یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

خاطرات یک ناشناس از لیگ قهرمانان


خاطرات یک ناشناس از لیگ قهرمانان
لیگ قهرمانان با همان شکوه و عظمت همیشگی، از امشب تنور هیجان قاره سبز را تا بی‌نهایت داغ می‌کند. اگر بخواهیم ورای نتیجه‌گیری، برد و باخت و رد و بدل شدن گل، از دریچه احساس و خاطره (که چندان در مورد فوتبال اروپا مأنوس نیست) به این رقابت‌ها بنگریم متوجه نکات جالبی خواهیم شد. رویاروئی غول‌های اروپا هر سه‌شنبه و چهارشنبه دوستداران و دیوانگان فوتبال را ۹۰ دقیقه دور از تمام هیاهوهای پیرامون به سمت خود جلب می‌کند. زدن یک گل با انجام حرکتی استثنائی، در یک لحظه هواداران این توپ گرد را به احساسی مشترک (غم، هیجان، فریاد، نعره، اشک و...) می‌رساند و آنجاست که فوتبال، قدرت نامحدود خود را به رخ می‌کشاند. پدیده‌ای که البته به درستی لمپن و عامه‌پسند نام گرفته، شب‌های وسط هفته دغدغه بزرگ عده بسیاری از جهانیان می‌شود. نیوکمپ، برنابئو، هایبوری، اولدترافورد، آنفیلد، آلیانزا آره‌نا، سن‌سیرو، دل‌آلپی و المپیک مونیخ دوست‌داشتنی که کمتر مورد توجه قرار دارد همه و همه گام‌های استوار ۲۲ بازیکن، فریادهای اطراف زمین و هیاهوی کرکننده هواداران را به خوبی تحمل می‌کند.
یک غریبه
اولین خاطره بزرگ لیگ قهرمانان در همان سال ابتدائی تأسیس یعنی ۱۹۹۳ رقم خورد. عشق فوتبالی‌ها، تصاویر چندان واضحی از قهرمان بارسا و آن گل جادوئی کومان ندیدند اما حداقل مارسی و باسیلی بولی در دسترس بودند. ورزشگاه زیبای المپیک مونیخ شاهد بود که چگونه خدایان آن زمان فوتبال (مالدینی، باره‌سی، دونادونی، ریکارد، گولیت، فان‌باستن و...) مقابل ضربه سر یک مهاجم فرانسوی زانو زدند. جام به بندر پر کشید، اما به جرم ارتشا از آنها پس گرفته شد غافل از اینکه هیچ مقام سیاسی نمی‌تواند واقعیت موجود، آنچه که در چمن مسابقه رخ داده را عوض کند. مارسی محبوب، قهرمان همیشگی فصل ۱۹۹۳ اروپا است حتی اگر از تاپی و عقاید راست‌گرایانه‌اش متنفر باشیم و یا فرانسوی بوده و کاخ الیزه و پارک دو پرنس را مکان مشترکی برای ابزار عقاید خود بدانیم.به هر حال دیگر خاطره آن فصل گلاسکورنجرز بود. آنها موی دماغ بزرگان بودند. پروستان‌ها، روس‌های بدمذهب و کاتولیک‌های جنوب فرانسه را به شگفتی وا داشتند، اما آنچه به‌عنوان یک کلیشه باقی ماند در همان شب فینال رقم خورد.جائی که چرک‌های مارسی اندکی آن طرف‌تر از برلوسکونی و شرکایش جشن زانو زدن میلان را با شیوه خاص خود برپا کردند. البته میلان در سال ۱۹۹۴ به باشکوه‌ترین نحو ممکن بازگشت. دنبال روزنامه‌ها می‌گشتیم تا چیزی درباره بارسای کرایف بیابیم؛ ولی خب فقط در چمن مسابقه می‌شد این قدرت را دید. بارسا پس از قهرمانی عجیب در هفته پایانی لالیگا آماده بود اروپا را فتح کند. نمایش باله‌وار میلان تمام هواداران حاضر در ورزشگاه المپیک آتن را شگفت‌زده کرد. تیم شورانگیز آن سال پاری‌سن‌ژرمن لوئیز فرناندز با ستارگان بزرگی چون براوو روش، وه‌آ، لاما، رای و... بود. تنها مارکو سیمونه قادر بود میراث‌خواران المپیک مارسی را متوقف کند. گل دقیقه ۹۰ مارکو در خاطره هواداران روسونری باقی است. خرید در میانه راه، به گوش رسید. فان‌باستن هرگز بازنمی‌گردد. برای آنها که به فوتبال نمایشی علاقه داشتند، نبود مارکو فاجعه بزرگی قلمداد می‌شد. میلان سال بعد بدون او به فینال رسید. این بار آژاکس با فرانک ریکارد روبه‌روی آنها ایستاد و با شکست ایتالیا‌ئی‌ها به افسانه آنها خاتمه داد. آفتاب میلان غروب کرد و چه تلخ بود دیدن اشک‌های اسطوره‌هائی که تصور می‌کردیم هرگز شکست نخواهند خورد.هنوز (Play Station) جایگاه واقعی خود را در قلب فوتبالدوستان باز نکرده بود. عمده علاقه مردم کرکری‌های یک هفته‌ای و سپس انفجار هیجان در وسط هفته بود. چهره مستأصل هواداری که خبر باخت میلان را شنیده بود، دیدنی بود. گذشت... دوره قدرتنمائی یوونتوس و غریبه‌ای به‌نام نانت فرارسید. قناری‌های فرانسه باز زوج ”اودک“ و ”لولو“ ۳۵ هفته تمام بدون باخت لوشامپیونه را پشت سر گذاشت و قهرمان شدند. آنها سال بعد به نیمه نهائی لیگ اروپا رسیدند، اما از آنجا که دنیای فوتبال متعلق به بزرگان بود نه آنها و نه پاناتینایکوس نتوانستند از پس یووه و آژاکس برآیند. تصویر دوربین ورزشگاه فینال هنگام نواخته شدن پنالتی منجر به قهرمانی یووه، همه آن چیزی بود که تشکیل‌دهنده هسته اصلی فینال محسوب می‌شد: نبرد رو در رو و یا تعلیق تا آخرین ثانیه‌ها ”در هنگام زدن ضربه آخر، بازیکنان بیانکونری پشت به دروازه مشغول دعا کردن بودند“. در آن لحظه می‌شد به این اندیشید که چگونه چمن سبز فوتبال تیم سر و پا بی‌عاطفه یووه و رئیسی که دنیا را در دست داشت را رئوف و احساساتی نموده است! ماجرا ادامه‌دار بود. سال بعد ”ریزیتلی“ پس از به صدا درآمدن سوت پایان دیدار فینال مقابل دورتموند به تلخی مشغول گریستن شد. پرهوادارترین تیم آلمان، تیمی که مختصاتش به هیچ وجه با فوتبال سرد و بی‌مزه ژرمن‌ها همخوانی ندارد، اروپا را تسلیم کرد. خوشحالی اصلی هواداران احساساتی فوتبال آن لحظه رقم خورد که دورتموند در مرحله یک‌چهارم نهائی هموطن خود بایرن‌مونیخ که به نظر دوست‌نداشتنی‌ترین تیم اروپا است را با شکست مواجه ساخت.
فرزندان فوتبال بازگشتند
سال ۱۹۹۸ مصادف با یک اتفاق خوش‌یمن بود! سفیدپوشان رئال‌مادرید پس از ۳۲ سال مجدداً صاحب جام شدند. انفجار شادی مادریدی‌ها از میدان سیبلس تا دورافتاده‌ترین نقاط دنیا از کاخ پادشاهی اسپانیا تا باغچه کوچک یک کودک افراطی رئال در نقاط دوردست، نمایش دیدنی از شکوه سلاطین اروپا بود. گل زیبای میاتوویچ مرد جنگجوی بالکان به حساب و کتاب‌های یووه پایان داد. فصل بعد منچستریونایتد به هر آنچه قبل از این ”اقتدار“ نامیده می‌شده خندید. پرهوادارترین تیم بریتانیا که البته منفورترین تیم این کشور محسوب می‌شود! در فینالی عجیب و غریب بایرن‌مونیخ را شکست داد اما برای دیدن یک شگفتی باید به سراغ دیناموکیف می‌رفتیم. آنها رئال‌مادرید را در ورزشگاه خود از جام بیرون انداختند ولی در مرحله نیمه‌نهائی مغلوب بایرن شدند. آنچه از طرفداران دیناموکیف تعریف می‌شد، تکراری تکراری بود: آنها پول یک هفته خود را جمع‌آوری کرده و در ورزشگاه به پای دینامو و پیروزی‌هایش می‌ریختند. این، آخرین نمونه استوار بود. کم‌کم داستان حضور شگفتی‌سازان در فینال شروع شده بود و ناگفته پیداست که چقدر بی‌مزه است شما به‌عنوان تیمی کوچک همه تیم‌ها را شکست دهید و در فینال مغلوب شوید!والنسیا و ورزشگاه داغ مستایا مسلخ بزرگ لاتزیو و بارسلونا بود. اروپا آنها را تحسین می‌کرد، اما مطبوعات وابسته به دولت مرکزی اسپانیا، با حسادت برای آنها تیترهای حماسی می‌زدند. والنسیا مقابل رئال حرفی برای گفتن نداشت. شوت بلند کارلوس پس از به صدا درآمدن سوت پایان دیدار جالب‌ترین موضوع بود! همانطور غم بزرگ کوپر پس از پایان فینال سال بعد. او هنگام نواخته شدن ضربات تیمش پشت به صحنه، آب‌پرتقال می‌نوشید. هنگامی که گفته می‌شد کوپر می‌خواهد آخرین شب حضورش در والنسیا تبدیل به رؤیائی‌ترین شب تاریخ باشگاه شود همه به ناگاه نسبت به این تیم ابزار علاقه کردند.
شب ۲۳ آوریل
ساعت صفر... نیوکمپ فتح شد
بزرگترین هیجان تاریخ را با ال‌کلاسیکوی مرحله نیمه‌نهائی لیگ قهرمانان فصل ۲۰۰۲ تجربه کردیم. شبی که بیش از همیشه نفرت در ورزشگاه نیوکمپ موج می‌زد تا عشق، در آن فشار غیرقابل تحمل که زبان هواداران را نیز بند آورده بود، زیدان در دقایق ابتدائی نیمه دوم بزرگترین سکوت را به بارسا هدیه کرد. مک‌منمن کار را تمام نمود. فردای آن روز، جای تیترهای حماسی، روی پیشخوان روزنامه‌فروشی‌ها، این عبارت چشم‌نواز بود: نیوکمپ تسخیر شد.تنها، باید جای هواداران ۲ تیم بودید تا در لحظه خواندن این تیتر احساس ویژه‌ای به شمار دست دهد. قبل از بازی برگشت، یک اتومبیل بمب‌گذاری شده در اطراف ورزشگاه سانتیاگو برنابئو منفجر شد. طبق معمول؛ کار، کار ”اتا“ و جدائی‌طلبان کاتالونیا بود. تساوی یک بر یک بازی برگشت پایان رئال ـ بارسائی دیگر بود. آنهائی که شب به یادماندنی را برای هوادارانش رقم زدند.
لیورپول بازگشت
خاطره دیگر، از آن لیورپول و لیورپولی‌ها بود. آنها پس از سال‌ها به عرصه اول فوتبال اروپا بازگشتند. عملکرد سال قبل که با فتح ۳ جام معتبر همراه بود درخشانتر به نظر می‌رسید، اما حکایت سال ۲۰۰۲ ویژه‌تر بود. لیورپولی‌ها در لیگ، پس از مدت‌ها بالاتر از منچستریونایتد دشمن خونی خود بر پله دوم تکیه زدند و در اروپا با رقم زدن معجزه‌ای در شب پایانی مرحله دوم لیگ قهرمانان در آنفیلد همیشه جادوئی، به جمع ۸ تیم برتر رسیدند. هر چند آنها از پیشروی بیشتر بازماندند، اما با هولیه احساساتی، تیم زیبای سال نام گرفتند. آن صدائی که می‌گفت اروپا بدون لیورپول چیزی کم دارد در واقع نشان‌دهنده گذشته پرشکوه سرخ‌ها بود.بازی برگشت میلان و اینتر در مرحله نیمه‌نهائی سال بعد تنها در دقایق پایانی نیمه اول با گل شوچنکو دیدنی شد. گل مارتینز در ۶ دقیقه پایانی، نبرد ایتالیائی‌ها را هیجانی کرد. کالون می‌توانست در دقیقه ۸۶ معجزه بزرگ را رقم بزند، اما مسئله آنجاست که اینتر در طول تاریخ خود با انجام کارهای غیرممکن میانه‌ای نداشت. داوری که زودتر از اتمام وقت‌های اضافه سوتش را به صدا درآورد تولدوئی که از دروازه اینتر به قصد زدن گل جلو آمده بود و بالأخره شادی خاص آبیاتی سنگربان میلان هنگام اتمام دیدار، به‌خاطره‌های این بازی تبدیل شد. اینتر و هوادارانش در گوشه‌ای اشک می‌ریختند و برلوسکونی احساساتی، پیراهن‌های امضاء شده اعضاء تیم میلان را به کودک سیاه‌پوستی که از وی این تقاضا را داشت، اهدا می‌کرد! میلان به فینال رفت و آنجا طی نبردی سخت و البته سرد یووه را شکست داد. میلانی‌ها بسیار شادمان بودند. برای نسل جدید و یک نسل قبل‌تر هواداران میلان، شکست یوونتوس مهمترین مسئله بوده و هست.
پادشاهان یکی یکی رفتند...
لیگ قهرمانان فصل ۲۰۰۴ عجیب و غریب بود. تا مرحله یک‌چهارم نهائی همه چیز عادی پیش می‌رفت، اما از آنجا گوئی گردبادی سهمگین بساط بزرگان را برچید. یک شب موناکو در مونت‌کارلو، رئال را نابود کرد. شبی دیگر چلسی، آرسنال را ناکام گذاشت و چند ساعت بعد دپور، بزرگترین بازگشت تاریخ لیگ قهرمانان را مقابل میلان به اجراء گذاشت. چه کسی تصور می‌کرد ”موناکو“ی کوچک که هوادارانی به اندازه تجمع مردم در یک روز عادی در میدان سبیلس دارد، رئال را با ۳ گل شکست دهد یا لاکرونیا در یک نیمه صعود خود را قطعی کند! چهره مالدینی پس از به صدا درآمدن سوت پایان، ترکیبی از رنج و خشم را نشان می‌داد. آنها حتی پس ار دریافت ۳ گل در نیمه اول حذف را باور نداشتند و البته مطمئنیم پس از پایان دیدار نیز این خفت را نمی‌پذیرفتند. به هر حال این تیم سوگلی شگفتی‌سازان نام گرفت و در فینال با شکست موناکو جام را ربود. شاید لیگ قهرمانان فصل ۲۰۰۴ تنها فصلی بود که با شگفتی‌های فراوان، بین فوتبال و هواداران کلاسیک خود فاصله‌ای عمیق ایجاد کرد.
از خط رد شد یا نه...
لیورپول قهرمان اروپا شد. شور و حال وصف‌نشدنی آنفیلد در جریان بازی برگشت مرحله نیمه‌نهائی، کلیدی‌ترین خاطره را ساخت. آنجا که به گفته جرارد ۲۰ دقیقه قبل از آغاز دیدار، هواداران با همهمه فراوان اتاق‌های رختکن‌ها را به لرزه درآورده بودند. ضربه لوئیز گارسیا از خط دروازه رد شد یا نه، اهمیت چندانی ندارد. گویا کمک‌داور ابتدا به پشت سر خود نگاه کرد و سپس اعلام گل کرد! لیورپول در فینال از آن معجزه‌های خاص انگلیسی‌ها رقم زد. شکست در نیمه اول جبران در نیمه دوم و پیروزی در ضربات پنالتی. حرکاتی که دودک برای یادآوری آنچه گروبلار ۲۱ سال قبل در فینال اروپا انجام داد، جالب توجه بود و نشان داد تار و پود پرافتخارترین باشگاه انگلستان را خاطرات گذشته و الهام گرفتن از آنها، عجین شده است.
... و این هیجان
امشب از ساعت ۲۳ و ۱۵ دقیقه هیجانی دیگر آغاز خواهد شد. کرکری‌های وحشتناک، کوتاه نیامدن از موضع غالباً احمقانه هواداری، دخالت در کار بزرگترین رؤسای دنیا و بد و بیراه گفتن به ستارگان میلیاردی، تنها راهی است که آنها را با ما به یک هم‌ذات پنداری می‌رساند. همه در این احساس شریکیم!
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید