چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

پایان ماه عسل آمریکایی


پایان ماه عسل آمریکایی
دیدار رایس وزیر امور خارجه آمریکا از عراق و سرزمین‌های اشغالی فلسطین، نشان دهنده عمق بن‌بستی است که سیاست خارجی آمریکا با آن در منطقه روبه رو است. در حالی که دولت آمریکا در طول پنج سال گذشته بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار در عراق هزینه کرده است و جان بیش از ۴هزار نظامی خود را هم بر سر این مساله گذاشته است، اما هنوز نتوانسته حتی یک برد استراتژیک و یا سود مادی در این حوزه داشته باشد، به خصوص آنکه توافقنامه امنیتی که آمریکا انتظار داشت تا بر اساس آن مشروعیت حضور نظامی خوددر عراق را با آن توجیه کند، نیز هنوز به امضا نرسیده است.
اما در مورد اختلاف میان اعراب و اسراییل و تلاش برای حل این مساله، علی رغم بیش از ۱۰ بار سفر خانم رایس به منطقه و دو بار دیدار جورج بوش؛ آنها حتی موفق نشده‌اند حتی یک میلیمتر هم در این مورد پیشرفت داشته باشند، بلکه تحت مدیریت دولت آمریکا و اصل مذاکرات مسالمت‌آمیز پیشرفت به زیر صفر رسیده است. مردم منطقه در سایه چنین رویدادهایی همچنان طی سال‌های آینده به دلیل ربودن رهبران سیاسی بر آمریکا لعنت خواهند فرستاد. نظامیان آمریکایی که از طرف نومحافظه‌کاران با بزرگ نشان داده شدن خطر القاعده برای جنگ به عراق و افغانستان فرستاده شده‌اند نه تنها توفیقی نیافته‌اند، بلکه تا اندازه بسیاری دستاوردی هم نداشته‌اند. خانم رایس مانند جنایتکاری رفتار می‌کند که پیرامون صحنه جرم پرسه می‌زند و این امر را می‌توان علت مشغولیت او به امور منطقه خاورمیانه و دلیلی بر سفرهای مکررش به منطقه دانست، بدون آنکه توانسته باشد در طول این دیدارها توفیقی در بستن و خاتمه دادن به ده‌ها پرونده موجود در منطقه را داشته باشد، یا حتی در این میان توانسته باشد امنیت و آرامش را به عراق بازگرداند و یا اینکه دمکراسی را که مدعی‌اش بوده، در منطقه حاکم کند. البته شاید مهمتر از همه این امر باشد که القاعده در حال حاضر خطرناک‌تر، قوی‌تر و گسترده‌تر از گذشته عمل می‌کند.
القاعده موفق شده است در برنامه‌ای کاملا هماهنگ، یک بار دیگر سازمان خود را در پناگاه‌های امن در مناطق مرزی افغانستان بازسازی کند و با طالبان پاکستان به یک ائتلاف مهم دست یابد که حفاظت از پشت سر را بر عهده دارند، در صورتی که پیش از آنکه آمریکا اقدامات نظامی خودش را انجام دهد نه خبری از دولت اسلامی در مثلث سنی عراق بود و نه شعبه‌های القاعده در مغرب اسلامی – کشورهای عرب آفریقا – فعال شده بودند که تازه آنها به اندازه عراق خسارت ندیده‌اند.
خطرناک‌تر از عدم رسیدن به پیروزی بر تروریسم، مشغول شدن آمریکا با روسیه و چین است که در حال ظهور به عنوان قدرت‌های بزرگ جهانی اند و به همین علت ایالات متحده آمریکا بر مناطق حیاتی جهان مانند قاره آفریقا، ایران و برخی دیگر از نقاط خاورمیانه ( مانند لبنان و سوریه) دست گذاشته است. شبکه القاعده در حال تبدیل شدن به یک نیروی بزرگ است که آمریکا را مانند دوران شکوه و قدرت اتحاد جماهیر شوروی سابق به مبارزه می‌طلبد و آن هم چیزی نیست مگر رفتن به سمت سیاست‌های مدیریت شده که تمام عقده‌های مخفی شده نزد نومحافظه‌کاران به رهبری جورج بوش و تونی بلر علیه اسلام و مسلمین را برملا می‌کند. این گروه کلاهک های اتمی ندارد، ولی توانسته است در منطقه کوچکی حالتی از ترس را به پا کند که صفحات اول روزنامه ها و عنواین مهم خبری تلویزیونی را به خود اختصاص داده است؛ اما به دلیل کمی امکانات موفق نمی شوند دولتی را تغییر دهند و یا اینکه تغییری در سازمانی ایجاد کند.
امریکا به مانند قدرت بی همتایی بر سقف جهان بدون هیچ رقیبی به مدت ۲۰ سال ایستاده است؛ این دوره فترت که با از هم پاشیدن اتحاد شوروی سابق شروع شده است، این اجازه را داده است تا در امور جهانی دخالت کند، نظم آن را هم مشخص کرده و در مورد تمام اتفاقاتی که در آن رخ می دهد به قضاوت بنشیند به زعم خود مشکلات موجود را بر اساس قوانین بین المللی حل کرده تا به این ترتیب جهان در بهترین حالت از امنیت و آسایش به سر برد، ولی او این کارها را انجام نمی دهد و در همه امور دخالت می کند و هیچ‌گاه خود را در برابر قانون جوابگو نمی داند، به تنهایی در حال جدا کردن کشورها است و جنگ راه می اندازد، کشتار می کند و به مظلومان بیشترین ظلم را می راند.
هشت سال است که بوش می خواهد همه مشکلات جهان را حل کند که یکی از آنها به صلح اعراب و اسراییل باز می گردد، محو خشونت اسلامی از مهمترین سلاح های وی است، اما او فرصت طلایی را این‌گونه از دست داد که با ظالم در حمله به ضعیف همراه شد و در این اواخر با طرح تشکیل دو کشور دولتش سرابی را تصویر کرد که پایانی برای آن متصور نیست. این طرح بر اساس دیدگاه فلسطینی هیچ اعتباری برای اجرا ندارد.
مهمترین اشتباهی که دولت آقای بوش در این سال‌ها مرتکب شد، نحوه رفتارش با مسلمانان و روس ها به عنوان جماعتی پست بود! شاید در سال‌های آینده میان این دو قطب نفتی اتحادی علیه ایالات متحده آمریکا و اردوگاه همپیمان آن صورت گیرد. آمریکا با اشغال عراق و افغانستان می خواست اسلام و مسلمانان را خوار کند و در آنجا به بدترین شکل ممکن به نقض حقوق بشر پرداخت و جنایاتی را در این دو کشور مرتکب شد که در پی آن بیش از یک میلیون انسان به کام مرگ فرستاده شدند، هزینه این دو جنگ آن‌گونه که آگاهان می گویند بالغ بر ۸۰۰ میلیارد دلار است که با این حساب ده ها برابر جنگ جهانی دوم است که بر اساس برآوردهای امروزی هزینه ای معادل پنچ میلیارد دلار هزینه داشته است. این فرومایگی همچنان با حمایت از دیکتاتوری های فاسد، مشروعیت دادن به اشغال، غارت ثروت نفتی عراق اشغال شده و برنامه ریزی برای حمله به ایران به دلیل دنبال کردن برنامه هسته ای خود با این احتمال که ممکن است اسراییل را تهدید کند؛ ادامه دارد.
در حال حاضر این روش‌ها را در برابر روسیه در پیش گرفته است و با خودبزرگ بینی حرکاتی تحریک آمیز را در برابر مسکو شروع کرده است، در حالی که روس ها را وارد بازی ناتو و اتحادیه اروپا نمی کند، تمام کشورهای عضو اتحاد ورشو را به سمت این دو سازمان کشیده است و در حال حاضر هم پا را از این فراتر گذاشته و می خواهد اوکراین و گرجستان را هم که در فضای جغرافیایی و سیاسی روسیه سیر می کنند، وارد سازمان ناتو کند. در مرحله بعد نیز سامانه های موشکی خود را در لهستان و چک مستقر می کند تا به این ترتیب وقاحت را به کمال برساند.
بر این باور نیستم که واشنگتن قبول کند موشک های روسی در مکزیک و یا کانادا مستقر شود و چنانکه که تجربه نشان داده است، آمریکایی ها به شدت در برابر چنین اقدامی واکنش نشان می دهند، مانند زمانی که موشک های روسی در کوبا که آن زمان هم‌پیمان شوروی بود مستقر شد و اگر درایت خروشچف رهبر وقت شوروی، ممکن بود منجر به جنگی اتمی شود.
مشکل مهم دولت آمریکا این است که نمی خواهد از تاریخ درس بگیرد، خوار شدن آلمان پس از جنگ اول جهانی در امضای قرارداد ورسای، این کشور را به ورطه ای کشاند تا نازی ها در این کشور قدرت را به دست بگیرند و آتش جنگ جهانی دوم را شعله ور کنند، و حال به نظر می رسد خوار کردن روس ها و مسلمانان، جهان را به دامن خطرات بیشتری خواهد کشاند.
در حال حاضر ما شاهد آن نیستیم که روسیه از توان خود در حمایت از گروه طالبان و القاعده برای بیرون راندن آمریکا از افغانستان استفاده کند، در حالی که آمریکا از همین نیروها با کمک عربستان و پاکستان برای شکست دادن شوروی و خارج کردن آنها از کابل نهایت بهره برداری را کرد.
آنچه آمریکا در این سال‌ها انجام داده است راه به جایی نبرده و تنها باعث افزایش قیمت های غذا و سوخت، ناامن شدن اقتصاد جهانی و فقیر شدن بیشتر مردم شده است. آمریکا در جنگ‌هایی که راه انداخته شکست خورده و ایده جنگ پیشگیرانه هم تنها دنیا را نسبت به این کشور بدبین تر کرده که مهمترین آنها هم پیمانان اروپایی اش است. گرفتار شدن ناتو در ماجرای گرجستان نیز از همین دست اتفاقات است. آنچه غربی ها در مورد زیرپا گذاشته شدن قوانین بین المللی و تلاش برای تغییر دولت در کشور کوچکی مانند گرجستان گفته می شود، مضحک است؛ تهدید‌ها در مورد تعلیق عضویت مسکو در جامعه کشورهای صنعتی و یا اخراج این کشور از سازمان تجارت جهانی هیچ خریداری ندارد.
هژمونی آمریکا با وارد شدن این کشور در جنگ های غیر اخلاقی و بی جهت در افغانستان و عراق کاملا از بین رفته است و تنها نکته ای را که به ما یادآور می شود شکست و خواری ارتش سرخ در افغانستان است. تنها راه نجات آمریکا خودداری از ادامه این راه بیهوده است، اینکه آمریکا باید از اقدامات تحریک آمیز خودداری کند، به تصمیم جمعی بازگردد، یک بار دیگر به قوانین بین المللی و سازمان ملل احترام گذارد و حقوق اساسی کشورهای اشغال شده را به آنها بازگرداند.
نویسنده : عبدالباری عطوان
مترجم : کریم جعفری
منبع : دیپلماسی ایرانی