یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

راز شیرین


راز شیرین
یک داستانک
نه شست
نه سبابه
و نه هیچ انگشت دیگری
فقط او بود که صدایش می‌زدند: «انگشتری!»
و او راز نامش را نمی‌دانست
تا این که خبر مهمانی
از راست به چپ دست به دست شد
این بار مهمان تازه‌ای می‌آمد؛
- انگشتری که با تمام مهمان‌های دیگر فرق داشت-
نه شست
نه سبابه
و نه هیچ انگشت دیگری
فقط او بود که مهمان تازه در آغوشش گرفته بود.
و او راز شیرین نامش را
در لبخندها و تبریک‌ها می‌فهمید!

حسین تولائی
منبع : همشهری آنلاین


همچنین مشاهده کنید