جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


چرخشی از جنس سقوط


چرخشی از جنس سقوط
سلام ابراهیم از بهمن ۸۱ تا حالا خبری از تو نیست جز تک و توک کار مستند نیم تمامی که به نامت صاحب افتخارات شد . می خواستم برایت از حال و هوای این روزهای ابراهیم بگویم . « دعوت » آخرین ساخته اش اینک بر پرده سینماهاست و تو هیچ نقشی در آن نداری مثل ارتفاع پست که تو بعد از آن در اوج ارتفاعات سفید کوه رها شدی و رهایمان کردی و رفتی . این بار حتی نامت در تیتراژ هم نیست در عوض نام های جدید و قصه هایی هست که تو در خواب هم نمی دیدی حاتمی کیا آنها را بسازد قصه هایی که نه ازجنس اوست و نه از جنسیت او.
ما می دانیم که او کارگردان کار بلدی است اما روی موضوعی با حواشی بسیار انگشت گذاشته با پز انسان دوستانه ورنگ وبوی فمینیستی که آن سوی آبها می سازند و جایزه اسکار می گیرند. او در « دعوت » به « سقط جنین » می پردازد اما به « سقوط » خودش نمی اندیشد.
او در فیلم شهریش در لابلای پنج اپیزود سرد و برفی در لانگ شاتهایی از پایتخت شهر را خشک و خاکستری و سترون نشان می دهد شهری که مردانش خانواده و حیثیت و اعتبار را قربانی آرتیست ها می کنند در پست ترین جایگاه های اجتماعی چاه توالت باز می کنند یا بی خیال و بی مسئولیت در پارک به بازی می پردازند به همسرانشان خیانت می کنند و بار گناه سقط جنین را به دوش می کشند.
دیگر از آن « محمود » که تو بودی و در مهاجر ایفایش کردی خبری نیست . این فیلم پر است ازستاره های خوش بر و رو که آمار پر فروشی را ارائه دهند.
نه که فکر کنی « دعوت » فیلم زنانه ای باشد و به حل معضلات اجتماعی آنان کمکی کرده باشد نه زاویه نگاه فیلم اصلا هم زنانه نیست که عمدا شلیک خنده تماشاچیان را بر زنانگی و زایش و مادر شدن در خلال روایت های باورناپذیر بر می انگیزاند و خصوصی ترین مناسبات خانواده را هو می کند . خوب شد نیستی که ببینی او در اپیزود سوم فیلم وقتی که قصه باردار شدن زن ۶۰ ساله ای را تعریف می کند در حالی که یائسگی با تاخیر سادات را نشانه گرفته چگونه سفر کربلا دستمایه خنده تمسخرآمیز تماشاچیان می شود آنجا که زندگی سنتی خانواده های مذهبی را پزشک حاضر به یراق کورتاژ تجاوز جنسی می خواند.
خودت خوب می دانی که نسل ما برای دیدن فیلم های حاتمی کیا که افتتخاراتی از جنگ را به تصویر می کشید همراه با خانواده به سینما می رفت تا هم لحظاتی را در فضای فرهنگی نفس بکشد و هم بتواند ازلابلای فیلم های این ژانر دفاع مقدس را به فرزندان خود معرفی کند . اما دیالوگ های شرمگنانه ۵ زوج در رابطه با بارداری ناخواسته و بی پروایی گفتگوهای زنان با همسرانشان همراه با کتک کاری و لودگی حس تلخ بی حیایی و افسار گسیختگی کلامی را بیشتر زنده می کند. شاید هم حاشیه امنیتی که از « دیده بان » شروع شد و تا « به نام پدر » ادامه یافت به کارگردان این اجازه را داد تا صحنه تخت معاینه پزشک زنان و زایمان را بارها و بارها در نماهایی شارپ و کشدار به نمایش در آورد شاید اگر فیلمساز دیگری بود باید فیلمش را ۵۰۰ تومان ازکنار خیابان قاچاقی می خرید و . ..
تو که در موج مرده مجری طرح ابراهیم بودی یادت هست که در فیلم های قبلی پر بود از نماهایی که آدم ها با خدا حرف می زنند اما این فیلم خالی است ازخدا به جز جایی که مردی برای گناه و تحدید زن صیغه ای اش خدا را هوار می کشد. به گواهی چیستا یثربی نویسنده اثر موضوع فیلم مشابه فیلم « جونو » برنده اسکار ۲۰۰۸ است که به دلایل احمقانه و فانتزی در آن جنین حفظ شده و به خانواده از هم پاشیده ای سپرده می شود. اینجا نیز هیچ انگیزه مذهبی و خدا ترسی و فرار از حرامی وجود نداشته بلکه دلایل بسیار سطحی و زودگذر و احساسی اند.
ابراهیم آن کارگردانی که تو در « روبان قرمز » و « وصل نیکان » و « بوی پیراهن یوسف » دستیارش بودی فقط در شتابزدگی فیلم موضوعی را مطرح می کند تا ذائقه ها را تکانی بدهد و ظاهرا هیچ قضاوتی درباره درست یا نادرست بودن « سقط جنین » ندارد حتی در سکانس هایی که جلوی دوربین ظاهر می شود چهره ای کاملا منفعل و بی تفاوت از خود نشان می دهد. او گه گاه ما را با زنان مستاصل این فیلم نیزهمراه می کند تا اینکه راهی را به جز این برایشان متصور نشویم .
باورت نمی شود « دعوت » دیگر نه موسیقی به یاد ماندنی دارد که در خوشی و ناخوشی تنها پناهگاهت شود برای شنیدن صدای دلت و نه سکانس های طلایی که رفرنسی شود برای تمام کلیپ های ماندگار فیلمی است شلوغ و کم عمق با کاراکترهای فراوان بدون مجالی برای شخصیت پردازی با محتوایی که قربانی فرم و پرحرفی می شود. ابراهیم ابراهیم با هنری که از سینمای جنگ گرفت مثل خیلی ازروشنفکر نماهای این روزه در اپیزود آخر فیلمش نیشگونی از قضیه « متعه » می گیرد موضوعی که دستمایه پزهای هنری افرادی است که پیکره دین را نشانه گرفته اند.
جالب است که بدانی در این سال های اخیر سه فیلم « من ترانه پانزده سال دارم » « میم مثل مادر » و « دعوت » به سقط جنین پرداخته اند. در هر سه فیلم اشخاصی به این امر اصرار می ورزند که در پوزیشن دولتی و با نشانه های پررنگ مذهبی هستند. در فیلم صدرعاملی مادر شوهر چادری که در بهزیستی و یا نهادی مثل این کار می کند در فیلم مرحوم ملاقلی پور شوهری که کارمند عالیرتبه وزارت خارجه است و در اپیزود آخر فیلم رفیقت حاتمی کیا شوهر بهار سماوات که مدیری عالیرتبه و حزب الهی است . راستی تو رابطه این سه فیلم را با هم می دانی
اما ابراهیم بر خلاف نظر خیلی ها من معتقدم پایان این فیلم بازنیست رفتار سلطه جویانه منصور در اپیزود آخر که اتفاقا قصه سر راست و خوش ساختی هم دارد در این فیلم که بهتر بود اسمش « ناخوانده » باشد تا « دعوت » و مخمصه ای که مریلا زارعی با بازی چشمگیرش آنرا تصویر می کند تکلیف فیلم را با مخاطبش روشن می کند و فیلم رنگ و بوی متلک گویی می گیرد. انگشتر عقیق و ریش فشار و زور و تعقیب مخفی تحدید و از بین بردن هر ردی از رابطه پایان فیلم و پیام مشترک چیستا یثربی و حاتمی کیاست . و من می دانم که « نفسهای ماندگار » تو و « سکوت طولانی » ات نشانه این است که تو هم از « دعوت » دلت گرفته .
« دعوت » فیلمی است شلوغ و کم عمق با کاراکترهای فراوان بدون مجالی برای شخصیت پردازی با محتوایی که قربانی فرم و پرحرفی می شود .
روشنک عباسی
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید