جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


یک در یا تشنگی


یک در یا تشنگی
● نگاهی به كتاب «بانگ آب» تألیف سودابه كریمی نشر شور
حیات مولانا جلال الدین بلخی رومی، آموزگار عرفان و تصوف و سراینده مثنوی معنوی و در وجود آورنده عالی ترین اثر عرفانی در عالم اسلام و شاید در تمام تاریخ بشر، در عشق و معرفت خلاصه می شد و برای دوستان و مریدان، كمال مطلوب اخلاقی پیران صوفیه را تجسم می داد. شعر صوفیه كه از مشرب ذوق و الهام سرچشمه گرفته و درمكتوبات مشایخ این قوام مجال بروز یافته است با مولانا به بلندای ناشناخته ای دست یافت و پس از او نیز برای تمام قرون و نسل های بشری، قله ای تسخیرناپذیر و خاص او شد. مثنوی عظیم مولانا جلال الدین هم كه درواقع حاصل تمام معارف و تجارب صوفیه مسلمان است، عرضه داشت. اوج و عظمت روحانی بی نظیری است كه در تمام قله های بزرگ شعر انسانی جلوه و شكوه دسترسی ناپذیر و خیره كننده دارد. هم از این روست كه بحث درباره احوال و افكار او خود دستمایه ای محسوب شده است برای تحقیقات خرد و كلان. در این میان، هر پژوهنده ای از دریچه خاص خود به جهان نگری مولانا نگریسته و برداشت خود از افكار او را فراروی خواننده قرار داده است. سودابه كریمی هم راه نفوذ به اقلیم عظیم اندیشه و فكر مولانا را از رهگذر شیوه ای بدیع و نوین جسته و از بحر ناپیداكرانه تعلیم او، از آن همه آب هم به قدر تشنگی چشیده است.
نویسنده در این كتاب، كه آن را «بانگ آب» نام كرده است، كوشیده تا با تأمل در سه اثر سترگ مولانا، یعنی مثنوی معنوی، فیه مافیه و كلیات شمس، تعلیم مولانا و اركان جهان نگری او را در ضمن یك پژوهش با انگیزه به كارگیری یك روش تحلیلی كه متضمن مباحث و موضوعات دشوار و گسترده ای همچون معرفت شناسی، هستی شناسی، خداشناسی، انسان شناسی، ارزش شناسی و وظیفه شناسی (= اخلاق شناسی) است بیان كند. استاد مصطفی ملكیان بنا به شیوه مألوف و رسم معهود خویش در مقدمه تحلیلی و بسیار خواندنی خود بر این كتاب، شیوه پژوهش در باب جهان نگری عرفانی - و در اینجا جهان نگری مولانا - را ارائه كرده كه از حیث جامعیت و دقت نظر بی نظیر است.
كتاب مجموعاً هفت فصل دارد كه نویسنده در فصل نخست «انسان وساحات وجودی او» عمدتاً به انسان شناسی و تا حدی به هستی شناسی مولانا، در فصل دوم «رابطه انسان و خدا» به مباحثی از هستی شناسی، خداشناسی و انسان شناسی او، در فصل سوم، «رنج» عمدتاً به انسان شناسی و تا حدی به ارزش شناسی و وظیفه شناسی او، درفصل چهارم، «عشق»، عمدتاً به انسان شناسی و تا حدی به هستی شناسی، خداشناسی و ارزش شناسی او، در فصل پنجم «معرفت»، عمدتاً با معرفت شناسی و تا حدی با هستی شناسی و انسان شناسی او، در فصل ششم «اخلاق»، به مباحثی از وظیفه شناسی و ارزش شناسی او، درفصل هفتم «خدا» عمدتاً به خداشناسی و تا حدی به هستی شناسی او می پردازد. (ص۲۰) نباید از نظر دور داشت كه به گفته نویسنده در پیش گفتار، مقدمات متن این كتاب در ابتدا با انگیزه انجام یك كار تطبیقی بین نقطه نظرات اخلاقی و خداشناسانه مولانا با برداشت های متألهینی چون گوردن كافمن (Gordon D. Kaufman) كه نگاهی انتقادی به واقع گرایی دینی دارند و یا دان كیوپیت، كه از ناواقع گرایان محسوب می شود صورت پذیرفته اما به دلیل عدم دسترسی به منابع كافی، این طرح نهایتاً به شكل حاضر به انجام رسیده است از این رو، پرسش اصلی در این كتاب مجموعه موضوعات مربوط به اخلاق و تصویر خدا در اندیشه مولانا است (ص۲۶) نكته دیگری كه باید در نظر داشت این است كه مؤلف در پژوهش خود، عالماً و عامداً در معرفی مؤلفه های سازنده اندیشه مولانا به هیچ متفكر و عارف دیگری ارجاع نداده است و به عبارت دیگر كوشیده تا مولانا را تنها با مولانا جست وجو كند.
پس از معرفی اجمالی كتاب، ذكر انتقادگونه ای از آن ضروری می نماید. بر خواننده این سطور پوشیده نیست كه به رغم سادگی ظاهری، كه به خاطر وفور حكایات و قصص در آثار مولانا، خاصه مثنوی معنوی، به نظر می رسد، قسمت عمده مطالب آنها عرضه داشت دریافت های عالی عرفانی و حكمی و دقایق فلسفی و كلامی است. افزوده بر این، گهگاه ادبیات متعدد و دشواری در جای جای مثنوی آمده كه هم از قدیم به سبب سختی و صعوبتی كه در فهم مراد آنها احساس می شده، احیاناً موضوع مناقشات فراوان بوده و اینها جملگی موجب و مایه این گشته كه مثنوی معنوی همچون اثری مشكل و دشواریاب شهره شود. حتی در آنچه به حكایات مثنوی مربوط است، خاصه آنجا كه مولانا حكایتی را در ضمن حكایتی آورده و سردلبران را در حدیث دیگران بیان داشته، فهم كلام او در بسیاری موارد مطالعه شروح و تفاسیر را الزام می كند. هم از این روست كه در باب اندیشه و تعلیم مولانا، خاصه تقریر مفصل آن كه در مثنوی مجال بروز و ظهور یافته، شرح هایی از قدیم به فارسی، عربی و تركی تدوین شده است كه غالباً متضمن فواید مهم هم هست و در فهم دشواری های تعلیم او از مراجعه به آنها البته غافل نباید بود. از میان شروح مهم می توان مخصوصاً از جواهرالاسرار اثر كمال الدین حسین بن حسن خوارزمی، اسرارالغیوب خواجه ایوب، شرح محمدولی اكبرآبادی، شرح بحرالعلوم، فاتح الابیات اثر انقروی، رساله نائیه جامی، شرح اسرار حاج ملاهادی سبزواری، شرح مثنوی شریف علامه فروزانفر، شرح مثنوی كریم زمانی و نوشته های گرانسنگ مرحوم دكتر عبدالحسین زرین كوب چون سر نی و بحر در كوزه یا نگاشته های پژوهشگران غربی چون چیتیك و... نام برد. از همین جاست كه عدم اصرار نویسنده در استفاده از كتب و شروح مثنوی هم كه حامل نگاه خاص او به موضوع تحقیق است و در عین حال این نگاه فواید بسیاری هم می تواند داشت و نیز با وجود نكته سنجی های بدیع و تازه ای كه در سراسر كتاب به چشم می خورد _ كار او را از نقد و تعریض ناقدان البته مصون نمی دارد. البته مقصود نگارنده این نیست كه نویسنده می بایست از چشم ومنظر شارحان و دیگر پژوهندگان به آثار مولانا می نگریست، بلكه منظور این است كه مطالعه این آثار می توانست قدرت تحلیل او را درباره اندیشه مولانا افزون كند و كتاب در آگنده از نقل قول های مفصل نشود. در حقیقت نویسنده كمتر به تحلیل تعلیم مولانا پرداخته است، چه رسد به نقد آن و این در حالی است كه دست یازیدن به پژوهشی از این دست، بی گمان رعایت ایجاز و اجتناب از اطناب را بر او الزام نمی كند. افزوده بر این، ابتنای نویسنده تنها بر سه اثر مولانا، یعنی مثنوی معنوی، فیه مافیه و كلیات شمس البته خالی از اشكال نیست. مطالعه دیگر آثار منثور او همچون «مجالس سبعه»، كه با زبانی عامیانه خطاب به عامه تقریر شده، برای فهم صحیح و تحلیل بهتر آثار منظوم او، همچون مثنوی، ضروری است. همچنین، مجموعه ای از مكاتیب شامل ۱۴۴ نامه از مولانا بر جای مانده است كه هرچند متضمن تقریر لطایف عرفان اسلامی نیست و غالباً بازگوكننده مطالب شخصی و گفت وگوهای او با امرا، علما و دوستان و منسوبان است - و از این رو، در شناخت حوزه زندگی مولانا و احوال او ورای آنچه از مبالغات و افسانه سرایی های مناقب نویسان به دست می آید روشنگر است - اما در جای جای آن كه گاه نكات اخلاقی وعرفانی هم هست كه در توضیح پاره ای مطالب مثنوی یاری رسان محقق تواند بود. جز اینها، پاره ای سخنان دیگر نیز در جای جای مناقب العارفین افلاكی از مولانا نقل شده و البته برای فهم بهتر اقوال مولانا در مثنوی رجوع بدانها خالی از فایده نیست. از این رو، در ضمن بحث از افكار مولانا، از اشارت بدانها نمی توان درگذشت. در عین حال، آثاری كه پس از درگذشت مولانا و غالباً توسط دست پروردگان و میراث بران طریقت او به رشته تحریر درآمد، همچون رباب نامه و ولدنامه (مثنویات ولدی) در شرح و تفسیر آنچه به مولانا الهام شده است حائز اهمیت اند. همچنین نویسنده در برخی فصول، مانند فصل ششم، كه به مسائل مطرح در حوزه فلسفه اخلاق می پردازد، ظاهراً اطلاعات خواننده را مفروض گرفته و به هیچ یك از كتب قابل اعتماد در زمینه فلسفه اخلاق ارجاع نداده است و مباحثی چون معرفت شناسی اطلاقی، علم النفس اخلاقی و اخلاق هنجاری را تعریف ناشده رها كرده است و این در حالی است كه خواننده كتابی همچون «بانگ آب»، كتابی كه قاعدتاً در زمینه عرفان اسلامی جای می گیرد، به احتمال بسیار از این مباحث بی اطلاع است و از این رو، از مباحث مطرح شده تصویر واضح و روشنی در ذهن نمی تواند داشت. جز اینها، این كتاب یكدست و منظم به حساب نمی آید و پیداست كه در نگارش آن بیان زبده تعلیم مولانا، آن هم به ایجاز و اختصار هرچه تمام تر، بیشتر منظوراست تا به كارگیری صحیح یك روش منطقی و تحلیلی، آنگونه كه مصطفی ملكیان در مقدمه ارائه كرده است. البته عجبی نیست كه همین نكته خود به تنهایی سبب مزید سرگردانی خواننده در فهم اندیشه مولانا شود. اما از حق نباید گذشت كه نكته سنجی های بدیع نویسنده، كتاب را، كه هرچند ملتزم به شیوه تحقیق علمی و تحلیلی نیست و همان طور كه گفته آمد، فراوانی نقل قول های پرتفصیل عرصه را برای نقد و تحلیل تنگ می كند، از دایره تحقیقات ضعیف بیرون می آورد و در زمره كتب قابل اعتنا در باب اندیشه و فكر مولانا جای می دهد. با همه این انتقادات، باز هم در كتاب همواره نشانه هایی از یك تحقیق خواندنی باقی مانده است، هرچند كه خواننده در توالی فصول هیچ نظم و ترتیب منطقی آن طور كه در مقدمه مصطفی ملكیان آمده، نیابد. معهذا می تواند حس كند كه این آشفتگی و از هم گسیختگی در نگارش كتاب و ارائه مطالب و ارتباط فصل های كتاب با یكدیگر، ناشی از سختی و صعوبتی است كه در یك چنین طرح پژوهشی نهفته است. آن هم پژوهشی كه به اشارت و با ژرف نگری استاد ملكیان طرح ریزی شده است. با این همه، انصاف باید داد كه اگر نویسنده كتاب در جریان تحقیق و پژوهش خود این مقدمه را در پیش چشم داشت، بی گمان كتابی كه بر مبنای آن طرح پژوهشی در وجود می آمد، از حیث جامعیت، كیفیت و دقت با هیچ یك از آثاری كه تاكنون در باب اندیشه و تعلیم مولانا جلال الدین به نگارش درآمده است، طرف نسبت نبود.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید