شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

قانون عشق


قانون عشق
ساعت یک نیمه شب پنج‌شنبه شب بود. داشتیم از میهمانی شام برمی‌گشتیم. صدای بوق‌بوق ماشین‌ها ما را متوجه ماشین‌عروس کرد. مامان طبق معمول شروع کرد: ”الهی که خوشبخت بشین، الهی که به پای هم پیر بشین، الهی که همیشه تو زندگی یار و یاور هم باشین...“ گفتم: ”مامان‌جون اگه اینا می‌دونستن که شما این‌قدر براشون دعا می‌کنین، ما رو هم برای عروسی دعوت می‌کردن!“مامان خندیدی و هیچی نگفت. ماشین عروس به راه خود ادامه داد ولی ما به خیابان سمت راست پیچیدیم. کمی بعد به بیمارستانی رسیدیم. باز مامان شروع کرد: ”خدایا ایشالا این مریضا همین الان شفا پیدا کنن، العجل، العجل، العجل، الساعه، الساعه، الساعه...“ دوباره گفتم: ”مامان، اگه خانواده این مریضا می‌دونستن این‌قدر برای شفای اونا دعا می‌کنین، ماها رو هم برای سفره ابوالفضل دعوت می‌کردن!“ دوباره مامان هیچی نگفت، فقط خندید.
توی خیابان بعدی که پیچیدیم نه عروسی بود و نه بیمارستانی. ولی دیدم باز مامان زیر لب دارد یک چیزهائی می‌گوید. به دور و برم نگاه کردم داشتیم از جلوی یک پارک رد می‌شدیم. پرسیدم: ”مامان چی دارین می‌گین؟“ مامان همین‌طور که داشت زیر لب ورد می‌خوند جواب داد: ”دارم برای درختا و گلا دعا می‌کنم که سالم باشن. هم دنیا رو قشنگ‌تر کنن و هم برامون اکسیژن بسازن!“ گفتم: ”مامان اگه درختا می‌دونستن براشون دعا می‌کنی یه بسته بزرگ اکسیژن از تو پنجره آشپزخونه براتون می‌فرستادن!“ یادم آمد که مامان همیشه موقع سال تحویل برای کره زمین و همه موجودات عالم دعا می‌کند که سال خوبی داشته باشند و سالم و سرحال بمانند. ما به او می‌گوئیم شما شده‌اید پاپ اعظم که برای صلح جهان دعا می‌کند! یک بار مامان گفت اگر هر کدام از ما بتوانیم صلح و آرامش را در درون وجود خودمان تجربه کنیم، آن‌وقت می‌توانیم تصویری از کره زمین که سرشار از صلح و دوستی و برابری باشد، داشته باشیم.
او گفت مهم نیست که الان کره زمین چه شرایطی را از سر می‌گذراند، کاری که ما باید بکنیم این است که اول درون خودمان خورشیدی از عشق و دوستی تصور کنیم و بعد مرتب شعاع انوار این خورشید را گسترده‌تر کنیم تا تمام دنیا را فرا بگیرد. این کار به ایجاد صلح در زمین کمک بزرگی می‌کند.
از حرف‌های مامان خوشم آمد. من هم سعی کردم که خورشیدی تابان و فروزان در قلب خودم تصور کنم که با هر ضربان، گرما و عشق را به تمام سلول‌های من می‌فرستد! واقعاً هم از وقتی که این کار را کرد‌ه‌ام احساس می‌کنم انرژی بیشتری دارم. وقتی هم که با کسی برخورد می‌کنم سریعاً با من هم‌دل و همنوا می‌شود. فکر می‌کنم از نور این خورشید بر او تابیده شده است! راستش بدون این‌که از مامان اجازه بگیرم، این مطلب را به دوستانم هم گفته‌ام و حالا وقتی به هم می‌رسیم از هم می‌پرسیم: ”راستی خورشیدت چه‌ طوره؟“ من که جواب می‌دهم: ”گرم و عاشقانه به همه جا می‌تابه!“ خدا را شکر که من دشمن ندارم، ولی فکر می‌کنم که اگر هم داشتم نور خورشیدم می‌توانست یخ روابط ما را ذوب کند و تبدیل به دوستان صمیمی شویم. یک بار مامان به من گفت: ”عزیزم یادت باشه والاترین و قدرتمندترین قانون زندگی، قانون عشقه!“ بعد ادامه داد: ”بهتره به جای همه قانون‌ها، قانون عشق رو در همه‌جا اجرا کنیم. اون‌وقت دنیائی خواهیم داشت که همه گرسنه‌ها سیر می‌شن، همه شهرها آباد و سبز و خرم و پاکیزه می‌شن و همه کینه‌ها از دل‌ها پاک می‌شه.“
من هم به شما پیشنهاد می‌کنم هر وقت خبری راجع‌به جنگ و درگیری‌ها شنیدید، پرتوئی از نور خورشید قلبتان را به سمت آن بفرستید و مطمئن باشید با این کار به گسترش امنیت، صلح، آرامش و برکت جهان کمک کرده‌اید. من هم الان دارم برای مادربزرگ و پدربزرگم که یک مامان با احساس برای من ساخته‌اند فاتحه می‌خوانم. کسی چه می‌داند، شاید پاپ اعظم بعدی، من باشم!

پری نقاش‌پور
منبع : مجله موفقیت


همچنین مشاهده کنید