شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


ترس و معنویت


ترس و معنویت
سینمای وحشت از جمله ژانرهای مهجور و کمتر پرداخته شده سینمای ایران به حساب می آید. در شرایطی که سالانه شاهد ساخت و به نمایش در آمدن محصولات متنوعی از این ژانر مخاطب پسند در سینمای جهان هستیم، سینمای ایران به دلایل گوناگون خویشتن را از گام نهادن در این زمینه محروم ساخته به طوریکه تعداد فیلم های به اصطلاح دلهره آور در سینمای پس از انقلاب ایران، به زحمت به تعداد انگشتان یک دست می رسد!
در حالی که اکران فیلم هایی نظیر خوابگاه دختران و پارک وی، حکایت از تمایل تماشاگر سینماروی ایرانی به تماشای چنین فیلم هایی بر روی پرده نقره ای دارد، شاید ضعف های تکنیکی و کمبودهای سخت افزاری سینمای ایران را بتوان از عوامل رکود این گونه سینمایی برشمرد. این در حالی است که سینمای امروز جهان پر است از نمونه های موفقی چون دیگران،کینه۱۴۰۸، و. . . که نه با تکیه بر جلوه های ویژه آنچنانی و افکت های صوتی و تصویری مبهوت کننده، بلکه تنها با مدد جستن از فیلمنامه ای مستحکم و بکارگیری تکنیک های نورپردازی و صداگذاری و موسیقی حساب شده و متناسب با تصاویر و نیز به یاری فنون تدوین ،ترس و وحشت را بر تماشاگر مستولی می کنند. اتفاقا گهگاه نمونه های اینچنینی در مقایسه با فیلم های ترسناک دارای صحنه های تهوع آور، موفق تر و البته جذاب تر جلوه می کنند.
محمد مهدی عسگرپور که با فیلم جنگی پرواز در بی نهایت گام در عرصه فیلمسازی نهاده ، در ادامه با طبع آزمایی در سینمای موسوم به معناگرا، فیلم تحسین شده قدمگاه را کارگردانی نمود و اینک به نظر می آید در سومین تلاش سینمایی اش قصد داشته علاوه بر نزدیک گشتن به مایه های دلهره آور،به نوعی دلمشغولی های دومین فیلمش را نیز لحاظ کند. بر طبق منابع تاریخی و اساطیری، اقلیما نام دختر صاحب جمال حضرت آدم (ع) و قلوی قابیل بوده که گویی اراده الهی مبنی بر ازدواج وی با هابیل، دلیل اصلی اختلاف هابیل و قابیل و اتفاقات ناگوار بعدی قلمداد می شود.
عسگرپور در اقلیما قصه زنی (سارا/پانته آ بهرام) را روایت می کند که همزمان با تصادف همسرش (عماد /حسین یاری) و بستری گشتن وی در بیمارستان، ردپای زن دیگری را در زندگی اش احساس می‌کند. زنی که اتفاقات عجیب و غریب آتی، حکایت از تعلق او به دنیای ناشناخته و ماورایی دارد،بطوریکه یکی از فال گیران او را از انواع جنیان می شمارد و با عنوان اقلیما از آن یاد می کند.
در عین حال فیلم از این نکته که ممکن است تمام این اتفاقات ناشی از توهمات ذهنی سارا باشد،ذره ای عدول نکرده و سعی می کند تماشاگر را تا پایان فیلم در جهت کشف علل واقعی این حوادث ترغیب کند. در طول فیلم آنچه که بیش از همه جلب توجه می کند تلاش کارگردان در خلق صحنه های به اصطلاح ترسناک است. بطوریکه حرکات سریع دوربین ، طراحی صحنه و لباس، نورپردازی مناسب و موسیقی دلهره آور محمدرضا علیقلی و. . . همه و همه در خدمت نیت اولیه کارگردان در ایجادی تعلیقی افزونتر قرار گرفته اند و از این منظر اقلیما فیلمی خوش ساخت قلمداد می گردد.
همچنین نمادها و نشانه های مذهبی نظیر تسبیح ، قرائت آیه الکرسی،نوای اذان و. . . در عین حال که علقه های دینی و عرفانی فیلمساز را یادآوری می کنند، وجه معناگرایی فیلم را نیز پررنگ ساخته به گونه ای که یکی از همین نمادها (تسبیح) تبدیل به موتیف اصلی و بنیادین فیلم می گردد.
با این وجود پاره ای از ضعف های مشهود در فیلمنامه آزاردهنده می نماید. به نظر می رسد دست فیلمنامه نویس در یافتن و گنجاندن صحنه های دلهره آور آنقدر خالی بوده است که مجبور گشته از چند ایده محدود به طور پی در پی استفاده نموده،بطوریکه پس از لو رفتن ایده ها، تکرار دوباره آن ها خواص اولیه را از بین برده و تا حدی مضحک جلوه می کند. به عنوان نمونه می توان به ایده هایی نظیر عبور سریع موجود ناشناخته، روشن شدن ناگهانی تلویزیون در دل تاریکی شب و یا گم و پاره شدن تسبیح اشاره کرد که می توانست در کنار مولفه های تازه تر دیگری قرار گرفته تا وجه رمزگونه فیلم را فزونی بخشد.
در عین حال ضعف در شخصیت پردازی برخی از کاراکترها، لطمات جبران ناپذیری را به فیلم وارد ساخته است. هرچقدر در طول فیلم شخصیت سارا بیشتر و کامل تر معرفی می گردد ، شخصیت عماد همچون شبحی محو و محوتر می گردد. هرچند این مساله در راستای هدف غایی فیلمنامه نویس در وارد ساختن شوک در لحظات واپسین فیلم، ارزیابی می گردد اما مشکل از آنجایی رخ می نماید که حتی آن شوک پایانی و افشاگشتن راز سر به مهر فیلم نیز چندان تکان دهنده جلوه نمی کند. آنچنان که به نظر می رسد خود شخصیت عماد نیز از ابتدا از اصل ماجرا بی خبر بوده و همزمان با تماشاگر به واقعیت دست یافته است. در عین حال شخصیت وکیل خانواده دختر با بازی شاهرخ فروتنیان، تنها در حد همان خواستگار سابق دختر مطرح گشته و آنچنان که لازم است عمق پیدا نکرده و در ایجاد تعلیق و فریفتن تماشاگر موثر و کارگشا نمی باشد و نیز شخصیت پدر دختر نیز آن قدر خنثی و کم اثر است که حتی حذف کامل آن نیز هیچ آسیبی را متوجه فیلم نمی سازد.
به نظر می رسد در انتخاب و چینش بازیگران نیز با کمی دقت عمل بیشتر، امکان دستیابی به گزینه های مناسب تر وجود داشته است. زوج پانته آ بهرام و حسین یاری آنچنان که باید همگون به نظر نمی رسند و میمیک صورت و نحوه نقش آفرینی شان در ایجادجذابیت های بصری فیلم ناموفق جلوه می کند. این چنین است حضور بازیگران فرعی دیگر که البته نقششان آن قدر حاشیه ای است که آنچنان که باید دیده نمی شوند. با تمام این اوصاف اکران فیلمی از جنس سینمای وحشت و استقبال نسبتا قابل قبول تماشاگران، نشان دهنده این حقیقت است که امروزه سینمای ایران بیش از گذشته نیازمند تجربه اندوزی در ژانرهای مختلف است. به نظر می رسد در شرایطی که ذائقه مشکل پسند مخاطب ایرانی به اندازه کافی از ملودرام های تکراری و کمدی های سبک، سیراب گشته و در جستجوی فیلم هایی با فضاها و ساختارهای بدیع است، رویکرد به سینمای وحشت و اندکی تامل بیشتر در چگونگی پرداختن به آن، می تواند متضمن رهایی از رکود یاس آور فعلی و نویدبخش موفقیت تجاری و حتی هنری سینمای ایران در آینده ای نه چندان دور باشد.
فرهاد خالدار
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید