چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

بحران اقتصادی در دوران گذار از اندیشه نومحافظه کاران


بحران اقتصادی در دوران گذار از اندیشه نومحافظه کاران
شرایط روزهای روی کار آمدن دولت باراک اوباما به شرایط سال ۱۹۳۳ یعنی فرانکلین روزولت شباهت زیادی دارد. یعنی دورانی که امریکاو جهان سرمایه داری اولین بحران بزرگ اقتصادی را تجربه کرد. مهم ترین وجه شباهت این دو دوره این است که در هر دو مورد دولت بی اعتبار شده، بحران مالی گریبانگیر کشور شده و رئیس جمهور جدید با اختلاف رأی بالایی در انتخابات به پیروزی رسیده است اما از بعضی جهات نیز شرایط حاکم بر این دو سال کاملاً متفاوت به نظر می رسد. در سال ۱۹۳۳ بیش از سه سال بود که کشور درگیر کسادی و رکود بود، تعداد زیادی از کارگران بخش صنعت بیکار شده و کشاورزان دست به گریبان بحران اقتصادی شدند. در آن سال بیمه سپرده بانکی، بیمه بیکاری و صندوق رفاه فدرال وجود نداشت و هنگامی که روزولت به قدرت رسید منابع مالی رفاهی دولت های ایالتی و محلی به اتمام رسیده بود.
جالب اینجاست که دولت سابق امریکا یعنی تیم بوش بسیاری از قوانین سختگیرانه همان دوران بحران اقتصادی سال ۱۹۳۳ را در دوران پس از واقعه یازده سپتامبر به کار بست، به طور مثال در این دوران کنگره امریکا ناگزیر شد با تصویب قانون موسوم به پاتریوت اکت (اعمال انواع کنترل های شدید مانند استراق سمع مکالمات تلفنی) و انجام یک سری اقدامات دیگر قدرتی به رئیس جمهور بدهد که پیش از این غیر قابل تصور می نمود، یا آنکه در همان سال نمایندگان کنگره توسط موکلان شان ملزم شدند که از رئیس جمهور حمایت کنند. اما اکنون سؤال این است که آیا نمایندگان جدید الورود محافظه کار و جمهوریخواه بازهم تمایل دارند که قدرت فراوانی به دولت بدهند چنان که بارها در تاریخ امریکا تجربه شده دوره رکود به همان اندازه که به رئیس جمهور فرصت می دهد، محدودیت هایی را نیز به وی تحمیل می کند.در سال ۱۹۳۳ روزولت مجبور بود بدون اختیارات ویژه و چنگ زدن به تز دولت قوی، بانک ها را به سرعت بازگشایی کند و با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم کند. در آن زمان کمتر از پنج درصد از مردم مالیات بر درآمد می پرداختند، دولت نیز نه اطلاعات لازم را برای دیکته کردن سیاست هایش در اختیار داشت و نه پرسنل کافی برای اجرای برنامه هایش.
علاوه بر اینها انتظارات بین المللی از روزولت بسیار زیاد بود. در طی این صد روز رهبران اروپایی به امریکا سفر کردند تا حمایت وی را برای تثبیت نرخ ارز و حذف موانع تجاری در اجلاس اقتصادی آتی لندن جلب کنند.
اکنون انتظارات بین المللی از اوباما حتی بیشتر از آن زمان است. حالا هم مثل آن موقع رهبران اروپایی بسیار علاقه مندند که امریکا را به خاطر خودداری از فدا کردن منافعش (مثلاً در سیاست انرژی یا عرصه های تجاری) سرزنش کنند.
اما هیچ یک از تجارب مثبت زمامداری در امریکا و اروپا را دولت بوش به کار نبست. دولت نومحافظه کاران که پس از ۱۱ سپتامبر امور سیاسی جهان را در دست گرفت در یکدندگی و انحصار طلبی ممتاز بود. آنها به نظریات و عقاید تند خویش تعصب می ورزیدند و هشت سال تمام بر این تعصب خویش ماندند. امریکایی ها همیشه در گوش زمامداران خویش تجارب عبرت آموز دهه پر تلاطم ۳۰ را زمزمه می کنند دورانی که دولتمردان این کشور ناگزیر شدند برای عبور از بحران سخت آن سال ها گروهی از متفکران، وکلا، اقتصاددانان، کارشناسان کشاورزی و زنان صاحب نظر در امور سیاسی و مددکاران اجتماعی را به واشنگتن آورند تا در پروسه تصمیم گیری برای گذار از بحران مشارکت ورزند.اکنون سؤال جدی برای نخبگان امریکا این است که از میان این دو سنت تصمیم گیری مشارکتی و انحصارگرانه، دولت اوباما کدام یک را انتخاب خواهد کرد و آیا اوباما از آنچه در سال ۱۹۳۳ روی داد درس می گیرد
درس بحران آن روز فقط این نبود که در شرایط اضطراری و خاص اقتصادی حتماً باید با ارائه وام و اعتبار به بانکداران و صاحبان شرکت ها آنان را از ورشکستگی نجات داد. مسئله مهم این است که رئیس جمهور باید آنقدر صداقت و شهامت داشته باشد تا مواردی را که کنگره روی آنها اصرار دارد بپذیرد حتی اگر برخلاف میلش باشند. اما در واقع بحران های جدید و غیرمنتظره می توانند، همانند سال ،۱۹۳۳ فرصتهای جدیدی در اختیار رئیس جمهور قرار دهند. هنگامی که رئیس جمهور جدید امریکا ( اوباما) درباره صد روز معروف دوران ریاست جمهوری فرانکلین روزولت مطالعه می کند در همه زوایای ناکامی و کامیابی آن دوره تأمل کند.
جامعه امریکا امروز تابلویی از روزهای بحرانی دهه ۳۰ است. دولت جدید امریکا نیز بحرانی بزرگ را به ارث برده است. شکست های ارتش و دولت در صحنه بین المللی با یک بحران در ساختار اقتصاد امریکا عجین شده است همانند دهه ۳۰ نقطه اوج بحران نیز آنجا است که موجب مختل شدن کل سیستم بانکی شده است.
چنان که از شواهد پیداست اکنون تیم سیاستگذار اوباما با یک کشمکش آشکار بر سر اصلاح سیاست های دوران بوش روبرو است و هر کدام از جناح های قدرت سعی در اعمال نظرات خویش دارند شاید بیش از همه جا آثار این فشارهای سیاسی در صحنه خاورمیانه نمایان شده است یعنی همان نقطه ای که اکنون به آزمون سخت دولت اوباما تبدیل شده است. البته در زمینه اصلاح سیاست های داخلی دوران بوش نیز انتظار می رود دولت اوباما چنین مانع تراشی را تجربه کند. در بحران دهه ۳۰ نیز این کشمکش وجود داشت هر چند کشمکش آن روز بیشتر ماهیت اقتصادی داشت. آن روز دولت هیچ برنامه اصلاحی دقیقی برای ارائه به کنگره آماده نکرده بود با این وجود در طی ۱۲ هفته توانست پانزده بخش از این قانون را تدوین کند. دولت اجازه یافت تا بازار بورس را تنظیم کند، ارزش دلار در مقابل طلا را معین کند، حداقل حقوق و قیمتها را تعیین کند، به بیکاران مستمری بپردازد، و به بانکدارها و کشاورزان اعتبار تخصیص دهد. تأکید بر دوران بحرانی دهه ۳۰ به این سبب است که در نگاه همه نخبگان امریکا قوانین حاصل تجربه رویارویی دولت آن روز امریکا به عنوان مقیاسی برای سنجش عملکرد همه رئیس جمهورها در طی صد روز اول ریاست جمهوری شان مورد استفاده قرار می گیرد. البته دولت اوباما با دولت روزولت یک تفاوت عمده دارد: مردم در دولت روزولت امیدوار به رفع مشکلات و بحران ها بودند اما در دولت اوباما با توجه به ستیز قدرت سیاسی و ورشکستگی اقتصادی در تمام لایه های اجتماعی، مردم امریکا از برنامه های رئیس جمهور جدید ناامیدند و وضعیت جدید را مانع بزرگی در برابر امریکا می دانند.
مترجم: لیلا ایمنی‎/ منبع: یو اس کلوز آپ
منبع : روزنامه ایران