یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مشرب ماندگار مسعود


مشرب ماندگار مسعود
در دفتر بلند قهرمانان ومجاهدان کمتر کسی را می توان سراغ گرفت که بخش غالب عمرشان را صرف مبارزات استقلال طلبانه کرده و نامشان با تاریخ آزادی سرزمین شان گره خورده باشد.احمد شاه مسعود، قهرمان ملی افغانستان، ۲۶ سال از ۴۹ سال عمرش را در مبارزه دشوار برای آزادی افغانستان و حفظ کیان این ملت و سرزمین وقف کرد.مجاهدی که امروز نه تنها در افغانستان که در عموم محافل جهانی از او به بزرگی یاد می شود. صد البته که در این ۲۶ سال (۱۳۵۴ تا ۱۳۸۰) درصحنه سیاسی و جهادی افغانستان هیچ چهره ای دراندازه رشادت و تدبیر او نبوده است .
تاریخ جهاد و مقاومت افغانستان از هر زاویه ای که نگریسته شود، بدون ذکر نام و نقش این مجاهد شهید ، ناتمام و ناقص می ماند.
سخن در باره مجاهد نستوه پنجشیر فراوان است، آن قدر که تاکنون کتاب ها و رساله های فراوان از سرگذشت حماسی او نگاشته اند.در سالگرد غروب این ستاره دوران مجاهدت افغان ها فقط شرح آخرین منظومه از حیات او را که به مبارزات مسعود با حکومت خفقان طالبان مربوط می شود ورق می زنیم.یعنی دورانی که مسعود به عنوان آخرین دژ آزادیخواهان این سرزمین در برابر نظام تحجر پیشه طالبان مطرح است .
طالبان که توانسته بودند از آغاز تأسیس ، شهرها و مراکز ولایات مهم را یکی پس از دیگری به تصرف درآورند، بالاخره در میزان سال ۱۳۷۵ نیروهای مسعود را از کابل بیرون راندند.مسعود دراین دوره علاوه بر تحمل فشارهای نظامی طالبانی که به حمایت همه جانبه اعراب منطقه پشتگرم بودند تاوان سستی جبهه گروه های جهادی و نیز سیاست های اشتباه آنان را دربرابر نیروی طالبان پرداخت. همان اشتباهاتی که سبب شد تا طالبان سرزمینی که امثال مسعود با خون دل از چنگ ارتش سرخ نجات داده بودند به آسانی تقدیم این گروه مجهول الهویه کنند.اما مسعود درآخرین فصل از مقاومت اش داغ بی مهری یک قدرت دیگر را نیز به دل دارد : حکومت پاکستان از هیچ امکانی برای تخریب این مجاهد و تقویت و ترسیم چهره ملی از نیروی اشغالگری به نام طالبان، فروگذار نکرد.
تا حدی که سران وقت پاکستان حتی از اعمال فشار وتهدید علیه خانواده ومنسوبین مسعود دریغ نکرد. مسعود دریکی از دیدارهایش با خانم بوتو که آن زمان نخست وزیری پاکستان را بر عهده داشت به صراحت از خیانت دولتمردان کشور همسایه اش در تأسیس طالبان زبان به شکوه گشوده بود، حتی نزدیکان مسعود می گویند که در این دیدار مسعود هشدار داده بود که پاکستان در آینده نه چندان دور هزینه ای سنگین برای این اقدام خویش خواهد پرداخت.
از جمله شگردهایی که آن روز اسلام آباد برای تخریب چهره مسعود بکار بستد طرح مسأله ارتباطات این مجاهد با جناح ظاهر شاه بود. برای آن که به شایعات نزدیک بودن او به محمد ظاهر شاه، قوت ببخشند در سال ۱۹۹۵ از ژنرال عبدالولی داماد شاه سابق دعوت به عمل آوردند تا از پاکستان دیدن کند.
این ژنرال در پاکستان مورد استقبال گرم و رسمی قرار گرفت؛ دسته هایی از مهاجران افغان با شاخه های گل از او پذیرایی کردند.ژنرال بزودی ملاقات هایی را با رئیس جمهور، نخست وزیر بی نظیر بوتو، سردار آصف احمد علی وزیر خارجه و برخی دیگر انجام داد.
در آن هنگام عده ای به این باور نیز بودند که احمد شاه مسعود روی طرحی با نمایندگان محمد ظاهر شاه به توافق رسیده و قرار است، شاه با حمایت مسعود به افغانستان بیاید؛ ولی بعدها دیده شد که همه این سخنان ازاساس دروغ بود.
از میان همراهان مسعود اکنون دو تن در کابل مشهورترند؛ یونس قانونی لیدر پارلمان افغانستان و عبدالله عبدالله وزیر خارجه پیشین.بر اساس روایت این دو همراه، تفاوت فرمانده مسعود با دیگر رهبران جهادی افغان دراین بود که او علاوه بر ویژگی سرداری و رزمجویی، بهره ای وافر از تدبیر و دانش سیاسی برده بود . بر این نکته دیپلمات های منطقه نیز اذعان کرده اند که مسعود در پای مذاکره یک فردی خبره بود.مسعود برخلاف بسیاری از همتایانش با دنیای تفکر و مطالعه انس عمیق داشته است و گفته می شود حتی در روزهای سخت نبرد نیز برنامه مطالعه کتاب را ترک نمی کرده است.
گزارشگران فرانسوی که مسعود روابطی دوستانه با آنان داشت در فیلمی که از وی تهیه کرده اند نکته های جالب از خصوصیات فرهنگی مسعود دارند.دراین گزارش تصویر مردی شیفته آگاهی ، از مجاهد پنجشیر ارائه شده است .آرمان اصلی او توسعه دانش در کشور خویش بوده ومسعود ریشه بسیاری از مصائب سرزمین اش را در رواج بی سوادی و تعصب کور می دیده است.فرانسویها مسعود را ازمطلع ترین چریکها نسبت به اوضاع جهانی معرفی کرده اند. او همه اخبار و اتفاقات جهان دیپلماسی را با وسواس پیگیری و تصمیمات خود را با ارزیابی سناریوهای طرف های منطقه ای و بین المللی اتخاذ می کرده است.
اما به باور شاگردان مسعود که امروز در کابل مسند امور را دردست دارند مجاهدین دیروز و حکومتگران امروز کابل بخش زیادی از پیروزی خویش را مدیون مسعود هستند.آنها ماه های منتهی به فتح کابل را به یاد می آورند که چگونه مسعود سازمان از هم پاشیده مخالفان طالبان را گردهم می آورد.
مسعود در آغاز جبهه مشترک را با ژنرال دوستم و کریم خلیلی زیر نام «شورای عالی دفاع» و بعد جبهه وسیع تری را زیر نام رسمی «جبهه متحد برای نجات افغانستان» تأسیس می کند که دومی در اثر تبلیغات نادرست رسانه های خبری عمدتاً از طالبان حمایت می کردند، به جبهه شمال، شهرت یافت.
مسعود در این مقطع فراوان کوشش کرد تا جبهه متحد را تکیه گاه آزادی افغانستان قرار بدهد.با پیوستن عبدالرسول سیاف، حاجی قدیر، استاد محقق، ژنرال عبدالمالک، محمد اسماعیل خان، حضرت علی، ملک زرین، استاد عطا محمد نور و برخی فرماندهان دیگر از مناطق مختلف کشور، جبهه متحد با آن که وسیع تر گردید، اما با آفت انحصار و انشقاق که ویژگی دائم احزاب افغانستان بود ناکام ماند.
دست به دست شدن ولایات در شمال کشور که گاه با حمایت دوستم از طالبان و زمانی با حمایت ژنرال مالک، صورت گرفت؛ ضربات جبران ناپذیری را بر بدنه جبهه مولود اندیشه مسعود وارد کرد که در نهایت منجر به از دست دادن قوای هوایی آن گردید و طالبان را در موقعیتی برتر از نظر ساز و برگ نظامی قرار داد.
مسعود تا پایان عمرش که بالاخره در ۹ سپتامبر ۲۰۰۱ در خواجه بهاء الدین تخار به دست دو عنصر وابسته به القاعده به شهادت رسید، در برابر طالبان به مقاومت پرداخت.او یگانه فرماندهی از مجاهدین بود که تا آخرین گلوله در برابر طالبان مقاومت کرد. مسعود چنان که دو دستیارش در کابل می گویند تا پای شهادت این مبارزه را ادامه داد تا دو پیام عمیق را درذهن ها بنشاند وآن این که شکست ناپذیری یک جریان تروریستی یک افسانه است.پیام دیگر حرکت او این بود که اثبات کند که حضور یک جریان افراطی درافغانستان یک پدیده تحمیلی است .
سیاست زمین سوخته، کوچ اجباری، کشتن و بستنهای بی امان ، قتل عام و ده ها روش دیگر طالبان که به منظور در هم شکستن جبهه های مسعود و دست کشیدن مردم از حمایت او، عملی می گردید، هیچ کدام نتوانست آخرین سنگر و دژ پنجشیر را زیر پای طالبان قرار بدهد.
مسعود در دوران مقاومت، سیمای اصلی خود را که بیشتر به یک قهرمان مانند است و در دوران جنگهای کابل، اندکی زیر غبار تبلیغات، خدشه دار گردیده است، باز یافت.
هنوز پس از ۶ سال همراهان مسعود از برخی متحدان او گلایه های شدید دارند ومعتقدند که آنان به میراث فکری مسعود که ساختن یک عمارت آزاد ودموکراتیک برای افغانستان جدید بود وفادار نماندند. می گویند متأسفانه این بار هم مانند ،۱۳۷۱ این دوستان و وابستگان مسعود بودند که بار دیگر پس از ورود به کابل، سبب شکست رؤیاهای او شدند.
برخی اهداف بزرگ سیاسی و حتی منافع افغانستان و مردم را قربانی، قدرت مقطعی و داشتن کرسی در دستگاه حکومت می سازند. ایجاد چندین حزب و سازمان توسط هواداران مسعود، نشان می دهد که آنان بیشتر از هر کس دیگر، نشانی مسعود را گم کرده و در پی کسب قدرت فردی افتاده اند.
درست است که هنگام تشکیل دولت جدید نام مسعود به عنوان فاتح بزرگ نبرد تروریسم بر تارک تاریخ نوین این کشور ثبت شد و کرزای افغانستان نوین را مدیون او خواند ، اما بخشی از آرا و آرمان بلند او در فضای غبار آلود کابل فراموش گردیده است.
حتی پس از شهادت مسعود، عده ای کوشش دارند تا با جعل گوشه هایی از تاریخ، تصویری دگرگونه از او ارائه دهند؛ ولی برای درک حقانیت مبارز او در برابر طالبان همین کافیست که امروز جهان، آنانی را که مسعود در برابر شان می رزمید، تروریست می خواند، ولی با همه حقانیتی که مبارزه علیه طالبان و القاعده از آن برخوردار بوده و است، نمی توان اشتباهاتی را که در آن جریان واقع شده، نادیده گرفت؛ اما آنچه بیشتر با ارزش است، حس استقلال طلبی و روحیه آزادمنشی مقاومتگران است که میراث فراموش نشدنی مسعود است.
مهین السادات صمدی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید