جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

بررسی و ارزیابی بحران سیاسی اوکراین


بررسی و ارزیابی بحران سیاسی اوکراین
الف) رجعت به گذشته و باز تعریف تحولات اوکراین
بحران کنونی اوکراین قبل از هر چیز ریشه در تحولات اوراسیا بعد از ۱۱ سپتامبر دارد. مرکز ثقل قدرت ایالات متحده امریکا بعد از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، از آن سوی اقیانوس اطلس به خاورمیانه و اوراسیا انتقال یافت.
آنچه موجد این تحول و انتقال قدرت در اوراسیا شد، حملات گاه به گاه باقی ماندگان القاعده، مبارزه با تروریسم و حفاظت از امنیت و نظم بین الملل و همچنین موضوع همسویی و پیوند کشورهای اوراسیا با منافع غرب خصوصاً امریکا بود که چنین مسائلی دستاویز خوبی برای حضور این کشور در بخشی از اوراسیا قرار گرفت.
اما آنچه در فرآیند این انتقال قدرت برای امریکا اهمیت یافت، موضوع مباحث مهندسی، اجتماعی و سیاسی این کشورها بود. انقلاب های مخملی در سه منطقه مجاور دریای سیاه، قفقاز و آسیای مرکزی روی داد. بدون تردید کار ویژه اصلی انقلاب های مخملی در منطقه اوراسیا، تقویت و تحکیم روندهای اجتماعی و سیاسی همسو با غرب بوده است.
انقلاب های رنگی از گرجستان آغاز و در اوکراین و قرقیزستان تکرار شد. اوکراین ضلع سوم اتحاد اسلاو در کنار دو ضلع دیگر آن (روسیه و بلاروس) و به عنوان اروپایی ترین کشور بازمانده از اتحاد جماهیر شوروی، از لحاظ شرایط ژئو استراتژیک برای امریکا واجد اهمیت فراوان است. درست یک سال پس از وقوع انقلاب مخملی در گرجستان (انقلاب گل رز) که موجب حذف ادوارد شوارد نادزه از قدرت و روی کار آمدن ساآکاشویلی شد، این بار اوکراین در حوزه دریای سیاه دستخوش چنین تحولی شد. آنچه وقوع چنین انقلابی را در اوکراین سرعت داد، فرآیند یک انتخابات ظاهراً ناعادلانه بود که زمینه ساز تحولی عمیق شد.
امریکا در حمایت و تمهید چنین انقلابی، یک اولویت راهبردی، اولویتی چون ربودن کی یف از مسکو و پیوند دادن آن با ناتو را دنبال می کرد. چنین اولویتی موجد حمایت روسیه از ویکتور یانوکوویچ نخست وزیر وقت در برابر ویکتور یوشچنکو هوادار اصلاحات و مورد حمایت غرب شد. اما توجه به تمهیدات غرب، خواست مردمی را در اوکراین خلاف توقعات روسیه نشان داد. به خواست مردم و با فشار غرب، یانوکوویچ که در دور اول پیروز انتخابات معرفی شده بود، مجبور به تن دادن یک انتخابات عادلانه شد که در نهایت فرآیند برگزاری انتخابات در دور دوم با پیروزی یوشچنکو به اتمام رسید، تا انقلاب نارنجی اوکراین زمزمه تشدید روند دموکراسی را در بطن دنیای اسلاو به گوش جهانیان برساند.
ب) دومینوی انقلاب مخملی؛ آبی یا نارنجی
بحران کنونی اوکراین در ادامه اجتناب ناپذیر فرآیند انقلاب نارنجی، جامعه سیاسی و اجتماعی این کشور را در فضایی از التهاب قرار داده است.
اگر زمینه ساز ابقای قدرت ویکتور یوشچنکو در دوران وقوع انقلاب برگزاری یک انتخابات ظاهراً ناعادلانه بود، بحران کنونی اوکراین نیز با برگزاری انتخابات پارلمانی ۲۰۰۶ رقم خورد تا برگزاری چنین انتخاباتی بتواند یک ضد انقلاب نارنجی، ضدانقلابی چون یانوکوویچ را در مقام نخست وزیری ابقا کند. چنین فرآیندی نشان داده است که بحران کنونی به لحاظ شکلی در زمینه ها و عوامل، بی شباهت به دوران وقوع انقلاب نارنجی نباشد.
توجه به این نکته که در دست داشتن اکثریت کرسی در پارلمان و در اختیار گرفتن راهکاری چون وتوی اکثریت از سوی یانوکوویچ می توانست متضمن تغییر قانون اساسی باشد، این رئیس جمهور نارنجی، دستور لغو پارلمان را صادر کرد. حامیان نخست وزیر در نخستین اعتراض به دستور انحلال پارلمان، استعفای رئیس جمهوری انقلاب نارنجی را خواستار شدند.
امتناع از قبول چنین حکمی از سوی اپوزیسیون آبی به رهبری یانوکوویچ که در دوران انقلاب نارنجی در حیاط خلوت کرملین شکست خورده بود، موجب ایجاد فضایی ملتهب و تجمع اعتراض آمیز هزاران هوادار آبی در اوکراین شد، تا دگر بار این کشور را در مسیر تحولی دیگر قرار دهد. در دست داشتن اکثریت کرسی در کنار ائتلاف فراکسیون طرفدار رئیس جهمور با یانوکوویچ می توانست زنگ خطر را برای رئیس جمهور نارنجی این کشور به صدا درآورد.
چنین احساس خطری موجب به استعانت فراخوانده شدن بلوک تیموشنکو در همراه شدن و ائتلاف با جبهه نارنجی شد. اما چنین ائتلافی هم نتوانست موجب واکنش علیه اتحاد بزرگ و متضمن قرار گرفتن توپ در زمین یانوکوویچ شود. لذا به رغم مذاکرات دوجانبه ناموفق رئیس جمهور نارنجی با اپوزیسیون آبی در ۳ آوریل ۲۰۰۷، برگزاری یک انتخابات زودهنگام پارلمانی در ۲۷ مه ۲۰۰۷ مورد رضایت طرفین قرار گرفت.
بدون تردید ادامه کار پارلمان اوکراین و نادیده گرفتن دستور رئیس جمهور نارنجی در انحلال آن را باید گام گذاشتن دوباره این کشور به فصل یخبندان سیاسی دانست. توجه به این نکته که امریکا در وقوع تحولات اوکراین بعد از ۱۱ سپتامبر اهداف درازمدت را در قالب اهداف ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک تعقیب می کند.
بدون تردید رهبران واشنگتن خواهند کوشید که در کنار توجه به پیوند و همسویی منافع خود با اوکراین، این کشور مشترک المنافع را از حیاط خلوت کرملین به دور و اپوزیسیون آبی و کابینه آن را در سایه قرار دهند. اما توجه به معادلات اوراسیا در فاصله زمانی وقوع انقلاب نارنجی تا بحران اخیر نشان می دهد که رهبران غرب در کنار افزایش و احیای قدرت روسیه در هزاره سوم به عنوان یک بازیگر نافذ در سطح جهان، نقش خود را کم رنگ و کم اهمیت تلقی کنند.
لااقل یک نشان از قدرت روسیه در مناطق مرکز و پیرامونی را باید به حضور پوتین در کنفرانس مونیخ سراغ گرفت که چگونه توانست هژمونی امریکا را با سیاست های اعلامی و اعمالی خود دستخوش چالش و انتقاد جدی قرار دهد و شاید این استراتژی پوتین و اعلام سیاست اعمالی در اعاده قدرت این کشور بار دیگر ناظر به بازتولید و احیای جنگ سرد در آغاز اولین دهه از هزاره سوم باشد.از دیگرسو نکته قابل توجه و مجادله انگیز در بحران اوکراین به عملکرد رئیس جمهور نارنجی بازمی گردد.
اینکه رئیس جمهور نارنجی اوکراین به عنوان رهبر و نماینده انقلاب دموکراتیک با وجود نزدیکی خود با هنجارهای رایج و مسلط لیبرال و دموکرات غرب به مرزهای یک انتحار سیاسی به پیش می رود و فرمان به انحلال و تخریب فضای پارلمان می دهد، چنین عملی را قبل از هر چیز باید نشانی از افزایش قدرت مسکو و بازگشت این کشور به حیاط خلوت روسیه دانست.
در حقیقت روزی که فریاد هزاران اوکراینی در اعتراض به تصمیم رهبران انقلاب نارنجی در خیابان های کی یف شنیده می شد، به راحتی این امکان میسر بود که بتوان لبخند کرملین و خشم و عصبانیت اروپا و کاخ سفید را مشاهده کرد. چنین فرآیندی نشان می دهد که نمی توان انتظاری به موفقیت تام انقلاب نارنجی در سایه حمایت غرب در ضلع سوم اتحاد اسلاو داشت. اما آنچه موجب داستان تغییر موازنه قدرت به نفع روس گرایان در کی یف شد، به اقداماتی بازمی گشت که اپوزیسیون آبی از مدت ها پیش در خارج از پارلمان آن را دامن زده بود.
در واقع از همان هنگامی که تیموشنکو بانوی انقلاب نارنجی، با رشوه، بازار انرژی روسیه را با خرید انرژی گرم می کرد و این بازار را در سرازیر کردن به اوکراین باز نگه می داشت، چنین عملی نتوانست موجد اقناع رهبران روسیه در فرآیند بازسازی اقتصادی باشد.
این عمل بانوی انقلاب نارنجی آن هم با شائبه فریب در نکوداشت اداره اوکراین، قبل از هرچیز حمایت نامرئی از غرب بود که موجب برکناری او از مقام نخست وزیری شد. به موازات اقدام تیموشنکو، روسیه به سیاست های تنبیهی در عرصه انرژی علیه اوکراین روی آورد، تا نقش خود و سلطه بلامنازغ خود را در تعیین معادلات قدرت منطقه یی علیه این کشور و حامیان غربی اش برجسته کند.
براین اساس هنگامی که رهبران روسیه با بستن شیرهای گاز، اوکراین را با بحران انرژی مواجه کردند، قدرت روسیه بر یوشچنکو و حامیان غربی اش بازنمایانده شد. در حقیقت به کارگیری اهرم و ابزار انرژی در بازی قدرت از سوی روسیه نشان داد که نه تنها اوکراین بلکه همه شرکای اروپایی تا چه اندازه می توانند در بازی بی رحم انرژی آسیب پذیر باشند.
با این همه در سایه چنین فرآیندی انتظار می رود که دومینوی انقلاب مخملی در انتخابات پارلمان ۲۷ مه ۲۰۰۷، با پیروزی یانکوویچ و رنگ آبی تکرار شود و رئیس جمهور نارنجی را در قبول اعاده قدرت به روس گرایان با تردید مواجه نسازد.
بدون تردید باید این پیروزی قریب الوقوع را برآیند و محصول سه سال کارزار پشت صحنه آبی پوشان کرملین و نارنجی پوشان کی یف دانست. از نقطه نظر دیگر پیروزی جنبش مدنی و اعتراض کی یف و روس گرایان آبی را باید فرآیند یک بازگشت به حیاط خلوت خود دانست که بازتاب آن پهنه دیگر حکومت های غرب گرای منطقه حکومت هایی چون گرجستان و قرقیزستان را فرا خواهد گرفت.
صلاح الدین هرسنی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید