پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


یلدای دست‌های خالی پدر برای فقرا همه شب‌ها "یلدا" است


یلدای دست‌های خالی پدر برای فقرا همه شب‌ها "یلدا" است
مریم شب یلدا را هم مثل شب‌های دیگر خیلی زود به رختخواب رفت تا مبادا چهره شرمسار پدرش که مجبور است دست خالی به خانه بیاید را ببیند و بیشتر او را خجالت‌زده کند... با خوشحالی که متفاوت از روزهای گذشته بود، نشست پای درس و مشق خود و تند و تند تکالیف مدرسه‌اش را انجام داد. مادر که از این موضوع قدری متعجب شده بود رو به دخترش کرد و گفت: چیه، امروز بهونه غذا و خستگی رو نمی‌گیری؟! و باز تکرار کرد: چی شده؟ به منم بگو تا بدونم واسه چی این‌قدر خوشحالی؟ مریم که فقط ۱۳ سال دارد و تنها دختر خانواده چهار نفری است، رو به مادر گفت: آخه امشب شب یلداست. می‌خوام کارامو انجام بدم و بگیرم بخوابم تا شب بیشتر بیدار بمونم. مادر با دیدن شوق و ذوق مریم و شنیدن این خبر که امشب شب یلداست، ته دلش خالی شد. چون او بهتر از هر کسی می‌داند که همسرش با حقوقی که می‌گیرد توان خریدن میوه و شیرینی را ندارد.
برای همین سعی کرد با عادی جلوه دادن موضوع ذهن دخترش را از شب یلدا بیرون ببرد. مادر با گفتن این جمله که مگه شب یلدا چه فرقی با شب‌های دیگه داره، رو به مریم گفت: نمی‌خواد الآن بخوابی! اگه شب بیدار بمونی صبح نمی‌تونی زود بیدار شی. برو بشین تلویزیون نگاه کن. مریم که از شنیدن این حرف‌های مادرش کمی‌ دلخور شده بود، با چهره‌ای برافروخته گفت: همه دوستام امروز توی مدرسه از شب یلدا حرف می‌زدند. منم می‌خوام امشب بیدار بمونم، مگه چیه؟! خب بابا اومد بهش بگو بره آجیل و شیرینی بخره... مادر به فکر فرو رفت. چون قرار بود این ماه اجاره عقب‌افتاده را به صاحبخانه بدهند. به همین خاطر دیگر هیچ پولی ته جیب شوهرش نمی‌ماند که خرج کند. حالا اگر به همسرش می‌گفت که شیرینی و میوه بخرد، حتماً با جواب منفی او مواجه می‌شد. چون می‌دانست اعصابش این روزها به خاطر بدهی‌ها خراب است... به اعتقاد مسعود مهدی‌زاده، جامعه‌شناس واقعیت‌های زندگی امروز ما متفاوت از شب‌های یلدا در سال‌های دور است. شب‌هایی که پدران و مادران ما برای زنده نگه داشتن آیین‌ها و رسوم ملی به دور از هر دغدغه و نگرانی دور هم جمع می‌شدند و از همه جا سخن می‌گفتند ولی امروز شرایط اقتصادی حاکم بر کشور به گونه‌ای است که پاسداشت این آیین‌ها برای برخی رفع تکلیف است اما برخی همچنان بر طبل شادی می‌کوبند. این جامعه‌شناس بر این عقیده است که در گذشته‌های دور آیین‌هایی در شب یلدا برگزار می‌‌شد که یکی از آنها جشن شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید زمستانی بود.
جشنی که از لازمه‌‌های آن حضور کهنسالان و بزرگان خانواده به عنوان نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است و همچنین خوراکی‌های فراوان برای بیداری درازمدت که همچون انار و هندوانه و سنجد به رنگ سرخ خورشید باشند. مهدی‌زاده با اشاره به شرایط اقتصادی که بر کشور حاکم است، معتقد است: اگر امروز پدری مجبور است انار و هندوانه شب یلدا را بخرد، تنها به این دلیل است که شرمنده بچه‌هایش نشود؛ بچه‌هایی که همان شب یلدایی را از پدر و مادرشان طلب می‌کنند که تصویرش را در تلویزیون و برنامه‌های رنگ به رنگش دیده‌اند، یلدایی که جایی در خانه آنها ندارد، یلدایی که برای آنها بیشتر به خیال می‌ماند تا واقعیتی عینی و قابل لمس، یلدایی که حتا یک قلم از انواع تنقلات خوش آب و رنگش را هم شاید سالی دوازده ماه به خواب هم ندیده باشند. یلدای بچه‌های محنت‌زده کوچه‌پس‌کوچه‌های نداری نه از جنس یلدایی است که مجریان خوش‌خنده تلویزیون کنار آتش و آجیل و میوه‌های درشت آبدار به تصویر می‌کشند. یلدای آنها دست‌های خالی پدری است بیمار و زحمتکش که از شدت شرم تا دیرترین ساعات را به خانه نمی‌رود تا مبادا نگاه دخترش، پسرش و حتا همسرش آویزان نگاهش شود که بابا پس هندوانه امشب کجاست؟ آجیل شیرین و شور یلدایمان کجاست؟
شهر بی‌قواره ما تا دلت بخواهد از این پدرها دارد. نمونه‌اش همسایه مریم است؛ همان کودکی که یلدایش را میان خیال و رویای پیش از خواب به جا می‌آورد، بی‌آن‌که بداند در همسایگی‌شان خانواده‌ای هست که دخترشان به تازگی عقد کرده و قرار است امشب میزبان خانواده داماد و تعدادی از اقوام و فامیل باشند. داماد غریبه است و مادر نمی‌خواهد دخترش نزد خانواده همسرش شرمنده شود، برای همین از چند روز قبل به پدر کبرا گفته بود که باید مقداری میوه و شیرینی و آجیل بخرد. البته خانواده داماد هم مثل خود آنها از طبقه کم‌درآمد جامعه هستند و برای همین قرار بود که بعد از شام بیایند. پدر کبرا قادر نیست که از پس هزینه میوه و شیرینی امشب برآید. برای همین رفته بود سراغ صاحب کارش تا مقداری از حقوق ماه آینده‌اش را پیش‌پیش بگیرد اما وقتی با جواب منفی صاحب کار مواجه شد، تمام وجودش یخ بست. نمی‌دانست حالا چطور پولی فراهم کند تا بتواند دخترش را شرمنده خانواده داماد نبیند... به قیمت‌های میوه و شیرینی در چنین مناسبت‌ها و ایامی‌که نگاه می‌کنیم، یاد حرف‌های مسوولان می‌افتیم و متوجه می‌شویم که تفاوت از زمین تا آسمان است. در حال حاضر نرخ انواع میوه و آجیل شب یلدا به ‌شدت افزایش یافته و این در حالی است که دستگاه‌های دولتی از طرح مبارزه با گرانفروشی خبر داده‌اند. با این حال گزارش‌ها از سطح کشور نشان می‌دهد که شب یلدای امسال تحت‌الشعاع "گرانی" خوراکی‌ها قرار گرفته است، به‌طوری که قیمت هر کیلو هندوانه در این ایام به مرز ۵۰۰ تومان رسیده که نسبت به قبل ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش داشته است. رییس اتحادیه تعاونی‌های میوه و سبزی با اشاره به فرا رسیدن شب یلدا گفته است که آثار روانی ناشی از نزدیک شدن به شب یلدا باعث افزایش ۳۰ درصدی قیمت هندوانه شده است.
همچنین انار به‌عنوان یکی از میوه‌های اصلی شب یلدا وضعیت نابسامان‌تری دارد، به‌طوری که کمبود آن به دلیل سرمازدگی در زمستان سال گذشته کاملاً محسوس است. قیمت انار در بازارهای میوه ایران در حال حاضر به سه‌هزار تومان رسیده است. گزارش‌ها نشان می‌دهد که گرانی میوه از سال قبل هم بیشتر شده و از سوی دیگر قیمت‌ها در مغازه‌های مختلف شهر متفاوت است. در همین حال سازمان حمایت از مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان اعلام کرده است که از روز سه‌شنبه طرح نظارتی ویژه برخورد با گرانفروشان آغاز شده است. براساس آخرین گزارش‌های منتشرشده از سوی بانک مرکزی، نرخ تورم در مناطق شهری ایران در ۱۲ ماه منتهی به آبان‌ماه سال جاری به ۳/۲۸ درصد رسیده است. حالا یلدا شاهد مردان و زنانی است که دست‌هایشان خالی است و جز چشم‌‌های پنهان گریسته و دست‌های خالی و خجالتی بی‌صدا، متاعی برای بردن به خانه در طولانی‌ترین شب سال ندارند و کدام طولانی‌ترین شب سال؟ برای آنها تمام شب‌ها یلداست. آن‌هم در شهری که به فاصله کمتر از چند دقیقه می‌توانی مردمانی را ببینی که برای یک شب یلدای خود به اندازه هزاران شب یلدای مردم تنگدست کوچه‌های باریک فقر و نداری هزینه می‌کنند. یلدا از جنسی دیگر خیابان جای پارک ندارد. مجبور می‌شود خودرو "سانتافه"اش را چندصد قدم دورتر از قنادی پارک کند و مسیری را پیاده طی کند. وقتی وارد قنادی می‌شوی، بوی شیرینی‌های تازه و گرم وارد ریه‌هایت می‌شود. چند نفر دختر و پسر جوان سفیدپوش فقط سفارشات را تحویل می‌گیرند و آماده می‌کنند. دو سه نفری هم سفارش‌های مشتری‌ها را تا اتومبیل آنها می‌برند. مرد نگاهی به شیرینی‌ها می‌اندازد و رو به یکی از همان جوان‌ها می‌گوید: لطف کن چهار کیلو از این شیرینی‌ها را بچین.
دو سه کیلو هم نون خامه‌ای ببند. بعد به سمت آجیل‌ها می‌رود و رو به مسوول آن قسمت می‌گوید: دو کیلو پسته، یک کیلو بادام شور و یک کیلو هم بادام هندی بده. وقتی سفارش‌ها را می‌دهد، به سمت صندوق می‌رود تا حساب کند. مرد جوانی که پشت صندوق نشسته است، بعد از کلی تعارف تیکه‌پاره کردن می‌گوید: قابلی نداره. می‌شه ۵۰ تومن. مرد یک ایران‌چک ۵۰ هزار تومانی از کیف پولش درمی‌آورد و به صندوق‌دار می‌دهد و بیرون می‌آید، سپس به سمت مغازه میوه‌فروشی که بیشتر شبیه مغازه‌های لوسترفروشی است، می‌رود. آنجا هم به اندازه ۱۰۰ هزار تومان از انواع میوه‌های مخصوص شب یلدا خرید می‌کند و راه می‌افتد به سمت خانه. در مسیر است که تلفن همراهش زنگ می‌خورد. همسرش است که می‌خواهد یادآوری کند سفارش شام یادش نرود و مرد می‌گوید که قبلاً این کار را کرده و نگران نباشد... مریم امشب را هم مثل شب‌های دیگر خیلی زود به رختخواب رفت و پدر کبرا مجبور شد با قرض کردن از مرد همسایه، مقداری شیرینی و میوه برای خانواده دامادش تهیه کند تا طولانی‌ترین شب سال برای کبرا زیاد هم تلخ نشود اما کمی‌ بالاتر از خانه‌های آنها چراغ‌هایی تا صبح روشن بود و اهالی آنها با چیدن انواع خوراکی‌های رنگارنگ و نشستن دور میز تا صبح گفتند و خندیدند... راستی! چند صد یا چند هزار و شاید چند میلیون نفر مثل مریم و کبرا مجبورند شب یلدا را فقط از صفحه تلویزیون به تماشا بنشینند و حسرت به دل بمانند تا شاید شبی را ببینند که شاد و خندان در کنار پدر و مادر مشغول خوردن تنقلات و میوه‌های شب چله هستند.
منبع : روزنامه تحلیل روز