دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

مفاهیم مطرح و فرایند انجام در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران


مفاهیم مطرح و فرایند انجام در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
●مقدمه
انقلاب اسلامی ایران حادثه بزرگی است كه از جهات مختلف می‌توان به آن نظر افكند و از ابعاد مختلف آن را تحلیل نمود. انقلاب ایران و نحوه تعامل آن با محیط بین‌المللی می‌تواند یكی از ابعادی باشد كه شناخت ما را از این انقلاب بیشتر نماید.
همچنین جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظام منتج از انقلاب اسلامی رفتار خاص و منحصر بفردی در مواجهه با محیط بیرونی داشته است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نامی است كه به مجموعه تعاملات ایران با نظام بین‌الملل می‌توان اطلاق نمود. به صورت كلی این مجموعه می‌تواند به چند بخش تقسیم گردد:
۱-نگاهی به سیاست خارجی از دیدگاه نظری
۲-ایران و فرایند انجام سیاست خارجی
۳-مفاهیم مطرح در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
۴-دوره‌های مختلف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
۵-دو نمونه از روابط ایران با دیگر مجموعه‌ها
۶-روابط ایران با همسایگان خود
دستور كار هر رئیس جمهور، چه در دوره فعالیت‌های انتخاباتی و چه در دوره مسؤولیت چهار ساله، از نكات كلیدی و پراهمیت سیاست‌های وی به حساب آمده و بر میزان توفیق و كارآیی او و مجموعه دولت آینده اثرات قاطعی برجای خواهد گذاشت.
برنامه چشم‌انداز توسعه بیست ساله ایران (۱۴۰۴- ۱۳۸۴) كه كلیت سیاست‌های كلان نظام و اهداف كشور را در ابعاد داخلی و خارجی ترسیم نموده و مراحل تصویب خود را طی كرده است، مشتمل بر یك دیپلماسی فعال، سازنده و متعامل با همه طرف‌ها و بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی می‌باشد. این برنامه وظیفه سنگین توسعه پایدار و جذب منابع خارجی را به عهده رئیس جمهور و دولت وی قرار داده است.
در عین حال فضای شدیداً امنیتی پیرامون ایران و قرار گرفتن نیروهای آمریكا و انگلیس در همسایگی كشور، مسأله تامین امنیت ملی را به پیش زمینه‌ای جدی برای توسعه اقتصادی كشور مبدل نموده است. دراین مجموعه در پی آن هستیم كه تا حد امكان و به صورت موجز این چند بخش را معرفی نمائیم.
۱ـ نگاهی به سیاست خارجی از دیدگاه نظری
مناسب است ابتدا توضیح مختصری در مورد دو واژه روابط بین‌الملل و سیاست خارجی داشته باشیم. در حال حاضر، زمینه‌های مطرح در مطالعه روابط بین‌الملل متعدد است، اما می‌توان آن را در حداقل سه گروه از انگاره‌ها تقسیم‌بندی نمود كه عبارتند از انگاره‌های واقع‌گرا، تكثرگرا و ساختارگرا. البته كسانی این انگاره‌ها را به نام‌های دیگری نیز خوانده‌اند. شاید مهمترین نام‌گذاری از روزنا است كه به ترتیب آنان را كشور محور ، چند محور و جهان محور خوانده است .
۱.در مطالعه روابط بین‌الملل، تمركز صاحب نظران امروزه بیشتر بر روی رهیافت سیستماتیك است كه توسط كسانی مانند مورگنتا و یا نوواقع گرایانی مانند والتز پیشنهاد شده است. این رهیافت بر دو نكته اساسی تأكید دارد: عقلایی بودن و استفاده از دولت- ملت به عنوان سطح تحلیل. اما این دو نكته اساسی اكنون برای تردید و تشكیك در تراوزی نقد گذارده شده است.
۲.از اوائل سالهای ۱۹۶۰ تمایل شدید تئوریكی در آمریكا برای مطالعات كمی و تجربی به وجود آمد كه بیشتر با تأكید بر استفاده از روشهای آماری، مصاحبه‌ای و.. بود كه اصطلاحاً علوم رفتاری نام می‌گرفتند. آنها سعی می‌كردند كه فرضیه‌هایی را بیان نمایند كه قابل آزمایش كردن باشد و علاقمند بودند كه تئوری‌های كلی را پیدا نمایند. از اواخر دهه ۶۰ گروه‌هایی كه مخالف این شیوه پوزیتیویستی بودند، توانستند تا حد زیادی مطالعات تئوریك را به روال سابق آن و تا حد زیادی خارج از روش‌های كمی ارائه دهند. البته این به معنای خاتمه بحث در مورد مطالعات كمی و كیفی نبود و هنوز این بحث ادامه دارد. چند نكته اساسی در ارتباط با مطالعات روابط بین‌الملل مطرح است:
۳.از موضوعاتی كه در دو دهه اخیر بسیار بحث برانگیز بوده است، نقش دولت است. انتقادات بیشتر به دیدگاه رئالیستی است كه دولت را به عنوان واحد تحلیل قبول می‌نماید. در اینجا بحث بر روی نقش سازمان‌های چند ملیتی است كه در بسیاری از كشورها وجود دارند و به دولت خاصی تعلق ندارند و در مقایسه با دولت حتی بزرگتر و قوی‌تر از آنها می‌باشند و به آنها فراملیتی می‌گوئیم.
۴.دومین موضوع، تفكیك بین فاكتورهای داخلی و خارجی در مطالعات بین‌الملل می‌باشد كه یك بخش از این بحث به واژه وابستگی متقابل مربوط می‌شود كه عمدتاً به وسیله نویسندگانی مانند ژوزف نای مطرح شده است. آنان معتقدند كه نمی‌توان فاكتورهای خارجی و داخلی را از هم مجزا نمود و به روابط تنگاتنگ آنان می‌باید توجه داشت.
۵.موضوع دیگری كه در روابط بین‌الملل بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، اهمیت و نقش مسائل اقتصادی در روابط بین‌الملل می‌باشد. با توجه به دو اشكال قبلی، برای پاسخ گویی به نیازهای این نوشته، تحقیقات جدید تحت عنوان اقتصاد سیاسی بین‌المللی شكل گرفته است. در این زمینه، مطالعات سوزان استرنج در اقتصاد سیاسی بین‌المللی مطمح نظر است. وی معتقد است كه اقتصاد سیاسی بین‌المللی، علمی چند رشته ایست كه به بازیگران غیر حكومتی از جمله شركت‌های فراملیتی، و همچنین بازیگرانی كه به عنوان واحد سیاسی مبتنی بر حكومت بر یك سرزمین معین دیده نمی‌شوند، توجه ویژه دارد. بازیگران نوع دوم به تعبیر استرنج، سازمانهای غیر دولتی، شبكه‌های مافیایی و قاچاق و.. را در بر می‌گیرند.
۶.دیگر مفاهیم جدیدی كه در رشته روابط بین‌الملل در سالهای اخیر بیشتر بدانان تأكید شده است، چند مطلب است. یكی حقوق بشر و روابط بین‌الملل، دوم تئوری بحرانی و روابط بین‌الملل. سوم بخش وسیعی از تحقیقات در آینده روابط بین المل ارتباط مابین اقتصاد بین‌الملل و سیاست بین‌الملل است. مانند تحقیقات و مطالعات فراوانی كه در روی تعامل مابین اقتصاد سیاسی بین‌المللی، تحلیل سیاست خارجی و مطالعات استراتژیك صورت می‌گیرد.
۷.موضوع دیگر توسعه كارهایی است كه به نحوی ارتباط مابین تشریح روند سیاست گذاری در داخل كشور و رفتار سیاست خارجی كشور را توضیح می‌دهد. این موضوع شامل ساختن كارهایی است كه وظیفه سیستم سیاست خارجی را داشته و بیشتر مطالعاتی است كه به سیاست‌های دیوان‌سالارانه، تفكر گروهی و سیستم اعتقادی در سیاست خارجی می‌پردازد. اما این مطلب نیاز به توجه به دو پیامد در سیاست گذاری دارد كه تاكنون فراموش شده است:
۱- توجه بیشتر به پروسه عملی كردن سیاستها. تاكنون اكثر مدل‌های سیاست خارجی و تئوری‌ها بر روی سیاست گذاری متمركز بوده‌اند، انگار كه این خود رفتار سیاست خارجی است. این درست نیست. تنها در دوره اخیر است كه پیامد اعمال سیاست خارجی نیز مورد توجه قرار می‌گیرد.
۲- آن مدلهایی كه به تصمیم‌گیری نگاه می‌كنند، نیاز دارند كه تلفیقی از دلایل و علل مختلف سطح میانی به وجود آورند. مهمترین موضوع آن است كه در این كار سترگ ارتباط مابین مدلهای مكانیستی رفتاری مثل سیاست‌های دیوانسالارانه با نتایج نگاه بازیگران به جهان معلوم گردد.
۸.شاخص‌ترین مولفه‌های جهانی در دنیای معاصر عبارتند از:
- كمرنگ شدن مرز میان فضای داخلی و خارجی كشورها
- بحران مفاهیم حقوقی و سیاسی بین‌المللی
- تغییر كمی و كیفی در مجموعه قدرت‌های مسلط در نظام بین‌الملل
- تغییر ماهیت و ساختار سازمان‌های بین‌المللی بویژه ملل متحد
- اهمیت روزافزون امنیت موسع (داخلی، ملی، منطقه ای)
- فروریزی هنجارها و بنیان‌های اجماع بین‌المللی
- تغییر كانون‌ها و حوزه‌های تولید قدرت، امنیت و ثروت
- گسترش سرسام آور ارتباطات
- بی ثباتی روزافزون
- عدم كاركرد تمام عیار نظم قدیم
- فقدان شكل گیری كامل نظم جدید
۹.نظام جهانی، روابط مابین كشورها و همچنین ظهور بازیگران بین‌المللی به غیر از كشورها، به درجه‌ای رسیده است كه نمی‌توان آن را با روابطی كه تنها چند دهه پیش بوده است، مقایسه نمود. سیاست خارجی نیز به همین میزان اهمیت پیدا نموده و عواملی كه سیاست خارجی را می‌سازند، بیشتر و با اهمیت‌تر گشته‌اند. كنش، واكنش و كنش متقابل میان كشورها به سطح بالایی رسیده است. در اولین سالهای هزاره سوم، دیگر بدون داشتن روابط با دیگر كشورها ادامه حیات برای هیچ واحد سیاسی امكان پذیر نیست.
۱۰.سیاست خارجی، اصولاً در مورد فعالیت‌های یك كشور در محیط و شرایط خارجی است. در همین ارتباط، سیاست خارجی می‌تواند یك استراتژی و یا برنامه‌ای از فعالیت‌ها تعریف گردد كه توسط تصمیم‌گیران یك كشور در برابر كشورهای دیگر و یا نهاد‌های بین‌المللی انجام شده تا به اهدافی كه بنام منافع ملی آن كشور خوانده می‌شود، برسند. سیاست خارجی همچنین پروسه‌ای شامل اهداف مشخص، عوامل معین خارجی وابسته به اهداف فوق الذكر، توانایی كشور در رسیدن به نتایج مطلوب، توسعه یك استراتژی سودمند، اجرای استراتژی، ارزیابی و كنترل آن می‌باشد.
۱۱.تصمیم‌گیری در سیاست خارجی عموماً بنام كشور خوانده می‌شود. به عنوان مثال، گفته می‌شود كه كشور الف اقدام به اعتراض به كشور ب نمود. در حالیكه همه می‌دانیم كه كشور یك واژه انتزاعی است و نمی‌تواند تصمیم‌گیر باشد. در حقیقت سیاست خارجی، پروسه ایست از تصمیم‌گیری و افرادی كه بنام تصمیم‌گیر مانند سایر امور كشور به نیابت از كشور و یا مردم تصمیم می‌گیرند. بسیار ی از ناظران، الگوی دولت عامل تصمیم‌گیرنده را به طور مثال بازیگرانی می‌دانند كه سیستم بین‌المللی را تشكیل می‌دهد. این بدان معنی است كه عمل در سیستم بین‌المللی عادتاً به دولتها نسبت داده می‌شود. ولی این دولت‌ها مجموعه‌ای از كاركنان دولتی هستند كه بجای جوامع ملی خود و بنا به وظیفه‌ای كه این جوامع برایشان معین كرده‌اند عمل می‌كنند. به قول جیمز روزنا "این كه می‌گوئیم آلمان این را می‌خواهد، یا فرانسه از آن احتراز می‌كند، این خطر وجود دارد كه نسبت دادن مشخصات یك انسان به غیر انسان یا واحدهای تجریدی را بیش از حد لازم ساده كرده باشیم ". با این همه، او از این روش به عنوان یك اختصار لازم دفاع می‌كند.
۱۲.مورگنتا، پیشكسوت نظریه پردازان بعد از جنگ جهانی دوم در روابط بین‌الملل و سیاست خارجی است. او در كتاب خود تأیید كرده و می‌نویسد: "ما (تحلیلگر) خود را به جای سیاستمداری قرار می‌دهیم كه بعضی از مسائل سیاست خارجی ملتی را باید تحت شرایطی حل نماید. و از خود می‌پرسیم در چنین شرایطی چه راه‌های منطقی دیگری وجود دارد كه یك سیاستمدار می‌تواند (با فرض اینكه همیشه رفتار منطقی داشته باشد) برای حل این مسأله انتخاب كند و كدامیك ازاین راه‌های منطقی را این سیاستمدار احتمالاً انتخاب خواهد كرد؟"
۱۳.برای هر كشوری در سیاست خارجی، نوع كشوری كه در مقابل برای ایجاد ارتباط برگزیده است، مهم می‌باشد. به نظر می‌رسد كه در یك تقسیم‌بندی كلی، كشور روبرو می‌تواند در یكی از هفت گروه زیر باشد:
- دشمن ما
- متحد ما
- بی طرف
- تسلط طلب
- متحد وابسته به دشمن ما
- وابسته به كشور ما
- دست نشانده كشورما
۱۴. در اكثر اوقات تصمیم‌گیرندگان در سیاست خارجی پس از آنكه كشوری را در یكی از دستجات فوق الذكر جای دادند، از آن پس نوع تصمیم‌گیری و تعامل با آن كشور پیرو هنجارهای حاكم بر این دسته از كشورها می‌باشد.
۱۵.تصمیم‌گیری در سیاست خارجی در محیطی انجام می‌شود كه دارای عوامل متعدد است. می‌توان به صورت ساده این عوامل را به عوامل داخلی وخارجی تقسیم نمود، گرچه این كار نیز بلحاظ تعامل عوامل داخلی و خارجی به دقت نمی‌تواند انجام پذیرد . از طرف دیگر رفتار انسانی در سالهای اخیر كشف شده است كه ریشه در درون آدمی و مسائل ژنتیكی دارد. عوامل روانشناختی پیامدهای جدی برر وی رفتار انسانها بخصوص در نحوه تصمیم‌گیری بشر دارد. بنابراین محیط روانشناختی در سیاست خارجی از عواملی همچون ادراك، تصویر ذهنی، فرضیات و انتظارات تصمیم‌گیر از تعامل با جهان تشكیل می‌شود.
۱۶.تامدتی پیش تصور می‌گردید كه سیاست خارجی امری حكومتی و دولتی است و افراد در طراحی و اجرای آن نقش تأثیرگذار ندارند، اما پس از توسعه علوم روانشناختی و بخصوص روانشناسی سیاسی اكنون دانشمندان بر این عقیده‌اند كه افراد تصمیم‌گیر در سیاست خارجی نقش اساسی در این پروسه دارند. گرچه روشن است كه كشورها به عنوان واحد‌های سیاسی همچنان مهمترین بازیگران صحنه بین‌المللی هستند، ولی در واقع این افراد عالی رتبه نظام‌های سیاسی هستند كه از جانب كشورها تصمیم می‌گیرند .
۱۷.رفتارشناسی معرفتی به معنای آن است كه انسان به محیط خود از طریق خودآگاهی كه خود درك او از مسائل در پرتو دانایی قبلی اوست، به واكنش می‌پردازد. معرفت و یا شناخت، به معنای پروسه ذهنی دانستن، یادگیری و درك امور است. بنابراین مطالعات مربوط به شناخت به موضوعاتی همچون تصویر ذهنی و راه‌هایی كه این تصویر ساخته می‌شود، اصلاح می‌شود، عمل می‌كند و بر رفتار انسان تسلط دارد.۱۸.ارزشها عناصری هستند كه بر روی كنش انسان تأثیر دارند. هركسی سعی دارد كه ارزشهای مورد قبول خود را به اهداف سیاسی مشخصی منتقل نماید و تصمیم‌گیران در سیاست خارجی نیز تلاش می‌نمایند تا ارزشها و تجربیات خود را در تصمیمات منعكس نمایند. و در همین زمان آنها تحت تأثیر تعداد بی شماری از عوامل محیط داخلی و خارجی هستند.
۱۹.روشن است كه هر تصمیم‌گیر زمانی كه اطلاعات جدیدی به او می‌رسد، سعی می‌نماید كه این اطلاعات را با تئوری‌ها و ادراكات قبلی خود تطبیق دهد. نكته دیگر تصمیم‌گیران بدنبال درك آن چیزی هستند كه آن را انتظار دارند.
۲۰.بخشی از نخبگان هر كشور در میدان تصمیم‌گیری در سیاست خارجی حضور دارند. شخصیت نخبگان، روشهای آنان، عقاید، ارزشها و دیگر تك ویژگیهای آنان نیز در سیاست خارجی مورد توجه قرار گرفته است. در مطالعه‌ای كه در مورد ارتباط مابین ارزشهای حاكم بر نخبگان و رفتار سیاست خارجی انجام گرفته است، جرالد هوپل ۳۹ كشور را از میان ۵۶ كشور كه دارای حوادث بیشتر در سیاست خارجی خود بوده‌اند بر می‌گزیند. او سپس با استفاده از شیوه‌های ریاضی همچون تحلیل رگرسیون، چهار دسته از متغیرهایی در زمینه روانشناختی، اجتماعی، بین كشوری و جهانی را انتخاب نموده و همچنین كشورها را به چهار دسته غربی، بسته، بی ثبات و جهان سوم تقسیم می‌نماید. او سه متغیر وابسته نیز در سیاست خارجی كشورها به عنوان رفتار دیپلماتیك سازنده، منازعه غیر نظامی و استفاده از زور در نظر می‌گیرد. او نتیجه می‌گیرد كه تمام متغیرهای در صحنه خارجی و داخلی، در سطح فردی، كشوری و بین‌المللی می‌باید در فهم سیاست خارجی در نظر گرفته شود. او نتیجه می‌گیرد كه عوامل فردی و روانشناختی قوی‌ترین محرك‌ها در سلسله مراتب تصمیم‌گیری در سیاست خارجی است. در حالیكه متن و محتوای تصمیم شاید این مقدار مهم نباشد. در كشورهای بسته و یا در حال توسعه نقش خصوصیات فردی در تصمیم‌گیری در سیاست خارجی مهمتر از كشورهای توسعه یافته است. او همچنین نوعی همگنی و تجانس مابین نخبگان سیاست خارجی در تمام كشورها می‌یابد.
۲۱.یكی دیگر از مسائل مربوط به محیط تصمیم‌گیری در سیاست خارجی، تأثیرات گروه است. افراد تحت تأثیر گروه در زمان تصمیم‌گیری واقع می‌شوند. در اكثر كشورها بجز حكومت‌های اقتدارگرا، تصمیم‌گیری در سیاست خارجی به صورت گروهی انجام می‌پذیرد. اما در اغلب تصمیم‌گیری‌های سیاست خارجی گروه افراد معدودی در جلسات گروهی به چنین كاری دست می‌یازند. بنابراین مشكل "فكر گروهی " و آفات آن در سیاست خارجی نیز وجود دارد.
۲۲.موضوع دیگر، عدم قطعیت در سیاست خارجی است. تصمیم‌گیری در سیاست خارجی عموماً در محیط‌هایی صورت می‌گیرد كه ناپایدار و پیچیده بوده و ابهام در مورد محیط كاملاً نمایان است. رهبران سیاسی در هر كشور، علاوه بر ملحوظ داشتن مسائل مربوط به محیط بین‌المللی، نگرانی‌های داخلی را نیز در تصمیم‌گیری لحاظ می‌نمایند . سیاست خارجی هركشور تركیبی از اهداف كه از منافع ملی ناشی شده‌اند و وسائل كه از قدرت ملی توانائی گرفته‌اند، می‌باشد. و از آنجا كه منافع ملی و قدرت ملی در عین تعاریف متعددی كه از آنان داه شده است، مفاهیم مبهمی هستند، سیاست خارجی كه تركیبی از این دواست، دستخوش ابهام و عدم قطعیت بیشتری خواهد بود . بحث خود را با تعریف مرسومی از سیاست خارجی ادامه می‌دهیم. "اساسی‌ترین مولفه‌های سیاست خارجی عبارتند از: اهداف ملی مورد تعقیب و وسائل نیل به آنها. تعامل اهداف ملی و منابع نیل بدانها مضمون همیشگی كشورداری را تشكیل می‌دهد. مولفه‌های سیاست خارجی برای كلیه كشورها، اعم از كوچك و بزرگ، یكسان است ". این تعریف سیاست خارجی را بر اساس اهداف و وسائل موجود برای تحقق آنها تعریف كرده و آن دسته از اقدامات و عواقب نهایی آنها را كه ممكن است با مقاصد بیان شده كشورها مربوط یا نامربوط باشد، نادیده می‌گیرد. مضمون دقیق سیاست خارجی همچنان مورد بحث علمای علم سیاست و روابط بین‌الملل است.
۲۳.موضوع دیگر ساده سازی در امر سیاست خارجی است. یكی از مسائل مهم در تصمیم‌گیری در سیاست خارجی، مسأله اطلاعات است. حجم وسیعی از اطلاعات در جهان كنونی همواره در اختیار تصمیم‌گیران است. فارغ از كیفیت مورد مجادله این اطلاعات كه می‌تواند مورد سوء فهم قرار گیرد ، تمام اطلاعات بلحاظ محدودیت‌های ذهن بشری نمی‌تواند مورد استفاده تصمیم‌گیر قرار بگیرد. بنابراین با توجه به واقعیت دنیای ما كه به هرحال مقامات كشورها همه روزه در حال تصمیم‌گیری هستند، این سؤال پیش می‌آید كه آنان چگونه با انبوه اطلاعات ولی دسته‌بندی نشده، ناكامل و با كیفیت نامعلوم تصمیم می‌گیرند. پاسخ این سؤال آن است كه آنان به ساده‌سازی رو می‌آورند . آنان بخش‌هایی از محیط را كه برای آنان شناخته شده است را با بكار بردن ساختار دانایی موجود خود (عقاید، چارچوب و تصویر ذهنی) برای تفسیر و تعبیر اطلاعات ورودی، ساده می‌نمایند. در تصمیم‌گیری نیز مجدداً بازیگران سیاسی، با استفاده از مدلهای شهودی، وسعت و سنگینی پروسه انتخاب را كاهش داده و آن را ساده می‌نمایند. هر چقدر كه محیط پیچیده‌تر و نامعلوم‌تر باشد، افراد بیشتر به مدلهای شهودی‌شناختی در تحلیل اطلاعات رو می‌آورند تا بتوانند و یا تصور نمایند كه تمام عوامل شناخته شده و می‌توانند تصمیم مقتضی را اتخاذ نمایند .
۲۴.در این میان، علمای روابط بین‌الملل بر این عقیده‌اند كه سیاست خارجی هر كشور مستقیماً با عناصر قدرت ملی آن كشور در ارتباط است. می‌توان برای تعیین قدرت ملی یك كشور میان دو دسته از عوامل تفكیك قائل شد: عوامل نسبتاً با ثبات و عواملی كه همواره دستخوش دگرگونی هستند. جغرافیا به وضوح باثبات‌ترین عاملی است كه شالوده قدرت ملی راتشكیل می‌دهد . همچنان رودها، دریاها، اقیانوسها، دره‌ها، دشت‌ها و كوه‌ها مهمترین صحنه‌های ترجمه سیاست‌ها و استراتژی‌های طراحی شده می‌باشند. تفاوت كشورها در ارتباط با قدرت آنان مانند تفاوت آنان در شكل و‌اندازه كشورشان است. منابع طبیعی نیز یكی دیگر از عوامل باثبات در میزان قدرت یك ملت نسبت به ملل دیگر است. مواد غذایی، مواد خام و از جمله منابع مدنی خصوصاً نفت و گاز از جمله مظاهر توان یك كشور بشمار می‌روند. قدرت صنعتی و یا تكنولوژیك در زمینه‌هایی مانند صنعت، حمل و نقل، ارتباطات و یا كشاورزی خود می‌تواند گویای قدرت یك كشور باشد. آمادگی نظامی مستقیماً با قدرت یك كشور در رابطه است و در ذیل آمادگی نظامی می‌توان به عواملی همچون تكنولوژی نظامی، رهبری، كمیت و كیفیت نیروهای مسلح پرداخت. جمعیت یك كشور نیز نمادی از قدرت ملی آن كشور می‌تواند باشد و البته این موضوع الزامی نیست. شاید از خود جمعیت، توزیع جمعیت و روند رشد جمعیت مهمتر باشد. در میا ن عوامل كیفی مربوط به قدرت ملی می‌توان از منش ملی ، روحیه ملی ، كیفیت حكومت و جامعه و كیفیت دیپلماسی نام برد. شاید بتوان گفت كه دیپلماسی مغز متفكر قدرت ملی است. همانگونه كه روحیه ملی روح آن است. اگر قدرت دید آن كاهش پیدا كند، قدرت داوری آن دچار اشكال شود، و اراده آن تضعیف گردد، همه امتیازات ناشی از موقعیت جغرافیایی، خودكفایی در مواد غذایی، مواد خام، تولید صنعتی، آمادگی نظامی، تعداد و ویژگیهای جمعیتی در دراز مدت چندان به كار ملت نخواهند آمد. ملتی كه بتواند به داشتن همه این امتیازات ببالد، اما دیپلماسی متناسب با آنها را نداشته باشد، ممكن است از طریق وزنه خالص سرمایه طبیعی‌اش به موفقیت‌های موقت نائل شود، اما در دراز مدت با بكار‌اندختن ناقص، ناپیوسته و مسرفانه این سرمایه طبیعی در راه اهداف بین‌المللی ملت، آن را بر باد خواهد داد .
۲۵.می توان متغیرهای مؤثر بر سیاست خارجی را به ۵ گروه تقسیم نمود:
▪ متغیرهای فردی: این متغیرها به برداشتها، تصورات و ویژگی‌های تصمیمگیران مربوط می‌شود. احتیاط در مقابل بی‌ملاحظگی، عصبانیت در مقابل دوراندیشی، عمل‌گرایی در مقابل آرمانگرایی، احساس برتری در مقابل احساس حقارت و … این گونه متغیرها بر سیاست خارجی و تصمیم‌گیری در آن تأثیر بسیاری دارد. زیرا این یك انسان است كه می‌باید در یك لحظه بحرانی تصمیم بگیرد و مسائل كوچك مانند این كه سیاستمدار امروز صبح قبل از آمدن به وزارت خارجه آیا با همسرش بگو مگو داشته یا خیر در تصمیمات آن روز سیاستمدار تأثیر بسزایی دارد.
▪متغیرهای نقش گرایانه: این متغیرها معمولاً به عنوان شرح مشاغل یا قواعد رفتاری مورد انتظار از مقامات تعریف می‌شود. منظور از مقامات افرادی مانند رئیس جمهور، وزراء، مقامات اداری عالی رتبه، نمایندگان مجلس و نخبگان دیگری است كه در سیاست خارجی دخالت دارند. صرفنظر از شخصیت روانی یك فرد، وقتی وی نقش خاصی را به عهده می‌گیرد، رفتار وی بر اساس انتظاراتی كه مردم از آن نقش دارند، به طور قابل توجهی تغییر می‌یابد.
▪ متغیرهای دیوانسالارانه: این متغیرها به ساختار و فرآیندهای یك حكومت و تأثیر آنها بر سیاست خارجی مربوط می‌شوند. بوروكراسی در هركشوری دارای یك روند پیچیده می‌باشد. اكثر تصمیم‌گیری‌ها در سیاست خارجی به نوعی منعكس كننده منافع متعارض ادارات مختلف دولتی، دستگاه‌های نظامی و دوایر وابسته به آنها است. رفتار دولت آمریكا در جریان خلیج خوكها و مذاكرات شورای امنیت ملی آمریكا نشان می‌دهد كه هركدام از مراكز دولتی مانند وزارت خارجه، سازمان مركزی اطلاعات، وزارت دفاع و… آن طرحی را پیشنهاد می‌كردند كه منافع مركز و یا اداره خود را حد اكثر می‌ساخت .
▪ متغیرهای ملی: منظور از متغیرهای ملی، متغیرهای زیست محیطی نظیر وسعت، موقعیت جغرافیایی، عوارض زمینی، آب و هوا و منابع طبیعی كشورهاست. برای مثال، یك كشور قاره‌ای كه از مرزهای آسیب پذیر و موقعیتی استراتژیك برخوردار است، احتمالایك استراتژی تهاجمی در پیش گرفته و یا حمایت كشور قدرتمندتر و متحرك‌تری را به خود جلب خواهد كرد. منظور از متغیر‌های ملی همان عواملی است كه قبلا تحت عنوان عوامل به وجود آورنده قدرت ملی از آنها بحث كردیم. عامل اقتصاد در این میانه از اهمیت بیشتری برخوردار است. مراحل مختلف توسعه اقتصادی اعم از داخلی و خارجی می‌تواند تبیین كننده درجات متفاوت و مختلف استقلال سیاست خارجی باشد .
▪ متغیرهای نظام گرایانه: منظور‌اندسته از متغیرهایی است كه نسبت به كشور مورد مطالعه، خارجی محسوب می‌گردند. برای نمونه، ساختار و فرآیند‌های كل نظام بین‌الملل را می‌توان در این مقوله قرار داد. نظام نوین بین‌المللی، توازن قدرت، نظام تك قطبی یا چند قطبی هركدام به صورتی بر سیاست خارجی كشورها تأثیر خواهند داشت . مثلاً سیاست خارجی ایران در سیستم دو قطبی بدون تردید با سیاست خارجی این كشور در دوره پس از فروپاشی شوروی متفاوت خواهد بود. این متغیرها تصمیم‌گیری در كشورهای كوچك را بیشتر تحت تأثیر قرار خواهد داد تا كشورهای قوی و بزرگ.۲۶.برخی از صاحب نظران، تصمیمات سیاست خارجی را به سه بخش عمده تقسیم می‌نمایند:
▪تصمیمات برنامه ریزی شده : تصمیمات عمده‌ای كه از عواقب بلند مدتی برخوردار بوده و بدنبال مطالعه، تأمل و ارزشیابی مفصل كلیه گزینه‌ها اتخاذ می‌شود. این تصمیمات تكرار شده، خوب تعریف شده و برای حل مشكلات، از قبل روال‌هایی وجود دارد. اطلاعات در مورد مسائلی كه باید در مورد آنها تصمیم بگیریم تا حد قابل توجهی وجود داشته و همچنین احتمال آنكه راه حل‌ها به نتیجه برسد زیاد است .
▪ تصمیمات بحرانی: تصمیماتی كه در ادواری اتخاذ می‌شوند كه تهدید شدیدی پیش آمده، زمان پاسخگویی محدود بوده و میزانی از غافلگیری وجود دارد كه به خاطر عدم وجود پاسخ‌هایی از پیش برنامه ریزی شده، ارائه پاسخی اختصاصی را می‌طلبد.
▪ تصمیمات تاكتیكی: تصمیمات مهمی كه معمولاً از تصمیمات برنامه ریزی شده مشتق شده ومی توانند مورد ارزشیابی مجدد، تجدید نظر، لغو و ابطال قرار گیرند .
نوع دیگری از اشكال تصمیم در سیاست خارجی را می‌توان در شناسایی بعد مرحله و یا ترتب نگاه افكند. از این بعد، تصمیمات به دو گروه اساسی و تبعی تقسیم می‌شوند. تصمیم اساسی به تصمیمی گفته می‌شود كه به انتخاب اهداف جدید معطوف گردد. چنین تصمیماتی ممكن است سبب ایجاد خط مشی جدید و تغییر یا اصلاح سیاست قبلی گردند و یا واكنشی به یك موقعیت نوین در محیط باشند. اتخاذ این گونه تصمیمات انحصاراً در اختیار رهبران جامعه است. نوع دوم، تصمیمات تبعی است. تصمیمات اساسی، زمینه را برای تصمیمات تبعی فراهم می‌كند. این گونه تصمیم‌ها خود ناشی از تصمیم‌های اساسی هستند. این گونه كارها عمدتاً در اختیار تكنوكرات‌ها و یا مقامات وزارت امور خارجه است.
نوع دیگری از تقسیم‌بندی تصمیمات به منشاء تصمیم باز می‌گردد. منشاء پویا و متحرك خود سه نوع تصمیم‌گیری را اقناع می‌نماید. اولین آنها، تصمیمات ابتكاری و یا ابداعی هستند. این گونه تصمیم‌ها سبب ایجاد واكنش و رفتارهایی در نظام بین‌الملل گردیده و در سیستم بین‌الملل جنبش و تحرك به وجود می‌آورند، گرچه از فرآیندهای داخلی سرچشمه می‌گیرند. عقلانیت و انتخاب منطقی- تحلیلی در تصمیمات ابداعی بیش از سایر تصمیمات احتمال وقوع دارد. دومین نوع، تصمیمات واكنشی است. این نوع، به منظور واكنش نسبت برای وقایع خارج از كشور اتخاذ می‌گردد. نوع سوم تصمیمات تكراری است. منظور آن است كه تصمیم‌گیرندگان، با ملاحظه مجدد آلترناتیوها، تصمیمات قبلی را تكرار نمایند .
۲۷. رؤسای جمهور به عنوان بالاتر ین مقام اجرایی كشورها و همچنین نخست وزیران روش‌های خاص خود در رهبری جامعه را دارند. خلق و خوی رئیس جمهور در كار، چگونگی ارتباط داشتن با اطرافیان، چگونگی دست یافتن به اطلاعات و نوع ساختار ذهن رئیس جمهور در نگرش یك كشور به سیاست خارجی و تصمیم‌گیری در این حوزه موثر است. هر رئیس جمهور بر روی پروسه سیاست خارجی كشورش كنترل داشته و تصمیمات نهایی در این زمینه توسط او اتخاذ می‌گردد. به صورت كلی نقش شخصیت در تصمیم‌گیری‌های استراتژیك و عالی، موضوع دیگری برای بحث است، اما به صورت ابتدایی می‌توان گفت كه نقش یك فرد همچون رئیس جمهور هنگامی در فعالیت‌های یك سیستم برجسته‌تر می‌گردد كه اولاً محیط اطراف فرد دارای قابلیت تجدید ساختار باشد. ثانیاً شخص مورد نظر در مركز این محیط بوده و یا نقش او بلحاظ تمركز، به صورت استراتژیكی باشد و نهایتاً آنكه فرد مورد نظر دارای توانایی‌های شخصی قابل توجه باشد. لازم به تذكر است كه برای یك رئیس جمهور، محیط به معنای نظام بین‌المللی، محیط داخلی كشور و همكاران او اعم از كابینه و مشاوران می‌باشد. شخصیت انسان‌ها در كاركرد آن‌ها تأثیر مستقیم دارد. اما در برخی از اوقات این تأثیر دو چندان می‌گردد. خصوصیت‌های فردی در شرایط زیر تأثیر بیشتری بر روی وظایف بازیگر دارد:
۱.موقعیت‌های مبهم مانند موقعیت نو، پیچیده و یا متناقض؛
۲.جهت خلق و خو‌های اصلی بازیگر در جهت خلاف رویه‌های رایج باشد؛
۳.بازیگر در موضوعات سیاسی دخالت داشته باشد.؛
۴.از او تقاضای یك فعالیت سیاسی در سطح بالا را داشته باشند .
۲۸. از طرف دیگر مطالعات اخیر نشان می‌دهد كه متغیرهای مشترك برای انجام وظائف توسط رؤسای جمهور می‌تواند در پنج متغیر خلاصه شود:
۱- میزان دخالت در پروسه تصمیم‌گیری و سیاستگذاری: نشانگر توجه و تمركز رئیس جمهور و مداخله شخصی او در پروسه آنچه كه در حال اتفاق است و حل مشكلات می‌باشد.
۲- میزان علاقه برای تحمل اختلاف: توجه رئیس جمهور به اختلافات به معنای اجازه دادن او به وجود عدم توافق و ناهمسازی مابین همكاران ومشاوران او می‌باشد.
۳- میزان انگیزش برای رهبری: محرك یك رئیس جمهور برای مدیریت جامعه می‌تواند انعكاسی از انگیزش او توسط یك عامل مهم مانند یك ایدئولوژی، تأیید مردم و یا منافع شخصی باشد.
۴- مدیریت اطلاعات: استراتژی‌های متخذه توسط رئیس جمهور برای مدیریت اطلاعات، حل مناقشه به معنای روش رئیس جمهور برای ساختن محیط افراد خود می‌باشد. این بدان معناست كه آیا رئیس جمهور می‌خواهد كه پس از آنكه اطلاعات از چند صافی درست شده توسط زیردستان او گذشته به او برسد و یا رئیس جمهور مایل است كه به صورت فعال درگیر پردازش و مدیریت اطلاعات باشد؟
۵- میزان آشنایی با تكنیك‌های حل مخاصمه: آیا رئیس جمهور مایل است كه تنها در مواقع بحرانی به میانجی‌گری درمناقشات و اختلافات همكاران خود بپردازد و یا اینكه در جریان مباحثات آنان به صورت فعال شركت كرده و سعی در كم نمودن فاصله دیدگاه‌های آنان دارد؟
۲۹.رئیس جمهور همچنین می‌تواند به مثابه رهبر سازمان مورد مطالعه قرار گرفته و مطالعات رهبری سازمانی در این مورد مد نظر قرار گیرد. یكی از تئوری‌های رهبری در زمینه‌های قدرت و تأثیر آن، تئوری اتصال زوجی عمودی است. رهبران روش‌های مختلفی برای ارتباط برقرار نمودن با مردم دارند كه می‌توان آن‌ها رادر چارچوب زوج رهبر- پیرو مورد نظر قرار داد. توجه شود كه یك رئیس جمهور تنها یك روش برای برخورد با گروه‌های مختلف اعم از همكاران خود در دولت، مجلس، مطبوعات و مردم ندارد، بلكه برای هر لایه اجتماعی او دارای یك روش در نحوه ارتباط خویش با آنهاست. اما رئیس جمهور تنها با یك گروه از پیروان خود روابط بسیار نزدیكی داشته و بیشترین توجه را بدانان نموده و بیشترین پشتیبانی را از آنان می‌نماید. این گروه مثلاً می‌تواند همكاران و مشاورانی از او در دولت باشد كه مثلاً از یك حزب و یا گروه سیاسی به قدرت رسیده‌اند. به این گروه "كادر" می‌گوئیم. رئیس جمهور نسبت به دیگر گروه‌ها با توجه كمتر و پشتیبانی ضعیف‌تر برخورد نموده و در حقیقت نسبت بدانان حالت سرپرستی دارد. در تصمیم‌گیری‌های حكومتی نیز میان گروه حالت اول و گروه‌های دیگر رقابت وجود داشته و میزان دسترسی هركدام از آنان به اطلاعات كاملاً متمایز است.
۳۰.تصمیمات سیاست خارجی، متغیر مستقلی از مجموعه نظرات رئیس جمهور است. این متغیر به صورت غیر مستقیم با دخالت فرآیند مشاوره مواجه می‌گردد. مجموعه نظرات و عقایدی كه رئیس جمهور با خود به دفتر ریاست جمهوری می‌آورد، به نوعی جهت و گرایشات وی را در سیاست خارجی مشخص می‌سازد و به زبان دیگر خطوط كلی را برای دستگاه‌های مسؤول در سیاست خارجی مشخص می‌سازد . دفتر مشاوره در حقیقت وحدت نظر مابین مشاوران مختلف را برقرار می‌نماید.
در یك مطالعه دیگر، روابط رئیس جمهور و مشاوران او در پنج دسته طبقه‌بندی شده است:
-آزمایش واقعیت
-تقویت كردن
-تلفیقی از آزمایش واقعیت و تقویت نمودن
-جبران
-وكالت
مشاوران هركدام به صورت متفاوت به نیازهای سیاسی و روحی او پاسخ می‌دهند. افراد نوع اول اكثراً به محیط و وقایع حادث شده در آن توجه داشته و به محرك‌ها و نیازهای روحی رئیس جمهور كمتر توجه دارند. نوع دوم، اكثراً بدنبال آن هستند كه به رئیس جمهور بفهمانند كه چقدر نقش آنان مهم است. نوع سوم، گرایشات روانشناختی رئیس جمهور را با نیازها و شرایط محیطی تطبیق می‌دهند. نوع چهارم مشاور بخش و یا خصلتی را از خود به جامعه نشان می‌دهد كه در آن رئیس جمهور ضعیف است و یا آن را ندارد. آن دسته از مشاورین كه در دسته وكالت جای می‌گیرند، در مقابل دسته سوم، در حقیقت به صورت روانشناختی، تفویضی از طرف رئیس جمهور كار می‌كنند. یعنی مواردی كه رئیس جمهور در ارائه اظهار نظر مقید و یا محدود است، آنها این كار را می‌كنند.
۳۱.همانطور كه گفته شد سیاست خارجی یك كشور برآیند پروسه پیچیده و چند وجهی تصمیم‌گیری است كه تعداد متعددی از دستگاه‌های دولتی و غیردولتی در آن دخالت دارند. هركدام از بازیگران هدف متفاوتی را پی‌گیری می‌نمایند كه بعضاً افراد مختلف اهداف متضاد دارند. این تفاوت دراهداف، زمانی كه به تصمیم‌گیری مشخص در سیاست خارجی نزدیك می‌شویم، منجر به بی تصمیمی و یا رفتار ناهمساز توسط واحد‌های مختلف دخیل در سیاست خارجی می‌شود. ناهمسازی در اعمال سیاست خارجی خود موجب پیامدهای جدی در كاهش بازدهی و كم شدن اعتبار یك كشور در سطح جهانی شود. این مسأله زمانی جدی‌تر می‌شود كه اهداف متخالف، به صورت همزمان در حال اجرا باشد. به عنوان مثال با یك كشور قرار است كه روابط تجاری همه جانبه داشته باشیم و در همان زمان قراراست كه نسبت به نقض حقوق بشر در همان كشور بشدت اعتراض گردد.
۲ـ مفاهیم مطرح در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
۱.انقلاب ایران به نحو روشنی بازتابی از مفاهیم اسلامی است. اساس اسلام در ارتباط با مردم و جهان، در مفهوم دعوت نهان شده است. اسلام بر آن است كه همه جهان را به آشنایی با مبانی این دین دعوت نماید. انقلاب ایران نیز دعوت از تمامی مستضعفان و محرومان جهان را سرلوحه اهداف خارجی خود قرارداده بود. این موضوع درارتباط با ایجاد امت اسلامی نیز قرار می‌گیرد.
۲.انقلاب ایران، جهان شمولی را از اهداف خود می‌دانسته است. كرن برینتون در كتاب كالبدشكافی انقلاب می‌گوید كه همچون انجیل كه بدنبال جهانی كردن مسیحیت است، انقلاب‌ها در آمال و اهداف خود جهان‌شمولند. صدورانقلاب اسلامی و یا دعوت از تمامی جهانیان برای آشنا شدن با مبانی انقلاب هدف اصلی سیاست خارجی ایران است.
۳.انقلاب ایران به صورت كاملاً مشخصی از پدیده‌های شیعی سود برده است. استفاده از مفاهیم همچون عاشورا، شهادت، راه پیمایی‌های بزرگ در ایام مذهبی كاملاً روشن است. اما آنچه كه در موضوع رابطه با بیرون مد نظر است، استفاده از مفهوم مهدویت است. مهدویت به عنوان‌اندیشه‌ای كه در نهایت جهان را علیرغم مظاهر فساد، تفرقه و مادیت، به حكومت جهانی واحد و محیط امن و آزاد می‌رساند، دارای پیامدهای بین‌المللی است. سیاست خارجی بنا شده بر مفهوم مهدویت از هرگونه حركت همگرایانه در سطح جهان و یا در سطح منطقه‌ای حمایت می‌نماید. بنابراین اتحادیه اروپا، اتحادیه تجارت آزاد آمریكای شمالی، سازمان وحدت آفریقا و سازمان همكاری‌های شانگهای اصالتاً دارای پیام منفی برای انقلاب ایران نیست. موضوع انتظار همچنان در ادامه حركت انقلاب اسلامی نقش آفرین است. به صورت كلی استفاده از عناصر شیعی به گرایش و علاقه مردم به كشور خودشان افزوده است و بدین ترتیب راه را برای هرگونه تهدید خارجی بسته است. اصولاً‏‎‎‏ً مذهب قادر به تشویق وابستگی فرد به قلمرو و در دوران جدید به دولت ـ ملت بوده است.
۴.انقلاب اسلامی از آنچه كه در تاریخ ایران به صورت رویه و یا جریان واقع شده، سود برده است. انقلابها به وضوح در درون مجموعه‌ای از الگوهای فرهنگی از پیش موجود به وجود می‌آیند كه بسیاری از این الگوها از رژیم قبل انتقال می‌یابند. در ایران به مانند دیگر كشورها، انقلاب سر آغاز تحول در تاریخ نبود كه در آن هر چیزی فقط بنابر اراده انقلابیون امكان پذیر شود. استفاده از موضوعاتی همچون نوروز، در همین ارتباط است. در سیاست خارجی نیز ایران از روابط گذشته ایران با دیگر كشورها سود برد، مشاركت در سازمان‌های بین‌المللی را ادامه داد و تنها خط كلی سیاست خارجی را از وابستگی به آمریكا به استقلال تغییر داد.
۵.انقلاب ایران در عین حال بر پایه‌های وطن دوستی و وطن پرستی (ناسیونالیسم) بنا شده است. برخی گمان می‌بردند كه بواسطه تأكید رهبران انقلاب بر اصول مذهبی، موضوع ایرانیت در این حركت مغفول مانده است. مهمترین نشانه ایراندوستی رهبران انقلاب مقاومت آنان و مردم در برابر تجاوز عراق به ایران است. حضرت امام (ره) در پاسخ به درخواست ریاست گروه ویژه كنفرانس اسلامی برای اتمام جنگ ایران و عراق كه گفته بود اگر كمی از اراضی و یا آبهای ایران به عراق اضافه شود، ر اه دوری نرفته است گفته بودند كه اگر برای هر یك وجب از خاك ایران هزاران شهید دهیم ارزش آن را دارد كه تمامیت ارضی این آب و خاك را حفظ نمائیم. بجای هرگونه بحث نظری تنها به ذكر سه مثال می‌پردازیم:
الف: در زمان حیات حضرت امام (ره) برخی پیشنهاد می‌نمودند كه برای نزدیكتر شدن به وحدت اسلامی مناسب است كه از برخی از نام‌های ایرانی چشم بپوشیم. منجمله مناسب است كه بجای نام بردن از خلیج فارس بگوئیم خلیج اسلامی تا همه اعراب و ایرانیان رضایت دهند. امام با این پیشنهاد مخالفت كردند.
ب: در یكی از نطق‌های وزیر خارجه وقت در مورد رودخانه مرزی مابین ایران و عراق از واژه شط العرب استفاده شده بود. امام با قلم خود آن را به اروند رود تغییر داده بودند.ج: حساسیت ایرانیان اعم از مردم، مسؤولان و ایرانیان خارج از كشور در مورد استفاده مجله نشنال جئوگرافیك از دو نام برای خلیج فارس موجب حیرت دیگر كشورها گردید.
بنابراین عناصر ناسیونالیستی انقلاب ایران كم اهمیت‌تر از دیگر عناصر آن نیست. هنر انقلاب ایران تلفیق عناصر اسلامی و ملی با یكدیگر بوده است. احیای ناسیونالیسم در برخی از موارد مانند جزایر ایرانی سه گانه در خلیج فارس می‌تواند نیروی موثری در حفاظت از منافع ملی ایران باشد.
۶.حمایت از جنبش‌های آزادی‌بخش راه را برای یك سیاست خارجی مبتنی بر منافع ملی سد نمی نماید. حركت‌های مردمی و جنبش‌های آزادی بخش از یك نگاه ابزاری برای اعمال موثر سیاست خارجی كشورها می‌تواند باشد. همچون گروه‌های غیر دولتی و یا رسانه‌ها كه كاملاً مشهود است كه چگونه كشورهای بزرگ از آنان استفاده می‌نمایند. حتی رژیمی مانند اسرائیل برای هرگونه فعالیت‌های گسترش طلبانه خود، بشدت از عوامل رسانه‌ای و همچنین ایجاد فشار علیه دشمن خود به بهانه‌های حقوق بشر و تروریزم استفاده می‌نماید. جادارد كه ایران نیز از چنین اهرم‌هایی استفاده نماید. نزدیكی به حزب الله لبنان علاوه بر بعد اسلامی و شیعی آن، از این بعد نیز می‌تواند مورد توجه قرار گیرد كه دفاع در برابر رژیم صهیونیستی بهتر است كه در نزدیكی خانه دشمن باشد تا در نزدیكی مرزهای ایران و یا در داخل كشور.
۷.سیاست خارجی ایران مجموعه‌ای از هماهنگی با نظام جهانی و در عین حال مخالفت با آن است. همسو با روندهای كلی در نظام جهانی، ایران نیز همچون بازیگران دیگر صحنه بین‌المللی در تكاپو برای حداكثر نمودن منافع ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی خویش است. تفكر روابط بین‌الملل پس از جنگ دوم كه عمدتاً تحت سلطه پارادایم‌های واقع‌گرایی و نوواقع‌گرایی بود به طور گسترده‌ای از تأثیر تغییرات درون كشوری در سیاستگذاری خارجی چشم پوشی كرد. براساس این پارادایم‌ها سیستم بین‌المللی نقش‌ها و هنجارهایی را ایجاد می‌كند كه همه دولتها مجبورند خود را با آنها وفق دهند، حتی دگرگونی‌ها عظیم انقلابی منجر به تغیر رادیكال رفتارهای یك دولت در عرصه بین‌المللی نخواهند شد، مگر اینكه تغییرات منجر به فروپاشی آن دولت شوند. اما باید گفت كه حتی اگر دولتهای پس از انقلاب در بلند مدت از قواعد و هنجارهای بین‌المللی پیروی كنند، در كوتاه مدت سیاست خارجی آن كشور را تحت تأثیر قرار می‌دهند چرا كه ایدئولوژی انقلابیون پیروز برای مشروعیت بخشیدن و تحكیم رژیم نیاز به این كار دارد. به صورت اولیه ایران با اكثر جریانات بین‌المللی همسویی دارد.
ایران همچنین تصور "جامعه جهانی" كه بر پایه قوانین و هنجارهای رفتاری‌ای قرار گرفته است كه همه بازیگران موظفند خود را با آنها وفق دهند را نیز نمی‌پذیرد در نهایت روابط بین‌المللی ایران بسیاری از تعاریف پذیرفته شده منافع ملی را به چالش می‌كشد. ایران، عضو فعال ملل متحد است و در مجامع این سازمان همچون مجمع عمومی و كمیته‌های وابسته فعالیت می‌نماید. در سازمان‌های تخصصی جهانی نیز از اعضای صاحب نظر است. در عین حال در موارد استثنایی نیز مخالف برخی از روندهای فعلی است. از جمله در مخالفت با اسرائیل جدی است. حتی الامكان می‌كوشد كه از هژمونی آمریكا بكاهد و در مواردی كه موضوع به نوعی مستقیماً با نظرات اسلام مباینت دارد مخالفت می‌ورزد. مانند مسأله تساوی كامل حقوق زنان، سقط جنین و توهین به رسول الله‌(ص). منافع ملی ایران نیز بخش دیگری است كه مطمح نظر تصمیم‌گیرندگان است و در مواردی به این دلیل با نظرات غالب بر صحنه جهانی مخالفت می‌كند مانند موضوع غنی‌سازی اورانیوم.
۸.سیاست خارجی جمهوری اسلامی، صحنه برخورد و تعامل واقع‌گرایی و آرمانگرایی است. از یكسو، انقلاب اسلامی، یك انقلاب ایدئولوژیك بوده و الزامات و اهداف مكتبی خود را بدنبال دارد و از سوی دیگر ایران كشوری است همچون دیگر ملت- كشورها با محدودیت‌ها و فرصت‌های خاص خود. آیا این دو بایكدیگر در تنازع دائمی هستند؟ و یا می‌توان آنها را دركنار هم داشت؟ "مقصد یك سیاست خارجی متكی بر ایدئولوژی، تأثیرگذاری بر محیط و در نهایت، تغییر آن مطابق آمال خویش است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، علیرغم جوانی و كم تجربگی، بواسطه اصول انقلاب، اهداف عظیم و والایی را در عرصه‌ای به وسعت سراسر جهان پیش روی خود دارد". در مقابل، سیاست واقع‌گرا، جولانگاه عینیات و محاسبات مادی است. ملاحظات و مقدورات برآن حاكم است. شكست و پیروزی، دو واژه پررنگ است كه از یكی پرهیز و به سوی دیگری گام برداشته می‌شود. فضیلت، واژه غیرقابل فهمی است كه در اهداف سیاست واقع‌گرا راه نمی‌یابد.
یك نظام متكی بر ایدئولوژی، چاره‌ای جز تلفیق واقع‌گرایی و آرمانخواهی ندارد تا علاوه بر حفظ و پیشرفت خود، در مسیر تحقق خواستهای نهایی آرمانهایش نیز كوشش كند و چنانكه گفته شد، لاجرم این كوشش در محدوده توان و مقدورات نظام برای تضمین ادامه حیات آینده آن صورت می‌گیرد.
۹.محیط معاصر بین‌المللی: جهان امروزه در همه جا فراگیر است: دیدنی و شنیدنی است از طریق شبكه ارتباطات. زمین در حال كوچك شدن و تبدیل به یك دهكده جهانی است. بدون وارد شدن در مباحث جهانی‌سازی و جهانی شدن، به این نكته بسنده می‌نمائیم كه فواصل جغرافیایی در حال كوتاه شدن برای آنان است كه می‌خواهند مشاهده كنند و بدانند. اگر امروزه یك نفر در تركیه كسی را كتك بزند، از طریق رسانه‌ها این موضوع تبدیل به یك اغتشاش در سیستم بین‌المللی خواهد شد. اگر در جایی شیر نفت را ببندند، درجای دیگری چرخ‌ها از حركت بازخواهند ماند. دوم آنكه صحنه بین‌المللی به لحاظ بیشتر شدن بازیگران در حال بیشتر بهم ریخته شدن است، كشورها، سازمان‌های بین‌المللی، شركت‌های فراملیتی، و گروه زیادی كه منافع آنان در خارج ازمرزهای كشورهای خود است. به همین دلیل پیچیدگی حوادث بیشتر شده است. سوم آنكه تغییرات در اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی با سرعت بیشتری در حال انجام شدن است. تأثیرات آنها عمیق‌تر شده و به نوعی فرم آشوب را بر خود گرفته است و حتی تغییر در ارزشها كه تاكنون بنیادی و اساسی بوده‌اند شدت گرفته است. اگر كسی امروزه ادعا نماید كه با فضای بین‌المللی آشناست، فردا مشاهده خواهدكردكه محیط به نوع دیگری است. بنابراین تغییرات ساختاری جهانی یك موضوع تك عاملی نیست و براحتی برای سؤالات بی‌شمار پاسخی نمی‌توان یافت. و چهارم آنكه موضوع بزرگی و عظمت نتایج عملكرد هر واحد سیاسی در صحنه بین‌المللی است.
در گذشته اگر فعالیت‌های دیپلماتیك پیشگیرانه به نتیجه نمی‌رسید، حداكثر كشورها بسمت جنگ كشیده می‌شدند. سربازان به جبهه‌ها می‌رفتند و به بقیه مردم نیز القا می‌گردید كه بهترین حالت، حفظ آرامش است. اما امروزه یك تصمیم اشتباه از طرف رهبران كشورها، اگر به جنگ منتج گردد، دیگر جنگ‌ها محدود و با خسارات كم نیستند، بلكه ممكن است كه در انتهای جنگ كشوری از صحنه جغرافیا حذف شود و یا كل بشر نابود گردد.
۱۰.روندهای كلی در جهان معاصر: در جهان امروز چهار روند كلان به چشم می‌خورد: جهانی‌سازی، منطقه‌گرایی، دمكراسی‌گرایی، و نهایتاً افول سكولاریسم.
۱۱.جهانی سازی: تعبیر و تفسیر از جهانی شدن متنوع و گوناگون است. آمریكائی‌ها مراد خود از جهانی‌سازی را یكسان‌سازی فرهنگ و عادات و سنن مناطق مختلف جهان می‌دانند و آمریكا را حافظ نظم نوین جهانی و بعبارتی پلیس بین‌المللی دانسته كه با ابزار نظامی، اقتصادی و بخصوص بازار انرژی، كنترل جهان را در دست دارد. پیشینه تاریخی این پدیده در حقیقت بازگشت به دوران پس از فروپاشی شوروی سابق و بلوك شرق است. این حادثه در آخرین دهه قرن بیستم مهمترین نقطه عطف در حوزه روابط بین‌الملل بود. پس از این رویكرد در صحنه بین‌الملل، نظام تك قطبی در غرب در صدد تئوری پردازی‌های جدیدی برآمد كه از جمله این تئوری‌ها می‌توان به نظریه جورج بوش (پدر) رئیس جمهور آمریكا در پس از حمله به عراق در ۱۹۹۱ مبنی بر "نظم نوین جهانی" اشاره نمود. با توجه به این پیشینه تاریخی می‌توان به راحتی از پیوند وثیق و عمیق تجدد و جهانی شدن پرده برداشت. در حقیقت جهانی شدن، جلوه دیگری از پدیده تمدن موجود است كه دقت در اهداف و كاركردهای آن می‌تواند بخوبی اهداف جهانی شدن را هویدا سازد.
۱۲.منطقه گرایی: تاریخ تمدن بشری از تجارب تلاش برای یكپارچگی ملت‌ها از طریق زور و شمشیر آكنده است. تجربه همگرایی در گذشته بجز از راه زور، كمتر موفق بوده است. تجربه همگرایی منطقه‌ای اروپا كه با تشكیل جامعه ذغال و فولاد در ۱۹۵۷ آغاز گردید، سبب شد كه گرایش به توسعه همكاری‌های منطقه‌ای و بهره‌گیری از مزایای آن در میان كشورهای جهانی گسترش یابد. در میان كشورهای در حال توسعه در آفریقا، آمریكای لاتین و آسیا نیز طرح‌های همگرایی منطقه‌ای ایجاد گردیده است. اگرچه هیچكدام از این طرح‌ها به‌اندازه منطقه‌گرایی در اروپا كه نهایتاً به تشكیل اتحادیه اروپایی منجر گردید، موفق نبوده است، اما نباید از نظر دور داشت كه سازمان‌های منطقه‌ای در یك قضاوت كلی دارای كارنامه مثبتی در سطح جهان بوده‌اند. هرچند كه اهمیت متغیر عامل خارجی و عوامل سیاسی دیگر در همكاری‌های منطقه‌ای در جهان سوم سبب بروز دشواری‌هایی در مسیر تحقق آن گردیده است.
علیرغم دشواری‌های جدی كه طرح‌های همگرایی منطقه‌ای در جهان سوم با آن روبرو شده‌اند، در منطقه خاورمیانه نیز برای ایجاد همكاری‌های منطقه‌ای اقداماتی انجام گردیده است. در این منطقه تشكیل سازمان همكاری منطقه‌ای برای عمران (آر. سی.دی) در سال ۱۳۴۳ با شركت ایران، تركیه و پاكستان قابل اشاره می‌باشد. اعضای این سازمان، توسعه صنعتی بر اساس الگوهای ارائه شده از سوی كشورهای غربی را مورد توجه قرار دادند. علیرغم پیوند‌های فرهنگی- تاریخی در میان اعضای آر. سی. دی، این سازمان در طول فعالیتش كه تا ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ادامه یافت، به دستاورد چشمگیری دست نیافت.
ایده شورای همكاری خلیج‌فارس در سال ۱۳۷۱ توسط ایران پیشنهاد گردید،‌ اما كشورهای دیگر خلیج فارس یعنی عربستان سعودی، كویت، قطر، بحرین، امارات عربی متحده و عمان كه ایران را به تنهایی قوی و قدرتمند می‌دیدند، مایل به تجمع در یك سازمان منطقه‌ای كه تفوق ایران را تشدید می‌نمود، نبودند. علی‌الخصوص كه نفوذ عراق در میان نخبگان و هیئت حاكمه كشورهای عرب خلیج فارس در آن زمان غیرقابل كتمان بود. در سال۱۳۶۰ و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، این بار ۶ كشور جنوب خلیج فارس، شورای همكاری را بدون ایران و عراق تشكیل دادند. هرچند كه شورای همكاری در زمینه‌های دفاعی، نظامی و امنیتی به دستاوردهای قابل توجهی دست نیافته است، اما در مواردی مانند همكاری‌های اقتصادی، بازرگانی، كاهش تعرفه‌ها، گمرگ، لغو روادید و… موفق بوده است. مهمترین دستاورد شورای همكاری، محاوره با اتحادیه‌های دیگر منطقه‌ای در جهان بخصوص اتحادیه اروپا بوده است كه در صدور كالاهای كشورهای عضو شورا به اروپا موثر بوده است. به پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۴ سازمان همكاری‌های اقتصادی (اكو) در میان ایران، پاكستان و تركیه تشكیل گردید.
گسترش تجارت، ایجاد رشد و توسعه پایدار، تحكیم علائق و پیوندهای فرهنگی و اجتماعی، كمك به رشد تجارت جهانی و ازمیان بردن سیاست‌های بازرگانی تبعیض آمیز نسبت به كشورهای در حال توسعه نیز از اهداف این سازمان اعلام گردید. در سال ۱۳۷۰، جدا شدن كشورهای آسیای مركزی از اتحاد شوروی و استقلال آنان مقارن با پیوستن این كشورها به این سازمان بود. فرصتی كه بدون شك اگر در اختیار سازمان دیگری قرار می‌گرفت، موثرتر از آن استفاده می‌نمود. جمهوری‌های مسلمان آسیای مركزی و قفقاز كه به اكو پیوستند، همگی از دسترسی به آبهای آزاد محروم بوده و در عین حال از منابع غنی انرژی برخوردار هستند. عوامل عینی و ادراكی مانند همگونی و تقارن، فرهنگ مشترك و نیازهای عینی، سبب پیوستن جمهوری‌های آسیای مركزی و قفقاز به اكو گردید، اما ساختارهای اقتصادی و سیاست‌گرایی زودرس، روند همگرایی میان اعضای اكو را كندتر كرده است. افغانستان، آخرین عضو اكو نیز با توجه به تحولات پس از ۱۱ سپتامبر می‌تواند بخشی از نوسازی خود را از طریق اكو محقق سازد. همچنین برون‌گرایی با درجات مختلف در بین اعضای اكو و بخصوص تركیه و تمایل شدید به وارد شدن به اتحادیه اروپا وجود دارد.۱۳.دمكراسی گرایی: حكومت، زائیده موافقت یا رضایت حكومت شوندگان است. این مطلب اساس دمكراسی در جهان معاصر است. طبق نظریه قرارداد اجتماعی، دولت به مثابه یك سرداور و یا یك داور بی‌طرف در جامعه است. دولت مظهر منافع تمامی شهروندان است و هرگاه افراد یا گروه‌ها دچار تضاد منافع شوند، دولت وارد عمل شده و قواعد بازی و شرایط قرارداد را به اجرا در می‌آورد. اگر این نقش دولت بیشتر مورد توجه لیبرال‌هاست، كسانی نیز هستند كه نقش اساسی دولت را مبارزه با بی عدالتی در جامعه می‌دانند. مفهوم دمكراسی در سطح جهانی به عنوان "یك چیز خوب" محسوب شده است. گرچه هیچ تعریف مورد قبول یا قطعی برای دمكراسی وجود ندارد، اما مردم از طریق برگزیدن نمایندگان خود در حقیقت حكومت را تشكیل داده و جامعه را اداره می‌نمایند. دمكراسی نمایندگی، حكومت را در دستان طبقه‌ای از سیاستمداران حرفه ای، از جمله افرادی كه مسؤولیت آشكار دارند، قرارداده تا آرمان‌های مردم را به واقعیت نزدیك نمایند. در عین حال خاطر نشان می‌شود كه بدلیل آنكه افرادی كه از طرف مردم انتخاب می‌گردند، انسانهایی با رفتار و محدودیت‌های انسانی هستند، همیشه این دغدغه وجود دارد كه آیا نمایندگان مردم، عقاید آنها را بیان می‌نمایند و یا نظرات خود را؟ البته بازخور رفتار حكومتگران در دوره بعدی انتخابات، نشان می‌دهد كه مردم در این مورد چگونه قضاوت نموده‌اند. علیرغم تمامی ناكاستی‌های دمكراسی، همچنان این روش به عنوان بهترین روش از میان مجموعه‌ای از بدترین راه حل‌های اداره حكومت از جمله استبداد، هرج و مرج، وابستگی و… شناخته شده است. تحولات سالهای آخر قرن بیستم نشان می‌دهد كه در مجموع روند تبدیل حكومت كشورهای مختلف در جهان به سوی حكومت‌های دلخواه مردمان آن سرزمین‌ها به نفع دمكراسی در جریان بوده است. گرچه كودتا و حكومت نظامی گاه و بیگاه در نقطه‌ای از جهان رخ داده است اما تشكیل حكومت با روش دمكراسی نمایندگی بیشتر از گذشته بوده است. در این میان وضعیت در خاورمیانه نه تنها امیدوار كننده نیست، بلكه از لحاظ شاخص دمكراسی شاید سیر قهقرایی نیز پیش بینی گردد. در این میان، ایران یك كشور استثنایی است. دمكراسی پارلمانی در ایران یك واقعیت زنده و پویاست كه علیرغم تمامی موانع سد راه آن بخوبی توسعه یافته و پیش می‌رود. بدلیل آنكه در هركشوری، كسانی كه عهده دار تصمیمات استراتژیك هستند، تنها افراد معدود و یا جمع محدودی است و بدلیل آنكه این افراد با رجوع به برداشت‌ها و ادراكات خود از جهان واقع تصمیم می‌گیرند، روند تكاملی دمكراسی وبسط آزادی‌های فردی و اجتماعی در ایران نشان دهنده نوع و طرز تفكر و بینش مسؤولان اصلی كشور است.
۳ـ ایران و فرایند انجام سیاست خارجی
۱.ایران یكی از مهمترین كشورهای جهان بلحاظ استراتژیكی و ژئوپلیتیكی است. از نقاط قوت این كشور می‌توان به همسایگی با ۱۵ كشور در مرزهای خاكی و آبی خود اشاره داشت . این كشور دومین دارنده ذخائر نفت خام در جهان پس از عربستان سعودی، و دومین دارنده ذخائر گاز جهان پس از فدراسیون روسیه است.
۲.طبیعت عمومی ساختار قدرت در نظام جمهوری اسلامی ایران روشن و مانند سایر اكثر كشورهاست. اما دارای ظرافت‌ها و پیچیدگی‌هایی است كه بیشتر باید بدان‌ها توجه نمود. از یك سو، فلسفه حكومت در ایران با دیگر كشورها مشترك است. قدرت حكومتی در ایران به سه بخش تقسیم شده و قوای مقننه، مجریه و قضائیه وجود دارند. از سوی دیگر، پروسه سیاسی در ایران دارای ساختار و سلسله مراتب خاص خود است كه این مبحث سعی می‌كند گوشه‌ای از آن را منعكس نماید.
۳.در نظام دمكراسی پارلمانی در ایران، ۲۹۰ نماینده مجلس برای چهار سال به وسیله مردم برگزیده میشوند. رئیس جمهور توسط مردم برای چهار سال انتخاب می‌شود كه حداكثر دوبار یك شخص به صورت متوالی می‌تواند رئیس جمهور شود. رئیس جمهور به عنوان رئیس اجرائی حكومت، مسؤولیت مدیریت بر همه امور جاری كشور را داراست. رئیس جمهور ۲۲ وزیر را به پارلمان پیشنهاد می‌نماید. وزراء به صورت مستقیم در برابر مجلس پاسخگو هستند.
۴.اما آنچه كه در نظام ایران متفاوت است، ماهیت مذهبی آن است. ۸۶ نفر از علمای اسلامی توسط مردم به عنوان اعضای مجلس خبرگان به مدت ۸ سال انتخاب می‌شوند. سپس این نهاد، رهبر عالی انقلاب اسلامی را انتخاب كرده و در طول دوره نسبت به عملكرد او نظارت می‌نمایند. رهبر انقلاب رئیس قوه قضائیه را منصوب می‌نماید كه كلیه دادگاه‌های عمومی، انقلاب و نظامی را زیر نظر دارد. رهبری علاوه بر این فرماندهی نیروهای مسلح را نیز به عهده دارد.
۵.شورای نگهبان، نهادی است كه مسؤولیت انطباق مصوبات مجلس را با قوانین اسلامی داراست. این نهاد همچنین تفسیر قانون اساسی را به عهده داشته و نظارت بر حسن انجام انتخابات ریاست جمهوری، پارلمان و مجلس خبرگان به عهده اوست.
۶.مجمع تشخیص مصلحت نظام پس از تغییراتی كه در قانون اساسی در سال ۱۳۶۷ به وجود آمد، تأسیس شد. همه ۳۸ عضو مجمع از تفكرات سیاسی مختلف، احزاب و جمعیت‌های متفاوت توسط رهبری منصوب می‌گردند. مسؤولیت‌های مجمع تشخیص مصلحت عبارت است از پیدا كردن راه‌هایی برای رفع بن بست مابین پارلمان و شورای نگهبان در صورت لزوم، مشاوره دادن به رهبری و پیشنهاد نمودن خطوط كلی سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی.
۷.شورای عالی امنیت ملی نیز در پس از بازنگری در قانون اساسی به وجود آمد. رئیس جمهور، ریاست شورای عالی را به عهده داشته و این شورا تلفیقی از نهادهای استراتژیك جمهوری اسلامی ایران است. دو نماینده از طرف مقام معظم رهبری، رؤسای سه قوه (رئیس جمهور، سخنگوی مجلس و رئیس قوه قضائیه)، وزرای امور خارجه، كشور، اطلاعات و دفاع، فرماندهان نیروهای مسلح مانند ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعضای این شورا هستند. شورای عالی، سیاست خارجی، سیاست دفاعی و سیاست‌های امنیتی نظام را تدوین می‌نماید. مصوبات شورا پس از تأیید رهبری قابل اجراست.
۸.قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بروشنی ارجحیت‌های سیاست خارجی ایران را روشن ساخته است. چهار گروه از كشورها به ترتیب دارای اولویت می‌باشند:
۱- همسایگان ایران
۲- كشورهای مسلمان
۳- كشورهای جهان سوم و
۴- كشورهایی كه به نوعی یكی از نیازهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و یا نظامی ایران را برطرف سازند.
۹.اگر نگاهی به موقعیت جغرافیایی ایران بیفكنیم، متوجه خواهیم شد كه ایران واسطه‌ای مابین دو منطقه مشحون از انرژی در جهان یعنی خلیج فارس و دریای خزر است. در محیط پس از جنگ سرد، ایران به صورت یك قدرت منطقه‌ای در آسیای جنوب غربی پدیدار گشت و در حالیكه از لحاظ ژئواستراتژیك اهمیت خود را افزایش داد، در دو منطقه بزرگتر یعنی خاورمیانه و آسیای مركزی و قفقاز نفوذ خود را افزایش داد. در هر منطقه، سیاست‌های ایران مشخص كننده نیازهای اقتصادی و امنیتی ایران بود. و به همین دلیل سیاستهای ایران گاه در بخش دوجانبه با كشورهای مناطق موصوف با سیاست‌های چند جانبه ایران در همان مناطق همپوشانی داشت. در جنوب روابط جدید ایران با عربستان سعودی، قطر و اخیراً امارات عربی متحده نشان از نگرش جدید سیاست خارجی ایران به كشورهای مزبور دارد. در آسیای مركزی، ایران به صورت كلی مایل به انكشاف روابط از طریق سیاست‌های چند جانبه است. مورد مشخص آن تشویق كشورهای این منطقه به پیوستن به سازمان همكاری‌های اقتصادی (اكو) است. در همین زمینه می‌توان گفت كه در حالیكه محرك ایران برای همكاری‌های خود با كشورهای آسیای مركزی و قفقاز همچنان اقتصادی است، در جنوب، دلیل اصلی همكاری‌های ایران در خلیج فارس، محرك‌های امنیتی ناشی از حضور سربازان آمریكایی در منطقه می‌باشد.
۱۰.مهمترین منبع و ماخذ برای شناخت اهداف سیاست خارجی ایران، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می‌باشد كه با توجه به آنچه كه در مقدمه و اصول آن آمده است، می‌توان اهداف نظام و نهادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران را كه بر اساس اصول و ضوابط اسلامی تدوین شده است بشناسیم. مجموع اهداف سیاست خارجی ایران با بررسی قانون اساسی موارد زیر است:
-سعادت انسان در كل جامعه بشری
-استقلال كشور
-ظلم ستیزی و عدالت خواهی و طرد نظام سلطه در جهان و حمایت از مبارزه حق طلبانه مستضعفین
-تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان ، ائتلاف و اتحاد ملل مسلمان و وحدت جهان اسلام و نیز دفاع از حقوق مسلمانان جهان
-نفی هرگونه ستم گری و ستم كشی و نفی هرگونه سلطه گری و سلطه پذیری و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه گر
-طرد كامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب و حفظ تمامیت ارضی و نیز نفی و اجتناب از پیمان‌هایی كه موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصاد كشور ، فرهنگ و ارتش گردد .
-روابط صلح آمیز متقابل با دول غیر محارب
-صداقت و وفای به عهد در معاهده‌ها .
۱۱.در جمهوری اسلامی ایران ساختار تصمیم گیری در سیاست خارجی مشخص می‌باشد. گروه‌های سیاسی، اجتماعی، مذهبی و اقتصادی وجود دارند كه در اعمال سیاستهای متخذه ارگانهای رسمی ذی نفوذ بوده و عكس العمل نشان می‌دهند. از جمله می‌توان از بیوت آیات عظام، ائمه جمعه، احزاب سیاسی، جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، نهادهای انقلابی، رسانه‌ها و از جمله مطبوعات را نام برد. اما تصمیم‌گیری در سیاست خارجی دارای سلسله مراتب و نظام معینی است. بر طبق اصل ۵۷ قانون اساسی، جمهوری اسلامی دارای سیستم حكومتی بر پایه تفكیك قواست. تدوین سیاست خارجی در ایران و اجرای آن عمدتاً در حوزه اختیارات رهبری، قوه مقننه و قوه مجریه است كه هركدام دارای اختیارات محدود در این زمینه می‌باشند.▪مقام رهبری: بخش مهمی از تصمیمات سیاست خارجی به طور مستقیم و یا غیر مستقیم بر عهده رهبری می‌باشد. مطابق اصل ۱۱۰ قانون اساسی، تعیین سیاست‌های كلی نظام، اختیار اعلام جنگ و صلح با رهبری است. از طرف دیگر، كلیه مصوبات شورای عالی امنیت ملی كه بخش مهمی از آنها در ارتباط با سیاست خارجی است، می‌باید به تأیید رهبری رسیده و رهبر اختیار نصب دونفر در شورای مزبور را دارد.
▪ریاست جمهوری: رئیس جمهور بر اساس اصل ۱۱۳ قانون اساسی، مسؤولیت اجرای قانون و تنظیم روابط قوای سه گانه و ریاست قوه مجریه را بر عهده دارد. در ساختار تصمیم‌گیری در سیاست خارجی، رئیس جمهور با تعیین و معرفی وزیر امورخارجه، با انتخاب سفرا ونمایندگان جمهوری اسلامی ایران و پذیرش سفرای خارجی مقیم تهران، در امضای عهد نامه‌ها، مقاوله نامه‌ها، موافقت نامه‌ها و قراردادهای دولت ایران با سایر دول و همچنین امضای پیمان‌های مربوط به اتحادیه‌های بین‌المللی ذی مدخل است.
▪هیأت دولت: سیاست كلی حاكم بر نظام جمهوری اسلامی به صورت مصوبات و با دستورالعمل‌های رهبری از طریق هیات وزیران و با توجه به مسؤولیت‌های هریك از وزارتخانه‌ها به مرحله اجرا در می‌آید. در ابتدای هر سال دولت برنامه سالانه خود را به مجلس ارائه داده و مجلس با تصویب برنامه و اختصاص بودجه نقش مهمی در اجرای سیاست خارجی دارد. برقراری و یا قطع روابط دیپلماتیك و همچنین كاهش و گسترش روابط با كشورهای دیگر نیز از جمله اختیارات قوه مجریه است.
▪ مجلس شورای اسلامی: عالی‌ترین نهاد قانونگذاری كشور بوده و در عموم مسائل، در حدود مقرر در قانون اساسی و با رعایت موازین شرع و اصول قانون اساسی می‌تواند وضع قانون نماید. مجلس شورای اسلامی از طریق تصویب كلیه عهد نامه‌ها، مقاوله نامه‌ها و موافقت نامه‌های بین‌المللی در سیاست خارجی دخالت می‌نماید. همچنین هرگونه تغییر جزئی در خطوط مرزی، ارجاع به داوری، دریافت و یا اعطای وام و استخدام كارشناسان خارجی به عهده مجلس شورای اسلامی است.
▪ شورای عالی امنیت ملی: اصل ۱۷۶ قانون اساسی، وظائف شورای عالی امنیت ملی به ریاست رئیس جمهور را تعیین سیاستهای دفاعی- امنیتی كشور، هماهنگ نمودن فعالیتهای سیاسی، اطلاعاتی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و بهره- گیری از امكانات مادی و معنوی كشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی می‌داند. بخش عمده‌ای از وظائف شورای عالی امنیت ملی در محدوده روابط خارجی كشور می‌باشد.
▪شورای نگهبان: این شورا نیز با اختیاراتی كه اصول ۹۴ و ۹۶ قانون اساسی در تأیید نهایی مصوبات مجلس شورای اسلامی به آن داده، مسؤولیت تطبیق قوانین مصوبه مجلس را با قانون اساسی و شرع دارد و می‌تواند در كنترل سیاست خارجی نقش ایفا نماید .
▪ مجمع تشخیص مصلحت نظام: این مجمع گرچه به عنوان بازوی مشورتی رهبری شناخته شده است، اما در تدوین سیاستهای كلی نظام و همچنین اظهار نظر در مواردی كه اختلاف نظر مابین مجلس و شورای نگهبان رفع نمی‌شود، اهمیت دارد.
- قوه قضائیه: هرچند كه قوه قضائیه مستقیماً در تصمیم‌گیری در سیاست خارجی ایران دخیل نیست، اما در دو بخش حضور این قوه پررنگ می‌شود. اول موارد مربوط به تحولات قضایی كشور و الزام وزارت امور خارجه به پاسخگویی در برابر نهادهای حقوق بشری مانند كمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و یا كمیته حقوق بشر مستقر در ژنو است. دوم قوه قضائیه با داشتن دو بازوی نظارتی یعنی دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی كل كشور بر فعالیت‌های وزارت امور خارجه نظارت می‌نماید .
▪وزارت امور خارجه: گرچه مطابق قانون اساسی و قانون شرح وظایف وزارت امور خارجه مصوب ۲۰ فروردین ۱۳۶۴، وزارت امور خارجه عهده دار اجرای سیاست خارجی است ، لیكن نقش این وزارتخانه به دو دلیل از صرف اجرا بالاتر می‌رود. اول آنكه در اكثر مراجع تصمیم‌گیر همچون شورای عالی امنیت ملی و هیات دولت، وزیر امور خارجه عضویت داشته و در مراجع دیگر مانند مجلس شورای اسلامی و یا مجمع تشخیص مصلحت موضوع با حضور نماینده‌ای از وزارت خارجه بحث و بررسی می‌گردد. دوم آنكه در برخی از اوقات حادثه پیش آمده بقدری سریع و غیر مترقبه است كه نمایندگیها و مركز وزارت خارجه نمی‌توانند منتظر گردش كار در فضای بوروكراتیك تصمیم‌گیری سیاست خارجی گردند. در این گونه اوقات، وزیر امور خارجه رأساً تصمیم گرفته وسپس مراتب را به مقامات دیگر گزارش می‌دهد. از این گذشته، آنچه كه در حوزه مسؤولیت وزارت امور خارجه قرار دارد، امر كنترل، نظارت، ایجاد ارتباط و تأمین نمایندگی‌ها و همچنین تهیه و جمع- آوری اطلاعات برای تصمیم‌گیرندگان و مجریان سیاست خارجی می‌باشد. در این ارتباط وظائف وزارت خارجه عبات است از:
الف: توجه و مراقبت دائم در باره وقایع بین‌المللی و اوضاع داخلی كشورها و تهیه گزارش
ب: بررسی، برقراری، حفظ و توسعه روابط خارجی دولت ایران با سایر دول و سازمانهای بین‌المللی
ج:انجام مذاكره ومكاتبات با دول خارجی و سازمانهای بین‌المللی
د:اداره ماموریت‌های سیاسی و كنسولی وزارت امور خارجه و نظارت بر نمایندگی‌های دولت در خارج از كشور
ه: انجام و تأمین ارتباط بین ارگانهای مختلف دولت با دول خارجی .
۱۲.اجرای سیاست خارجی، از موضوعات مهم در فرآیند سیاست خارجی است. پس از اتخاذ تصمیم، سیاستگذاران باید آن را به اجراء گذارند. اجرای سیاست خارجی تفاوت بسیاری با اجرای سیاست داخلی دارد. در سیاست داخلی، دولت توسط حاكمیت و كنترلی كه بر اتباع خود دارد، اجرای تصمیمات را تضمین می‌كند. لیكن در سیاست خارجی، هیچ دولتی بر دولت دیگر كنترل حاكمانه ندارد. نخستین مرحله برای اجرای سیاست خارجی، توضیح قانع كننده می‌باشد. كشورهایی كه همكاری آنها برای اجرای تصمیمات ضروری است، باید قانع شوند كه سیاست اتخاذ شده به نفع آنها نیز هست. پس از بیان محتوای سیاست خارجی برای بازیگران ذیربط و یا رقیب، چانه زدن برای حصول نقطه نظر مشترك آغاز می‌شود . در حالی كه چانه زنی ادامه دارد، بازیگری كه خواهان اجرای سیاست معینی است، می‌تواند از ابزارهایی برای وارد كردن دیگران بهره گیرد. ابزارها و تكنیك‌های اجرای سیاست خارجی عبارتند از:
▪ابزار‌های سیاسی، كه عمدتاً از تلاشهای پرسنل ماهر تشكیل شده است. اینان می‌توانند در كشور هدف بگونه‌ای عمل كنند كه فرآیند سیاسی آنرا در جهت منافع كشور خویش هدایت كنند.
-ابزارهای دیپلماتیك، كه از افراد با مهارتی كه نماینده حكومت خود در كشورهای ذیربط هستند، تشكیل شده است. وظیفه آنان مذاكره و چانه زنی با كشورهای هدف به منظور دستیابی به توافق بر سر منافع ملی است.
▪ابزارهای اطلاع رسانی و ارتباطات كه وظیفه آنها برقراری ارتباط با افكار عمومی و رسانه‌های جمعی كشورهای هدف است.
▪ابزارهای اقتصادی كه عمدتاً در دست كشورهای غنی‌تر و پیشرفته‌تر است، یكی از معمولترین و كارآمدترین ابزارهای اجرایی سیاست خارجی است. هرچه كشور هدف، از لحاظ اقتصادی به كشور صاحب تصمیم وابسته‌تر باشد، ابزارهای اقتصادی تعیین كننده‌تر خواهند بود.
▪ابزارهای نظامی، كه به وسیله آن علیه كشور هدف، زور اعمال می‌شود تا به منافع صاحبان سیاست گردن گذارد. معمولاً ابزار نظامی پس از بی كفایتی و عدم كارآیی سایر ابزارها مورد بهره برداری قرار می‌گیرد .
۱۳.این بخش در پی آن بود كه نشان دهد كه چگونه جمهوری اسلامی ایران ابعاد متنوع یك حكومت اسلامی را با دمكراسی پارلمانی در آمیخته است. بسیاری از محققان بر دوگانه بودن نظام جمهوری اسلامی ایران پای فشرده‌اند، اما به نظر می‌رسد كه در طراحی و تصمیم‌سازی سیاست خارجی، نوعی اجماع در میان تصمیم سازان وجود دارد. خصوصاً زمانی كه تهدیدی متوجه كشور است، تصمیمات حكومت در مورد سیاست خارجی بیشتر به سمت حفظ منافع ملی میل می‌نماید.
▪اگر از دیدگاه نقادانه به فرآیند تصمیم‌گیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی نگاه كنیم، متوجه خواهیم شد كه این فرآیند نسبتاً طولانی است و در مواقع بحرانی كه كمبود زمان از مشخصات اصلی آن است، این پروسه ناكارآمد خواهد بود.
-سازگاری و یا عدم سازگاری اهداف سیاست خارجی با فضای حاكم بر صحنه محیط بین‌المللی ضرورتاً از اهداف تعارضی ناشی نمی‌شود. گاه ممكن است كه دیپلماسی ضعیف، محافظه كار و بدبینانه تصمیم‌گیران و یا مجریان موجب شود تا بسیاری از اهداف همگون و حتی غیر متعارض بازیگران در صحنه محیطی به اجرا درنیاید.
▪چون محیط عملیاتی و اجرایی سیاست خارجی فراتر از محیطی است كه در آن تصمیم اتخاذ می‌شود، طبیعی است كه درصدی از اهداف سیاست خارجی در صحنه عملیاتی بین‌المللی عقیم و انجام نشده باقی بماند.
-ارزیابی سیاست خارجی در واقع به معنای تعیین خوب و یا بد بودن آنست. بعبارت دیگر، مسأله ارزیابی در درجه اول به ارزشها باز می‌گردد. ارزیابی مبتنی بر این نگرش، هر تصمیمی را كه در شرایط فعلی بتواند اهداف سیستم سیاسی را تأمین كند، خوب و گرنه آنرا بد می‌داند. به دیگر سخن، بهترین تصمیم آن است كه با در نظر گرفتن موقعیت و لحاظ كردن امكانات و توانائی‌های بازیگران، با هزینه‌ای معقول بتواند هدف سیستم سیاست خارجی را تأمین كند .
▪برای یك ارزیابی كارآمد، تحلیلگر سیاست خارجی، باید اطلاعات لازم و كافی نسبت به آرمانها و اهداف تصمیم‌گیرندگان، افراد و نهادهای دست‌اندركار تصمیم، سازمان تصمیم‌گیری و مدل بكار گرفته شده در فرآیند سیاستگذاری را در اختیار داشته باشد.
▪كارنامه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد كه از یكسو دستاوردهای بزرگی از قبل سیاست‌های واقع گرایانه این بخش از نظام نصیب كشور و ملت گشته است. از سوی دیگر روابط خارجی ایران در صورتیكه با استاندارد یك سیاست خارجی نسبتاً موفق مقایسه گردد، از انتظارات مردم و نظام ایران پائین‌تر است. این مسأله به عوامل متعدد باز می‌گردد كه یكی از آنها سازمان ضعیف وزارت امور خارجه برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی است.
▪آنچه اهمیت دارد آن است كه در ساختار تصمیم‌گیری در سیاست خارجی باید بر یك نكته مهم پای فشرد و آن این است كه نظام جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به اهداف خود لازم است از یك هماهنگی در تصمیم‌گیری برخوردار باشد و دستگاه مجری بتواند در تعامل با موضوعات مختلف و بازخورهای ناشی از آن بر كل دستگاه تصمیم‌گیری اشراف و تسلط داشته باشد.
نویسنده:عباس ملكی
پانوشت‌ها:
- Paradigms
- State- centric
- Multi- centric
- Global- centric
- Rosenau, James N. & Mary Durfee; Thinking Theory Thoroughly- Coherent Approaches to an Incoherent World; Oxford: Westview Press, ۱۹۹۵.
- Systemic Approach
- مورگنتا،‌هانس، سیاست میان ملتها، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران: مركز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۷۹
- Waltz, Kenneth N; Theories of International Politics; New York: McGraw- Hill, ۱۹۷۹.
- Nation- State
- Sylvan, D. A. & J. F. Voss; Problem Representation in Foreign Policy Decision Making; Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۹۸, p. ۵
- Behavorialism
- Interdependence
- Josef Nye
- Susan Strange
- Belief Systems
- Baharcicek, Abdulghadir; "Psychological Environment of Foreign Policy Making"; Turkish Foreign Policy Quarterly; Vol. ۲۶, November ۲۰۰۱, Pp. ۱- ۶.
- Holsti, K. J.; International Politics: A Framework for Analysis; New Jersey: Prentice- Hall International, ۱۹۸۲.
- Jack C. Plano & Roy Olton, The International Relations Dictionary, Forth Edition, New York: Longman, ۱۹۸۸.
- Frankle, Joseph; National Interest; New York: Pall Mall Press, ۱۹۷۰.
- Rosenau, James (ed); International Politics and Foreign Policy, Glencoe, Ill., ۱۹۶۱. P. ۷۸.
- آلیسون (۱۳۶۴)، ص. ۶۲.
- Morgenthau, Hans; Politics Among Nations; ۴th edition, New York: ۱۹۷۰, P. ۱۸۵.
-Cottam, Martha L.; Foreign Policy Decision Making: The Influence of Cognition; Boulder: Westview Press, ۱۹۸۶, P. ۵۰.
- Allen, David; "The Context of Foreign Policy Systems: The Contemporary International Environment"; Michael Clarke & Brian White (eds), Understanding Foreign Policy: The Foreign Policy System Approach, New York: Edward Elgar, ۱۹۸۹, Pp. ۶۰- ۸۳.
- Farrands, Christopher, "The Context of Foreign Policy Systems: Environment and Structure", Michael Clarke & Brian White (eds), Understanding Foreign Policy: The Foreign Policy System Approach, New York: Edward Elgar, ۱۹۸۹, Pp. ۸۴- ۱۰۸.
- Plano (۱۹۹۸), P. ۸۹.
- Cognitive Behaviorism
- Frankel, Joseph, "Towards a Decision Making Model in Foreign Policy"; Political Studies, Vol. ۷, No. ۱, ۱۹۵۹, Pp. ۱- ۱۱.
- Vogler, John; Perspectives on the Foreign Policy Systems: Psychological Approaches", Michael Clarke & Brian White (eds), Understanding Foreign Policy: The Foreign Policy System Approach, New York: Edward Elgar, ۱۹۸۹, Pp. ۱۳۵- ۱۶۲.
-Bilton, Tony, Kevin Bonnet; Introductory Sociology; Second Edition London: McMillan, ۱۹۸۷.
- Jervis, Robert, "Hypotheses on Misperception", World Politics, Vol. ۲۰, No. ۳, pp. ۴۵۴- ۴۷۹.
- Idiosyncratic Characteristics
- Hopple, Gerald W.; Political Psychology and Biopolitics: Assessing and Predicting Elite Behavior in Foreign Policy Crises; Boulder: Westview Press, ۱۹۸۰, Pp. ۱۱۷- ۱۵۷.
- Groupthink
- Vogler (۱۹۸۹), P. ۱۴۵.
- Geva, Nehemia & J. Mark Skorick; "Information Inconsistency and the Cognitive Algebra of Foreign Policy Decision Making", International Interactions; Vol. ۲۵, No.۴, ۱۹۹۹, Pp. ۳۳۳- ۳۶۲.
- Wolfe, James H. & Theodore Couloumis; Introduction to International Relations: Power and Justice; New Jersey: Prentice- Hall, ۱۹۹۰, P. ۴۳۰.
- Cecil, V. Crabb, Jr.; American Foreign Policy in the Nuclear Age; New York: Harper & Row, ۱۹۷۲, P. ۱.
-Jervis, Robert; Perception and Misperception in International Politics; Princeton: Princeton University Press, ۱۹۷۶.
-Fiske, Susan T. & Shelley E. Taylor; Social Cognition; New York: McGraw- Hill, ۱۹۹۱.
-Geva (۱۹۹۹), P_. ۳۳۴.
- مورگنتا،‌هانس، سیاست میان ملتها، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران:موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۷۴، ص. ۱۹۷.
- National Character
- National Morale
- مورگنتا (۱۳۷۴)، ص. ۲۴۶.
- آلیسن، گراهام، شیوه‌های تصمیم گیری در سیاست خارجی: تفسیری بر بحران موشكی كوبا، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴، صص. ۲۶۶- ۲۸۷.
- ذوقی، ایرج، "عوامل موثر بر سیاست خارجی ایران"، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، تهران: مركز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، سال اول، شماره ۱، ۱۳۷۸، ص. ۱۰۶.
-Rosenau, James; The Scientific Study of Foreign Policy; New York: Free Press, ۱۹۷۱, Pp. ۹۵- ۱۵۰.
-Programmed Decisions
- Daft, ۲۰۰۲, P. ۴۰۱
- Cecil (۱۹۷۲), Pp. ۱۱۴- ۲۳.
-Stage Dimension
-Basic Decision
-Sequential Decision
-Initiative Decisions
-Response Decisions
- خوشوقت (۱۳۷۵)، صص. ۲۶۱- ۲۶۳.
- Kaarbo, Juliet; "Prime Minister Leadership Styles in Foreign Policy Decision Making: A Framework for Research", Political psychology; Vol. ۱۸, No. ۳, ۱۹۹۷, Pp. ۵۵۳- ۸۱.
- Kaarbo (۱۹۹۷), P. ۵۶۰.
- Greenstein, F. I.; Personality and Politics: Problems of evidence, inference and conceptualization; Chicago: Markham, ۱۹۶۹P. ۴۶.
- Hermann, M. G. & j. T. Preston; "Presidents, advisors, and foreign Policy: The effects of leadership style on executive arrangements"; Political Psychology; Vol. ۱۵, ۱۹۹۴, Pp. ۷۵- ۹۶.
- در مورد رهبری سازمانی بنگرید به
- Etzioni, Amitai; Modern Organizations; New Delhi: Prentice- Hall of India, ۱۹۹۳, Ch. ۶.
- Davar, Rustam S.; Creative Leadership: The People Oriented Task Approach; New Delhi: UBSPD, ۱۹۹۳.
- Pucik, Vladimir, Noel M. Tichy &Carole K. Barnett; Globalizing Management: Creating and Leading The Competitive Organization; New York: John Wiley, ۱۹۹۲.
- در حقیقت تئوری Vertical Dyad Linkage (VDL) به این گروه ingroup و یا cadre می‌گوید.
- Dansereau, F., G. Graen & W. J. Haga; "A Vertical dyad linkage approach to leadership within formal organizations; Organizational Behavior and Human Performance, No. ۱۳, ۱۹۷۵, pp. ۴۶- ۷۸.
- Jentleson, Bruce W.; "Discrepant Responses to Falling Dictators: President Belief Systems and The Mediating Effects of the Senior Advisory Process"; Political Psychology; Vol. ۱۱, No. ۲, ۱۹۹۰, Pp. ۳۵۳- ۳۸۴.
- Link, Michael W. & Betty Glad; "Exploring the Psycho political Dynamics of Advisory Relations: The Carter Administration&#۰۳۹;s Crises of Confidence"; Political Psychology; Vol. ۱۵, No. ۳; Pp. ۴۶۱- ۴۸۰.
- برای مطالعه اهمیت ایران در جهان معاصر بنگرید:
- گراهام فولر، ا?ران، قبله عالم، ترجمه عباس مخبر، تهران: نشر مركز، ۱۳۶۵.
- Maleki, Abbas; "Who determines the Iran&#۰۳۹;s Boundaries in the Caspian Sea", delivered in "Symposium on Modern Boundaries of Iran: The Problems and Practices of Iranian Boundaries"; School of Oriental and African Studies (SOAS), University of London; London, October ۹ & ۱۰, ۲۰۰۲.
- در ۲۵ اسفند ماه ۱۳۸۱، آیت الله خامنه ای، رهبر انقلاب، اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام در دوره جدید را منصوب نمودند.
- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۱۵۲
- اصل ۲ بند ج
- اصل ۲
- اصل۳
- اصل ۳
- اصل ۱۵۲
- اصل ۲ بند ج
- اصل ۲ بند ج
- اصل ۱۵۲
- اصل ۳ بند ۵
- اصل ۳ بند ۵
- اصل ۳ بند ۱۱
- اصل ۴۳ بند۸
- اصل ۱۵۳
- متولی، ذكریا، چگونگی افزایش كارآیی سیاست خارجی، تهران: پایان نامه، صص۱۱۶- ۱۲۰
- ایزدی، بیژن، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: مركز انتشارات حوزه علمیه قم، ۱۳۷۱، صص. ۱۰۷- ۱۳۰.
- نیرآبادی، حمید، ساختار رسمی تصمیم گیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: دانشكده روابط بین‌الملل وزارت امور خارجه، ۱۳۷۵، ص. ۱۷۴.
- وزارت امور خارجه، سیاستگذاران و رجال سیاسی در روابط خارجی ایران، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، ۱۳۶۹، ص. ۱۵۳.
- محمدی، منوچهر، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: اصول و مسائل، تهران، نشر دادگستر، ۱۳۷۷، صص. ۹۵- ۹۸
- مقتدر، هوشنگ، مباحثی در باره سیاست بین‌المللی و سیاست خارجی، تهران: دانشكده علوم سیاسی و اجتماعی، ۱۳۵۸، صص. ۱۷۳- ۱۷۷.
- خوشوقت، محمد حسین، تجزیه و تحلیل تصمیم گیری در سیاست خارجی، تهران: موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۷۵، صص. ۲۶۶- ۲۶۸.
- Etzioni, Amitai; The Active Society; New York: The Free Press, ۱۹۶۸.
منبع:فصلنامه راهبرد یاس ، شماره ۵
منبع : خبرگزاری فارس