جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سنگهای بزرگتر


سنگهای بزرگتر
استاد، گلدانی شیشه ای روی میز گذاشت، بعد چند سنگ از داخل كیسه ای بیرون آورد كه هر كدام به اندازه یك پرتقال بودند و یكی یكی آنها را داخل گلدان انداخت. وقتی گلدان تا لبه پر از سنگ شد، از شاگردانش پرسید: «پرشده؟»
شاگردانش گفتند بله. اما استاد از كیسه دیگری٬ مقداری ریگ بیرون آورد، گلدان را كمی تكان داد و بعد توانست ریگها را هم در گلدان بریزد. دوباره پرسید: «پرشده؟»
شاگردان گفتند بله، این بار دیگر پرشده. استاد كیسه دیگری را باز كرد و كمی خاك بیرون آورد و در گلدان ریخت. خاك،‌ فضای خالی میان سنگها و ریگها را پر كرد و تا لبه گدان رسید. استاد گفت: «بسیار خوب. حالا دیگر گلدان پر شده. فكر می كنید قصد داشتم چه چیزی را به شما بیاموزم؟»
شاگردی گفت: «این كه آدم هر چقدر گرفتار باشد، همیشه وقتی برای پرداختن به چیزی دیگر را هم دارد.»
استاد گفت: «اصلا این طور نیست. این نمایش نشان می دهد كه اگر اول سنگهای بزرگ را در گلدان نیاندازیم، بعدا نمی توانیم. پس مسائل بزرگ در زندگی ما كدامند؟ برنامه هایی كه به تأخیر میاندازیم؟ ماجراهایی كه به سراغشان نمی رویم؟ عشق هایی كه برای آنها نمی جنگیم؟ از خود بپرسید سنگهای بزرگ زندگی تان كدامند كه آتش خداوند را در شما روشن نگاه می دارند و بی درنگ آنها را در گلدان تصمیم های خود بیاندازید وگرنه دیگر جایی برای آنها پیدا نخواهید كرد.»

(نقل از كتاب پدران، فرزندان، نوه ها / نوشته پائولو كوئیلو)
منبع : سینرژی


همچنین مشاهده کنید