دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

احمدی نژادیّه


احمدی نژادیّه
احمدی نژاد را از آن جهت که بسیاری از قاعده ها را برهم زده است می توان یک پدیده پست مدرنیته دانست با این تفاوت که دوران مدرنیته را تجربه واز آن گذر نکرده است.
احساس داشتن رسالت برای انجام کاری بخصوص از یک مرجع ماورایی و اعتقاد راسخ به توفیق در انجام رسالت در صورت عمل به وظایف و اتخاذ تصمیمات ساده برای حل مسائل پیچیده موجب گردیده است که کسانی نیز جذب این کاریزما شوندو از او حمایت کنند.
تمایل احمدی نژاد به تبدیل شدن به یک پدیده خاص، در شکل ظاهر با پوشیدن کاپشن احمدی نژادی و در کلان بصورت ادعای اینکه جهان به زودی احمدی نژادی خواهد شد بروز یافته است.
در شرایطی که بخش اعظم جناح راست در برابر موج عظیم دوم خرداد خود را باخته بود و در انتخابات پی در پی عرصه های انتخاباتی را به اصلاح طلبان واگذار کرده بود و صرفاً بخش های انتصابی شورای نگهبان،دستگاه قضایی و نیروهای نظامی و انتظامی در برابر این موج، مقاومت ناپایداری بعمل می آوردند. احمدی نژاد بر اساس احساس همان رسالت خاص حرکت آبادگران را شکل داد که در همان ابتدا به دلیل سرخوردگی و خود زنی بخشی از اصلاح طلبان که با ترویج گفتمان تحریم در انتخابات شوراهای دوم بروز یافت، این فرصت را بدست آورد که با یک رای حداقلی حاصل از پشتیبانی سازمانی یک نهاد عمومی بر اصلاح طلبان پیشی گرفته و شورای شهر تهران را به دست گیرد و خود شهردار تهران شود. این رویداد، نفس تازه ای در اردوگاه مخالفان اصلاحات دمید و موجب شد بدنه جناح راست که از یکنواختی رو به سقوط سران خود سرخورده بود بخصوص در بدنه سپاه و بسیج به او روی بیاورند. با این حال احمدی نژاد هنوز در بین رهبران جناح راست جدی گرفته نمی شد. در انتخابات مجلس هفتم نیز آبادگران توانستند در سایه رد صلاحیت های گسترده شورای نگهبان اکثریت مجلس هفتم را از آن خودکرده و هژمونی خود را برقرار سازند . در آن انتخابات شورای نگهبان به رهبری آقای جنتی که ویژگی هایی مشابه احمدی نژاد داشت توانست مکمل خود را در بین نیروهای سیاسی برای بیرون برد شرایط سیاسی کشور از دوران اصلاحات باز شناسد و اقدامات هماهنگ شود. انتخابات ریاست جمهوری نهم صحنه تمام عیار غلبه گفتمان احمدی نژادی بر دیگر دیدگاه های درون جناح راست بود. در حالی که هنوز احمدی نژاد در بین سران جناح راست جدی گرفته نمی شد و تمرکز آنها بیشتر بر روی ولایتی،رضایی،قالیباف و لاریجانی بود، دو نفر اول انصراف دادندو دو نفر بعد نامزدهای اصلی جناح راست شدند. اما احمدی نژاد حاضر نشد خود را در مجموعه سنتی جناح راست قرار دهد و مستقلاً وارد کارزار انتخابات شد. قرار نگرفتن در چارچوب های سنتی جناح راست فرصتی را برای احمدی نژاد فراهم کرد تا بتواندگفتمان مستقل خویش را پیش ببرد تا اینکه در آستانه روز انتخابات ورق برگشت و در شرایطی که همه نامزدها از جمله لاریجانی و قالیباف نیز به روش و گفتمان اصلاح طلبی روی آورده بودند و از شیوه های تبلیغاتی عرفی استفاده میکردند احمدی نژاد توانست متفاوت بودن خود را با طرح شعارهای پوپولیستی و نیز استفاده از روش های خلقی مطرح و در روزهای آخر سر پل های بدنه تشکیلاتی جناح راست را با خود همراه نموده و تبدیل به نامزد اصلی رقیب هاشمی و اصلاح طلبان گردد. همین امر موجب شد بدنه سازماندار جناح راست از لاک انفعال خارج شده و در عرصه رای گیری نقش بارزی در سازماندهی آرا ایفا کند. بدین صورت و با کمک شورای نگهبان و انفعال نسبی ستاد انتخابات وزارت کشور احمدی نژاد رقیب هاشمی رفسنجانی در مرحله دوم انتخابات گردید.
این بار نیز احمدی نژاد تبدیل به قهرمانی شد که توانست نفس حبس شده را در کانون مخالفت با روند اصلاحات در کشور آزاد کند و هوای تازه به آنها برساند. دیگر، هم احمدی نژاد و هم سایرین در جناح مخالف اصلاحات باور کردند که احمدی نژاد یک منجی است. بخصوص آنکه وی با طرح شعار اصولگرایی توانست جناح راست را از زیر نامهای ناخوش آیند راست، همسو، محافطه کار و مخالف اصلاحات بیرون آورد و نام اصولگرایی راکه آنها می توانستند به آن افتخار کنند مطرح و بر سر زبان ها بیاندازد. از آن زمان شیوه گزینش و چینش هیات دولت ، شیوه اداره جلسات آن، نوع رابطه رئیس جمهور با اعضاءدولت، راحتی در گرفتن تصمیمات بزرگ در زمینه مسائل مهم سیاست خارجی ،داخلی ،اقتصادی و اجتماعی و همچنین سفرهای استانی و پل زدن مستقیم با مردم ، پرداختن به حل مشکلات موردی و شخصی مردم و مهم تر از همه بی اعتنایی به بسیاری از عرف های رایج و انتقادات رسانه ای و غیر رسانه ای که همه در سایه حمایت های بی دریغ رهبری، شورای نگهبان، صداو سیما و بدنه بسیج و سپاه امکان پذیر می گردید گفتمان جدیدی شد که با احمدی نژاد شناخته می شود .
اینک ادعای اینکه احمدی نژاد یک منجی برای اردوگاه مخالف اصلاحات بوده و تفکر و روش او یک مکتب جدید سیاسی پدید آورده است گزاف نیست. در این میان بخش هایی از جناح راست که سهم بیشتری از دانش روز داشته، ماورایی نمی اندیشد و مبانی روشنی برای ارزیابی خوب و بد اوضاع و اداره کشور دارند اگر چه خود از مواهب نجات بخشی اندیشه و عمل احمدی نژاد برخوردار شده اند اما بشدت احساس می کنند این دوره پایدار نخواهد بود و تلاش می کنند سکان کشتی به گل نشسته جناح راست که با تلاطم امواج طوفانی احمدی نژادی در دریای شناور گشته و اکنون اسیر همان طوفان است را بدست گرفته و آن را به ساحل نجات برسانند. آنها خوب می دانند این کشتی اگر غرق شود از هیچ یک از ارکان جناح راست اثری باقی نخواهد ماند به همین دلیل برخی با ناامیدی از نجات کشتی خود را به آب انداخته و به سوی ساحل شنا می کنند .
بر عرشه این کشتی در حال تلاطم و در معرض خطر که اکنون به یمن یکپارچگی حاکمیت جناح راست بر کشور می توان آن را نماینده کل حاکمیت کشور دانست نزاعی سخت میان دو جریان که یکی واقعیت موج، گرداب و صخره را می بیند و دیگری که نمی بیند در جریان است. در این حال کشتیبان نیز ترجیح داده است سکان را بدست کسی بسپارد که در مراحل قبل در کسوت منجی ظاهر شده و خود کشتی را از گل بیرون آورده است. هرچند که اکنون خود کشتی را در میان امواج به سوی گرداب و صخره براند و همچنان در میان صداها و هیاهو ها فریاد بزند به من ایمان بیاورید و به من بپیوندید.
دوران حکومت احمدی نژاد به زودی پایان خواهد یافت و غیر ممکن است بدون امدادهای غیبی او بتواند بار دیگر بر کرسی ریاست جمهور ی تکیه زده و حکم براند اما این تفکر و شیوه بصورت یک جریان باقی خواهد ماند و در آینده حامیان امروز خویش را نیز که ممکن است در حمایت از آن کوتاهی کرده باشند متهم و با آنها تزاحم خواهد داشت .
ما نیز به حکم تقدیر در کناری نشسته و حیران حمایت های بی دریغ امروز کسانی از این جریان هستیم که چاره کشور جز بدست آنان نیست. ما نیز توان و تکلیفی جز دادن هشدار نداریم هر چند به آگاهی، بیداری و سازمان یابی مردم امیدواریم.
نویسنده : علی شکوری‌راد
گلجه
منبع : امروز