یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا
پیچیدگی های اندیشه ایرانی
<اندیشه> که از پیچیدهترین کارکردهای مغز بشر در طول پیدایش و تکامل انسان است، بدون توجه به شاخههای گوناگون دانش بشری قابل بررسی و شناخت نیست. از سوی دیگر هرچه دانش ما درباره ساختار و کارکرد مغز افزایش مییابد و اطلاعات موجود در زیرشاخه علم تکنولوژی اطلاعات IT فیزیکمند و قانونپذیر و عینیتیافته میشود، قدرت ما در تحلیل تاریخ فزونی میگیرد. نویسنده کتاب <تاریخ سیاسی ایران از شاهنشاهی هخامنشی تاکنون بدون آنکه بخواهد، پژوهشی بینرشتهای انجام داده و ساختار یک تالیف سیستممند دینامیک را پیریزتئوری اصلی نویسنده بر اساس مفهوم عمیق پیوند <دین و دولت و دوات> در اندیشه ایرانی شکل میگیرد که تا عصر پهلوی در شعار <شاه، خدا، میهن> تحتتاثیر ناسیونالیسم قرون ۱۹ و۲۰ اروپا از مفهوم ملیت به اندیشه ایدئولوژیک دولت پهلوی درآمد.
با پیدایش انقلاب ۱۳۵۷ مفهوم <دولت مقدس> با ساختاری عمیق در اندیشه شیعی - ایرانی فرهمند، تحول مفهومی<ولایت> را در خود راه داده است که در برخورد با عصر اطلاعات به صورت رشدنیافتهای، شعار <دولت مقدس الکترونیک> در پی ایجاد پیوند میان <دولت رفاه> به مفهوم غربی و <عدالت شیعی> به مفهوم سوشیانسی و سدهگرایی ایرانی شد. در سراسر کتاب یک نگاه گسترده و پویا حاکم است تا اوضاع و احوال ایران معاصر در تاریخ کهن آن ریشهیابی شود و اگر مولف میتوانست با بهکارگیری پژوهشهای بین رشتهای، ارتباطی میان <روانشناسی اجتماعی> و <تاریخ ایران> ایجاد میکرد، فیالواقع اثری فوقالعاده در تاریخنگاری مدرن روانکاوانه پدید میآورد. در هر حال نویسنده بدون ارجاع به متون روانشناسی و با یک ذوق و شمهای روانشناسانه و جامعهشناسانه به <تاریخ ایران> نگریسته است که در نوع خود کمنظیر و شاید از این نظر که یک <خارجی> به مفهوم روح هگلی تاریخ، به ایران حال در آینده و گذشته نگریسته، منحصر بهفرد و یکتا است.
همین نگاه شاید در بین ایرانشناسان غیرایرانی با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک ایران شیعی در جهان سیاست امروز، لازم به رشد است تا ما با بهرهگیری از آن، در روند <خودانتقادی> و <روانکاوی فکری خویش> جهت فهم عدمموفقیت خود در پیریزی مدرنیسم ایرانی بیشتر سود جوییم و تاریخ را کاربردیتر کنیم. از ویژگیهای مهم اندیشه ایرانی که نویسنده، با عمق تمام و کاملی - به همراه یک ریزبینی زیرکانهای که مخصوص شناخت عمیق انگلیسیها از ایرانیها است - و به درستی، به یک نوع ویژگی روانی در اندیشه ایرانی پرداخته و آن را در تاریخ سیاسی، معماری، دین و جهانبینی ادبی ایرانیان ریشهیابی کرده است. از نظر مطالعات بینرشتهای در <بیوفیزیک عصبشناختی>، مغز و اندیشه ایرانی دارای ساختاری از <آگاهی> از جهان است که به یک نوع خاص روح فردی را پیوسته و گسستناپذیر با روح جهانی میداند که نماد آن اهورا [الله - خدا] است و نماینده آن انسان کامل عرفانی خدایگانی است.
<آگاهی دو پاره> مغز ایرانی، حائل سرسختی میان ارتباط <مغز> و <طبیعت> است لذا <اندیشه ایرانی> در درون <آگاهی ماوراءالطبیعی>گرفتار سردرگمیهای عرفانی میشود و قادر نمیشود میان <عینیت علمی= مادی> و <ذهنیت انتزاعی= ریاضی> ارتباط ایجاد کند و <قوانین طبیعت> و <علم> را استخراج کند. به همین سبب <ذهنیت علمی> به دلیل نورونولوژیک در ایران رخ نمینماید لذا اندیشه ایرانی نوعی اسکیزوفرنی(دوپارگی) اجتماعی دارد که در <مغز دوجایگاهی> انسان ابتدایی یا مغز اندیشمند جانانگرانه ریشه پیدا میکند. ذهن علمی که منجر به مدرنیسم غربی میشود دارای پایههای ساختار تفکر یونانی است که <ذهنیت انتزاعی= ریاضی یونانی> با <عینیت مادی=فلسفه پیشسقراطی - ارسطویی> میتواند ارتباطی مستقیم با منطق علمی جهان و قوانین طبیعت پیدا کند و منجر به <علم تجربهگرا> شود. این بحث که <مدرنیسم شرقی> در ژاپن بهوجود آمد هم بحثی بیراهه است که حدیث درازی دارد. نویسنده با همان شم تاریخی خودش به دقت به این ویژگی پیچیده اندیشه ایرانی پی برده است و مینویسد: ...< در اینجا به ویژه ما میتوانیم شاهد یک سبک و مفهوم مشخص هخامنشی از فرمانروایی و قدرت شاهنشاهی باشیم، همراه با اندیشه جاودانی آن درباره نظم جهانی و کیهانی که به لطف اهورامزدا برقرار میشود؛ وفاداری متقابل میان شاه و رعایای او و بالاخره اهمیت اخلاقی شاه در نظم الهی نشان داده شده است.> با سقوط هخامنشیان، نویسنده از لایهای شدن ساختار قدرت حکومتگر سخن میگوید و معتقد است دو گروه <نخبه ایرانی> و <نخبه یونانی> به شراکت در اداره دولت شرکت کردند. (ص۱۴۰)
اما نکته مهم و پرسش اساسی این است که چگونه این لایههای قدرت با یکدیگر کنار آمدند با اینکه از دو نوع <فرهنگ سیاسی - فکری> بودند؟! این پرسشی است که به دفعات در غلبه اقوام دیگر بر ایران مطرح خواهد شد؟! اهمیت این پرسش در دو نکته نهفته است؛ یکی اینکه تهاجم یونانیان را میتوان گذشته از حملات آشورها بر مادها و تحولات در ابهام سلسله نیمهاسطورهای - تاریخی کیانیان، از جمله نخستین تسلطهای بیگانگان بر ایران یکپارچه قدرتمند دانست! دیگر اینکه فرهنگ خردگرایی - فلسفی خاص یونان است که منجر به عصر روشنگری و مدرنیسم شد، در حالی که سایر ملل و اقوام دیگر که بر ایران حاکم و مسلط شدند، از چنین پرباری فکریای در آینده و گذشته خویش برخوردار نبودند؟! لذا برخورد اندیشه جهانیشده ایرانی عصر هخامنشی با گونهای خاص از تفکر پیشسقراطی که پایههای فکریاش بهطور معجزهآسایی از اسطوره به فلسفه قدمی ناتمام نهاده بود، مغلوب اندیشههای میترایی- ایرانی - بینالنهرینی میشود و پای در فلسفه فلوطینی و سرانجام قرون وسطی مینهد. آیا <یونان> مغلوب شد یا ایران غالب مغلوب شده، گردید؟! این کیشمات چگونه تبدیل به بازی پارداوکسی ماتکیش میشود؟< !نخبگان ایرانی> چه سیاستی در مقابل <نخبگان یونانی> پیش میگیرند و چرا این <نخبگان> بعدها هم در تاریخ ایران تابع سیاستسازش به جای ستیز میشوند یا سیاست همزمان <سازش و ستیز> را اختیار میکنند؟ آیا این سیاست از عصر هخامنشی آغاز شد یا از قبل، ریشه در فرهنگ ایرانی یا سایر فرهنگهای بومی ایران پیشآریایی داشت؟ بعد از اسلام، دیگر لژیونرهای هخامنشی و شهرکسازیهای ساسانی مرزهای ایران را نمیگسترانید بلکه زبان، اندیشه و فرهنگ ایرانی با نظامیهها، مدارس و مکتبهای ادبی، قلمروی سیاسی ایران باستان را در قلمروی فرهنگی خود جایسازی و پاسداری کرد. از این پس است که روان اندیشمند ایرانی، ضمیر ناخودآگاه فلات ایران میشود.
این روان اندیشمند، زخمها خورد ولی با اعترافات ادبی و شطحیات عرفانی و تساهل مذهبی و خودکاوی و خودانتقادی درونگرایانه و فلسفی همواره با تهویه و تسویه روان پویای خود، زنده ماند و جان در کالبد سیاسی و جغرافیای ایران دمید. اما نویسنده میپرسد: <در سدهای که مغولان بر ایران حکومت کردند، چه چیزی از گذشته ایران همچنان تداوم یافت؟ یک جامعه و اقتصاد پیچیده مبتنی بر نظام شبانیگری، کشاورزی و تجارت، یک سنت نظامی با تاکید بر سوارنظام و کمانداران، ولی بیشتر مبتنی بر چادرنشینی، پذیرفتن تنوع مذهبی و قومی، مرکزیت ایرن بین شرق و عرب آسیا در دوران حکومت ایلخانان، پذیرش خودمختاری محلی، اداره کردن کشور بر اساس یک سنت ایرانی و آگاهی از آن سنت تاریخی با تامین بودجه ارتش و نظام دیوانی از طریق اعطای زمین [اقطاع] و حمایت از معماری، هنر و آموزش و پرورش.> این مختصر در کلیت نهتنها سیستم پویای تاریخ ایران و رمز ماندگاری آن را بیان میکند بلکه بر آن بود تا در دل تمام تحولات گذشته و حوادث بنیانکن آینده یک چیز را پاس دارد که همانا <آرمان فرمانروایی جهانی پارس و رابطه آن با ایران و فرهنگ سیاسی آن بود.> محور اصلی این سیستم دینامیکی تاریخ ایران، بر حول این اندیشه میچرخید که <شاهنشاه> به صورت سایه خدا (ظلالله) ظاهر شد. مصلحتاندیشی و فرهنگ سیاسی با یکدیگر جمع شدند و خود را به صورت خاندان برمکیان و سلسله عباسی، سامانی و آلبویه ظاهر کردند و نیز فیلسوفان و تاریخنگارانی چون ابنمقفع، مسعودی، غزالی، نظامالملک و رشیدالدین فضلالله که زمینه تداوم <آرمانشهریاری> پارس را بر مبنای اسلام فراهم ساختند، پیوند خوردند.
این پیوند عجیب در عصر صفوی به همراه تضاد درونسیستمی اسلامی شیعی- عثمانی با جهان زمینیاندیش- تکنیکگرای غرب، دو برخورد بزرگ سیستمیمیکند؛ تنوع پارادایمهای درونسیستمی و برونسیستمی بهقدری پیچیده میشود که اندامواره بزرگ اندیشه ایرانی در عصر ظهور خردگرایی لیبرالی و دستگاههای فلسفی <هگلی - ماکسی>، فنومنی غیرقابل پیشبینی میشوند. در تکنولوژی اطلاعات و برنامهنویسی کامپیوتری سیستمهای اطلاعاتی که از روی کارکرد ابرکامپیوتر بزرگ حیات یعنی مغز با ساختار الگوریتمی، شیمیایی و الکتریکی عصبشناختی مغز الگوسازی میشوند و نهایتا با پیچیدهترین سیستم حیات یعنی <اندیشه = آگاهی = شناخت> که پدیدهای منحصر به انسان است روبهرو میشویم که در حال تعاملی بسیار پیچیده با ابرسیستم کائنات و ساختار اقتصادی، محیطی و جهان میهنی است که تعامل و رشد گریزناپذیری، مییابد و با <جامعهشناسی شناختی> و <روانشناسی اجتماعی> بر آن میشوند قوانین پیچیده جوامع پویا را با مطالعات بینرشتهای بهطور سیستممند دریابند. این دستاوردهای علمی در مواجهه با جامعه پیچیدهای چون ایران با دشواری و سرسختی و بنبستی خاصی روبهرو میشوند. این نوع پژوهش دینامیکوار سیستمی تاریخ ایران که در این کتاب ارائه شده است، کمک قابل توجهی به علاقهمندان حوزه پژوهشهای سیستمیشناختی تاریخ ایران میکند تا قادر شوند رفتار سازمانی و مدیریت سیستمی و طراحی ساختاری جامعه ایرانی را در سیاست و اقتصاد برنامهریزی و پیشبینی و مدلسازی ریاضی کنند.
نویسنده کاملا آگاه است که فنومن اندیشه ایرانی ثابت و قانونمند نمیشود لذا حتی درباره عصر صفوی که به ظاهر یک هماهنگی میان طریقت، شریعت و سیاست بهوجود میآید باز هم مورخ آگاه ما میگوید: <فرآیند تاریخی ایران به آن سادگی نیست که در ظاهر به نظر میرسد. گرچه شیعیگری در دوره حکومت صفویان به صورت مذهب رسمیدرآمده و عقاید و نهادهای مهمی در آن زمان به وجود آمد ولی حتی در خلال دوره صفوی و تا اواخر قرن نوزدهم میلادی، همه این تحولات بسیار مهم میتوانست در مسیرهای کاملا متفاوت حرکت کرده باشد> باری همین نکته مهم در این مورد تاریخ نیز در ترمودینامیک اندیشه حاکم است. در ساختارهای پیچیدهتر دینامیکی موجودات زنده همواره مقدار آنتروپی =[ بی نظمی] از یک بینظمیخاصی پیروی میکند که نیازمند معادلات بسیار پیچیده ریاضی جهت تعمیم تئوریهای احتمالات درباره رفتارهای آنهاست. پیچیدگی اندیشه باعث شده است تا میزان بینظمی ترمودینامیکی رفتارهای اجتماعی ایرانی و سایکو سایبرنتیک اندیشه ایرانی پیشبینیناپذیر شود؛ مورخ دوباره مینویسد: <جدا از یک شیعیگری رسمی تحمیلی، تداوم در فرمانروایی و فرهنگ سیاسی ایران وجود داشت. تغییرات در درون شیعیگری و چالشهایی که از سوی علما نسبت به اقتدار دولت به عمل میآمد، فقط بعدها در تاریخ صفوی از اهمیت برخوردار شد.
مطلب مهم این است که مباحثات در درون شیعیگری درخصوص نقشهای نهادی و سیاسی آن بهویژه رابطه آن با فرمانروایی، تا به امروز نیز ادامه پیدا کرده است.> نویسنده، مشروطه ایرانی را از عصر صفوی مورد مطالعه قرار میدهد که حائز اهمیت بجایی است؛ غفلت نویسنده در سراسر تاریخ سیاسی، فکری ایرانی این است که مطالعه و توجه خاصی به اندیشه <گنوسیستی = اشراقی هند و ایرانی> ندارد که از کوروش تا اسماعیل اول به نوعی دو جنبه زمینی - آسمانی بودن فکر، باعث شده است تا ایرانی پا در هوا بماند لذا در برخورد با غرب، پروا ندارد که بخش زمینی اندیشه غربی را دریافت دارد و ناگهان آن را آسمانی کند و باز به تغییر شرایط زیستمحیطی و اجتماعی قادر است که آسمان و زمین را همراه ساخته و غیرقابل پیشبینی شود. از این رو است که ایرانیان بستگی به شرایط، الکترونوار گاه موج میشوند گاه ذره و بنا به عرف رایج خودمان حزب باد هستند و به سبب ذهن دو جایگاهی، هم آسمان هفت طبقه توراتی را میپذیرند و هم نشستن سفینه در کره مریخ را. از این رو پادشاهی چون اسماعیل از فره آسمانی کمک میگیرد و خود را عارفی غازی =[ جهادگرد جنگی دین همانند اسفندیار اسطوره ای و محمود ترک] میداند تا جنگ چالدران و اما بعد از شکست اندیشه آسمانی فرهمندش، رو به سوی شراب مردافکن فراموشکاری اندیشه زمینی میآورد؛ یعنی اندیشه ایرانی سراسر پارادوکس است چون ذهن و مغز همواره دو جایگاهی است و ایرانی بستگی به شرایط میتواند یکی از جایگاههای مغز خود را جهت اندیشیدن استفاده کند.
فرهنگ جهانبخش
منبع : روزنامه اعتماد
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس انتخابات مجلس انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی ستاد انتخابات کشور دولت رهبر انقلاب دولت سیزدهم
هواشناسی تهران آتش سوزی زلزله شهرداری تهران سیل فضای مجازی سازمان هواشناسی پلیس بارش باران قتل سلامت
خودرو قیمت خودرو قیمت دلار گاز حقوق بازنشستگان قیمت طلا بازار خودرو ایران خودرو بانک مرکزی پالایش و پتروشیمی نمایشگاه نفت مالیات
نمایشگاه کتاب کیانوش عیاری رضا عطاران تلویزیون کتاب نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران دفاع مقدس نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سینما سریال مهران مدیری
فناوری قطب شمال
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه حماس سازمان ملل رفح اوکراین افغانستان
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر هوادار لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران رئال مادرید سپاهان باشگاه پرسپولیس بازی لیگ قهرمانان اروپا
هوش مصنوعی ناسا ایلان ماسک تبلیغات اپل روزنامه گوگل سامسونگ
آلزایمر استرس کاهش وزن دیابت سیگار فشار خون بارداری توت فرنگی افسردگی شیر