چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

شبح ماشین


شبح ماشین
ماشین، در تحلیل نهایی، ابزار دست انسان است که در طول تاریخ پیچیده‏تر شده است. وقتی که ما از ابزار صحبت می‏کنیم، در واقع داریم در مورد خودمان هم حرف می‏زنیم، زیرا ما نیز به وسیله این ابزارها شکل می‏گیریم.
در روند تکامل این ابزارها، ما شاهد ظهور کامپیوتر هستیم که یک نظم کاملاً جدیدی از پیچیدگی، هوش و انعطاف را عرضه می‏کند و همین باعث می‏شود که بر همه تولیدات عصر ماشین ارجحیت داشته باشد. اشتیاق انسان به ایجاد مدل‏های هوشی مشابه خود در کامپیوتر، باعث شده است که ما در مسیر تبدیل شدن «به کامپیوتر صرف» قرار گیریم. کامپیوتر مصمم است تا رفتارهای ما را تقلید کند.
راه‏حل این است که در مرحله نخست، با «میل به اختراع» درون خود کنار بیاییم و سپس، از مهارت‏های اختراعی خود، عاقلانه بهره بگیریم.
اکنون هوش کامپیوترها در شکل تراشه‏های ریز و ساخته شده از سلیکان عرضه می‏شوند و احتمالاً تبدیل به بیشترین کالای خانگی در کره خاکی می‏گردند که تاکنون انسان با آن مواجه شده است. مقدار سلیکان موجود، بیشتر از شن و ماسه است؛ فقط کافی است که چند ولت الکتریسیته را در مقداری از تراشه‏های آماده شده از سلیکان به کار بگیرید و - مثل خیلی از افراد دیگر - ناگهان در مقابل چشمان شما تصاویر جادویی آینده خیالی جین (یک روبات) شکل می‏گیرد. این آینده انسان به همراه روبات‏ها است، روبات‏هایی که از اربابان خود در زبردستی و هوش پیشی می‏گیرند؛ اینها تبدیل به عوامل هوشمندی می‏شوند که برای ما در اینترنت پرسه می‏زنند و در جست وجوی اکسیرهای اطلاعاتی هستند که همة زندگی ما را می‏سازند؛ جوامع جدید آتی در فضای سایبری و دسترسی بی‏انتها سکنی دارند و از جنگ و درگیری رها هستند؛ و به آنها کتابخانه‏هایی از تجارب «راستین مجازی» داده می‏شود که شورانگیزتر از چیزهای واقعی هستند. در آنجا همه فقط منتظر موج مناسب عصای تکنولوژی محک خورده در عرصه صنعت هستند.
همان‌طور که احتمالاً متوجه شدید، همه این تفکرات بی‏اساس و یا خیالی نیستند - حتی اگر بیشتر آنها تراوش‌های استاندارد شده‏ای درباره جهان کامپیوتری شده آینده باشد، چیزی شبیه این، به راستی در راه است و حقیقت این است که از راه رسیده است. برخی از ناظران، آشکارا محدودیت‏هایی را که احتمالاً کامپیوترها سرانجام به وجود می‏آورند، می‏توانند ببینند. وجود همین پتانسیل نگران‏کننده و کاملاً آزاد کامپیوترها است که باعث می‏شود، برخی از افراد نسبت به آنچه که جین در مقابل این هدیه از ما می‏خواهد، دچار حیرت و نگرانی شوند. در هرحال، مسأله بالقوه‏ای تا این حد دراماتیک، و تا این قدر متفاوت و جهانی را می‏توان اکنون در بسیاری از جهات درک کرد. این کاملاً طبیعی است. پس جا دارد که بپرسیم، چه کسی مسیر را انتخاب خواهد کرد، ما یا جین؟
● ابزارها در زیر پوست ما هم جا باز می‏کنند
تا آنجا که در گذشته از انسان نشانی هست، می‏بینیم که او از ابزار استفاده کرده است. اما ابزارها مفاهیم لغزان و بی‏ثباتی هستند و تا حد زیادی، تعریف آنها مشکل است. هر چیزی، چه سنگی در دست و چه زبان، به عنوان ابزار شناخته می‏شده است. ابزارها در بسیاری از تعاریف، امتداد خود ما، نتیجة اعمال ما و معنای اقدامات ما در جهان هستند. هر عضوی از بدن ما ممکن است به عنوان ابزار مورد استفاده قرار گیرد. در حقیقت و در یک نگاه سریع، ما می‏توانیم اعضای بدن خود را به عنوان الگوهای اصلی و اولیه یا نمونه‏های ابتدایی آنچه که معنی ابزار می‏دهد، بنگریم.
اما، در شرایطی که نتوانیم به تفاوت میان ابزار و شخص خودمان پی ببریم و یا حتی فرق میان یک ابزار و اندیشه‏های حاصل از کلام خودمان را بازگو کنیم، در این صورت، آیا راه خود را گم نکرده‏ایم؟
فرض کنید که چنین نباشد. ولی، حداقل در این جا حقیقتی وجود دارد که می‏ارزد مورد توجه قرار گیرد: وقتی که ما درباره ابزار سخن می‏گوییم، به گونه‏ای داریم درباره خودمان هم حرف می‏زنیم. در جمله قدیمی ذیل، معنای عمیقی وجود دارد: «کسی که فقط یک چکش دارد، هر چیز دیگری را در نگاه خود، میخ می‏بیند.» ما نه فقط با ابزارهای خود، به اجسام شکل می‏دهیم؛ بلکه خودمان نیز به وسیله این ابزارها شکل می‏گیریم - رفتارمان خودش را با ابزار منطبق می‏کند - این مورد در عرصه‏های مختلف پذیرفته شده است. به عنوان مثال، احتمالاً شما این جمله را شنیده‏اید: «رسانه، پیام است»؛ یعنی ابزاری که ما از آن، جهت انتقال یک پیام استفاده می‏کنیم، خود این ابزار، بر روی آنچه که می‏خواهیم بگوییم، اثر می‏گذارد. یکی از پیامدهای پدیده مذکور چنین است: در زمانی که یک پیام الکترونیکی ارسال می‏کنید، در مقایسه با زمانی که در یک وضعیت ساکن، یادداشتی را می‏نویسید، احتمالاً «شخصیت» خود را متفاوت می‏یابید. به نظر می‏رسد که در اغلب موارد - بیشتر به گونه‏ای مرموزانه - ابزارها دارند زیرپوست ما می‏روند.
● ناخودآگاهی در شکل موتور بخار
نکته دیگری در مورد ابزارها وجود دارد که نمی‏توان آن را انکار کرد: ابزارها در طول تاریخ به طور فزاینده‏ای پیچیده شده‏اند؛ مطالعه خود این موضوع هم جذاب است، چرا که به نظر می‏رسد، ورودی مشخصی برای شناخت پیچیدگی‏ها باشد یا شاید یک روزنه شناخت در اذهان ما ؛ در ورای این تحولات می‏بینیم که ویژگی‏های ابزار، قدرتمندانه تغییر شکل می‏یابند. البته، در گذشته‏های خیلی دور تاریخی هم اختراعات مکانیکی مختلفی مثل کارگاه‏های بافندگی، کج‏بیل و منجنیق وجود داشته‏اند، اما، در خلال انقلاب علمی و صنعتی، هوش مرتبط با این مکانیسم، با سرعت خیلی زیادی تغییر شکل یافته و نوعی از پیچیدگی سیستماتیک و عقلانی شده را دربر گرفت که قبلاً شبیه آن را تجربه نکرده بودیم. چاپ افست مدرن مطبوعات یا کمباین دروگر، با دستگاه بافندگی خانگی یونان باستان فاصله بسیاری دارد؛ همان‌طور که ما نیز احساس می‏کنیم که با مردم یونان باستان فاصله داریم.
از آنجا که تغییر شکل بنیادین در ابزار، به طور ضمنی بر تغییر شکل موازی استفاده کننده از ابزار هم دلالت می‏کند، به همین خاطر، دانستن این موضوع تعجبی ندارد که نیاکان ما چند صد سال پیش و در خلال عصر انقلاب بزرگ مکانیکی، «احساس» کردند که در یک جهان منظم خودکار زندگی می‏کنند. اما امروز باید از چیزی سخن گفت که قویاً بر تولیدات عصر ماشین ارجحیت دارد، زیرا، به نظر می‏رسد، اکنون که ما از یک گذرگاه و ورودی دیگری عبور کرده‏ایم - گذرگاهی که ما را به ماورای خیلی دور دستاوردهای عصر صنعتی می‏برد - کامپیوتر به ما نظم کاملاً جدیدی از پیچیدگی، هوش و انعطاف را عرضه می‏کند. کامپیوتر به چیزهایی دست می‏یابد که ما به سختی می‏توانستیم با مکانیسم‏ها و شیوه‏های قدیمی تصورش را هم بکنیم. کامپیوتر، این دستگاه که روی میز ما و در کنار ما قرار می‏گیرد، ظرفیت رقابت‏آمیز قابل ملاحظه‏ای را به نمایش می‏گذارد، که معنی‏اش تبدیل به ابزار شدن هر چیزی است.
آیا با وارد میدان شدن این ابزار، دیگر نیازی به ماشین حساب، دستگاه حروف‌چین، پست الکترونیکی، مداد و کاغذ، قفسه پرونده، کتابخانه، ضبط صوت وجود دارد؟ با حضور کامپیوتر، همة این‏ها یکجا در جلوی شما قرار می‏گیرند و منتظر می‏مانند تا شما فرمان دهید. یک کامپیوتر به شیوه خود می‏تواند تبدیل به یک ترنادو یا امواج اقیانوس شود و این اشیا را به سیاق اجبارآمیز، شکل جدیدی بدهد. تئوریسین‏ها اکنون معتقدند که جوهره ترنادو و یا موج، در درون کامپیوتر واقعاً وجود دارد.
اما این مدخل و گذرگاه جدید، حتی از آنچه تاکنون مطرح کرده‏ام هم با اهمیت‏تر است. این حقیقت که ما نمی‏توانیم بدون سخن گفتن از خود، فقط درباره ابزار حرف بزنیم، اکنون به طرز حیرت‏انگیزی حالت واقعی به خود گرفته است. ابزار نه تنها مسایل مرتبط با ما را آشکار می‏کند، بلکه وعده می‏دهد که تبدیل به خود ما شود. این موضوعی است که حداقل بسیاری از مردم هم پی بردند که با انجام تحقیقات (مثلاً در مورد هوش مصنوعی و دستکاری شده)، در حال رخ دادن است. مردم ما از این موضوع نگرانند، زیرا می‏دانند که ابزار به ناچار در زیر پوست ما برای خود جا باز می‏کند؛ ما در مسیر تبدیل شدن به «کامپیوتر صرف» قرار گرفته‏ایم. اشتیاق ما به ایجاد مدل‏های هوشی مشابه انسان در کامپیوتر، می‏تواند منعکس کننده کدام یک از دو مورد ذیل باشد؛ اینکه ما شدیداً به کامپیوتر وابسته‏ایم و یا برعکس، این کامپیوتر است که به ما وابسته است؟
● ما خودمان را درون کامپیوتر خود می‏بینیم
کامپیوتر توانایی‏هایی مثل انعطاف، توان رقابتی و پتانسیل‏های مختلف دیگر دارد که اساس و جوهره آن را تشکیل می‏دهد. کامپیوتر، یک ماشین در بعد جهانی است. این ماشین هر چند دارای تکنولوژی تقریباً ناب و پتانسیل پایان‏ناپذیر است، ولی از یک منظر خاص، کمتر می‏توان ارزشی را برای آن قائل شد؛ کامپیوتر یک صفحه خالی است، و به آنچه که ما در عرصه تکنولوژی می‏آوریم، وابسته است و فعلیت یافتن هر کدام از پتانسیل‏های آن وابسته به انتخاب ما است. به هرحال، موردی که مطمئناً به آینده کامپیوتر مربوط می‏شود این است که وجوه مختلف ما انسان‏ها را منعکس خواهد کرد.
با این وجود، حتی افرادی که در صدد هستند، «ارتباط چهره به چهره انسان با کامپیوتر» را طراحی کنند - و سهم خیلی زیادی هم در فهم ما نسبت به طراحی این ماشین داشتند - به قدر کافی نتوانستند التزام‏هایی را که ما عملاً آنها را در مواجهه چهره به چهره انسان با انسان در نظر می‏گیریم، خوب تشخیص بدهند.
به خاطر همین است که من سرودن اشعار حماسی بی‏تکلف در مدح کامپیوترها را مشوش و بی‏تناسب می‌دانم. این نوع رویکرد، بازگو کننده نوعی ناخودآگاه خیلی ملایمی است که تکنولوژی را تبدیل به یک تهدید عمیق می‏کند. ماشین‏ها در زمانی تبدیل به تهدید می‏شوند که ضعف‏های ما را، بدون آنکه خود از آنها کاملاً باخبر باشیم، در خود جای ‏دهند. همه دلایل و نشانه‏های موجود به ما این هشدار را می‏دهند که برای نزدیک شدن به هر جنبه از کامپیوتر، باید بیشترین هوشیاری و احتیاط را به خرج دهیم. اما چه مشوقی را فرهنگ ما برای در نظر گرفتن چنین احتیاطی فراهم کرده است؟ گویا در طبیعت وجودی ما، بیشتر این انگیزه وجود دارد که اجازه دهیم، تکنولوژی به هر کجا که می‏خواهد برود و این پیشروی را هم ما تحت لوای توسعه جشن می‏گیریم.
مسلّم است که هر اختراعی، از تلویزیون گرفته تا نیروی اتم، تمایل دارد که آگاهانه یا ناخودآگاه، میل و آرزوی کارفرمای خود را تحقق ببخشد؛ اگر این آرزو مبتنی بر هوشیاری تمام عیار نباشد، به جای اینکه ما اختراع را کنترل کنیم، بیشتر این اختراع است که ما را کنترل می‌کند. آیا واقعاً کسی می‏تواند شک کند که ما به خاطر همین بی‏احتیاطی، تبدیل به ابزاری در دست تلویزیون شده‏ایم؟ کامپیوتر در یک بازی، چیزهایی را وارد میدان می‏کند که شدیداً خطرناک هستند. کامپیوتر به طرز بی‌رحمانه‏ای، مصمم است تا رفتار ما را، حتی- شاید مخصوصاً آن بخش از رفتارهایی که از آنها آگاهی نداریم - تقلید کند؛ زیرا به تعبیری به کامپیوتر، ذهن خاص خودش اعطا شده است.
آیا ما راضی می‏شویم که سیستم آموزشی خود را به مثابه ابزاری بدانیم که «اطلاعات» را با بیل به درون ظرف ذهن کودکانمان می‏ریزد؟ کامپیوتر پایگاه‏های اطلاعات بی‏پایانی را عرضه می‏کند که از طریق آنها، اطلاعات به شکل انبوه عرضه می‏شوند.
آیا کارمان این شده است که ارتباط کودکان را با ملاحظات مربوط به ارزش‏های بشری قطع نموده و آنها را به سمت ماشین‏های محاسبه‏گر که صرفاً به یک رشته دکمه متصل هستند، برگردانیم؟ کامپیوترها نه تنها می‏توانند به چنین تجارتی دامن بزنند، بلکه خود می‏توانند تبدیل به این تجارت شوند؛ همه آنچه را که کامپیوتر نیاز دارد، یک برنامه مناسب است.
آیا عصر ما، یک عصر فاقد معنا است؟ کامپیوتر از ما می‏خواهد که به معانی بر جای مانده خود پشت کنیم و اطلاعات را جای آن قرار دهیم. طبیعت پیچیده، کیفی و استعاره‏ای معنا، تبدیل به اموری آسان و کمّی می‏شود. ما با تدابیری که از طریق کامپیوتر به کار می‏گیریم و به شیوه کمّی و شمارشی، اطلاعات ایجاد می‏کنیم.
همة آنچه را که باید گفته شود، این است که ما به شکل فزاینده‏ای به درون کامپیوتر تزریق شده‏ایم و این وضعیت حاصل تمایلات مشخص و اعلام شده اذهان خودمان است. این تمایلات به تمام تاریخ چند صد ساله ما مربوط است، تاریخی که فرهنگ ما در طی آن، هم موفقیت‏های تکنولوژیکی کسب کرده است و هم عامل وحشت از طریق همین تکنولوژی شده است.
اما آیا کامپیوتر واقعاً فقط یک صفحه خالی است که طبیعت خاص خود ما را منعکس می‏کند؟ آیا کامپیوتر به طور یک جانبه صفات انسانی را خلق - و حتی تحریک - نمی‏کند؟ شاید انکارناپذیر باشد، آنچه را که کامپیوتر از ما می‏خواهد، بالاتر از همه «محاسبات» دیگری است که انجام می‏دهد. کامپیوتر از ما می‏خواهد تا از تجارب بشری، کمیت و منطق را مجزا و استنتاج کنیم، تا بتواند آن را بخواند. به هرحال، باید اعتراف کنیم که ما در خلال چند قرن اخیر و کاملاً مستقل از کامپیوتر، علاقه شدیدی را برای تقلیل دادن همه تجارب و دانش‏های بشری نشان داده‏ایم.
● میل به مهارت
ماشین از طرفی تجلی بشریت است و از طرف دیگر، نیروی مستقلی است که در مقابل ما دست به کنش و یا واکنش می‏زند. این ماشین چیست؟ من متقاعد شده‏ام که اگر ما همه جوانب حقیقت را در نظر نگیریم و همزمان با آن، از خود انعطاف هم نشان ندهیم، امیدی به درک نقش تکنولوژی در جهان امروز وجود ندارد. رابطه میان بشر و ماشین تبدیل به چیزی مثل یک همزیستی پیچیده شده است. ما که «ماشین‏های متفکر» اختراع می‏کنیم، نه می‏توانیم از مسئولیت خود در قبال شکل دادن سریع سیاره زمین و اوهام الکترومکانیکی فرار نماییم و نه می‏توانیم از دورنمای آن - و تهدید بالقوه آن - که مستقل از فکر و اراده شخصی انسان عمل می‏کند، فرار نماییم.
در مجموع، اگر ماشین جامعه را کنترل نمی‏کند، ما هم نمی‏توانیم ادعا کنیم که اثرات این ماشین را کنترل می‏کنیم. ما انسان‌ها و نسل مکانیکی ساخته شده توسط ما، با گره‏هایی که همین‏طور محکم‏تر هم می‏شوند، به هم گره خورده‏ایم. برای اصلاح ریشه‏ای الگوهای بزرگ‏تر - به جای این که فقط وضعیت ایستای آنها را در نظر بگیریم - نیاز به تجزیه و تحلیل عمیق مسایل، نه ظواهر زودگذر آنها داریم و لازم است برای تغییر چیزهایی که به آسانی تغییر نمی‏یابند، دست به تلاش‏های مضاعف بزنیم. به نظر می‏رسد که تنها راه رسیدن به هدف مزبور، آگاهی شخصی و تعدیل درونی است و در نتیجة چنین تحولی است که من می‏توانم از داس در دست خود به طور مناسب استفاده کنم. بر این اساس، موقعی که با یک تکنولوژی پیچیده و بسیار گسترده مواجه می‏شویم، مجبوریم تلاش‏های خود را یک میلیون برابر نماییم. هر چیزی با توجه به درجه فوریتی که دارد، به همان اندازه بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد.
اما این کاملاً همة نظرات ما نیست. رابطه ما با ماشین، یک رابطه کاملاً سخت میان دو قرین با نفوذ متقابل نیست - یا لااقل نمی‏تواند باشد - هر نوع خودسری که ما در مورد تکنولوژی با آن مواجه می‏شویم، حتی آن دسته از تکنولوژی‏هایی که خیلی پیش از این از ما جدا شده‏اند، باز هم ریشه در اراده بشر دارند؛ حقیقتی که از طرف برخی از منتقدان تند تکنولوژی نادیده گرفته می‏شود. تا موقعی که به عدم بی‏طرفی تکنولوژی وقوف داشته باشیم و آن را ثابت کنیم - همان‏طور که منتقدان به طور مؤثری دارند انجام می‏دهند - در این صورت، ما در زندگی خود کاملاً بنده تکنولوژی نمی‏شویم.
آزادی مسلماً یک سوداگری همراه با خطر است. ما می‏توانیم در انتخاب خود صدای اخطارآمیز منتقدان را نادیده بگیریم؛ ما می‏توانیم محرک‏های نیمه هوشیاری را به ماشین‏های خود داده‏ایم، کاملاً تحت کنترل بگیریم و در همان حال، مسئولیتی که منتقدان انتظارش را دارند، نادیده بگیریم. یعنی، ما می‏توانیم بالاخره تا سطح برابری با ماشین‏های خود تنزل کنیم. در حقیقت، این همتا شدن انسان با ماشین، ترسناک خواهد بود، زیرا نتیجه‏اش این است که در شرایط فوق، آزادی‌ای برای ما وجود ندارد و دیگر نمی‏توان از قالب‏های مکانیکی صرف فرار نمود. استدلال‏های من دو جنبه دارد؛ در یک جا تأکیدم بر این است که ما قدرت نفوذ تعیین کننده‏ای را به ماشین‏های خود اعطا کرده‏ایم؛ و در جای دیگر، بر ارجحیت آزادی تأکید می‏کنم. میان این دو، هیچ تناقض مبنایی وجود ندارد. پذیرش حد و مرز برای خود، تنها مبنای آزادی مسئولانه است.
به علاوه، این دو وجهی بودن حقیقت باعث می‏شود که من همین‏طور و از روی بی‏فکری، با تکنولوژی مخالفت نورزم. چیزی که من واقعاً از آن می‏ترسم، ماشین پنهان و قدرتمند درون ما است، که همین‏طور قدرتمندتر هم می‏شود. درون ما همان چیزی است که ماشین‏های اختراعی ما آن را منعکس می‏کنند. ما در مرحله نخست، باید با «میل به اختراع» درون خود کنار بیاییم و در مرحله بعد، عاقلانه از مهارت‏های اختراعی خود بهره بگیریم. تنها از این طریق است که می‏توانیم آزادی خود را به دست آوریم.
محسن داوری
استفن ال. تالبوت
منبع: WWW.paragora.com