شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


جاوید «مزارع توت فرنگی»


جاوید «مزارع توت فرنگی»
▪ سرتاسر جهان- Across The universe
ـ کارگردان ؛ جولی تیمر
ـ نویسنده فیلمنامه؛ دیک کلمنت و ایان لافرنه بر اساس طرحی از تیمر
ـ مدیر فیلمبرداری؛ برونو دلبانل
ـ موسیقی ؛ الیوت گولدنتال
ـ بازیگران؛ جیم استرجس، راشل وود،جو اندرسن، مارتین لوثر، بونو و جو کاکر
ـ ۱۳۳ دقیقه
ـ محصول امریکا ۲۰۰۷
حتی تصورش هم برای هواداران گروه انگلیسی بیتلز شیرین و لذت بخش است؛ اینکه خانم جولی تیمر ۳۳ ترانه از این گروه افسانه یی را برداشته و براساس آنها داستانی عاشقانه در قالبی موزیکال روایت کرده است. تازه نشئگی اصلی حین تماشای فیلم در جان هواداران بیتلز ریشه می دواند و آن هم زمانی است که متوجه می شوند فیلم به لطف هوش و ذکاوت کارگردان (و فیلمنامه نویسانش) پا را فراتر از موزیکالی عاشقانه می گذارد و سعی دارد تا جایی که از هدف اصلی اش دور نشود به رویدادهای سیاسی و اجتماعی نیمه دوم دهه ۶۰ هم بپردازد. تیمر این ایده را آنقدر جذاب پیاده کرده که بی اختیار صدای باب دیلن در گوش مان می پیچد که در ترانه «Tangled Up In Blue» در وصف آن دوران چنین می خواند؛ «شب ها در کافه ها بساط موسیقی به راه بود و شور انقلاب در هوا موج می زد». یکی از همین کافه هایی که دیلن درباره اش حرف می زند، کافه Wha? واقع در گرینویچ ویلج در منهتن نیویورک است که از دل آن هنرمندان بزرگ و دوران سازی مثل شخص دیلن، بروس اسپرینگستن، جیمی هندریکس، گروه ولوت آندرگروند، وودی آلن و لنی بروس بیرون آمده اند؛ حالا در «سرتاسر جهان » اسم آن کافه شده Huh? و جود (که در جست و جوی پدرش از لیورپول به امریکا آمده)، لوسی و برادرش مکس به همراه پرودنس در آن می نشینند و اجرای صاحبخانه هنرمندشان یعنی سیدی همراه با گیتار نواختن جوجو را تماشا می کنند. شاید یکی از ایرادهای جزیی فیلم این باشد که برداشت و تعبیری که از دنیای بیتلز و به خصوص شخصیت های کلیدی نیمه دوم دهه ۶۰ ارائه می دهد، سطحی است و کفه ترازو بیشتر به سمت مصلحت فیلم سنگینی می کند. سیدی (با بازی دانا فیوکس خواننده) پرسونای جانیس جاپلین، خواننده شوریده حال و بی قرار آن دوران، است که در فیلم فقط به کشمکش های رمانتیک او با جوجو در لفافه همکاری موسیقایی شان پرداخته شده و از خصیصه های الهام گرفته شده جاپلین از مکتب رمانتیسیسم (یکی از اپیدمی های سازنده نیمه دوم دهه ۶۰) هیچ خبری نیست. اما جوجو، که پس از کشته شدن برادر کوچکش در اعتراض های خیابانی از دیترویت به نیویورک می آید به جود می گوید که این روزها اعتراض را فقط با موسیقی می توان بیان کرد. جوجو ترکیبی از جیمی هندریکس و جیمز گرلی (نوازنده گروه بیگ برادر اند هولدینگ کمپانی که جاپلین مدت ها با آنها همکاری داشته) است و صد البته در شمایل او از اعتراض اصیل هنرمندی چون هندریکس هیچ نشانی نیست. گریز دیگر فیلم به دنیای دهه ۶۰ به واسطه حضور دکتر رابرت (همان بونو با شکل و شمایلی لنون وار) در مهمانی لونا (چقدر شبیه به یوکو همسر لنون است،) رخ می دهد. در طی مهمانی و سفر اسرارآمیزی که درپی آن انجام می شود، ارجاع های بسیاری به کن کیسی نویسنده امریکایی و از سردمداران جنبش سایکدلیک و اعضای گروهش یعنی مری پرنکسترز داده می شود. از طرف دیگر این سفر تحولی در دنیای شخصیت های فیلم ایجاد می کند که بی شباهت به تحول شخصیتی اعضای گروه بیتلز در پی سفرشان به هندوستان نیست. در این فیلم هم همین سفر است که شخصیت ها را از گذشته شاد و سرخوش خودشان دور می کند و کمی بعد دغدغه هایی جدی و به اصطلاح اساسی را به جان شان می اندازد. تیمر ارجاع هایی را که به رویدادهای تاریخی گذشته می دهد دوبعدی می کند، یعنی اینکه چنین رویدادهایی را هم به دنیای بیتلز مربوط می کند و هم به شخصیت های کلیدی دهه ۶۰؛ یکی به نفع فیلم و یکی دیگر به نفع تاریخ نیمه دوم دهه ۶۰. باید قبول کرد که حفظ چنین توازنی کار واقعاً سختی است. برای همین گفتم ایراد جزیی، چون تیمر جزییاتی از این دست را چنان به دقت در دل داستان گنجانده که می توان با سعه صدر از برداشت سطحی اش از پدیده های دهه ۶۰ گذشت و در عوض از نتیجه نهایی یعنی همان زیبایی های سمعی بصری فیلم لذت برد. به جز چنین اشاره های مستقیمی به وقایع تاریخی آن دوره، در طول فیلم ارجاع های بسیاری به دنیای بیتلز داده می شود مثلاً نام تمامی شخصیت ها، از اصلی ترین ها گرفته تا فرعی ترین ها، همه و همه از ترانه های بیتلز گرفته شده اند. همین موضوع کمک می کند خیلی سریع وارد دنیای پر رمز و راز بیتلز شویم. دیالوگ ها هم هوشمندانه نوشته شده و تا حد امکان سعی شده از ترانه های بیتلز (مثلاً «وقتی ۶۴ ساله شدم» و «یارو از پنجره دستشویی وارد شد») در آنها استفاده شود. تمامی ترانه های فیلم را هم هنرپیشه ها خیلی خوب بازخوانی کرده اند به خصوص جیم استرجس، با آن چهره شیرین و موهای مشکی اش، که حسابی از پس بازخوانی ترانه های مهم بیتلز مثل «سرتاسر جهان» و «جاویدان مزارع توت فرنگی» برآمده است. البته ناگفته نماند ترانه های بیتلز برگ برنده تیمر در ساخت چنین فیلمی است؛ هر چه باشد چه نسل هم دوره این گروه و چه نسل های پس از آن، یک دنیا خاطره با ترانه های بیتلز دارند اما از طرف دیگر نباید از یاد ببریم که استفاده نابجا از چنین ترانه های خاطره انگیزی یا بازخوانی های ضعیف آنها می توانست ضربه مهلکی به فیلم بزند که فعلاً نزده است. گوشه و کنایه های سیاسی فیلم هم بیشتر به دولت و ارتش امریکا برمی گردد که قصد دارد به بهانه اشاعه دموکراسی به تمام کشورهای دنیا (مثلاً این روزها افغانستان و عراق) حمله کند و مجسمه آزادی را در سرتاسر دنیا نصب کند و جالب این است که در دل همان کشور نوای حق طلبی در قالب وجود مارتین لوترکینگ، مثل نوری در دل تاریکی خاموش می شود. اتفاقاً جنگ ویتنام و روانه شدن مکس به میدان نبرد با ویتنامی ها دوراهی سرنوشت سازی جلوی پای لوسی می گذارد. به نظر لوسی، جود برای متوقف کردن جنگ در ویتنام و به خانه بازگرداندن سربازان امریکایی (از جمله مکس) تلاش چندانی نمی کند و این پارکر است که راه درست را می رود. لوسی هم به شیوه رادیکال پارکر متوسل می شود و در آخر فیلم متوجه می شود که تا حدی حق با جود بوده. از طرف دیگر، جود هم درگیر کشمکش های احساسی خودش است (عرض ارادت به رمان «جود گمنام» اثر تامس هاردی؟) چنین اختلاف نظری یادآور تفاوت نگرش های اجتماعی و سیاسی جان لنون و پل مک کارتنی است که دست آخر هم راه این زوج هنرمند را از هم جدا کرد و ادامه کارشان نشان داد که هر دو در طلب چه بودند. داستان «سرتاسر جهان» مثل «یک بار» نیست که در آن دو نفر بفهمند بهترین گزینه برای زندگی کردن با هم هستند اما فعالیت هنری شان را تمام کنند و بعد بروند سراغ زندگی خودشان. از این گذشته «سرتاسر جهان» سند دیگری بر توانایی های بالقوه ترانه های بیتلز است و ثابت می کند که مانند تمامی آثار هنری جاودان، ترانه های بیتلز هم برای هر نسلی کارکرد خاص خودشان را خواهند داشت. حالا باید منتظر ماند و دید که ترانه های گروه سوئدی آبا هم می توانند چنین سربلند از آزمون گذر زمان بیرون بیایند یا خیر. «ماما میا،» (فلیدا لوید، ۲۰۰۸)، جدیدترین فیلم ژانر موزیکال محبوب این سال ها یعنی Jukebox Musical (به معنای موزیکالی که براساس بازخوانی ترانه های از پیش ساخته شده خلق شود) به زودی اتفاق جدیدی برایمان رقم خواهد زد.
جواد رهبر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید