤثر است.
● چارچوب نظری
فردیت‌سازی یک مبنا و یک شاخص مهم مدرنیته و تجددگرایی است. این واژه یک تبیین متقاعدکننده به‌دست می‌دهد از آنچه که در جامعه در حال وقوع است: دگرگونی کار، کاهش اقتدار عمومی،‌ افزایش انزوای شخصی، تأکید بیشتر بر اتکای به خود،‌ توازن در حال تغییر قدرت بین زن و مرد، بازتعریف رابطه مرد و زن،‌ بازشناسی رابطه بین زندگی شخصی و حوزه عمومی، ظهور یک فرهنگ صمیمی، غیررسمی‌بودن و خودمانی با صراحت شخصی. (بک ، ۲۰۰۲: ۲۱۴-۲۰۲) «فردیت‌سازی مفهومی است که به توصیف دگرگونی ساختاری و جامعه‌شناختی نهادهای اجتماعی و رابطه فرد با جامعه می‌پردازد. فردیت‌سازی مردم را از نقش‌های سنتی و محدودیت‌های آن به روش‌های مختلف آزاد می‌سازد. نخست افراد از طبقات مبتنی بر منزلت خلاص می‌شوند. طبقات اجتماعی سنت‌زدایی می‌شوند. ما می‌توانیم این امر را که از پیآمدهای مدرنیته و تجددگرایی می‌باشد، در ساختار خانواده،‌ شرایط سکونت، فعالیت اوقات فراغت، توزیع جغرافیایی جمعیت، عضویت در اتحادیه‌های تجاری و باشگاه‌ها، الگوهای رأی‌گیری و غیره مشاهده کنیم. دوم این‌که زنان از «سرنوشت منزلتی» کارخانگی اجباری و حمایت توسط شوهر رهایی می‌یابند. جامعه سنتی به موقعیت نابرابر زن و مرد وابسته شده است ولی مدرنیته و تجددگرایی در مقابل زندگی خانوادگی تمکین نمی‌کند. در همین حین، ساختار تام و تمام پیوندهای خانوادگی تحت فشار فردیت‌سازی قرار گرفته و یک خانواده جدید رو به گسترش مشورتی مرکب از روابط چندگانه خانواده پست مدرنی در حال ظهور است. سوم این‌که اشکال کهن رشته‌ها و روال عادی کار نیز با ظهور ساعات کارشناور، بیکاری چندگانه شده یا متکثر و تمرکز زدایی محل کار، رو به کاهش است. (همان منبع) در همین دوره هم‌چنان‌که این آزادی یا عدم جاسازی رخ می‌دهد، اشکال جدیدی از یکپارچگی مجدد و کنترل (جاسازی مجدد) به وقوع می‌پیوندد. با افت طبقات و گروه‌های منزلتی،‌ فرد باید کارگزار هویت‌سازی و زندگی خودش باشد. این فرد و نه طبقه او، واحدی برای بازتولید زندگی اجتماعی خودش می‌شود. افراد ناگزیر از توسعه بیوگرافی شخصی و سازماندهی آن در ارتباط با دیگران هستند. اگر شما یک نمونه از زندگی خانوادگی تحت شرایط فردیت‌ساخته را در نظر بگیرید، هیچ مجموعه پیش‌فرض‌شده‌ای از تعهدات و فرصت‌ها، هیچ شیوه سازماندهی کار روزمره، رابطه بین مرد و زن و بین والدین و فرزندان وجود ندارد که بتواند عیناً رونوشت یا کپی شود. (همان منبع) در طول آزادی افراد از چنبره‌های سنتی، یک معیارسازی جدید از طریق وابستگی افراد به بازار اشتغال نیز به وقوع می‌پیوندد. این فردیت‌سازی و معیارسازی همزمان در زندگی ما، یک تجربه خصوصی ساده نیست. (همان منبع) بلکه امری ساختاری و نهادی است. فردآزادشده، به بازار کار وابسته می‌شود و به همین دلیل مثلاً به آموزش، مصرف، مقررات رفاه و حمایت آن، امکانات و شیوه‌های مراقبت پزشکی، روان‌شناختی و آموزشی نیز وابسته می‌شود. وابستگی به این بازار در همه عرصه‌های زندگی گسترانده می‌شود. چنان‌که زیمل اشاره کرده پول به فردیت‌سازی، معیارسازی و جهانی‌سازی می‌پردازد. علی‌رغم این چنبره‌های جدید وابستگی به بازار کار، فرهنگ‌های فردیت‌ساخته‌شده، یک باور را در کنترل فردی تقویت می‌کند. یک اشتیاق خود فرد، در همین جا یک ناسازه یا پارادوکس وجود دارد. از یک سو تغییرات عصری در حال وقوع است: بخصوص در قلمرو رابطه جنسی، قانون و آموزش. از سوی دیگر به جز در مورد رابطه جنسی، این تغییرات بیشتر در آگاهی مردم و بر روی کاغذ وجود دارد تادر رفتار و شرایط اجتماعی. این امر از نظر تاریخی آمیزه‌ای است از آگاهی نوین و شرایط قدیم که در اذهان مردم،‌ نابرابری مستمر و برهم‌انباشته بین زن و مرد و فقیر و ثروتمند را شدت می‌بخشد. (همان منبع) اولریخ بک ،یکی از نظریه پردازنی اسن که در مورد فردگرایی و فردیت سازی متاثر از شرایط زندگی در یک جامعه مدرن در دنیای معاصر بسیار صحبت کرده و نظراتی در این مورد داده است ، وی در باره فردیت سازی شدن انسان ها از انسان های زامبی صحبت می کند و مسئله(مرده های متحرک)در خانواده ها را مطرح میکند و در اینمورد می گوید: درباره مفهوم فردیت سازی سوءبرداشت های زیادی شده است. این مفهوم نه بمعنای فردگرایی individualism است و نه بمعنای فردیت یابی individuation - اصطلاح فردیت یابی توسط روانشناسان بصورت عمیقی برای توصیف فرایند خود مختار شدن استفاده می شود. همچنین این مفهوم با خود مداری تاچری در بازار نیز ارتباط ندارد. آن حتی با "رهایی" چنانکه هابرماس می گوید نیز مرتبط نیست. فردیت سازی مفهومی است که به توصیف دگرگونی ساختاری و جامعه شناختی نهادهای اجتماعی و رابطه فرد با جامعه می پردازد. این مفهوم بک پدیده متعلق به قرن بیستم هم نیست. در مراحل پیشین تر تاریخی، فردیت سازی در رنسانس رخ داد: درفرهنگ شایسته دربارعصر میانی، در ریاضت درونی پروتستانتیزم، در رهایی دهقانان از بستگی فئودالی و در ازدست رفتن پیوند های خانوادگی بین نسلی در قرون ۱۹ و اوایل ۲۰. مدرنیته اروپایی مردم را از نظر تاریخی ازنقش های انتسابی رهایی بخشیده است. من از مفهوم فردیت سازی برای تشریح نه تنها اینکه مردم چگونه با این دگرگونی ها برحسب هویت و آگاهی شان ارتباط می یابند، بلکه برای توضیح اینکه چطور موقعیت زندگی و الگو های بیوگرافی شان تغییر می کند‏، بهره می گیرم.(بک،۲۰۰۲).فردیت سازی مردم را ازنقش های سنتی و محدودیت های آن به روش های مختلف آزاد می سازد. نخست افراد از طبقات مبتنی بر منزلت خلاص می شوند. طبقات اجتماعی سنت زدایی می شوند. ما می توانیم این امر را در ساختار خانواده، شرایط سکونت، فعالیت اوقات فراغت، توزیع جغرافیایی جمعیت، عضویت دراتحادیه های تجاری و باشگاه ها، الگو های رای گیری و غیره مشاهده کنیم. دوم اینکه زنان از "سرنوشت منزلتی" کارخانگی اجباری و حمایت توسط یک شوهر رهایی می یابند. جامعه صنعتی به موقعیت نابرابر زن و مرد وابسته شده است ولی مدرنیته درمقابل زندگی خانوادگی تمکین نمی کند. درهمین حین، ساختار تام و تمام پیوند های خانوادگی تحت فشار فردیت سازی قرار گرفته و یک خانواده جدید رو به گسترش مشورتی مرکب ازروابط چند گانه- خانواده پستی- درحال ظهور است. سوم اینکه اشکال کهن رشته ها و روال عادی کار نیز با ظهور ساعات کارشناور، بیکاری چندگانه شده یا متکثر، و تمرکززدایی محل کار، روبه کاهش است.درهمین دوره همچنانکه این آزادی یا عدم جاسازی disembedding رخ می دهد، اشکال جدیدی ازیکپارچگی مجدد و کنترل (جاسازی مجدد) بوقوع می پیوندد. با افت طبقات و گروه های منزلتی، فرد باید کارگزار هویت سازی و زندگی خودش باشد. این فرد و نه طبقه او، واحدی برای بازتولید زندگی اجتماعی خودش می شود. افراد ناگزیر از توسعه بیوگرافی شخصی و سازماندهی آن در ارتباط با دیگران هستند. اگر شما یک نمونه از زندگی خانوادگی تحت شرایط فردیت ساخته را درنظر بگیرید، هیچ مجموعه پیش فرض شده ای از تعهدات و فرصت ها، هیچ شیوه سازماندهی کار روزمره، رابطه بین مرد و زن، و بین والدین و فرزندان وجود ندارد که بتواند عینا رونوشت یا کپی شود.(همان منبع).
درطول آزادی افراد از چنبره های سنتی، یک معیار سازی جدید از طریق وابستگی افراد به بازار اشتغال نیز بوقوع می پیوندد. این فردیت سازی و معیار سازی همزمان در زندگی ما، یک تجربه خصوصی ساده نیست. بلکه امری ساختاری و نهادی است. فرد آزاد شده و به بازار کار وابسته می شود و بهمین دلیل مثلا به آموزش، مصرف، مقررات رفاه و حمایت آن، امکانات و شیوه های مراقبت پزشکی، روانشناختی و آموزشی نیز وابسته می شود. وابستگی به این بازار درهمه عرصه های زندگی گسترانده می شود. چنانکه زیمل اشاره کرده پول به فردیت سازی، معیارسازی و جهانی سازی می پردازد.
علیرغم این چنبره های جدید وابستگی به بازار کار، فرهنگ های فردیت ساخته شده، یک باور را درکنترل فردی تقویت می کند: یک اشتیاق برای زندگی خود فرد. درهمین جا یک ناسازه یا پارادوکس وجود دارد. از یکسو تغییرات عصری درحال وقوع است:بخصوص رد قلمرو رابطه جنسی، قانون و آموزش. از سوی دیگر بجز درمورد رابطه جنسی، این تغییرات بیشتر در آگاهی مردم و بر روی کاغذ وجود دارد تا در رفتار و شرایط اجتماعی. این امر از نظر تاریخی آمیزه ای است از آگاهی نوین و شرایط قدیم که در اذهان مردم، نابرابری مستمر و برهم انباشته بین زن و مرد و فقیر و ثروتنمد را شدت می بخشد.(بک همچنین در باره فردیت سازی شدن خانواده ها می گوید.به اعتقاد من فردیت سازی شدن یعنی به وجود آمدن مجموعه مرده های زنده شده یا مرده های متحرک zombie ،وبه دلیل همین فردیت سازی ما با حجم بزرگی از مجموعه مردگان زنده شده و متحرک یا زامبی ها زندگی می کنیم که می میرند و درعین حال زنده می شوند. که خانواده، طبقه، پدیده همسایگی.نمونه هایی از همین نوع فردیت سازی شدن می باشدو بنظر من مردم بیشتر از نهادها از واقعیت جدید آگاهند. ولی درعین حال اگر شما به یافته های تحقیقات تجربی بنگرید، هنوز خانواده دریک معنای کلاسیک آن بشدت با ارزش است. به اطمینان مسائل عظیمی در زندگی خانوادگی وجود دارد ولی هر شخص فکر می کند که او همه مسائل را حل خواهد کرد چیزی که والدین شان حق نداشتند.وخانواده مثال خوبی از زامبی هاست. از خودتان بپرسید واقعا خانواده امروز چیست؟ به چه معناست؟ البته اینها فرزندان شما، من و ما هستند. ولی حتی پدر و مادر بودن بعنوان هسته اصلی زندگی خانوادگی تحت شرایط طلاق، درحال شروع به گسیختگی است. فرض کنید که بر اثر طلاق و ازدواج مختلف پدربزرگ ها و مادربزرگ های متعددی وجود دارند. آنان بدون هر وسیله ای از مشارکت خودشان درتصمیم گیری درباره فرزندان دختر و پسرشان، خودی و غیر خودی شده اند. از نقطه نظر فرزندان ارشد، معنای پدر و مادر بزرگ ها باید توسط تصمیمات و انتخاب های فردی تعیین شود. افراد باید انتخاب کنند که چه کسی پدراصلی من، مادر اصلی من است و چه کسی پدر بزرگ و مادر بزرگ است. ما درحال دستیابی به مناسبات اختیاری در خانواده هستیم که با هویت یابی بمعنای تجربی و عینی بسیار مشکل دارند چرا که آنها دیدگاه ها و تصمیمات ذهنی هستند و اینها می تواند بین مراحل زندگی تغییر کنداگرشما بپرسید خانوار چیست، جواب این است که مستقیم به ده یا بیست سال پیش بروید. امروزه پاسخ ساده ای برای این پرسش وجود ندارد. امروز خانواده می تواند بعنوان واحد جغرافیایی یک محل، واحد اقتصادی که درآن افراد از نظر اقتصادی تحت حمایت و وابسته به یکدیگرند، یا واحد اجتماعی که از افراد می خواهد با یکدیگر زندگی کنند، تعریف می شود. و البته این تعاریف می تواند متناقض با یکدیگر باشند. همچنین در طی بیست سال گذشته رشد چشمگیری درشکل گیری خانواده های مجرد یا تک نفری بچشم می خورد. در شهرهایی مانند لندن و مونیخ، بیش از ۵۰ درصد همه خانوارها، خانوارهای مجرد هستند که میل به افزایش نیز دارد. ولی فقط این موضوع نیست. بیوه های قدیمی، مردان بعد از طلاق، شاید پس از ازدواج مجدد نیز وجود دارند و شما جایی که مردم در رابطه کاملا نزدیک بهم زندگی می کنند یا نه نیز با خانوار مجرد روبرو هستید.
ما درخصوص بحران در زندگی خانوادگی با یک علم معنا روبرو هستیم ولی خانواده دلیل تضاد تاریخی بین زن و مرد نیست، بلکه سطح روئین آن چیزی است که این تضاد در آن بچشم می خورد. هرچیزی که ازبیرون به خانواده اصابت کند (مثلا تناقض بین تقاضای بازار کار و نیاز مناسبات، نظام اشتغال و قانون)، درخصوص شخص تحریف می شود. تنش در خانواده امروزی عبارت از این واقعیت است که برابری زن و مرد نمی تواند در ساختار خانوادگی نهادی که نابرابری شان از پیش مفروض است، شکل گیرد. درمناسبات شخصی تضادها توسط بازگشایی فرصت ها و امکانات ظهور می یابد: درنیازهای متضاد بر دوره زندگی افراد، در تقسیم کار خانگی و نگهداری از فرزندان، درتصمیم گیری مردم و در شرایط زن و مرد اگاه می شوند. با نبود راهکارهای نهادی، مردم ناگزیر از یادگیری این امر هستند که چطور مناسبات را بر مبنای برابری، مصالحه و مشورت برپا کنند. این آنچیزی است که منظور از دگرگونی در خانواده است(بک۲۰۰۲).همچنین باید به این نکته اشاره کرد که:
فردگرایی اصطلاحی است که از یک سو هنگامی که با رهایی از اجبارهای اجتماعی و شرایط ستم گرانه در ارتباط است، معمولا به صورت مفهومی با بار ارزشی مثبت تصویر می شود. از سوی دیگر هنگامی که به فردگرایی از جهت جدایی از دیگران و نبود احساس تعهد متقابل نگریسته می شود، به صورت مفهومی با بار ارزشی منفی در نظر گرفته می شود. برعکس واژه جامعه به حس هویت عمومی و مشترک هر قوم و به احساس تعلق و ارتباط متقابل اطلاق می شود. در این قسمت به صورت اجمالی به دیدگاه های موافقان و مخالفان فردگرایی پرداخته می شود.
دو گونه فردگرایی که امروزه اهمیت بسیار دارد، عبارتند از: فردگرایی سودگرایانه و فردگرایی بیانگر. فردگرایی سودگرایانه در حوزه اقتصاد بازار آزاد بازتاب خاصی دارد. در این حالت افراد به شیوه ای رفتار می کنند که هدفشان به حداکثر رساندن منافع شخصی خودشان است.
فردگرایی بیانگر ظاهرا در پاسخ به فردگرایی سودگرایانه بوجود آمده است و ریشه در رمانتیسم قرن نوزدهم دارد و در قرن بیستم با فرهنگ درمانی روانشناسی مدرن پیوند یافته است. این نوع فردگرایی، «فرد» را همچون موجودی بی همتا در نظر می گیرد که باید از طریق فرایند خودیابی کشف کند. زندگی جست وجویی برای تحقق ماهیت حقیقی فرد به شمار میآید. این گونه فردگرایی به طور همزمان در پی خود شکوفایی است و هم به جست وجو برای زندگی بخش دوباره به اجتماع
می شود.
معمولا فردگرایی به صورت یکی از ویژگی های مشخص جهان مدرن در نظر گرفته می شود; زیرا مردم توانسته اند خود را از اجبارهای جوامع سنتی رها سازند و عموما نیز فرض می شود آنگاه که فردگرایی در فرهنگ و روانشناسی اجتماعی جامعه ای ریشه می گیرد، وجود پایه های جدید نظام اخلاقی ضروری می شود.
دیدگاه آلکسی دوتوکویل درباره فردگرایی نشان می دهد ، توکویل در کتاب دموکراسی واژه فرد گر ایی را اینگونه معرفی می کند:
واژه فردگرایی ،واژه ای است که به تازگی برای بیان اندیشه ای نو ابداع گردیده، راتوصیف و معرفی می کند. او رابطه با فرد را در دوران پیشامدرن به رغم این واقعیت که هویت مردم با هویتی جمعی در آمیخته بود و ممکن است در شیوه پیوند و ارتباط مردم با جامعه شان دشواری های بسیاری وجود داشته باشد و این پیوندها ممکن بود گسیخته شود، رمانتیک در نظر نمی گرفت.
وی در کتاب دموکراسی می گوید: «مردم در جوامع پیشامدرن همیشه به شیوه ای رفتار نمی کردند که منافع جامعه را افزایش دهد و به وضعیتی اشاره می کند که در آن مردم از جامعه جدا می شوند کناره گیری می کنند یا منافع جامعه بزرگتر را به دلیل خودخواهی که او آن را در تقابل با فردگرایی قرار می دهد تا نشان دهد چگونه این اصطلاح نتیجه تاریخی ویژه عصر دموکراسی است و آشکارا به رویارویی فرا می خواند: «فردگرایی احساسی ملایم و سنجیده است که هر شهروند را به جدا کردن خود از توده همگنانش و کناره گیری از دایره خانواده و دوستان متمایل می کند. شهروند با این جامعه کوچکی که مطابق میل و سلیقه اش تشکیل شده است شادمانه جامعه بزرگتر را ترک می گوید و آن را به حال خود رها می کند.»
به زعم توکویل در این معنا دیگر نمیتوان گفت: فردگرایی حالتی اجتماعی است که فرد در آن تنهاست. فردگرایی درباره بیگانگی، یا آنچه «فیلیپ اسلیتر»، «تعقیب تنهایی» نامیده است نیست. در واقع، در حالتی از فردگرایی، فرد در موقعیتی است که پیوندهای عاطفی نزدیکی با آنها که دوستشان دارد برقرار می کند و آن را گسترش می دهد.
نگرانی و دغدغه توکویل در اینجا این است که با این کار مردم به جامعه بزرگتر پشت می کنند و از پذیرفتن وظایف شهروندی سرباز می زنند، وظایفی که الزامات و تعهداتش فراتر از قلمرو نزدیکان است و به افرادی که آنها را نمی شناسند و به آن واقعیت انتزاعی تر یعنی ملت گسترش می یابد.
فردگرایی که ممکن است در جوامع دموکراتیک تر رشد کند، از رویارویی نخستینش با فضیلت های عمومی فراتر می رود و به دیگران نیز حمله می کند وهمه آنها را نابود می کند و سرانجام در خودخواهی مستهلک می شود. ارتباط با گذشته، سنت و با دنیای معاصران از دست می رود. بنابراین خطر فردگرایی این است که هر کس دوباره تا ابد تنها به حال خود رها می شود و این خطر وجود دارد که در تنهایی دل خویش زندانی شود.
▪ دیدگاه رالف والد و امرسون نسبت به فردگرایی
امرسون، نویسنده بزرگ آمریکایی در قرن نوزدهم معتقد بود اتکا به نفس فضیلت و استقلال خواستنی است. برای او مساله، فردگرایی نبود، بلکه جامعه است که مانع تحقق اتکا به نفس می شود و مردم را مجبور به پذیرش الگوهای همنوایی و وابستگی می کند. بدین سان، وی استدلال می کند که فردگرایی نیاز به ناهمنوایی دارد و در برابر وسوسه تقلید از دیگران مقاومت می کند. فردگرایی به فرد تنها اختیارارزیابی خوب و بد و درست ونادرست را می دهد; اهمیتی به افکار عمومی نمی دهد یا در آن تایید نیست.
بنابراین به نظر امرسون فردی که حقیقتا متکی به نفس است کسی است که در میان جماعت با آرامش کامل استقلال تنهایی را حفظ می کند.
▪ اختلافات امرسون با توکویل
در حالی که امرسون فردگرایی مورد نظر خود را در اتکا به نفس چیزی مثبت که باید دنبال شود، می یافت; اما توکویل آن را چیزی می دانست که در عصر دموکراتیک اجتناب ناپذیر است، ولی در عین حال معتقد بود که پیامدهای زیان آورش باید به حداقل رسانده شود. جالب اینکه امرسون می اندیشید که شرایط اجتماعی آمریکای قرن نوزدهم فردگرایی را تهدید می کند، در حالی که توکویل بر این باور بود که دقیقا در کشور آمریکاست که فردگرایی سریع تر از هر جای دیگر شکوفا می شود.
▪ دیدگاه امیل دورکیم نسبت به فردگرایی
به زعم دورکیم، فردگرایی محصول جامعه است، نتیجه ویژگی های معین جوامع صنعتی مدرن که در نهایت از رشد تقسیم کار ناشی می شود; اما فردگرایی، صرفا فردگرایی فیلسوفان فایده باور نیست که مردم را افرادی خودخواه می دانستند که تنها نفع شخصی انگیزه آنهاست. برعکس نوع دیگر فردگرایی برای پیشبرد همبستگی ارگانیک ضروری است. این فردگرایی قالبی مذهبی به خود می گیرد; زیرا در آن فرد از معنای مقدسی برخوردار می شود.
وی می گوید: «فرد دارای ویژگی اسرارآمیزی تصور می شود و دقیقا این ویژگی است که احترامی را که خود موضوع آن است به وجود می آورد و هر کس قصد نابودی جان انسان و آزادی و شرافت انسانی را داشته باشد ما را دچار وحشتی می کند...» وی در جای دیگری این مفهوم را «کیش فرد» می نامد که به معنی احترام به تمامیت همه افراد است.
دورکیم برداشت تازه ای از رابطه میان افراد و جامعه را مطرح کرد. او در این باره با آگوست کنت و بسیاری از اندیشمندان دیگر اختلاف نظر داشت; زیرا آنان چنین می پنداشتند که همبستگی و وابستگی اجتماعی عصاره احساسات افراد عضوجامعه بوده و جامعه مجموعه ای حاصل از افراد است.
دورکیم این نظر را مطرح کرد که هویت احتماعی افراد فراتر از حاصل جمع علائق و روانشناسی های افراد است. وجدان جمعی، با درآمیختن ابعاد فکری و اخلاقی، افراد را به نظام های اجتماعی پیوند داده، امیال آنان را شکل داده، رفتار آنان را با خیر همگانی منطبق ساخته و راه پیشرفت خاص خود را پی می گیرد.
دورکیم با مطالعه در جوامع مختلف دریافت انسجام یک نظام اجتماعی در جوامع کوچک سنتی به صورتی متفاوت با جوامع بزرگ پیچیده شکل می گیرد.
در جوامع کوچک، افراد در مجموعه اطلاعات و علایق مشابهی سهیم بوده، نقش مشابهی را در جامعه ایفا می کنند.
▪ دیدگاه رابرت کی- مرتن نسبت به فردگرایی
مرتن که از شاگردان پارسونز بود به پردازش دیدگاه های دورکیم پرداخت و آن جنبه از مطالعات دورکیم را که بر جنبه ناخوشایند فردگرایی مدرن متمرکز شده بود گسترش داد.
وی، فردگرایی مدرن را دارای هر دو جنبه مثبت و منفی می دانست و می کوشید خصلت هر دو چهره آنرا تحلیل کند. جنبه های منفی فردگرایی درباره کجروی مطرح و بر حسب درک او از فشار اجتماعی بیان شده است. جنبه های مثبت آنرا نیز می توان در نظریه وی درباره مجموعه نقش مشاهده کرد.
مرتن با پردازش اندیشه های دورکیم درباره تقسیم کار، جنبه دیگری از فردگرایی را نیز در نظر گرفت. در حالی که دورکیم از تاثیر تمایز میان افراد که ناشی از جامعه صنعتی است بحث می کرد، مرتن بر اهمیت تمایز درونی تاکید می کرد که در آن مردم مجبورند نقشه های متعددی را اجرا کنند.
به عقیده مرتن، فردگرایی بخشی معین از وضعیت انسان در دنیای مدرن است. وی با برخی از معاصرانش موافق نیست که فردگرایی را بوروکراتیک شدن در آنچه به جامعه توده ای معروف شده است، تهدید می کند.
▪ دیدگاه رابرت بلا نسبت به فردگرایی
بلا و همکارانش در کتاب «گرایش های دل» می نویسند که بیم دارند که فردگرایی رشدی سرطانی داشته باشد و ممکن است این رشد نابهنجار آن پوسته های اجتماعی را که به عقیده توکویل تاثیر امکانات بالقوه ویرانگرتر آنرا تعدیل می کند نابود کند. آنها بر این باور بودند که امکان بالقوه بروز شکل ویرانگری از فردگرایی، عمیقا در فرهنگ آمریکایی ریشه دارد، در شیوه نگرشی به آزادی که دراصل مستلزم آن است که افراد به حال خود رها شوند و نتیجه این است که آنها فرد را در انزوایی شکوهمند; اما دهشتناک بلاتکلیف رها می کنند.
بلا و همکارانش عقیده ندارند که هر یک از شکل های فردگرایی سوگرایانه و بیانگر یا هر دو به طور ذاتی دلبستگی به اجتماع بزرگتر را از میان می برد.
تا هنگامی که مردم زبان مشترک تعهد و هدف نداشته باشند اجتماع در خطر است. خصوصی شدن گفتمان نشانه آن است که فردگرایی اکنون در حال فرسودن شالوده های عمومی تعهد و به هم پیوستگی مدنی است; اما بلا و همکارانش بی جهت به آینده بدبین نبودند. آنها اعتقاد ندارند که فردگرایی با رشد سرطانی لزوما وضعیت نهایی است.
در واقع آنها کتاب «جامعه خوب» را بعد از کتاب «گرایش های دل» نوشتند. هدف آنها که وابسته به جنبشی فکری سیاسی معروف به اجتماع گرایی بودند آغاز کردن فرآیند یافتن تعادلی جدید میان فرد و اجتماع بود.
● کاهش سرمایه اجتماعی در خانواده
مدرنیته جنبه های متعدد زندگی را در زمینه های ارتباطات و تجارت ، در خانواده های سنتی تخریب کرده است.در زیر به مواردی از این تاثیرات می پردازیم.به طور قطع پیا مد های تجدد گرایی در خانواده های ایرانی بسیار گسترده بوده است که ما در این مقاله به نکاتی چند از این تاثیرات اشاره میشود.
۱) تضعیف اخلاق در خانواده و جامعه بر اثر مدرنیزم و کاهش سرمایه اجتماعی : مطالعات مردم شناسان و جامعه شناسان بیانگر اثرات منفی مدرنیزم به توسعه اقتصادی خانواده می باشد.ودر مورد تاثیر آن در تضعیف سرمایه اجتماعی و قوانین اخلاقی و سطح بالای مسئولیت های اجتماعی در خانواده سنتی بحث کرده اند. (Marian and zsitlin , ۱۹۵۵ , ۱۷).
۲) افزایش محصولات مصرفی خانواده و یا به اصطلاح مصرف گرایی خانواده به دلیل تغییر سرمایه اجتماعی در خانواده:
به منظور دست یابی به سوددهی بیشتر در بخش اقتصادی لازم است تادامنه نیازهای حاصل از تبادلات افزایش یابد. گسترش بازارها با عرضه هر چه بیشتر نتایج فعالیت های انسانی یعنی اشکال مختلف کالاها و مصنوعات و ایجاد فرصت های مناسب سوددهی میسر می گردد. این روند شامل گسترش تولیدات سنتی ، تبادل اقتصادی ، تفریحات ، ساختارهای حمایت اجتماعی ، ایجاد شبکه های اجتماعی ، روابط شخصی و .... نیز می شود.
۳) ارتقای حمایت از مصرف کننده خودمدار (Self-Centred consumerism):
برای زنده نگهداشتن سیستم سرمایه داری ، ایجاد مصرف کننده بیشتر برای بازار حایز اهمیت است و این روند از ایجاد خانواده هسته ای جلوگیری می کند و بیشتر به فردگرایی (Individualism) غیر مسئولانه ، آزاد و معنی دار منجر می شود. در طبقه بالای جامعه فردگرایی به معنی رقابت به سوی پیشرفت و در طبقات پایین به معنی ایجاد انگیزش و هیجان خرید می باشد. هر دو نوع فردگرایی باعث ایجاد نقص در روابط انسانی و کاهش و فرسایش سرمایه اجتماعی می گردد. روابط انسان ها به عنوان ابزار محسوب می شود نه هدف. خانواده هسته ای مناسب این روند نیست ، زیرا باعث از بین رفتن عشق میان والدین می گردد و تنها کودکان موظف می شوند که انتظارات والدین را ارضا کنند. دیزارد و گاولین (۱۹۹۰) اظهار می نمایند که اماده ساختن کودکان برای استقلال ، نیازهای آنها را جلو می اندازد ، آنان را نافرمان می کند و دلیلی برای ترس آنها از تحمیل قوانین غیر معمول می گردد. آرزوی دست یافتن به استقلال هر روز به طور خودآگاه یا ناخودآگاه تقویت می گردد. در نتیجه این روند اقتصادی باعث کاهش سرمایه اجتماعی و نقصان خانواده سنتی می گردد.قابل ذکر است در امریکا بیشترین بودجه تبلیغاتی صرف جذب مصرف کننده جدید می گردد و بر دو نوع مصرف کننده متمرکز گردیده است. خانواده هسته ای و خانواده منفرد (Individuali family) . هدف فقط جلب مصرف کننده بیشتر است.جوانان تصور می کنند که توسط پدران خود فریب خورده اند ، آنان ماده گرا هستند ، لذا جوانیشان طولانی شده بسیار دیر مسئولیت پذیر می شوند. آنان منبع قدرت و اقتدار را زیر سوال برده و به سلسله مراتب قدرت پایبند نیستند.در متون نیجریه ای ، باباتوند (Babatunde) به سال ۱۹۹۲ از تضادی عمیق در سخنان اختران مدرسه ای نیجریه که درباره همسر ایده آلشان صحبت می کنند ، می گوید ، عده ای از آنان همسر ایده آل را در استطاعت مالی می دانستند (قابل ذکر است این ایده در بین اکثریت دختران ایرانی بازیافت می شود.) و دسته دیگر در پذیرش مسئولیت و داشتن شخصیت خوب . (Mari can and zertlin , ۱۹۹۵ , P۱۸)
۴) کاهش دگرخواهی : در زمینه پیشرفت کودکان در میان فرهنگ ها ، اثرات منفی ناشی از مدرنیته و فرسایش سرمایه اجتماعی ثبت شده است و تحقیقاتی نیز در فرهنگ انجام گرفته است. تحقیقات نشان می دهد که فرزندان نوع دوست و فداکار از خانواده های سنتی و اکثر فرزندان خودخواه از خانواده های جوامع کاملا مدرن بوده و دیگر کودکان نسبت به درجه مدرنیزه بودنشان میان این دو دسته قرار دارند. ساکنان منطقه لاگرس از اصول و اخلاقیات همراه با آموزش مدرن برخوردار هستند ، زندگی روستایی داشته و پدربزرگ و مادربزرگ های آنان به نوه های خود تاثیرگذار هستند.
۵) تاثیر منفی مدرنیزم به خانواده های فقیر: ایجاد بخش های سنتی و صنعتی برای سرتعداد و انواع شغل های در دسترس و بر طبق درخواست ها تاثیرات متفاوتی بر ساختارهای خانواده سنتی داشته است. قابل ذکر است خانواده کشاورزی قادر است اعضای غیر ماهر اختصاصی و یا بی اهمتی انجام می شود. در جامعه مدرن ، خانواده های حقوق بگیر نمی توانند فامیل فقیر خود را که نمی توانند کار ثابتی پیدا کنند ، حمایت کنند. اکثر خانواده های فقیر غیر کشاورز به طرف خدمات و بخش های جزئی ، غیر رسمی و غیر مشخص رانده می شدند. (Marian and zeitline , ۱۹۹۵).
۶) بررسی تاثیر رسانه های ارتباطی نوین (ماهواره ، اینترنت و تلویزیون و ....) بر نهاد خانواده و کاهش یا فرسایش سرمایه اجتماعی در خانواده ، که بعضا از در بسیاری از موارد ، به تفرد گرایی می انجامد.
تاثیر مدرنیته بر گفتمان جنسیتی در نهاد خانواده در جهان و بالطبع در ایران:
مدرنیته و پست مدرن به سان امواجی نامرئی در عمیق ترین لایه های نهاد اجتماعی رخنه و نفوذ کرده اند ، و در این راستا گفتمان جنسیتی و ارتباطات جنسیتی از این خیزش مصون نمانده است ، و تغییرات و تحولاتی را در همه کشورهای در حال توسعه ، توسعه نیافته ، و توسعه یافته بوجود آورده است ، مباحثی از قبیل هم سکنایی ، خانواده های دورزی ، روابط ازاد دختران و پسران بالاخص در کشورهای جهان سوم ، شیوع ارتباطات نامشروع بین متأهلین ، آگاهی و آموزش با یک مسلک زناشویی از طریق رسانه ها و بالطبع پیامدهای آن در خانواده ، تاخیر در ازدواج ، هم جنس بازی ، تغییر جنسیت ، فرهنگ بدون بچه و ... همه و همه ناشی از پایمدهای مدرنیته ، این امواج سیل اسای بنیان برافکن می باشند که در این پژوهش قابل بررسی می باشد.
۷) تنوع و دگرگونی در انواع خانواده ها که تاثیر از پیامدهای مدرنیته می باشد و بالطبع فرسایش سرمایه اجتماعی در خانواده :
تصویری که به طور معمول از خانواده در ذهن می باشد شامل یک شوهر نان آور ، یک زن خانه دار و چند فرزند کوچک است. این نوع خانواده شکل خاصی ناشی از صنعتی شدن بود ، اما اکنون که در مرحله دوران مدرنیته قرار داریم ، شاهد تولد و نوزایش انواع دیگر خانواده ها هستیم ، خانواده های یک سرپرست ، خانواده های تک نوزان (افراد مجرد) ، خانواده های هم افزود که در آن زن و مردی که از همرانشان جدا شده اند و از ازدواج های قبلی شان بچه داشته اند با هم ازدواج می کنند و بچه ها را نزد خود نگه می دارند و بدین ترتیب شکلی از خانواده گسترده تشکیل می دهند. طبق آمار و اسناد در ایران هم اینگونه خانواده ها پا به عرصه وجود نهاده اند تحت عنوان خانواده های چند والدی وبالطبع پیامدهای خاص خود را در آینده ببار خواهد آورد.«در این میان کشورهای صنعتی که در مرحله موج سوم (پست مدرن و مدرنیته ) قرار دارند ، امروزه در مواجهه با اشکال بسیار متنوعی از خانواده سردرگم شده اند: ازدواج هم جنس بازان ، کمون ، گروههای که برای صرفه جویی در هزینه ها با یکدیگر زندگی می کنند ، گردهمایی قبیله ای در بین اقلیت های قومی ملین و بسیاری اشکال دیگر زندگی مشترک که قبلا هرگز وجود نداشته است . همچنین ازدواج های موقتی ، پی در پی ، خانواده های خوشه ای و انواع گوناگون شبکه روابط نزدیک همراه با مناسبات جنسی مشترک یا بدون آن ، و نیز خانواده هایی که پدر و مادر در دو شهر مختلف زندگی و کار می کنند. (تافلر:۱۳۷۰:۲۹۸).مدرنیته و دوران پست مدرن و تغییرات و تحولات ناشی از آن پا را فراتر گذاشته و تغییرات بسیار شگرف و عمیقی را به وجود آورده است و در نهایت هر نوع خانواده ای سرمایه اجتماعی مناسب با خود را تولید می نماید.
«وقتی سه روانکاو به نام های کلام ، انزمنگیر و ترنر سعی کردند «انواع خانواده» را مشخص کنند به یک محله فقیرنشین سیاهپوست در شیگاگو برخوردند که در آن در حدود ۸۶ نوع ترکیب مختلف خانوادگی وجود داشت که اشکال گوناگونی از قبیل خانواده های متشکل از «مادر ، مادربزرگ» ، «مادر ، خاله» ، «مادر ، پدرخوانده» ، و خانواده های «مادر ، دیگران» را در بر می گرفت. «همان منبع»
در هر حال نوزایی تنوع خانواده ، به معنای مرگ خانواده هسته ای نیست ، بلکه این بدان معنی است که از این پس خانواده هسته ای فقط یکی از اشکال مورد پذیرش و مقبول اجتماعی خواهد بود. با هجوم موج سوم ، دوران مدرنیته و پست مدرن ، سرمایه اجتماعی نظام خانوادگی درست همگام با نظام تولید و نظام اطلاعاتی در جامعه انبوه زایی می شود. که به واقع یکی از اهداف این مقاله ، بررسی تنوع خانوادگی با سرمایه اجتماعی متناسب می باشد ، همچنین قابل ذکر است که مسئله اجتماعی در مورد تغییر ساختار خانواده در ایران با کشورهای پیشرفته سنتی بسیار متفاوت است و به شرایط فرهنگی وتوانایی ، ارزش ها و نگرش های هر جامعه ای بستگی دارد که به چه میزان از اطلاعات ، فن آوری ، اشتغال ، اعتماد ، ریسک و مخاطره و ... و در یک کلمه پیامدهای مدرنیته تاثیر پذیرفته است.
یکی دیگر از اثرات مدرنیته :
۸) دولتی شدن نهاد خانواده و یا تضعیف و تخریب کامل خانواده ها از طریق رشد دولت در دوران حاضر:
«واقعیت انکارناپذیر دیگر ، جنگ خواسته یا ناخواسته ای است که از دیرباز از سوی گروه های کوچک اما قدرتمند ، علیه ارزشمندترین نهاد اجتماعی ما به راه افتاده است ، که بی تردید در ساختار خانواده و سرمایه اجتماعیش تاثیرگذار است. در ظاهر ، یکی از عواقب غیر قابل اجتناب رشد دولت در دوران حاضر ، تضعیف یا حتی تخریب کامل خانواده هاست.» (گارونر:۱۳۸۶:۲۲)
اغلب کارشناسان سیاست های عمومی و مهندسان اجتماعی بر این عقیده هستند که «اصول اخلاقی» دولت والاتر از هر نهاد پایین تری است و دولت بهتر از افرد و خانواده هایشان تشخیص می دهد جامعه باید چگونه باشد ، فرد و خانواده باید تسلیم دهخداهای سیاسی ، اقتصادی و اخلاقی دولت شوند. (همان منبع)
با توجه به اینکه به نظر می رسد ، امواج مدرنیته این تاثیر را در جامعه ما ببار آورده اند و اکنون خانواده بسیاری از کارکردهایش در اثر عملکرد دولت تضعیف یا در مواردی تخریب گشته است.
با توجه به طرح مسئله فوق وتاثیرات مدرنیته در خانواده های ایرانی، اساسی ترین سوال مقاله : اثر و پیامدهای مدرنیته بر سرمایه اجتماعی در خانواده چگونه می باشد و چه تاثیرات و پیامدهایی را به جای گذاشته است ، و به نظر می رسد در ایران زندگی فرهنگی بیش از سایر حوزه های زندگی اجتماعی، تغییراتی را از سر گذرانده است و بعضی تحولات اجتماعی راه را برای ظهور گروههای اجتماعی با جهان بینی متفاوت و خواست های متنوع باز کرده است. دست کم چند فرآیند عمده مانند گسترش آموزش اعم از آموزش ابتدایی یا گو نه های دیگر آ مو ز ش ، رشد رسانه ها و نفوذ آنها در زندگی فردی و جمعی ، رشد شهر نشینی و تمرکز فزاینده جمعیت در شهرهای بزرگ، افزایش سطح آموزش زنان، توسعه فرآیند تفکیک اجتماعی و ... زمینه های اجتماعی ظهور خودهای جدید را فراهم کرده و گروههای اجتماعی که به اعتبار خودها و هویت های تازه می توان آنها را در گروههای جدیدخواند درباره جهان اجتماعی خود به نحوی دیگر می اندیشند،با معیارهایی متفاوت آن راارزیابی می کنند، خواستها و آرزوهای دیگری دارند و در مجموع سبک دیگری از زندگی را ترجیح می دهند. وبالطبع این تحول و دگرگونی بدلیل فرهنگی بودنش بیش از همه جا اثر خود را در کانون خانواده بجای می گذارد، افزایش مشارکت زنان در بازار اشتغال، شرکت در گروههای رسمی و غیر رسمی، ارتباطات و حمایت‌های اجتماعی خانواده، شبکه های اجتماعی مرتبط، خانواده و .... ناشی از پیامد فرآیند مدرنیته در غرب دچار دگرگونی شده است و بعبارتی خانواده ایرانی تغییراتی را در خود پذیرفته است. و بدلیل از بین رفتن انفصال در فضا و مکان، باز اندیشی در اعمال و رفتار، بی اختیاری و رها شدگی انسانها در جامعه و خانواده ، دخالت نهادهایی مانند خانواده ،دین، دولت در عملکردهای یکدیگر وضعیتی را بوجود آورده است که کارشناسان علوم اجتماعی وضعیت قرمز را برای زوال خانواده ایرانی را اعلام کرده اند و بواقع یکی از دلایل انتخاب این مقاله، مطالعات پژوهش ها و اسنادی بود که بعضی آنها را مطالعه کرده وبه عمق این وضعیت و دگرگونی رسیدم.همچنین باید گفت تغییرات اجتماعی مانند سیلی بنیان برافکن آمده است و تغییرات و تحولاتی را در ارزش‌ها ونگرش‌ها و باورهای مردم در جهان بوجود آورده است در این ارتباط بد نیست گوش بسپاریم به سخن یکی از بزرگان جامعه شناس،آقا ی استو نز که می گوید:« تغییرات اجتماعی در تارو پود زندگی مدرن تنیده شده است ... تغییرات اجتماعی نمایانگر فعال بودن جامعه مدرن است. ما باید ذهنیت خویش را تغییر دهیم تا با جهان جدید تناسب پیدا کند و بدین ترتیب از همه خواسته می شد که دست به شروع این تغییرات بزنند ».با توجه به مباحث نظری فرض اصلی تحقیق بر این است که تجدد گرایی با عث پیدایش تفرد گرایی در خانواده های ایرانی گشته است و همچنین فر ض دیگر مقاله :تجدد گرایی با عث کا هش سر مایه اجتماعی خانواده ایرانی وبا لطبع باتفرد گرایی در خانواده های ایرانی گشته است.بررسی داده های به دست آمده از نتایج مطالعات فرا تحلیل را درذ یل مورد بحث قرار می دهیم.● نگاهی به مفهوم و تعاریف سر مایه اجتماعی از دیدگا ه صاحبنظران
سرمایه اجتماعی واژه ای است که به تازگی وارد حوزه علوم اجتماعی گردیده است. درزمینه بررسی روند ویافتن علت وعوامل تاثیرگذاربرآن مطالعات وسیعی توسط صاحبنظران و دانشمندان علوم مختلف،ازجمله نظریه پردازانی همچون پیربوردیو، جیمزکلمن،رابرت پوتنام وفرانسیس فوکویاما صورت گرفته که تعاریف متعددی ازسرمایه اجتماعی ارائه کرده اند.
"اصطلاح سرمایه اجتماعی نخستین باردراثرکلاسیک جین جاکوب، به نام مرگ و زندگی در شهرهای بزرگ آمریکایی (۱۹۶۱) به کاررفته است. این اصطلاح در دهه ۱۹۸۰ توسط جیمز کلمن- جامعه شناس آمریکایی- درمعنای وسیع تری مورد استفاده قرارگرفت و رابرت پوتنام - دانشمند علوم سیاسی - نفردومی بود که بحثی قوی و پرشوررا درمورد سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی درایتالیا و ایالات متحده برانگیخت." ( فوکویاما ،۱۳۷۹: ۱۰ ).
"پیربوردیو(۱۹۸۵) - جامعه شناس فرانسوی - نظریه بسط یافته ایی ازسرمایه اجتماعی مطرح می کند. ازنظربوردیو سرمایه همزمان هم مربوط به علم اقتصاد است وهم مجموعه ایی از روابط مبتنی برقدرت که قلمروها وتعاملات اجتماعی مختلفی را بوجود می آورد و معمولا نامرتبط با علم اقتصاد تصورمی شود. سرمایه فرآیندی است که ذاتا با قدرت پیوند دارد. درواقع استنباط بوردیو ازسرمایه به گونه ایی است که او تقریبا سرمایه و قدرت را مترادف با هم می داند. او بین شبکه های اجتماعی که یک فرد درآنها جای گرفته، وازدل این این شبکه ها است که سرمایه اجتماعی پدیدارمی شود، و پیامدهای روابط اجتماعی، تفاوت قائل می شود. یعنی، شبکه های اجتماعی را نباید صرفا با تولیدات روابط اجتماعی برابردانست، زیرا چنین کاری شبکه های اجتماعی را نامرئی می سازد. شبکه هایی که می توانند بسیارمتراکم باشند ولی درعین حال به دلیل عدم دسترسی به آنها نمی توانند منابعی را تولید کنند."(فیلیپس،۱۳۸۵: اینترنت) .
"به نظربوردیو سرمایه هرمنبعی است که درعرصه خاصی اثرگذارد و به فرد امکان دهد که سود خاصی را ازطریق مشارکت دررقابت برسرآن بد ست آورد. سرمایه از نظر بوردیو سه شکل اساسی دارد:
▪ اقتصادی: که قابل تبدیل شدن به پول است و به شکل حقوق مالکیت قابل نهادینه شدن است.
▪ فرهنگی: که دربرخی شرایط به سرمایه اقتصادی تبدیل می شود و به شکل کیفیت آموزشی نهادینه می گردد.
▪ سرمایه اجتماعی: که ازتعهدات اجتماعی ساخته شده است و تحت برخی شرایط قابل تبدیل به سرمایه اقتصادی می باشد و یا ممکن است درشکل یک عنوان اشرافی نهادینه شود."(اکبری، ۱۳۸۳ : ۲۳ ).
"پیربوردیوبرتبدیل پذیری اشکال مختلف سرمایه به نوع اقتصادی آن تاکید دارد. وی سرمایه اقتصادی را به عنوان کارانسانی انباشته شده تعریف می کند. پس کنشگران ازطریق سرمایه اجتماعی می توانند دسترسی مستقیمی به منابع اقتصادی ( وامهای یارانه ایی، راهنمای سرمایه گذاری و...) داشته باشند. آنها می توانند سرمایه فرهنگی خود را ازطریق تماس با کارشناسان یا افراد معتبرافزایش دهند ویا به گونه ایی دیگر، آنها می توانند با موسساتی که اعتبارات با ارزش عرضه می دارند مرتبط شوند."(فیروزآبادی،۱۳۸۴: ۱۱۷)
جیمزکلمن مانند بوردیو مفهوم سرمایه اجتماعی را ازاقتصاد به جامعه شناسی آورد. " کلمن سرمایه اجتماعی را برحسب کارکردی که دارد تعریف می کند. به عقیده اواین مفهوم نه یک موجود منفرد، بلکه دربرگیرنده موجودیتهای مختلفی است که تمامی آنها دردوعنصر مشترک هستند، یعنی همه آنها جنبه ایی ازساخت اجتماعی را درخود دارند و واکنش معینی ازکنشگران را دردرون این ساختار تسهیل می کنند. سرمایه اجتماعی همانند دیگر اشکال سرمایه مولد است و رسیدن به اهدافی را امکانپذیرمی سازد که درنبود آن، دسترسی به آن اهداف ناممکن خواهد بود. سرمایه اجتماعی همانند سرمایه مادی و سرمایه انسانی، کاملا قابل مبادله نیست، اما می تواند مختص به فعالیتهای مشخصی باشد. شکل مشخصی ازسرمایه اجتماعی که درتسهیل بعضی ازکنشها ارزشمند است، می تواند برای کنشهای دیگربی فایده و یا حتی مضرباشد. سرمایه اجتماعی برخلاف اشکال دیگرسرمایه درذات ساختارروابط میان کنشگران وجود دارد.
کلمن پس ازاین تعریف ازسرمایه اجتماعی، مجموعه های مختلفی ازکنشها، پیامدها و روابط را سرمایه اجتماعی می نامد. ازنظراو سرمایه اجتماعی ذاتا قادربه کاراست و سرمایه اجتماعی هر آن چیزی است که به مردم و نهادها امکان عمل می دهد. بنابراین، سرمایه اجتماعی یک مکانیزم، یک شی و یا یک پیامد نیست، بلکه بطور همزمان هریک یا تمامی آنها است.
سرانجام اینکه سرمایه اجتماعی ازنظرکلمن به لحاظ هنجاری و اخلاقی خنثی است. یعنی نه مطلوب است و نه نامطلوب. و صرفا با فراهم کردن منابع لازم، وقوع کنشها را امکانپذیر می سازد." (برگرفته ازکلمن، ۱۳۷۷ : ۴۶۲ ).
سرمایه اجتماعی ازنظراو یک شی واحد نیست. انواع چیزهای گوناگونی است که دو ویژگی مشترک دارند:
۱ ) جنبه ایی ازیک ساخت اجتماعی هستند.
۲ ) تسهیل گرکنشهای افراد درون ساختها هستند.
فوکویاما تعریف دیگری ارائه می دهد. او سرمایه اجتماعی را اینگونه تعریف می کند: "سرمایه اجتماعی را به سادگی می توان به عنوان وجود مجموعه معینی ازهنجارها یا ارزشهای غیررسمی تعریف کرد که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجازاست، درآن سهیم هستند. مشارکت درارزشها وهنجارها به خودی خود باعث تولید سرمایه اجتماعی نمی گردد، چرا که این ارزشها ممکن است ارزشهای منفی باشد." (فوکویاما،۱۳۷۹ : ۱۱ ).
رابرت پوتنام تعریف دیگری ازسرمایه اجتماعی ارائه می دهد. " او برنحوه تاثیرسرمایه اجتماعی بررژیمهای سیاسی و نهادهای دموکراتیک تاکید کرده است. ازنظراوسرمایه اجتماعی مجموعه ایی ازمفاهیمی مثل اعتماد، هنجار، شبکه های ارتباطی میان افراد یک اجتماع می باشد. سرمایه اجتماعی وسیله ایی برای رسیدن به توسعه سیاسی واجتماعی درسیستمهای مختلف سیاسی است. پوتنام براعتماد تاکید زیادی می کند. ازنظراواعتماد و ارتبا ط متقابل درشبکه های اجتماعی به عنوان منابعی هستند که درکنشهای اعضاء جامعه موجود است." ( علاقه بند،۱۳۸۴: اینترنت).
و بالاخره می توان گفت "سرمایه اجتماعی ازمجموعه هنجارها و ارزشهای موجود درسیستمهای فکری، علمی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه منتج می شود و این هنجارها و ارزشها حاصل تاثیرنهادهای اجتماعی واقتصادی ما است که دارای ویژگی اعتماد متقابل، تعامل اجتماعی، احساس هویت جمعی و گروهی وغیره است."(علاقه بند، ۱۳۸۴: اینترنت).
مفاهیمی همچون اعتماد، همکاری وهمیاری میان اعضاء یک گروه یا جامعه شکل دهنده نظامی هدفمند است که باعث دستیابی به اهداف ارزشمند گروه می شود. ازاین رو شناخت عوامل موثر درتقویت یا تضعیف سرمایه اجتماعی می تواند به جوامع، درگسترش ابعاد سرمایه اجتمای کمک نموده و موجب افزایش عملکرد اجتماعی واقتصادی افراد درجوامع گردد.
"ازجمله عناصرمهم سرمایه اجتماعی اعتماد ومشارکت است. اعتماد مردم به یکدیگر، مردم به حکومت و نهادهای اصلی جامعه، اعتماد نهادهای مذکوربه یکدیگر و اعتماد حکومت و این نهادها به مردم ، وجوه مختلف اعتماد اجتماعی را شکل می دهند. ازسوی دیگردرستکاری، صداقت، وفای به عهد، انصاف وعدالت ارزش های اعتمادآفرین هستند. آزادی فعالیت مدنی و بسته نبودن راه و تشکیل نهادهای مستقل ازقدرت و حجیم نبودن دولت نیز مقوم و محرک مشارکت عمومی است." (عبدی،۱۳۸۵: اینترنت)
سرمایه اجتماعی دو وجه یا دو نوع دارد:
۱) سرمایه اجتماعی درون گروهی ( مثل خانواده )
۲) سرمایه اجتماعی برون گروهی
برخی ازجامعه شناسان (علاقه بند) معتقدند که درایران نیازمند سرمایه اجتماعی برون گروهی هستیم تا روابط بین افراد تقویت شود. به عقیده آنها سرمایه اجتماعی درایران درقالب هیاتهای خود جوش مذهبی خود را نمایان می سازد. تشکیل هیاتهای عزاداری و کمک به زلزله زدگان و آسیب دیدگان وغیره ازجمله این موارد است. درشرایطی غیرازمواقع اضطراری و یا خاص سرمایه اجتماعی درجامعه کمرنگ شده و دربسیاری ازموارد دیده نمی شود. درایران شکل مدنی س رمایه اجتماعی به صورتی کمرنگ به چشم می خورد (برگرفته ازعلاقه بند، ۱۳۸۴: اینترنت). "ایرانیان به کالاهای عمومی ازقبیل دموکراسی، امنیت اجتماعی وعدالت نیازدارند و باید درتوسعه این کالا ها همکاری کنند. به هراندازه هم که قانونهای مناسب و دقیقی برای اینگونه کالاهای عمومی وجود داشته باشد، تا اجتماع نخواهد و همکاری لازم را انجام ندهد حفظ اینگونه کالاهای عمومی غیرممکن است. درایران مفهوم همکاری گروهی و سرمایه اجتماعی، درروابط اجتماعی شناخته شده نیست و مردم به یکدیگراعتماد ندارند."(همان، اینترنت) میزان اعتماد افراد دردرون خانواده ها وآشنایان بیشترازمیزان اعتماد آنها به نهادها وارگانهای دولتی است. علاوه برآن میزان مشارکت غیررسمی افراد درکارها، مثل شرکت درانجمنهای خیریه و هیاتهای مذهبی و دید وبازدیدها بیشترازمیزان مشارت رسمی افراد درکارهایی مثل شرکت دراتخابات مختلف، برعهده گرفتن مسئولیت رسمی و ... است.
مسئله ایی که دراین تحقیق به دنبال بررسی وچرایی آن هستیم " روند رو به کاهش سرمایه اجتماعی برون گروهی" است که با توجه به شرایط ایران درادامه کاربه این مسئله می پردازیم.
● تحلیل یافته ها ونتایج (روند رو به کا هش سرمایه اجتماعی)
خانواده ایرانی با چالش های بسیار روبروست.تغییر تنش و جایگاه زنان،افز ایش میزان طلاق،کاهش میزان ازدواج،تغییر نگاه به نقش همسر،مرکز یت تصمیم گیری خانواده در جامعه،و...که به مجموعه ای از نقش های متعارض انجامیده است،سرمایه اجتماعی خانواده ها را تحت الشعاع خود قرار داده است ،آمارها نشان می دهند که مردم به اعضاء خانواده و دوستان و اقوام خود بیشترازدولت و نهادها اعتماد دارند. بروز مشکل در زندگی با والدین تجلی صریح این مسأله است که تمایزپذیری نسل‌ها شکل گرفته است و به گونه‌ای سرمایه اجتماعی خانواده‌ها را تحت‌الشعاع خود قرار داده است. «برای فهم این مشکل در پاسخ به این پرسش " آیا زندگی کردن فرزندان متأهل با والدین ایجاد مشکل می‌کند؟" نتایج زیر به دست آمده است: ۲/۷۰ درصد پاسخگویان زندگی فرزندان متأهل با والدین را مشکل‌ساز می‌دانند که این نظر نشانه‌ای از تفاوت بین نسل‌ها است. حدود ۲۷ درصد نسل جوان متأهل، زندگی والدین (نسل میانی) را در زیر یک سقف بین ازدواج بدون مشکل می‌دانند. کسانی که زندگی با نسل گذشته را مشکل می‌دانند، به دلایلی چند اشاره کرده‌اند. ۷/۳۴ درصد از پاسخگویان مسأله اختلاف بین دو نسل و عدم تفاهم آن‌ها را مطرح کرده‌اند و ۶/۳۲ درصد معتقدند که زندگی آن‌ها با هم مشکلاتی ایجاد می‌کند. از جمله این‌که نسل جوان در زندگی خود استقلال می‌خواهد در حالی که والدین می‌خواهند که از آن‌ها فرمانبرداری شود.» (آزاد ارمکی، ۱۳۸۶: ۱۴۶)
نحوه گذران اوقات فراغت نیز به نوعی فاصله بین نسل‌ها و بروز به‌وجودآوردن مشکلاتی در خانواده را نشان می‌دهد. «طی سه نسل انجام فرایض دینی و مستحبات به عنوان نحوه گذران وقت فراغت کاهش یافته است. در حالی که رفتن به سینما و تئاتر، پارک، مهمانی و مطالعه و تماشای تلویزیون در نسل جوان افزایش قابل توجهی نشان می‌دهد. در نسل جوان رفتن به مسافرت به عنوان تفریح و گردش افزایش یافته و مسافرت زیارتی و دیدار اقوام کاهش یافته است. هم‌چنین آن‌ها از شیوه‌های وقت‌گذرانی و معاشرت با همسایه و اهل محل کمتر استفاده می‌کنند. (آزاد ارمکی و همکاران، ۱۳۷۹: ۱۰۸)
هم‌چنین در بررسی بنیان‌های سرمایه اجتماعی با تکیه بر اعتماد اجتماعی که توسط خانم مریم یارمحمدتوسکی و با درنظرگرفتن دو بنیان مهم، یعنی خانواده و شبکه‌های ارتباطی صورت گرفته است. نتایج به دست آمده گواه آن است که «میل به مشارکت‌های مدنی در بین جوانان بسیار نازل است (۱۹%) و تمایل آن‌ها به اجتماعات بسته از جمله خانواده در این تحقیق اثبات شده است. در نتیجه کارکرد هر دو بنیان سرمایه اجتماعی در این تحقیق ضعیف ارزیابی می‌شود که با توجه به نقش کلیدی این نهادها به نظر می‌رسد چشم‌انداز عمل جمعی و مشارکت‌های مدنی در ایران روشن نیست و جوامعی که با مشکلات عمل جمعی و بی‌اعتمادی مواجهند در راه تعادل اجتماعی را به زعم یافت سلسله مراتبی بیانجامد.
هم‌چنین در بررسی دیگری که تحت عنوان تحلیل ارزش‌های سنتی و مدرن در سطوح خرد و کلان توسط امیر ملکی (استادیار گروه علوم اجتماعی پیام نور) صورت گرفته نشانگر این مطلب است که در جریان فرآیند نوسازی و تجددگرایی ارزش‌های سنتی خانواده کمرنگ‌تر می‌شوند. «میانگین مقیاس خانواده‌گرایی در ایران (۴۴/۸) از میانگین هر دو گروه کشورهای با سطح توسعه یا بین (۸۹/۸) و متوسط (۶۵۲/۸) کمتر است. شاید دلیل این امر آهنگ بالای نوسازی در ایران باشد. ایران کمترین فاصله را با گروه کشورهای با سطح توسعه متوسط و بیشترین فاصله را با کشورهای توسعه‌یافته دارد. (تقی آزاد ارمکی و همکاران، ۱۳۸۶: ۱۱۲)
«در فرآیند چالش سنت و مدرنیته، در خصوص ارزش‌های سنتی خانواده در مقایسه با اکثر قریب به اتفاق کشورهای مسلمان، نوگراتر بوده ایم و کمترین مقدار خانواده‌گرایی مربوط به کشورهای هلند، سوئد و فنلاند است که بیشترین فاصله فرهنگی را از این لحاظ با کشور ما دارند. خانواده‌گراترین کشورهای دنیا، جوامع اسلامی هستند که در این میان پاکستان، مصر و مراکش به ترتیب ۶۸/۹، ۶۳/۹، ۵/۹ بالاترین میانگین خانواده‌گرایی را کسب کرده‌اند. (همان منبع: ۱۱۳)
هم‌چنین میزان استفاده از وسایل الکترونیکی مانند اینترنت هم نشانگر تجددگرایی و کاهش سرمایه اجتماعی در خانواده بوده‌اند، در این راستا به نتایج تحقیقی که تحت عنوان بررسی تأثیر اینترنت بر ارزش‌های خانواده در بین دانش‌آموزان و توسط علی‌محمد جوادی صورت گرفته است نگاهی می‌اندازیم. «میزان پذیرش در اینترنت بر ارزش‌های خانواده تأثیر منفی داشت و هم‌چنین نتایج بیانگر این نکته است که هر چه اعضای خانواده وارد فضای صمیمیت در اینترنت شوند. این فضای صمیمیت در اینترنت باعث خواهد شد ارزش‌های خانواده کاهش یابد و در نتیجه هر چه میزان استفاده از وسایل الکترونیکی (تجددگرایی) در فضای خانواده بیشتر باشد فضای صمیمیت در خانواده کاهش می‌یابد. (جوادی، ۱۳۸۴: ۱۴۴)
یکی دیگر از متغیرهایی که در بررسی میزان تجددگرایی خانواده‌ها مهم می‌باشد متغیر اعتماد است که تا چه حد از میزان تجددگرایی در خانواده‌ها تأثیر پذیرفته؟ چرا که خود مقوله اعتماد به‌مثابه یک سرمایه اجتماعی در بین روابط اعضای خانواده جریان دارد. نتایج پژوهشی بیانگر تأثیر فرآیند مدرنیته بر فرسایش سرمایه اجتماعی اعتماد در میان خانواده‌های ایرانی می‌باشد. «پایین‌بودن سطح اعتماد متقابل در سطح کشور (۲۷/۵ در مقیاس ۰ تا ۱۰) و خصوصاً سطح پایین‌تر اعتماد متقابل در میان زنان نسبت به مردان (به ترتیب ۲۳/۵ و ۳۲/۵) به‌خودی‌خود می‌تواند نشانه‌های آسیب‌شناختی روابط اجتماعی خانواده‌ها تلقی شود. خصوصاً که این سطح پایین عمدتاً ناشی از پایین‌بودن سطح اعتماد به دیگران دور (۹۵/۴) است که جزء اصلی و لازمه تعاملات اجتماعی در دنیای مدرن است و وجه اصلی اعتماد در آن، دیگر «رودررویی‌های چهره‌دار » نیست. البته جهت اصلی تفاوت معنادار اعتماد متقابل در میان زنان و مردان نیز تمایز آشکار در اعتماد به دیگران دور است (به‌ترتیب ۷۹/۴ و ۱۳/۵) و این خود به منزله سدی دیگر برای ایمنی ورود زنان به اجتماع محسوب می‌شود. (آزاد ارمکی و همکاران، ۱۳۸۳: ۱۲۹).
طبق آماری که درطرح ارزشها و نگرشهای ایرانیان درسال ۱۳۸۰ توسط دفتر طرحهای ملی به دست آمده ۸۸.۴ درصد مردم به اعضاء خانواده خود بسیارزیاد اعتماد داشتند. این رقم درمورد اقوام ۴۹ درصد، درمورد دوستان نیز ۴۹ درصد بوده است. درمقابل مردم یکدیگررا تا اندازه ۴.۳ درصد قابل اعتماد ارزیابی کرده اند.
علاوه برآن نتایج تحقیق " سنجش اعتماد اجتماعی " با دومعرف اعتماد به مردم واعتماد به مسئولین، نشان می دهد که ازنظرپاسخگویان اعتماد مردم نسبت به هم درمقیاس پنج قسمتی، به ترتیب ازسطح خیلی کم تا خیلی زیاد عبارت است از ۶۷.۸ ، ۱۸.۴ ، ۹.۸ ، ۰.۹ ، ۳.۲ و همچنین اعتماد مردم نسبت به مسئولین به همین ترتیب عبارت است از ۴۴.۲ ، ۲۱.۳ ، ۲۴.۲ ، ۶.۱ ، ۴.۱ .( رفیع پور،۱۳۷۳)
این آمارخود نشانگرمیزان بالای عدم اعتماد مردم حتی نسبت به یکدیگر وشهروندان است که می تواند بازنمایی ازپایین آمدن اعتماد مردم به دستگاهها وارگانهای رسمی کشورباشد. این نوع بی اعتمادیها نسبت به یکدیگردرروابط خانوادگی نیزمشاهده می شود که می تواند سرچشمه بسیاری ازمشکلات و حتی طلاقها باشد. بر طبق آماربه دست آمده میزان طلاق از سال ۷۱ تا ۸۰ روندی صعودی داشته است. ( برگرفته ازعلاقه بند، ۱۳۸۴: اینترنت).
"برطبق آمارهای ارائه شده میان میزان مشارکت غیررسمی افراد نسبت به مشارکت رسمی آنها تفاوتهایی وجود دارد. میانگین تعداد مواردرفت و آمدبا اقوام نسبت به رفت و آمد با همکاران بیشتر است. تعداد موارد رفت وآمد افراد با اقوام ۳.۸ ، همسایه ها ۳.۹ ، دوستان ۲.۴ و با همکاران ۱.۶ مرتبه درماه است."( رجب زاده، ۱۳۸۲ ). رواج قانون شکنی، بالا رفتن میزان تعهدات محضری و کنترل افراد، نرده کشی بین چهارراهها، حضورپلیس دراکثرمیادین و خیابانها، پایین آمدن میزان مشارکت رسمی سیاسی و اجتماعی شهروندان اعم ازحضور در انتخابات مجلس و شوراها تا رعایت حقوق شهروندی و بسیاری ازموارد دیگرازجمله موارد نزول اعتماد و مشارکت درجامعه است.
درنتیجه می توان چنین نتیجه گیری کرد که میزان سرمایه درون گروهی درایران بیشتراز میزان سرمایه برون گروهی ( اعتماد به دولت و مسئولین ) است. میزان همدلی و همکاری برون گروهی مردم که درجنگ عراق و زلزله بم نشان داده شد بسیارموقتی بود و ما بیشتر شاهد یک نوع همکاری و تعاون خود جوش به صورت هیاتهای غیررسمی بودیم. این نوع کنشها باید بوسیله جامعه شناسان بررسی شود وتوسط مدیران اجرایی تقویت گردد. سوالی که دراینجا مطرح می شود ولازم است به آن پاسخ شایسته ایی داده شود این است که : چرا سرمایه اجتماعی برون گروهی روندی رو به کاهش دارد؟
با توجه به مطالبی که درگذشته و قسمتهای فوق آمده می توان ازروند رو به کاهش این نوع سرمایه سخن گفت. ولی پاسخ به چرایی آن مستلزم مطالعات بیشترواستفاده نکته دیگری که در ارتباط با فرسایش سرمایه اجتماعی قابل بررسی است، گذار جوامع از سنتی به مدرن نیز به‌خصوص وقتی که خصلت درون‌زا ومناسب خود را ندارد، سرمایه اجتماعی جامعه را دچار فرسایش می‌کند. به نظر استیگلتیز جوامع سنتی اغلب دارای سطح بالایی از سرمایه اجتماعی و سرمایه سازمانی هستند. هر چند این سرمایه ممکن است به گونه‌ای نباشد که برای تسهیل تغییر لازم است. اما در فرآیند تجددگرایی، این سرمایه اجتماعی و سازمانی اغلب تضعیف می‌شود یا از میان می‌رود. به‌گونه‌ای ممکن است این فرآیند تخریب، پیش از ایجاد سرمایه جدید اجتماعی و سازمانی روی دهد و جامعه را از ساختارهای ضروری و فضای اخلاقی که لازمه کارکرد بهینه آن است محروم کند. ( استیگلتیز، ۱۳۸۲: ۱۸۰). نکته‌ای که استیگلتیز اشاره می‌کند، دقیقاً در جامعه ما رخ داده است. یعنی جامعه و نهادهای اجتماعی با موجی از تجددگرایی و نوگرایی مواجه شده است و به‌نظر می‌رسد که میزان تجددگرایی در میان مردم و بالاخص نهادهای اجتماعی خانواده باعث تغییر در سرمایه اجتماعی این نهاد دیرپا و فرهنگی گردیده است و در حقیقت امواج نوگرایی در هر جا که وارد شده‌اند ، تغییرات و تحولات و تخریب و بی‌اعتمادی و آسیب‌های اجتماعی را با خود به همراه آورده‌اند و جریان تجددگرایی هم از صدوپنجاه سال پیش تاکنون در جامعه ایران دگرگونی‌هایی را با خود به همراه آورده است که تغییرات سرمایه اقتصادی فرهنگی، انسانی و اجتماعی را در نهان خود پرورانده است و در این میان، دگرگونی خانواده ایرانی در نیم قرن اخیر آرام و کند اما مستمر و قاطع بوده است. به‌گونه‌ای‌که کارشناسان در ایران به دلیل فرسایش سرمایه اجتماعی خانواده، بحث فروپاشی و زوال خانواده ایرانی را مطرح کردند. درحالی‌که باید صریحاً به این مطلب اشاره کنم که خانواده تغییر شکل می‌دهد اما هیچ‌گاه از بین نمی‌رود. چرا که پناهگاهی عاطفی و حمایتی و... برای اعضایش می‌باشد. دگرگونی سرمایه اجتماعی در خانواده ایرانی متأثر از جریان تجددگرایی بیش از همه در روابط زن و مرد، حیات عاطفی و روابط پدران و فرزندان به چشم می‌خورد و همین‌طور نتایج پژوهش‌های صورت‌گرفته در مورد خانواده نشان از بحرانی فراگیر در ابعاد مختلف سرمایه اجتماعی از جمله: اعتمادی، مشارکتی، همیاری و حمایتی خانواده ایرانی می‌باشد. همچنین ازهم‌گسیختگی گروه بزرگ خویشاوندی و پیدایی انواع خانواده‌های کوچکی است که در عین جستجوی استقلال هنوز عملاً تحت تسلط شبکه‌های خویشاوندی هستند و به نوعی حمایت‌هایی را از شبکه خویشاوندی دریافت می‌کنند.
بحران‌ها و تغییرات ناشی از جریان تجددگرایی در جامعه و نهادهای اجتماعی ایرانی آن‌گاه صورت جدی به خود می‌گیرد که بدانیم دو شرایط تورمی و فقدان مردم‌سالاری واقعی ویژگی‌هایی هستند که در بیشتر کشورهای فاقد نظم پویا دیده می‌شود. این شرایط نیز نقش مهمی در فرسایش سرمایه اجتماعی جامعه و خانواده‌ها در این کشورها دارد. فقدان مردم‌سالاری واقعی و عدم شکل‌گیری نهادهای مدنی که خود حاصل فقدان سرمایه اجتماعی اولیه است هم‌چنان مانع شکل‌گیری این سرمایه می‌شود که در مقیاس‌های ملی و فرا ملی فرآیند توسعه را با مشکل مواجه می‌کند. به نظر بیکر انجام امور تجاری در کشورهای دیگر به یک دولت باثبات، شریف، مسئول و قابل اعتماد نیاز دارد. کیفیت و چگونگی دولت با توجه به غنی‌بودن سرمایه اجتماعی مانند شبکه‌های همکاری و تعاون معیارهای مشارکت مدنی و روحیه اعتماد تغییر می‌کند. (بیکر، ۱۳۸۲: ۲۹)
در فضای غیرمردم‌سالارانه اعتماد عمومی و سرمایه بین‌گروهی جای خود را به اعتماد عشیره‌ای و سرمایه درون‌گروهی می‌دهد که خود مانع توسعه است. پانتام در مطالعه‌اش بر روی جنوب ایتالیا به این نتیجه دست پیدا می‌کند که در مناطقی که مسیر اجتماعی خوبی وجود دارد، شاهد توسعه اقتصادی بیشتر و دولت‌های محلی کارآ و مسؤول و خانواده هایی باثبات هستیم. به عکس در جاهایی که سرمایه اجتماعی به‌خصوص در شکل بین‌گروهی آن وجود ندارد و به تعبیر بنفیلد نوعی خانواده‌گرایی ضداخلاق وجود دارد، توسعه اقتصادی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی و نهادی در سطح پایین قرار دارد.
در هرصورت با توجه به مسیر حرکت امواج مدرن از جوامع مرکزی به جوامع پیرامون بی‌تردید مسائل و مشکلاتی را با خود به همراه می‌آورد که مهمترین نمونه‌اش بحران به‌وجود آمده در جامعه ایران و بالاخص در خانواده ایرانی و سطوح سرمایه اجتماعی این نهاد «دیرین و حمایتگر» می‌باشد و تأثیرپذیری سرمایه اجتماعی خانواده ایرانی از جریان تجددگرایی در حد ظواهر نیست و بلکه باید گفت ساخت خانواده ایرانی در حال تغییر است و نه فروپاشی و زوال و در این میان گونه‌های مختلف خانواده ایرانی است که پا به عرصه وجود گذاشته‌اند .ازتئوریهای مناسب و ارائه فرضیه و رسیدن به مراحل اثبات یا رد آن است.
● نتیجه گیری و پیشنهادات
آنچه که از مبا حث فو ق استنباط میشود،پذیرش این واقعیت است که خانواده ایر انی در حا ل گذار است و نه زوال وسر مایه اجتماعی خانواده ایرانی بر اساس نتایج وداده های پژو هشی د چار فر سایش شده است، ودر حقیقت خانواده ایر انی دچا ر خستگی مفر طی شده است که کا رشنا سا ن و صا حبنظر ا ن در این مو رد با ید به بر رسی بیشتر بپردازند و کمک کنند که چگو نه این با ر سنگین را از د و ش خا نو اده بر داشت وچه راه حل هایی بر ای افزایش سر مایه اجتماعی خانواده ایرانی وکا هش میزا ن طلاق،خشنو نت خانو ادگی علیه کو د کان،ز نان و...،..با ید داد،همچنین نها د ها ی دین و دو لت و خانواده بنا بر مطالعات تاریخی،همواره منشاءتحولات تاریخی بو ده اند ،منتها در هر ز مانی یکی در راس قر ار گر فته است،که این نکته مهم در بر رسی مسائل خانو اده ایر انی قابل بررسی می باشد. در هر صورت در هنگام مطالعه پیرامون تجددگرایی و نوگرایی و مدرنیته و پیامدهای آن بر دیگر جوامع پژوهش های انگشت شماری را مشاهده کردم که پیرامون این موضوع به تحقیق پرداخته بودند و همین طور پیرامون چیست و چگونگی سرمایه اجتماعی و تاثیر آن در موضوعاتی مانند اعتماد، مشارکت ، واحدهای تولیدی ، انسجام وحدت بین هزینه مصرفی سرمایه اقتصادی استانی، و .... ،اما آنچه که برآیند مطالعات نظری و پژوهشی می باشد تغییر و تحول و بحران در خانواده های ایرانی می باشد حال این تغییر از نوگرایی است پا از پیامدهای مدرنیته غرب و جهانی شدن و یا از بستر تحریف اجتماعی جامعه ما بهرحال کارکرد خانواده در ایران تضعیف شده است بطوری که کارشناسان را به تحقیق پیرامون این موضوع وادار نموده است که آیا خانواده ایرانی دچار زوال شده است ؟ یا نه تاثیرات گذار است که چنین تکانه هایی را بر ساختار اجتماعی خانواده در ایران بوجود آورده است یا تزاحم نهادهای خانواده، دین و دولت؟ برای حفظ و حمایت خانواده چه باید کرد؟ زیرا در شرایط کنونی کمتر کسی است که باور به تغییر خانواده نداشته باشد .هم شواهد آماری وجود دارد و هم شواهد اجتماعی وفرهنگی. مسائلی مانند افزایش طلاق ، آزادی روابط دختر و پسر در قبل از ازدواج ،کاهش فرزند آوری، تضعیف حیات عاطفی خانواده ، تاخیر در ازدواج یا مضیقه در ازدواج، تغییر نگرش های جنسیتی، افزایش خشونت در خانواده ها، کاهش اعتماددر بین اعضای خانواده، میزان افزایش استفاده از رسانه هایی مانند تلویزیون، ماهواره، و اینترنت که به کاهش فضای صمیمت در خانواده انجامیده است و دهها مشکل و مسئله دیگر ضرورت انجام تحقیق هایی را در این زمینه به ما نمایان می سازد بالاخص سخن این می باشد که نوگرایی در رفتار و گفتار و اندیشه در خانواده های ایرانی چه تاثیراتی را برسر مایه اجتماعی خانواده ایرانی (میزان مشارکت،اعتماد اجتماعی خانواده، کانال های ارتبا طی خا نو اده،حما یت ها ی ا جتما عی،افز ا یش سو ا د،د خا لت دو لت در و ظا یف خا نو اده،گستر ش شهر نشینی،ایجا د عرصه های جدید اشتغال ، فعالیت اجتماعی در روابط اقتصادی – اجتماعی و ... در نتیجه جریان و پروسه تجددگرایی در خانواده های ایرانی می باشد. و در حقیقت « خانواده خود پدیده ای است که به بیان گورویچ هر لحظه در حال دگرگونی بوده و از فراگردهای »(prossces) « ساخته شدن»(structuralization )، « از ساخت افتادن»(disstructuralization )، « بازساختی شدن"restructuralization)) برخوردار است . بنابراین هر گونه نگرشی به خانواده بایستی نگرشی پویا و دیالکتیکی باشدومنطبق ب واقعیت های موجود باشد
و در پا یا ن با ید گفت که نتا یج بد ست آمده فوق ،مختا ج پژو هش های میدانی می باشد،چر ا که ما میدا نیم خانو اده ها د چا ر تحو ل شده اند ،ا ما نمی دا نیم تا چه اندازه و لذا با ید محققین علا قمند و تو انا در این حو ضه به مطالعه بپردازند تا بتو انیم را ه حل هایی بر ای ثبا ت و آ را مش در این نها د ا جتما عی پیدا کنیم ،چر ا که ا گر خو ا ها ن جا معه ای سا لم می با شیم ،با ید ابتدا از خا نو اده ای سالم بر خو ردار بو دواین مهم میسر نمی گردد مگر به همت همه دلسوزان،عالمان،وکارشناسان در حوضه خانواده ودر این راستا بی تردید رسانه های یک جامعه در امر روشنگری مردم و افزایش سر مایه اجتماعی خانواده ایرانی مسئولند،به امید روزی که بحران وآسیب در خانواده های ایرانی کاهش یابد و خانواده ای سالم برای پرورش نسلی سالم داشته باشیم.
نویسنده:عالیه شکربیگی
منابع وماخذ
۱-آزادارمکی،تقی،جامعه شنا سی خانواده ایرانی،۱۳۸۶،انتشارات سمت،چاپ اول.
۲-آزدارمکی،تقی وامیر ملکی ،۱۳۸۶تحلیارز ش های سنتی و مدرن در سطو ح خرد و کلان،نا مه علوم ا جتما عی ایران،شمار ۳۰.
۳-آزادارمکی،تقی،۱۳۸۰،مدرنیته ایرانی،چاپ اول،نشر اجتماع.
۴-آشوری،داریوش(۱۳۷۹)ما ومدرنیته،انتشارات طلوع آزادی،تهران.
۵-استونز،راب(۱۳۷۹)متفکران بزرگ جامعه شناسی،تر جمه مهرداد میر دامادی،چاپ اول.
۶-اینگلهارت،رونالد،۱۳۷۳،تحول فر هنگی در جا معه پیشر فته صنعتی،تر جمه مر یم و تر،چا پ اول،تهران،نتشارات کو یر.
۷-استونز،راب،متفکران بزرگ جامعه شناسی، ۱۳۸۵،نشر مرکز،چاپ چهارم.
۸-بشیر یه،حسین(۱۳۷۳ )یکسا ن سا زی،یکتا انکا ری،دیا لکتیک تا ریخی و مسا ئل تو سعه سیا سی در ایر ا ن،تهر ان،فر هنگ تو سعه،شماره ۱۷.
۹-برناردز،جان،(۱۳۸۴)،درآمدی به مطالعات خانواده،ترجمه حسین قاضیان،انتشارات نشرنی،چاپ اول.
۱۱-بهنام،جمشید(نگاهی دوباره بر مسئله تجدد،ایران نامه،سال هجد هم،شماره ۲،بهار.
۱۲-پین،مایکل،فرهنگ اندیشه انتقادی(از روشنگری تا پسا مدرنیته)پیام یزدان جو،نشر مرکز،چاپ سوم.
۱۳-جها نبگلو،رامین(۱۳۷۹)گفتگو با لوک فری:در نقل مدرن،انتشارات سپهر اندیشه.
۱۴-فروند،ژولین(۱۳۶۲)جامعه شناسی ماکس وبر،تر جمه عبدالحسین نیک گهر،نشر پیکان.
۱۵-تنهایی،ابوالحسن-درآمد ی بر مکا تب جا معه شناسی،سال ۱۳۸۴.
۱۶-تافلر،آلوین،۱۳۷۰،موج سو م،ترجمه شهیندخت خوارزمی،تهران،نشرنو،چاپ پنجم.
۱۷-ترنر،برایان اس،۱۳۸۱،شر ق شنا سی،پست مدرنیسم و جها نی شدن،تر جمه غلا مر ضا کیا نی،تهرا ن ،فر هنگ گفتمان.
۱۸-تاجبخش،کیان،(۱۳۸۴)،سر ما یه اجتماعی(اعتماد،دموکراسی وتوسعه)،انتشارات شیرازه،چاپ اول.
۱۹-رابرتسو ن،رو نالد،۱۳۸۰،جها نی شد ن تئو ری ا حتما عی و فر هنگ جها نی،تر جمه کما ل پو لادی،تهران،نشر ثالث.
۲۰-ر فیع پو ر،فر ا مرز(۱۳۷۶)تو سعه و تضاد،تهر ان،مر کز جا پ و انتشارات دا نشگا ه شهید بهشتی.
۲۱-ز نجانی زاده،هما،وعلی محمد جوادی،۱۳۸۴،بر رسی تا ثیر اینترنت برارز ش ها ی خانواده در بین دانش آموزان د بیر ستانی نا حیه ۳ مشهد(در سا ل۸۲-۸۳).انجمن جا معه شنا سی ایران،شماره۲.
۲۲-سیف ،سو سن،۱۳۶۸،تئو ر ی ر شد خانواده،تهران،دانشگا ه الز هرا.
۲۳- نشریه گفتگو شماره ۹ سال ۱۳۷۴، روحی شفیعی: ”وضعیت زنان پناهنده ایرانی در انگلیس”
در نشریه آرش‌ شماره ۳۶ و ۳۷ سال ۱۹۹۴ و منبع شماره ۱۱، ۱۵ و ۱۶ رجوع نمود.
۲۴-کا ستلز،امانو ئل،۱۳۸۰،عصر اطلا عا ت،ا قتصا د،جا معه وفر هنگ،فدر ت هو یت،ج۲،تر جمه حسن چا ووشیان،تهر ان،طر ح نو.
۲۵-کیویستو،پیتر(۱۳۸۰)اندیشه های بنیادی در جا معه شناسی،تر جمه منوچهر صبوری،نشر نی،چاپ دوم.
۲۶-کمالی،افسانه،وتقی آزاد ارمکی،۱۳۸۳،اعتمادا جتما عی وجنسیت(بررسی تطبیقی اعتماد متقا بل در بین دو جنس)،مجله انجمن جا معه شنا سی ایران،شماره ۲.
۲۷-گیدینز،آنتونی،۱۳۷۳،جا معه شناسی،تر جمه منو چهر صبوری،تهران،نشر نی.
۲۸-گید ینز،پیا مد ها ی مد رنیت،تر جمه محسن ثلا ثی،تهران،نشر مر کز.
۲۹-گیدنز،آنتونی(۱۳۷۹)تجدد وتشخص،جامعه-هویت فردی در عصر جدید،تر جمه نا صر موفقیان،نشر نی،تهران.
۳۰-گاردنر،ویلیام،جنگ علیه خانواده،(۱۳۸۶)ترجمه معصومه محمدی،انتشارات دفتر مطالعات ز نان،چاپ اول.
۳۱-گنجی،اکبر(۱۳۷۵)پروژه ناتمام مدرنیته،گفتگو با حسین بشیریه در سنت ومدرنیته و پست مدرن،انتشارات نقش جهان،تهران.
۳۲-مصطفی،ازکیا وهمکاران،جامعه شناسی توسعه،(۱۳۸۴)،انتشارات کیهان،چاپ پنجم.
۳۳-مغیثی،هایده(۱۳۷۹)زن ایرانی در مهاجرت:جایگزینی مقاومت وتغییر،جنس دوم.شماره ششم وهفتم.
۳۴-میلانی،عباس(۱۳۷۹)تجددو تجدد ستیزی در ایران،نشر آتیه.تهران.
۳۵-مهدی،علی اکبر|(۱۹۹۸) زنان ایرانی ،نوگرایی و مها جرت،بررسی مطالعات ز نان،شماره ۲.
۳۶-هادسن،وین(۱۳۷۹)پست مدرنیته و اندیشه اجتماعی معاصردر پست مدرنیته وپست مدر نیسم،تر جمه حسینعلی نوذری،نقش جهان ،تهران.

۱-eurostat(۱۹۹۷)Statistics in Focus:population and Social Conditions.۱۴Luxembourg:official publications of European Communities.
۲-Harvey,D.(۱۹۸۹)the Condition ofmpostmodern,Basil:Blackwell. ۳-http://www.sociologyofiran.com
۴-unitedNations(۲۰۰۱)Hu Development Report (۲۰۰۱-۲۰۰۲).NewYork:OxFord University Press.
۵-colman,j.s.(۱۹۸۸)social capital in the creation of human capital,American journal of sociology,۹۴,s۹۵-s۱۲۰.
۶-winter ۱ (۲۰۰۵) to warda theorized understand of family life capital ,working paper no ۲۱.
۷-stone w hughes j.)۲۰۰۲) social capital:empirical meaning and measurement validity.paperno,۲۷.
۸-taskakkori,a ,teddlie,c.)۲۰۰۳)handbook of mixed methods in the social and behavioral research.sage.thousand oaks,ca.
۱۵ Hojat, Mohammad reza and .... (۱۹۹۹) "remarital sexual, ۹-child Rearing, and Family Attitudes of Iranian Men and Wome in the United States and In Iran".The Journal of sychology, N۱.
۱۶ Ghorashi, Halleh (۱۹۹۷) "Shifting and Conflicicting –-Iranian Women olitical Activists in Exile" The European Journal of Women,s studies. Vol ۴, Issue ۳. And:
Shahidian, Hammed (۱۹۹۶) "Iranian Exiles and Sexual ۱-olitics: Issues of Gender Relations and Identity" Journal of Refugee Studies Vol ۹, N ۱.
۱۳-Bernstein, R.J (۱۹۸۵) Habermas and Modernity. Cambrid Mass.
۱۴- Liljeström, Rita (۱۹۸۶) ”Individ och paret" Sociologisk Forsknin, N ۲.ِ
۱۵۱۳ Ahmadi, Freshteh and Nader (۱۹۹۵) Iranian Islam and the Concept of the Individual.Dep of sociology. Uppsala University -
منبع : جامعه‌شناسی ایران