شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

ترجمه کتاب درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمن (بخش دوازدهم)


ترجمه کتاب درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمن (بخش دوازدهم)
۱۲) یگانهای ترکیبی و نبرد زمینی:
۱۲-۰) نبرد زمینی
این جنگ درسهای بسیاری در مورد اهمیت انتقال تکنولوژی و توانایی نیروها در انجام عملیات ترکیبی ، دربر داشت. هیچ کدام از دو طرف حتی قادر نبودند از پتانسیل تسلیحاتی خود بطور کامل بهره گیرند. در حالیکه ایران مشکل دسترسی به سلاحهای نوین داشت، هر دو طرف از نبود سازماندهی و آموزش برای جنگ نوین رنج می بردند. همین عامل کارایی نیروهای آنها را بسیار کاهش می داد.
مشکل نیروهای هر دو کشور در تحلیل تاریخی جنگ، مورد بررسی قرار گرفته است. ایران در این بین با دخالت مداوم ملاها در جنگ روبرو بود و عراق نیز از رخنه کردن مسائل سیاسی در سلسله مراتب نظامی خود و تمرکزگرایی بیش حد در فرماندهی صدام حسین، آسیب های بسیاری می دید. این مشکلات درنیروی نظامی بیشتر کشورهای جهان سوم وجود دارد.
۱۲-۱) یگانهای مرکب (شامل یگان های زرهی، توپخانه و پیاده نظام):
هر دو طرف در سالهای ابتدایی جنگ، بسیاری از تانکها و تجهیزات زرهی خود را از دست دادند، چراکه از نیروهای زرهی خود بدون هیچ گونه پشتیبانی آتش توپخانه استفاده
می کردند. این مشکلات در آغاز جنگ بسیار جدی بود. یکی از دلایلی که باعث شکست عملیات عراق در سال های ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ می شد، این بود که عراق از نیروهای زرهی و مکانیزۀ خود بدون حمایت پیاده نظام استفاده می کرد. با ادامه جنگ، از پشتیبانی نیروهای پیاده از یگانهای زرهی بیشتر بهره برد، اما در تشکیل نیرویی مرکب و مستقل، موفق نبود.
اما در طرف مقابل، ایرانی ها استراتژی خود را بر محور نیروی انسانی، بنا کردند،چراکه بیشتر تجهیزات ایران یا عملیاتی نبود و یا در دست افراد متخصص قرار نداشت. بدلیل عدم انتقال تکنولوژی، ایران در تعمیر و بازسازی تجهیزات و سلاحهای آسیب دیده خود، ناتوان بود. ایران رفته رفته نیروهای خود را برای نبرد انفرادی و تن به تن آماده کرد و به آنها آموزش داد تا در شرایط خاص، با کمترین امکانات از خود دفاع کنند. ایران در بیشتر نبردهای خود دستاوردهای چندانی نداشت. در سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸ و با صرف هزینه ای سنگین ، ایران دریافت که بدون وجود تجهیزات کافی، جا به جایی مناسب نیروها و پشتیبانی لجستیکی، عملاً به موفقیتی دست نخواهد یافت.
هردو طرف به یک اندازه بر توپخانه و پیاده نظام خود تکیه داشتند. ایرانی ها در شناسایی هدف و تغییر جهت آتش و عراقی ها در ایجاد آتش سنگین توپخانه و دقت آتش، برتری خود را اثبات کردند. اما در برقراری آتش هماهنگ و حمایت مؤثر از عملیات ترکیبی خود، ناموفق بودند.
هیچ کدام از دو کشور در ترکیب مؤثر نیروهای زرهی، توپخانه، پیاده نظام و بالگردها، موفقیتی بدست نیاوردند. دراین شرایط، وجود چنین ضعفهایی، فرصت های مناسبی برای کشورهای غربی فراهم می آورد تا نیاز به انتقال فناوری و توان عملیاتی را برای نیروهای کشورهای دوست، برآورده سازند.
۱۲-۲) نقش پیاده نظام در جنگ ایران و عراق:
جنگ ایران- عراق، تئوری تأثیر پیاده نظام بر جنگهای مدرن در کشورهای جهان سوم را قوّت بخشید. تا پیش از حملات عراق در سال ۱۹۸۸، جنگ دو کشور ،جنگی متّکی بر نیروهای پیاده و سربازان بود. حملات یگانهای پیاده نظام، بیشترین تأثیر را در تغییر مسیر جنگ را نیز داشت.
۱۲-۲-۱) مشکلات پیش روی عراق در مورد پیاده نظام:
عراق در آغاز جنگ برای نبردهای نیروهای پیادۀ خود، آمادگی نداشت و بر اساس دکترین جنگی روسی، آنها بر استفاده از تانکها و ادوات زرهی تأکید داشتند.
نیروهای زرهی عراق در قالب ۴ لشکر به خوزستان حمله کرده و بدون پشتیبانی پیاده نظام وارد شهر شدند. راه های صعب العبور و موانع آب - خاکی متعدد، پیشروی را برای تانکها بسیار سخت می کرد و در نتیجه، در حساسترین روزهای آغازین جنگ، پیشروی آنها به کندی و با تأخیر بسیار، انجام می شد.
تلفات و تأخیرات حاصل از این ضعف، عراق را برآن داشت تا نیروهای خود را برای این منظور، آموزش دهد. چراکه در خرمشهر و آبادان، به شدت به پشتیبانی این نیروها، نیاز بود.
پس از شکستهای سال ۱۹۸۰ ، عراق اقدام به گردانهای پیاده نظام منسجم کرد و در سال ۱۹۸۱ صدها هزار نیروی مردمی را فراخواند تا نیرویی در حدود ۶۰۰ هزار نفر گرد هم آورد.
این نیروها به گردانهای ۱۰۰۰ نفری تقسیم شدند. در ابتدا ضعفهای بسیاری در آنها به چشم می خورد. به همین دلیل بسیاری از این نیروها در پادگانها، مناطق پشتی جبهه ها و مناطق نه چندان حساس، مستقر شدند.
اما ایران در سوی دیگر، پیاده نظام خود را تقویت می کرد و نیروهای بی کیفیت عراقی برای مقابله با این نیروهای آموزش دیده، در مواضع دفاعی مستقر شدند. این مسئله به شکل گیری شکستهای دیگر عراق در سال ۱۹۸۱ و ۱۹۸۲ انجامید. این شکست ها با انتقادات شدید علیه این نیروهای مردمی همراه بود. رادیو و تلویزیون عراق نیز هشدارهای جدی در مورد فرار سربازان از خدمت منتشر می کردند.
در ماههای اولیه جنگ، عراق مجبور بود تا با تکیه بر نیروهای داوطلب مردمی خود، در مقابل فشارهای ایران ایستادگی نماید. این نیروها هیچ یک از شرایط نیروی پیاده نظام را نداشتند و حتی پیش از اینکه شکست حتمی شود، تسلیم می شدند و یا در هم می شکستند. پس از این دوره، فرماندهانی برای این نیروها در نظر گرفته شد و آموزش های آنها، آغاز گردید.
پس از سالهای ۱۹۸۲ و ۱۹۸۳ ، نیروهای پیاده نظام عراق کارآمدتر شده بود و در شرایط مختلف قادر به انجام عملیات بودند. تلفات آنها نیز بسیار کاهش یافته بود و آموزشهای بسیاری در زمینه های نظامی و رزمی، دیده بودند.
این تجربۀ عراق درس های مهمی برای کشورهایی که قصد آغاز جنگی این چنینی را دارند، به همراه دارد. پیاده نظام باید آموزش ببیند، قدرت آتش داشته باشد و در مناطق مختلف و با عوارض طبیعی گوناگون، پیشروی نماید. استحکامات دفاعی نیز در کاهش نیاز به نیروهای انسانی ،بسیار مؤثر می باشد.
۱۲-۲-۲) تکیۀ زود هنگام ایران بر پیاده نظام:
بر خلاف عراق، ایران جنگ را با تجهیزات زرهی و توپخانه ای کمتری نسبت به عراق، آغاز کرد. این نقطۀ ضعف در طول جنگ نیز ادامه داشت و دسترسی ایران به این تجهیزات، بسیار محدود بود. این کمبود امکانات باعث شد تا اساس کار ایران بر پایۀ نیروهای پیاده نظام باشد. این شرایط ایران را بسوی جایگزینی نیروهای نظامی خود بجای سلاح و جبران کمبود امکانات و تکنولوژی از این طریق، سوق داد.
ایران قادر بود تا سلاح های مورد نیاز پیاده نظام خود را تولید و تعمیر کند. محمد سلیمی وزیر دفاع ایران اعلام کرد که علاوه بر راه اندازی خط تولید سلاحهای سبک و سنگین، ایران توانایی بازسازی انواع مسلسل ها و سلاح های سبک و نیمه سنگین مانند آر پی جی ۷ و کاتیوشا را نیز دارا می باشد.این کشور قادر بود نیمی از سلاحهای مورد نیاز خود را تولید نماید. همچنین کشورهای کرۀ شمالی، چکسلواکی، لیبی، چین و روسیه نیز بخشی از مهمات ایران را تأمین می کردند.
۱۲-۲-۳) توسعۀ پایدار و مداوم کارآمدی نیروهای پیاده نظام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:
با وجود آشفتگی اوضاع داخلی ایران پس از انقلاب، اما فرماندهان نیروهای سپاه و ارتش در مقابله با پیشروی نیروهای عراقی در مراحل اولیه جنگ، بخوبی عمل کردند. این پیروزی های ایران، بدلیل ناتوانی عراق در بکارگیری تمام توان نظامی خود و همچنین زرادخانه های تسلیحاتی عظیم ایران بود که از دوران شاه بر جای مانده بود. همچنین ترکیبی از نیروهای ارتش، سپاه، دانشجویان افسری و پس از آن نیروهای بسیج، در حملات و پیشروی پیاده نظام ایران، بسیار مؤثر بودند.
همانطور که پیش از این نیز ذکر شد، نیروهای سپاه پس از مدتی مانند نیروهای ارتش، آموزش دیده شده بودند و بیشتر تمرکز و عملیاتها بر عهدۀ آنها بود. اولین وزیر دفاع ایران نیز گفته بود که ارتش حرفه ای ایران ،توسط شیطان (شاه) پایه گذاری شده بود تا منافع امپریالیسم و صهیونیسم را تأمین نماید.
با اینکه سپاه پاسداران و ارتش در سال ۱۹۸۲ دارای یک ستاد فرماندهی مشترک بودند، اما هماهنگی و یکپارچه سازی حقیقی در میان آنها صورت نگرفت. سپاه پاسداران علاوه بر قدرتی نظامی، به قدرتی سیاسی نیز تبدیل شده بود و در تمام ارکان حکومت ایران، نفوذ داشت. آنها وزارت سپاه را نیز تشکیل دادند و بودجه ای مستقل برای خود در نظر گرفتند.
۱۲-۲-۴) نقاط ضعف و قوت تاکتیک های نیروی پیاده نظام ایران:
پس از اینکه در سال ۱۹۸۱ نیروهای عراقی موضعی دفاعی گرفتند، سپاه پاسداران ،حملاتی را ترتیب داد که بر نیروی انسانی و یگانهای پیاده نظام متکی بود. این حملات با حمایت های توپخانه ای چندانی همراه نبود و تانکها و ادوات زرهی اندکی آنها را همراهی می کردند.اما این حملات به این دلایل با موفقیت همراه بود :
۱) رهبران و فرماندهان آموزش دیده.
۲) حملات شبانۀ گسترده و حمله از پشت به نیروهای عراقی.
۳) استفاده از نیروی انسانی بسیار زیاد.
۴) توانایی ارتش کلاسیک برای پشتیبانی و تأمین آتش مورد نیاز.
واکنش عراق نیاز بسیار کند بود و ایران بسرعت شاهراه های ارتباطی را کنترل می کرد و نیروهای عراقی را به محاصرۀ خود در می آورد.
ایران در حملات ابتدایی خود ، توانایی کمتری داشت و آنها در این دوره، تلفات بسیاری برجای گذاشتند. رهبران مذهبی ایران نیز که در امور نظامی دخالت می کردند، دلیل پیروزی های قبلی را بدرستی درک نمی کردند. حملات ایران در سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۴ با استفاده از توان نیروی انسانی، دفاع عراق را در هم می شکست.
بدلیل نبود پوششهای توپخانه ای و کمبود برنامه ریزی تاکتیکی کافی برای حملات، ایران بیشتر نیروهای آموزش دیدۀ خود را طی حملات پائیز ۱۹۸۲ از دست داد. تلفات نیروهای ویژه نیز بسیار بالا بود. به علاوه ، به دام انداختن نیروهای سپاه برای عراقی ها، بسیار آسان تر از گرفتار کردن نیروهای ارتش بود.
۱۲-۲-۵) محدودیت های تاکتیک مبتنی بر نیروی انسانی:
تغییر در سازمان دفاعی عراق به این معنا بود که ایران در استفاده از تاکتیک موج نیروهای انسانی، با مشکلات جدی روبرو خواهد بود. همانطور که پیش از این گفته شد ،تاکتیکهای متکی بر نیروی انسانی، تلفات کمتری نسبت به تجهیزات زرهی از نیروهای دشمن می گیرد، در شرایطی که تدابیر دفاعی و مواضع مناسب، برای نیروهای پیاده نظام در نظر گرفته شود. در غیر اینصورت تنها حاصل این تاکتیک، شکست و تلفات سنگین می باشد.
ایران به قدری در شخصیت بخشی به حملاتش به عنوان "جهاد اصغر" درگیر شده بود که از سازماندهی مناسب و کنترل نیروهایش ،غافل مانده بود. این کشور در حملات خود تنها به پیش روی سریع می اندیشید. همچنین ایران پس از پیروزی در حملات خود، قادر به توقف حالت و حفظ مواضع بدست آمده نبود و اصولاً چنین برنامه ای نداشتند. به همین دلیل ایران در عملیات والفجر-۴ ، تلفات بسیار سنگینی را متحمل شد.
۱۲-۳) تانک ها، ادوات زرهی و بالگردها:
از ابتدای جنگ ایران و عراق، نبرد تانکهای دو طرف تأثیر مهمی بر جریان جنگ داشتند؛ اما نه آنگونه که در جنگ اعراب و اسرائیل و یا جنگهای اروپایی ،شاهد آن بودیم.
۱۲-۳-۱) تسلیحات و تجهیزات زرهی ایران:
ایران جنگ را با برتری تسلیحاتی آغاز نکرد. آنها در ابتدای جنگ ،سلاحها و ماشین آلات زرهی محدودی داشتند. به عنوان مثال ایران تنها با ۱۷۰۰ تانک جنگ را آغاز کرد. در سال ۱۹۸۴ این رقم به ۱۰۰۰ تانک کاهش پیدا کرد و در سال ۱۹۸۸، ایران تنها ۷۵۰ تانک عملیاتی در اختیار داشت.
ایران همچنین بسیاری از بالگردها، نفربرهای زرهی و بالگردهای حمل و نقل خود را از دست داد. در ابتدای جنگ، ایران تنها ۲۵۰ خودروی زرهی اسکورپین و ۷۰۰ نفربر در اختیار داشت. این خودروهای زرهی ساخت روسیه بودند و مانند سایر تجهیزات ایران در آغاز جنگ، از زمان حکومت شاه ایران بر جای مانده بود.
ایران از نظر توان هوایی نیز، وضعیتی مشابه داشت. در سال ۱۹۸۰ ایران در حدود ۱۲۰۰ بالگرد در اختیار داشت که در تعمیر و نگهداری آنها ناتوان بودند. در فوریه ۱۹۸۱ تنها یک سوم این ناوگان هوایی عملیاتی بودند و این رقم در سال ۱۹۸۸ به یک پنجم رسید.
۱۲-۳-۲) تسلیحات و تجهیزات عراق:
بر خلاف ایران، عراق نیرویی مجهز فراهم کرده بود. در سال ۱۹۷۹ عراق بیش از ۲۵۰۰ تانک در اختیار داشت. اما این تانکها کمی قدیمی بود و در برابر تانکهای ایران، آسیب پذیر بود. صدام نیز اعتراف کرد که تانکهای ایران جدیدتر و پیشرفته تر می باشد.
در اواخر سال ۱۹۸۰ عراق ۲۷۵۰ تانک روسی، ۱۵۰۰ تانک چینی، ۶۰ تانک رومانیایی و تعدادی از تانکهای به غنیمت گرفته شده از ایران را در اختیار داشت. بعلاوه آنها ۲۵۰۰ خودروی زرهی دیگر نیز داشتند.
عراق در سال ۱۹۸۸ نیروی نظامی قدرتمندی متشکّل از ۱۵۰ تا ۲۰۰ بالگرد مسلح و مجهز داشت. علاوه بر این ده ها فروند بالگردهای حمل و نقل، پشتیبانی، و شناسایی نیز در اختیار نیروی هوایی این کشور قرار گرفته بود.
۱۲-۳-۳) تاکتیکهای زرهی و درس هایی در این زمینه:
تأثیر این تجهیزات زرهی و تانک ها در جنگ ایران و عراق، هرگز آنگونه که انتظار می رفت، نبود. تانکهای ایران و عراق بطور مؤثری مورد استفاده قرار نمی گرفت. به عنوان مثال در حملۀ عراق به آبادان،تانکهای این کشور پس از اینکه منطقه بطور کامل بوسیلۀ توپخانه پاکسازی
می شد، وارد آن می گردیدند. همین عامل، روند پیشروی نیروهای آنها را بسیار کند کرده بود.
ایران در سال اول جنگ ، رفته رفته تمام تسلیحات سنگین زرهی خود را مستقر کرد. با ادامۀ جنگ، ایران قادر به نگهداری و بازسازی تانکها و دیگر تجهیزات زرهی خویش ،نبود. نیروی زرهی ایران با گذشت زمان تحلیل رفت و سرعت فرسایش این تجهیزات با خطاهای انسانی صورت گرفته، بسیار بالا رفته بود.
یکی از این خطاها ۵ ژانویه ۱۹۸۱ صورت گرفت و سه گروه از تانکهای ایرانی بدون پشتیبانی یگانهای پیاده نظام، به نیروهای عراق در سوسنگرد حمله کردند که شکست آنها از قبل واضح بود. این تانکها از نیروهای ارتش ایران به فرماندهی بنی صدر بودند. این فقدان پشتیبانی بدلیل مشکلات سیاسی داخل ایران بود،چراکه بیشتر یگانهای پیاده نظام تحت فرمان سپاه بودند که بنی صدر نقشی در فرماندهی آنان نداشت. وی همچنین قصد داشت تا توان ارتش را با اعزام تانکهای فاقد پشتیبانی، ثابت نماید.
در این حملات، نیروهای عراق سنگرها و استحکامات دفاعی و پشتیبانی پیاده نظام مناسبی را مهیا کرده بودند و براحتی می توانستند تانکهای ایران را به محاصرۀ خود درآورند. تانکهای ایرانی از سه نقطه مورد حمله قرار گرفتند و بسیاری از نیروهای ایران، خودروهای زرهی خود را رها کرده و عقب نشینی کردند.
پس از عزل بنی صدر در ژوئن ۱۹۸۱ ، عملکرد ایران بهتر از قبل شد. ایران تانک ها و تجهیزات باقی ماندۀ خود را با انعطاف و پشتیبانی بهتری، اعزام می کرد و موفق شدند عراق را از بیشتر مناطق اشغال شده، به عقب برانند. این عملیاتها متکی بر نیروی انسانی بودند، اما تانکها، بالگردها و نیروهای زرهی از آنها حمایت می کردند. پس از اینکه ایران بیشتر تانکهای خود را در سالهای ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۵ از دست داد، از باقی مانده تانکهای خود به عنوان توپخانه و پشتیبانی نیروهای پیاده استفاده می کرد. ایران در میدان جنگ توان استفاده از تانکهای خود را نداشت، اما به عنوان نیروی پشتیبانی، به خوبی عمل می کردند.
۱۲-۳-۴) تأثیر بالگردهای تهاجمی بر ادوات زرهی:
ایران هرگز نتوانست همانند شاه ، از بالگردهای خود، بهره گیرد. در دوره چند ماهه آغاز جنگ، ایران بخش بزرگی از توانایی عملیاتی بالگردهای خود را از دست داد. و در سال های بعد، تنها در سطحی محدود و مواردی اندک، از بالگردهای خود استفاده می کرد.
از سوی دیگر، عراق قادر بود توان بالگردهای خود را حفظ کرده و آن را تقویت نماید، اما عراق هم مانند ایران از بالگردهای خود در موارد معدودی وتنها برای اهداف تاکتیکی نه چندان مهم و پشتیبانی از نیروهای زمینی استفاده می کرد. عراقی ها ،در مواردی هم برای جلوگیری از پیش روی ایرانی ها در خاک عراق ، بطور پراکنده از بالگردهای خود بهره می بردند.
عراق هرگز از بالگردهای خود در جهت استقرار و انتقال نیروها به داخل خاک ایران استفاده نکرد. فرماندهان عراق به این نکته اشاره داشتند که مشکلاتی جدی در شناسایی اهداف و هدف گیری آنها دارند. در نتیجه خلبانان عراقی در یافتن اهدافی برای حمله و پذیرفتن ریسک آن ،هیچ گاه به نتیجه نمی رسیدند. مشکل دیگر آنها ،عدم توانایی پرواز و نبرد در شب بود. همچنین در مناطق کوهستانی نیز قادر به اجرای عملیات نبودند.
مشکل عراق بیش از اینکه به بالگردهای این کشور مربوط شود، با نیروهایی که از این بالگردها استفاده می کردند، در ارتباط بود. عراق چه در مورد هواپیما و چه بالگرد، از کمبود شدید خلبان ماهر در رنج بود. خلبانان این کشور اغلب قادر به انجام عملیات در شرایط سخت و
غیر عادی، نبودند. آنها حتی توانایی انجام حملات گسترده و عملیات های تهاجمی قابل توجهی نیز نداشتند. در بیشتر موارد ترس و احساس خطر، از کیفیت کار آنها بشدت
می کاست و همین عامل، عملاً بالگردهای عراق را از کار انداخته بود. بیشترین مهارت خلبانان عراقی در عملیات های شناسایی بود که درحیطۀ کارهای عملیاتی، جزءراحت ترین عملیات ها می باشد.
۱۲-۴) سلاحهای دقیق و هدایت شونده؛ مهمات و سلاح های مخصوص نبرد زمینی:
با وجود اینکه اکثر سیستم های بکار گرفته شده دو کشور ،بسیار قدیمی بودند، اما سلاح های هدایت شونده از ابتدای جنگ، نقش مؤثری داشتند. تجربۀ هر دو طرف ،تأیید می کند که موشکهای هدایت شوندۀ ضد تانک ،نقش مهمی در مواجهه با ماشین آلات زرهی و مقابله با اهداف سخت دارد.
۱۲-۴-۱) استفادۀ ایران از موشک های هدایت شوندۀ ضد تانک:
ایران ذخایر مناسبی از موشک های هدایت شونده ای داشت که در زمان شاه خریداری شده بود. موشک های ساخت آمریکا، فرانسه و روسیه از جمله این موشکها به شمار می رفت. ایران برای حفاظت از توان هوایی و زرهی خود، از این موشک ها استفاده می کرد.
نیروهای زمینی ایران از موشکهای دراگون برای متوقف کردن روند حرکتی تانک های عراقی استفاده می کردند. اما احتمال اصابت این موشک ها، ۱ به۱۰بود. این دقت کم، بدلیل آموزش ندیدن نیروها برای استفاده از این سیستم ها، نبود تکنولوژی لازم برای راه اندازی و استفادۀ مؤثر از آنها و همچنین اشکال در سیستم های راداری آنها بود. دلیل دیگر این بود که ایران فقط به کثرت استفاده از این موشک ها فکر می کرد و اجازه نمی داد تا هدف در موقعیتی قرار گیرد که احتمال موفقیت حمله، بالاتر برود.
پس از سال ۱۹۸۲ ، ایران با کمبود موشک مواجه شد و روند حملات آنها کندتر گشت. این کمبود ایران را وادار کرد تا استفاده از موشکهای دراگون را محدود نماید و از کره شمالی، لیبی و چین موشکهای ضد زره و راکت اندازهای دیگری ، خریداری نماید.
۱۲-۵) استفاده ایران از آتش توپخانه:
ایران در طول جنگ بطور گسترده ای از توپخانه بهره می برد، اما در سازماندهی آتش سنگین که کارایی بالاتری داشته باشد، ضعیف ظاهر می شد. بطور مثال، در ابتدای جنگ خبرگزاری دولتی پارس اعلام کرد که موفقیت عراق در حمله به سوسنگرد، بدلیل نبود پشتیبانی
توپخانه ای از جانب ایران بوده است.
این فقدان پشتیبانی در آغاز جنگ بدلیل مشکلات سازماندهی بود تا نبود منابع. همچنین بدلیل پاکسازی نیروهای خدماتی در بخشهای مختلف از جمله توپخانه، این نقصان ها بوجود می آمد.
ایران بیشترین استفاده از آتش توپخانه را در حمله به بصره به کار گرفت. البته این آتش هرگز به قدرت آتش عراق نمی رسید. توپخانۀ ایران متشکل از توپهای ۱۳۰ میلی متری M-۴۶، ۱۷۵ میلی متری M-۱۰۷، ۲۰۳ میلی متری M-۱۱۰ و همچنین ۱۲۲ میلی متری D-۷۴ بود.
۱۲-۵-۱) درسها و موارد فنّی:
علیرغم اخبار متفاوتی که منتشر شد، فرماندهان ایرانی و عراقی دریافتند که نمی توانند با استفاده از آتش سنگین توپخانه ، تلفات زیادی به دشمن تحمیل کنند. هر دو کشور از توپخانۀ خود در مناطق شهری استفاده می کردند تا فشار سیاسی به طرف مقابل وارد نمایند و اوضاع داخلی آنها را متشنج سازند. همچنین در مواردی از آن به عنوان آتش پشتیبانی نیز استفاده
می کردند. در مورد اخیر عراق پیشتاز بود و در بیشتر حملات خود از پشتیبانی آتش توپخانه برای پیاده نظام، بهره می برد. اما دو کشور در مقابله با حملات ناگهانی و غیر منتظره، آمادگی بکارگیری توپخانه را نداشتند. در مجموع دسترسی عراق به تجهیزات توپخانه ای، بسیار بهتر از ایران بود و همین عامل در پیشروی آنها نقش مؤثری داشت .
هر دو طرف از چاشنی گذاری و عملکرد توپ هایشان در هوای شرجی و مناطق مرطوب شکایت داشتند و سیستمهای تشخیص هدف روسی نیز که بر روی توپخانه ها نصب شده بود، بخوبی عمل نمی کرد. این فیوز تشخیص، هنگامی که هدف مورد نظر به فاصلۀ مورد نظر
می رسید، بطور خودکار شلیک می کرد.
اما واضح است که هر دوطرف در این جنگ با وجود کاستی ها، از عملکرد توپخانه های خود بهره بسیاری بردند. هر دو طرف درگیر به این نکته نیز واقف شدند که استفاده از تانکها به عنوان آتش توپخانه ،کاری نادرست و بی فایده است.
۱۲-۶) مین و موانع دیگر:
درجنگ ایران و عراق بیش از هر جنگ دیگری از سنگرها و موانع، استفاده شد. ایرانی ها اولین مبارزانی بودند که در موضع دفاعی ، از مین و موانع دیگر برای دفاع استفاده کردند. آنها با ایجاد سیلاب های مصنوعی، راههای ارتباطی عراق را می بستند و در عملیات آنها، اختلال ایجاد می کردند. این حربه در حملۀ عراق به آبادان ، بسیار مؤثر واقع شده بود.
عراق نیز زمانی که مجبور به اتخاذ موضع دفاعی می شد، از سیل های مصنوعی، موانع آبی و مین استفاده می کرد. استفاده از خاکریزها برای حفاظت از نیروها، بازیابی ، تقویت و تدارکات آنها ،مورد توجه هر دو طرف بود.
کمبودهای ایران در زمینۀ تکنولوژی برای نفوذ به میدانهای مین و موانع دیگر عراق باعث شد که در بیشتر مراحل جنگ، عراق در موضع دفاعی، احساس خطر کمتری نماید. این ضعف زمانی ناگوارتر بود که بدلیل نبود تجهیزات کافی، نیروهای پیاده نظام باید به این موانع نفوذ می کردند. گزراش ها نشان می دهد که ایران تمایلی برای یافتن راه حلی اصولی برای گذر از این موانع نشان نمی داد و سربازان ایرانی با عبور از میادین مین به عنوان سپر بلا ، مورد استفاده قرار می گرفتند.
با این حال ایران از سال ۱۹۸۴ توانایی های نفوذ خود را بهبود بخشید و با وجود اینکه همچنان از تاکتیکهای متکی بر نیروی انسانی بهره می برد، اما در هنگام پیشروی با انجام عملیات شناسایی از نقاط ضعف عراق، عوارض طبیعی و تاریکی شب، استفاده می کردند.
عراق نیز به تدریج خطوط دفاعی خود را تقویت کرد و با ایجاد موانع بتونی، موقعیت خود را در مناطق تحت کنترل حفظ می کرد. در مناطق حساس مانند بصره نیز این کشور،خطوط دفاعی متعددی ایجاد کرده و این خطوط را در مناطق بسیاری ،گسترش داده بود.
باید این نکته را به خاطر سپرد که اگرچه دو کشور تدابیر دفاعی مناسبی بکار می گرفتند، اما این موانع دفاعی تنها زمانی موثر بودند که نیروهای آنها در حالت دفاعی قرار داشتند. به عبارت دیگر، این خطوط دفاعی به عنوان جایگزینی برای نیروهای نظامی قابل استفاده نبودند.
۱۲-۷) آمایش نیروها و سیستم های لجستیکی:
عراق پیش از آغاز جنگ از نظر لجستیکی آمادگی لازم را کسب کرده بود. مهمات، آب، سوخت، نفت و منابع دیگر به میزان قابل توجهی ذخیره شده بود و پیش بینی های لازم برای زمان جنگ انجام گرفته بود.
در زمان حضور نیروهای عراق در ایران، آنها جاده ای از بخش جنوبی اهواز به دزفول کشیده بودند تا تدارکات لازم و نیروهای ذخیره ، در کوتاه ترین زمان به نیروهای حاضر در جبهه برسد.
براساس دکترین نظامی روسیه، نیروهای عراقی حاضر در جبهه ، تدارکات بسیار زیادی دریافت می کردند و ذخیرۀ مهمات عظیمی در اختیارشان قرار می گرفت. میزان مهمات مصرفی عراق در هر روز برابر با مقداری بود که ارتش آمریکا در جنگهای پیشین خود، در یک هفته استفاده می کرد.
سیستم لجستیکی رایانه ای عظیم ایران را آمریکایی ها در زمان شاه طراحی کرده بودند. هرچند پس از انقلاب وخروج هزاران مشاور آمریکایی، این پروژۀ چندین میلیارد دلاری عملاً نابود شد.
پس از آغاز جنگ نیز مشکلات لجستیکی ایران افزایش یافت. این مشکلات عمدتاً بدلیل کمبود خودروهای ترابری و تجهیزات جنگی بود. مشکل کمبود امکانات که در داخل ایران وجود داشت، بر جبهه ها نیز تأثیر خود را بر جای می گذاشت.
مشکل دیگر ایران که از همان مراحل آغازین جنگ پدیدار شد، در ارتباط با تانکهای چیفتن ساخت انگلیس بود. در زمان شاه، ایران ۸۰۰ دستگاه از این تانک ها خریداری کرده بود. این تانکها از اجزای اصلی تجهیزات نیروهای ایران بودند. در برهه ای از زمان، تانک های چیفتن ایران از خود انگلیس نیز بیشتر بود. با این حال پس از مدتی روشن شد که موتور این تانکها ، از قدرت کافی و سیستم خنک کنندۀ مناسبی برای استفاده در شرایط سخت برخوردار نیست. همچنین سیستم الکترونیکی این تانک ها ، بسیار پیچیده و سیستم هدایت توپ آن نیز هیدرولیک نبود. این تانکها در برابر استفادۀ بیش از حد نیز ، بسیار آسیب پذیر بودند.
اگرچه مشکل تأمین منابع و امکانات ایران، با حمایت های چین و کره شمالی و سایر کشورها حل شد، اما مشکل ایران در حفظ سیستم های ساخت کشورهای غربی، همچنان پا برجا بود. ایران در توزیع مهمات خود نیز برنامۀ خاصی نداشت و در بعضی مناطق با کمبود مهمات و در جاهای دیگر با مهمات مازاد بر نیاز، مواجهه بود.
بخشی از زوایای تجربۀ لجستیکی ایران مانند ویتنام بود؛ جایی که هر دو کشور در بکار گیری تجهیزات پیچیده ای که ساخت آمریکا بود، با مشکلات جدی روبرو شدند. این مسائل باعث شد تا بحث هایی در این مورد پیش آید که کشورهای غربی باید به کشورهای جهان سوم، سیستم هایی ساده تر و با تکنولوژی هایی پایین تر، ارائه دهند.
محسن داوری
مترجم:حسن سلیمانی