شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


سال ۲۰۰۸؛ ذهن زیبا


سال ۲۰۰۸؛ ذهن زیبا
تولیدات سینمای چین و کشورهای آسیای شرقی در این سال‌ها برای مخاطبان خارجی به دو دسته تقسیم می‌شود؛ دسته اول فیلم‌ها و سریال‌های شرقی‌پسندی است که در بازار‌های بین‌المللی جایی ندارند و دسته دوم هم فیلم‌های سینمای مستقل است که بیشتر موردپسند جشنواره‌ها و سلیقه‌های خاص قرار می‌گیرد. فیلم سینمایی <آلبالوها> ساخته <ژانگ جیا بی> در هیچ یک از این دو گروه نمی‌گنجد، اما متاسفانه توزیع‌کننده جهانی دی‌وی‌دی‌های این فیلم برای اینکه این اشتباه را از ذهن بیننده در نگاه اول دور کند، دست به حقه زشتی زده است و با نادیده گرفتن مضمون فیلم طرح جلدی بی‌ربط و مبتذلی را برای نسخه دی‌وی‌دی <آلبالوها> انتخاب کرده، طرح جلدی که به راحتی تمام استعداد و خلا‌قیت کارگردان را نادیده گرفته و فیلم را در رده ژانرهای یک بار مصرف تقلیل داده است. این در حالی است که پوسترهای فیلم آلبالوها در جشنواره کن و توکیو به شدت مخاطب را جذب می‌کرد. ‌ فیلم سینمایی <آلبالوها> درواقع به جست‌وجو در ذهن و روان یک زن شیرین‌عقل می‌پردازد، داستانی به غایت انسانی که دنیای آدم‌هایی را نشان می‌دهد که به دلیل اینکه شباهتی به دیگران ندارند، همه احساسات و زندگی‌شان نادیده گرفته می‌شود. فیلمنامه این اثر براساس داستانی واقعی در چین نوشته شده، آلبالو دچار نوعی عقب‌ماندگی ذهنی است، تمام زندگی او به دویدن در تپه‌های روستای <آیکن> در استان <یون نان> چین خلا‌صه می‌شود. اهالی ده لقب آلبالو را به این دختر شیرین‌عقل داده‌اند، زیرا تمام لذت زندگی او در این است که مشت‌مشت آلبالو بچیند و به کودکان ده بدهد تا شاید چند دقیقه‌ای او را بازی دهند. دوربین از آنجایی وارد زندگی آلبالو می‌شود که در اوایل دهه ۸۰ کشاورز جوان فقیری که یکی از پاهایش معلول است، بنابر اصرار مادربزرگ خود باید ازدواج کند. <جی وانگ> چیزی در بساط ندارد که بتواند با دختری بالغ ازدواج کند، اما مادربزرگ دست‌بردار نیست و دست آخر به او پیشنهاد می‌کند که با <آلبالو> ازدواج کند. تنها کاری که از آلبالو برمی‌آید غذا دادن به مرغ و خروس‌ها است و بس، اما <جی وانگ> چندان ناراضی هم نیست. هرچند که کمی بعد دیوانگی‌های <آلبالو> به خانه‌شان هم کشیده می‌شود، او نمی‌داند که بسیاری از خواسته‌هایش را نباید پیش دیگران مطرح کند، همین هم سبب می‌شود که <جی ‌وانگ> از او فاصله بگیرد. ‌
<آلبالو> آرزو دارد که بچه‌ای داشته باشد، بچه‌ای مال خودش که او را بزرگ کند، اما <جی وانگ> می‌داند که او نمی‌تواند مادر خوبی باشد. در یکی از همین روزهایی که <آلبالو> با بی‌حواسی به جنگل زده، رویایش به حقیقت می‌پیوندد. او دختربچه رهاشده‌ای را نزدیک جنگل پیدا می‌کند. هرچند که غرق رویا است، اما می‌داند که بقیه می‌خواهند دخترش را از او بگیرند، <جی وانگ> می خواهد این دردسر را از سرش باز کند، زیرا نه پول بزرگ کردن یک نان‌خور اضافه را دارد و نه اینکه حوصله دردسرهای تازه آلبالو را. آلبالو سخت دل‌بسته دخترش شده، نوزاد هم‌بازی و تنها دوستش در ده است و برای همین هم می‌خواهد برای حفظ او بجنگد. ‌
<ژانگ جیا بی> بدون هیچ دستکاری‌ای، با استفاده از پیشروی خط زمان، داستانش را پیش می‌برد و می‌گذارد تماشاگرش با این مادر شیرین‌عقل و دختربچه همراه شود، کارگردان با تکیه بر روایت براساس ترتیب زمانی، تلا‌ش می‌کند تا با واقعی‌ترین شکل ممکن، چالش‌های زندگی یک عقب‌مانده ذهنی را ترسیم کند. <آلبالو> نمی‌داند که چرا بقیه از گفتن برخی حرف‌ها خجالت‌زده می‌شوند، او از رفتارهایش شرم‌زده نمی‌شود، او عاشق شنا کردن در آب چشمه‌ها و تالا‌ب‌های ده است و هیچ نمی‌فهمد که چرا زن‌های دیگر فکر می‌کنند شنا کردن او کار زشتی است. ‌
کارگردان با زوم کردن روی سه دوره از زندگی دختری که اسکارلت صدایش می‌کنند، به بررسی رابطه مادر بیمار و دخترش می‌پردازد. کودکی‌های دخترک پر از شادی است، کشف کودک از مادرش و پس از آن هم دوره‌ای که دخترک بزرگ و عاقل شده است و مانند دیگران از رفتارهای مادرش تعجب می‌کند، از درخشان‌ترین بخش‌های این فیلم به حساب می‌آیند. اسکارلت بزرگ شده است و دیگر مانند <جی وانگ> از رفتارهای مادرش خجالت می‌کشد، حالا‌ دیگر جای مادر و فرزند تغییر کرده است و این دختر است که باید مراقب رفتارهای مادرش باشد. ‌
<ژانگ جیا بی> با ساده‌ترین داستان دست به ساخت یک اثر روانشناختی زده است، تقابل یک مادر بیمار و یک کودک، فراز و فرودهای این فیلم ماهرانه تصویر شده‌اند، گاهی او فیلمبرداری را تا اندازه یک فیلم مستند ساده کرده و تنها از نورهای طبیعی استفاده کرده است. به گفته منتقدان جشنواره فیلم توکیو، یکی از نقاط درخشان این اثر در کنار داستان، کارگردانی ماهرانه است. ژانگ جی بیا با انتخاب روستاهای جنوب چین، درواقع داستان را در میان ورق‌های کارت‌پستال روایت می‌کند، او تمام لوکیشن‌ها را ماهرانه انتخاب کرده و در هر یک از مقطع‌های زمانی زندگی مادر و فرزند تصویرها و حال و هوای روستا با فضای حاکم بر داستان همخوانی دارد؛ جنگل‌های مه‌آلود، سبزی جذاب جنگل و مزرعه‌های برنج همگی به کمک فضاسازی این داستان بکر آمده‌اند. ‌
از همه اینها که بگذریم، فیلم کاملا‌ روی گرده بازی درخشان <میائو پو> بازیگر نقش آلبالو می‌چرخد، میائوپو انگار در این نقش فرو رفته. او کاملا‌ نسبت به شرایط زنی مانند آلبالو در این روستای فقیر و دورافتاده مسلط است و به این ترتیب به آسانی این نقش را برای تماشاگر باورپذیر می‌کند. درواقع می‌توان رشد و شکوفایی میائو پو را نسبت به فیلم قبلی‌اش <خاک ترسو> دید. میائو پو در فیلم پیشین این کارگردان که در ژانر وحشت می‌گنجید، بازی چشمگیری ارائه نداده بود، اما در <آلبالوها> او نقش یک مادر دیوانه را آنقدر جذاب ایفا کرد که منتقدان جشنواره <کن>و <توکیو> آن را یک نقش اثرگذار و تکرارنشدنی نامیدند. <میائوپو> در جشنواره فیلم <توکیو> درباره این فیلم گفت: <سال‌ها پیش از این سریالی براساس داستان زندگی این زن در تلویزیون چین ساخته شده بود، من حتی حوصله تماشای یک قسمت از آن سریال پر از اشک را هم نداشتم. اما وقتی که <ژانگ جیا بی> فیلمنامه را به من داد، لحظه‌ای هم فکر نکردم که نباید در این فیلم بازی کنم، بعد از آن هم برای اینکه بتوانم آلبالو را درک کنم، تا مدت‌ها به مرکزی که دختران روستایی با این شرایط را نگهداری می‌کردند، رفت و آمد داشتم همه آنها دنیای مشترکی دارند، آرزوهایی شبیه <آلبالو>، شاید تفاوت آنها با ما در این است که تعدادشان کمتر از آدم‌های معمولی است، من شیفته دنیای واقعی و شفاف آلبالو شدم.>
ـ کارگردان‌: ژانگ جیا بی
ـ تهیه‌کننده: می همونگمی
ـ فیلمنامه‌نویس: بائو شی ‌
ـفیلمبردار: موریکه اسامه
ـ تدوینگر: چن زیاهونگ
موسیقی: یاسودا فومیو
ـ صدابرداران: ژان زین، بائو - سین‌لیو ‌
ـ بازیگران: میائو پو، لی-ون ما، ما لی ون، تئو گوکوان
امیلی امرایی
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید