پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

قمار بزرگ آمریکا


قمار بزرگ آمریکا
"با نزدیك شدن به چهارمین سالگرد ‪ ۱۱‬سپتامبر ‪ ،۲۰۰۱‬یك راه برای سازمان دادن ارزیابی آنچه كه از آن روز دردبار تاكنون درسیاست خارجی آمریكا واقع شده، مطرح ساختن این پرسش است كه "سیاست خارجی آمریكا تا چه حد از چشمه سیاست و فرهنگ آمریكایی سیراب شده و در بستر آن جریان یافته و تا چه اندازه از ویژگیهای منحصر این رئیس جمهوری و دولت ناشی شده‌است؟"
آدمی وسوسه می‌شود كه در واكنش دولت بوش به حوادث ‪ ۱۱‬سپتامبر نوعی پیوستگی و تداوم با خصوصیات آمریكایی و سنت سیاست خارجی این كشور مشاهده كند و بسیاری از تحلیلگران چنین كرده‌اند. ما آمریكائیها زمانی كه تحت فشار بوده‌ایم دست به اقدامات یكجانبه پرقدرت زده‌ایم و در این شرایط همچنین در قالب عباراتی بسیار ایده‌آلیستی رجزخوانی كرده‌ایم. با این حال نه فرهنگ سیاست آمریكایی و نه هیچ فشار یا محدودیت داخلی در تعیین تصمیم‌های كلیدی در سیاست خارجی آمریكا از ‪ ۱۱‬سپتامبر به این سو نقش نداشته‌اند. فردای روز حادثه، آمریكائیها به پرزیدنت "بوش" اجازه داده‌اند كه آنها را در هر یك از مسیرهای چندگانه موجود هدایت كند و ملت برای پذیرش خطرات و از خودگذشتگی‌های اساسی آماده بود. دولت بوش خواهان هیچ نوع فداكاری و از خودگذشتگی از شهروند متوسط آمریكایی نشد، اما پس از سقوط سریع طالبان دست به قمار بزرگی زد كه تنها به نحو بسیار فرعی با خطر "القاعده" ارتباط داشت. این قمار بزرگ حمله به عراق بود. درجریان این قمار، دولت بوش اختیارات گسترده‌ای را كه پس از ‪ ۱۱‬سپتامبر از ملت دریافت كرده بود به نحو همه جانبه‌ای ضایع كرد و همزمان، اغلب متحدان نزدیك خود را دور ساخت. بسیاری از این متحدان از آن هنگام تاكنون دست به كار شده‌اند تا به نحوی ظریف در برابر نفوذ آمریكا نوعی توازن ایجاد كنند و به احساسات ضد- آمریكایی در خاورمیانه دامن زده‌اند. دولت بوش در عوض می‌توانست اتحادی واقعی از دموكراسی‌ها برای مبارزه با جریان غیر لیبرال كنونی در خاورمیانه ایجاد كند.این دولت همچنین می‌توانست تحریم اقتصادی را علیه عراق شدت بخشد و بدون آنكه نیازی به ورود به جنگ باشد بازگشت بازرسان را به عراق تضمین كند. این دولت در عین حال می‌توانست رژیم حقوقی تازه‌ای برای مقابله با گسترش سلاحهای هسته‌ای به تصویب برساند. همه این راهها با سنت سیاست خارجی آمریكا همخوان و هماهنگ بود اما بوش و دولتمردانش راهی مخالف را برگزیدند. گزینه‌های دولت آمریكا نه از ناحیه دل نگرانی درباره سیاستهای داخلی محدود شده بود و نه پروای رعایت فرهنگ سیاست خارجی آمریكا را داشت. درباره ظهور آنچه كه "دولت سرخ" در آمریكا لقب گرفته و ادعا می‌شود مبنای سیاست خارجی یكجانبه گرای بوش را تشكیل می‌دهد و درباره ازدیاد شمار مسیحیان محافظه كاری كه ادعا می‌شود چارچوب فعالیت بین‌المللی رئیس- جمهوری را تعیین می‌كنند، سخن بسیار گفته شده اما ابعاد و اهمیت این امور دستخوش بزرگنمایی شده است. توجه به این دسته از عوامل كاذب تعیین‌كننده سیاست دولت آمریكا، آنقدر زیاد بوده كه از یك جریان پویای سیاسی دیگر غفلت شده است. دولت بوش در درون حزب محافظه‌كار حمایت مربوط به جنگ با عراق را از دو ناحیه به دست آورده است: نومحافظه‌كارانی كه خود فاقد پایگاه سیاسی هستند اما از قدرت آتش فكری زیادی برخوردارند و كسانی كه "والتر راسل مید" آنان را "جكسونی‌های آمریكا" لقب داده، یعنی ملی گراهای آمریكایی كه غریزه‌شان آنان را به سمت انزواگرایی جنگ‌طلبانه ای هدایت می‌كند. دست تصادف نیز به نوبه خود این اتحاد دور از ذهن را تقویت كرد. یافت نشدن نشانی از سلاحهای كشتار جمعی در عراق و ناتوانی در اثبات رابطه میان صدام و القاعده، بوش را وادار كرد كه درسخنرانی آغازین دومین دور ریاست جمهوری خویش از توجیهی كه انحصارا به وسیله نو محافظه‌كارها مطرح شده بود استفاده كند، اینكه حمله به عراق بخشی از یك سیاست ایده‌آلیستی برای تغییر سیاسی خاورمیانه بزرگ است. جكسونی‌های طرفدار رئیس جمهوری كه بخش اعظم نظامیانی را كه در عراق مشغول جنگ هستند، تشكیل می‌دهند، هیچ نوع تمایلی به این نوع سیاست ایده- آلیستی ندارند، اما اینان فرمانده كل قوا را در میانه یك جنگ تنها نمی‌گذارند، به ویژه اگر كه شانس روشنی برای پیروزی وجود داشته باشد. اما اتحادی كه برای این جنگ به وجود آمده، شكننده و دربرابر رویدادهای ناخواسته آسیب پذیر است. اگر گروه جكسونیها به این نتیجه برسند كه این جنگ به پیروزی منجر نمی‌شود یا بدتر به شكست می‌انجامد، آنگاه در آینده برای یك سیاست خارجی پرهزینه كه توجه خود را به بسط دموكراسی معطوف ساخته حمایت اندكی وجود خواهد داشت. این امر به نوبه خود می‌تواند بر نحوه مبارزه انتخاباتی جمهوریخواهان در سال ‪ ۲۰۰۸‬به شیوه‌ای اثر بگذارد كه اثر آن بر سیاست خارجی آمریكا در آینده ماندگار شود. آیا ما در عراق با ناكامی روبر شده‌ایم؟ پاسخ هنوز روشن نیست. آمریكا می‌تواند اوضاع را به نحو نظامی در عراق تا زمانی كه بخواهد در آنجا بماند كنترل كند.اما آمادگی آمریكائیها برای نگاهداری نیروهای نظامی در ترازی برای حفظ اوضاع، محدود است. نیروهای داوطلبی كه در جنگ شركت جسته‌اند هیچگاه برای مقابله با یك حركت شورش وار نامحدود تربیت نشده بودند و نیروهای منظم ارتش و نیروی دریایی نیز با مشكل نیروی انسانی و ضعف روحیه روبرو هستند. درحالیكه حمایت عمومی برای ماندن در عراق هنوز پابرجاست، دلایل قدرتمند عملیاتی به احتمال زیاد دولت آمریكا را مجبور خواهد كرد كه از شمار نیروهای این كشور در عراق در سال آینده بكاهد. با ناكامی در جلب حمایت سنیها برای قانون اساسی و بروز شقاق در میان شیعیان بعید به نظر می‌رسد كه در آینده‌ای نزدیك دولتی منسجم و قدرتمند در عراق بر سركار بیاید. در حقیقت اكنون مساله آن است كه از اتكای گروههای مختلف عراقی به میلیشای خود جهت حفاظت از خویش، به جای استفاده از نیروهای دولتی، جلوگیری به عمل آورده شود. اگر آمریكا به صورت نابهنگام از عراق بیرون بیاید این كشور به سمت هرج و مرجی بزرگتر سوق پیدا خواهد كرد. این امر منجر به ظهور زنجیره‌ای از رویدادهای نامطلوب خواهد شد كه به اعتبار آمریكا در سراسر جهان لطمه خواهد زد و این نكته را تضمین خواهد كرد كه آمریكا سالهای سال درگیر خاورمیانه شود و از توجه به سرنوشت مناطق مهم دیگر نظیر آسیا بازبماند. نمی‌دانیم كه چه نتیجه‌ای در عراق در انتظارمان است. نمی‌دانیم كه آیا چهار سال پس از ‪ ۱۱‬سپتامبر كل سیاست خارجی آمریكا بر مبنای نتیجه جنگی كه صرفا به نحو فرعی و حاشیه‌ای با اصل آنچه كه در آن روز بر سر آمریكا آمد ارتباط دارد، سقوط خواهد كرد یا اوج خواهد گرفت. آنچه كه رخ داد اجتناب ناپذیر نبود. اما آنچه كه رخ داد از هر حیث قابل تاسف است.
منبع : خبرگزاری آفتاب