یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کتاب غم های دلپذیر


کتاب غم های دلپذیر
هوشنگ گلمکانی کمی بیش تر از کسانی که به طور افراطی عاشق سینما می شوند، مجذوب، مبهوت و به شکل غیر قابل درکی شیفته سینما است. او در سینما لغزیده، فرورفته و در برخی فیلم ها به کلی غرق شده است.۱ از این نظر بسیار طبیعی است که حرف های او درباره سینما اغلب تازه، شنیدنی، جذاب و در پاره ای اوقات حیرت آور و تکان دهنده باشد. او کمی بیش تر از عاشقی مجنون به معشوقه اش عشق می ورزد. از این رو «می تواند» چیزهایی را در فیلم های مورد علاقه اش ببیند، بشنود و لمس کند که دیگران به طور معمول نمی توانند.
امیر نادری کمی بیش تر از کسانی که به طور افراطی عاشق سینما می شوند، مجذوب، مبهوت و به شکل غیر قابل درکی شیفته سینما است. او در سینما لغزیده، فرورفته و در برخی فیلم هایش به کلی غرق شده است. از این نظر بسیار طبیعی است که فیلم های او اغلب جذاب و در پاره ای اوقات حیرت آور و تکان دهنده باشند. او کمی بیش تر از عاشقی مجنون به معشوقه اش عشق می ورزد. به همین دلیل است که «می تواند» فیلم هایی بسازد که دیگران به طور معمول نمی توانند. حالا «آن گلمکانی» درباره یکی از فیلم های «این نادری» کتابی منتشر کرده است؛ کتابً تنگنا گلمکانی، به گواه نگاهش به سینما که در نوشته هایش موج می زند، گویی در اعماق ناپیدای سینما شیرجه زده و حالا سعی می کند صیدهای کمیاب خود را لابه لای مشتی کلمه توضیح دهد، نشان دهد و حتی فریاد بزند. صیدهای او گاه به شدت دیدنی اند. یکی از آنها «پاریس تگزاس» وندرس است که من به دنبال وصف شیفته وار او از فیلم آن را بارها و بارها دیده ام و تقریباً همان حس و حالی را که او از فیلم توصیف می کند احساس کرده ام. کتابً تنگنا - به رغم همه کاستی هایش - یک مونوگرافی منحصر به فرد در ادبیات سینمایی ایران است. کاری که از سîر عشقی مفرط شکل گرفته و نوشته شده است. قوت ها و ضعف های کتاب هم اتفاقاً ریشه در همین عشق افراطی دارد. زبان و گاهی لحن ژورنالیستی کتاب بیش و پیش از هرچیز ریشه در علاقه مفرط نویسنده به تنگنا دارد تا روزنامه نگار بودن او.
از عشق احساسات شدید می روید و همین احساسات باعث شده تا کتاب از یک متن متعارف انتقادی دور شود و صبغه ا ی شخصی پیدا کند. ضمایر اول شخص و بیان احساسات نویسنده سرتاسر کتاب را آکنده است و این، گرچه متن را از یک کار پژوهشی بی طرفانه دور می کند اما چه باک که به نظر می رسد قوت کتاب هم درست در همین لحن صمیمانه، صادقانه و البته احساسی کتاب باشد. نویسنده هیچ کوششی نمی کند تا مانند یک پژوهش گر و منتقد حرفه ای و از منظری غیراحساسی فیلم را تحلیل و بررسی کند.
در واقع او در نوشته بلند خود بر فیلم می کوشد تا به طرزی همدلانه خواننده/مخاطب را به کوچه پس کوچه های فیلم ببرد و مثل راهنمای گروهی توریست، ویژگی ها و زیبایی های فیلم را توضیح دهد. گاهی نیز به نظر می رسد گروه توریست ها را فراموش می کند و، به تعبیر خودش، «جلو خود را رها می کند»۲ تا به تنهایی محو «اثر تاریخی» اش شود. تا با مشتی کلمه که خوب می داند نمی توانند ترجمان همه احساسات او باشند، در ستایش « یار» زمزمه کند.کتابً تنگنا محصول نوعی مازوخیسم دلپذیر است. حاصل بارها و بارها تماشای فیلمی که عمیق ترین لایه های روح نویسنده را خراش داده و او را مستعد دریافت ها و احساساتی کرده که اگر تنگنا نمی بود بی تردید آن دریافت ها و احساس ها امکانی برای بروز نمی یافتند.بسیاری از آگاهی ها و باورها و دریافت ها از مسیر متعارف مطالعه و تجربه به دست نمی آیند، از رنج و اندوه به دست می آیند؛ از نوعی فشردن روح تا از عصاره ی آن آگاهی هایی ژرف و آمیخته با احساسات ناب و درخشان بتراود. از غم هایی که نه به واسطه خودشان بلکه به خاطر نتایج شان دلپذیرند.
این فرآیند در تولید تنگنا و در تولید کتابً تنگنا، هردو، به وضوح دیده می شود. تنگنا و کتابً تنگنا محصول چنین غم هایی هستند. حتی اگر تنگنا فیلمی باشد که بتوان نمونه های نسبتاً مشابهی برای آن در سینمای ایران سراغ گرفت و مثلاً آن را در کنار فیلم های تلخ دهه پنجاه از یک خانواده دانست اما کتابً تنگنا در نوع خودش بی تردید تنها کتاب فارسی در حوزه ادبیات سینمایی ایران است. زبان کتاب به اصطلاح امروز زبان معیار است. روشن و گویا و به دور از هر نوع ابهام و پیچیده گویی. این نکته سبب شده تا متن خوشخوان و باطراوت باشد. وضوح نثر، به ویژه در بخش های توصیفی و به خصوص در بخش «گزارش تنگنا/ بازیابی لوکیشن ها» بسیار راهگشا است. مکان ها، اشیا و جزئیات با دقتی هندسی توصیف شده اند. اصولاً کل بخش های مربوط به نویسنده زبانی «روایی» دارد.
گویی او در حال تعریف قصه ای است با زاویه دید اول شخص که در پاره ای موارد
- مانند کشف محل «نمایشگاه مبل دیانت» در خیابان شهباز- با تعلیق و گره گشایی هم همراه می شود. با این همه، به لحاظ محتوایی، جای خالی چند نقد تازه - و حتی یک گفت وگوی چالشی و انتقادی با نویسنده درباره تنگنا - در کتاب احساس می شود. پاره ای لغزش ها نیز در متن وجود دارد که به زبان نوشتار کتاب آسیب زده است. مهم ترین آنها لحن - و نه زبان - ژورنالیستی اثر است که گاهی به دلیل عامیانه شدن آزاردهنده می شود؛ ( در چند صحنه حرص آدم را می آورد/ ص ۳۹؛ خاک اول و تنگنا دوم شد/ ص۶۰ و چند مورد دیگر). برخی اشکالات ویرایشی و اندکی نگارشی نیز در متن وجود دارد که امیدوارم در چاپ های بعدی اصلاح شوند. تاریخ تولد امیر نادری در شناسنامه فیپا قطعاً اشتباه است و فونت توضیحات عکس ها بهتر است ریزتر شود، همچنان که فونت متن می توانست اندکی درشت تر باشد.اصولاً نوشته های گلمکانی - تقریباً همه نوشته های او- را دوست دارم و با علاقه می خوانم. نوشته های او را نمونه ای می دانم از نگاهی سالم، روشن، منطقی و صمیمی به جهان فیلم و سینما. فکر می کنم هر کارگردانی حق دارد نسبت به تولید چنین اثری - و پیش از آن به شکل گیری چنین عشقی - نسبت به یکی از فیلم هایش غبطه بخورد یا حتی حسودی کند. برای خوانندگان هم این حسرت و البته آرزو باقی می ماند که کاش برای هر فیلم محبوبش چنین کتابی نوشته می شد. همچنان که برای من همواره این آرزو وجود دارد که کاش کسی با انرژی و عشق گلمکانی پیدا می شد و کتابی درباره نفس عمیق یا پاریس تگزاس می نوشت. گرچه این تردید جدی وجود دارد که آیا اصولاً نسل امروز دچار این عشق های افراطی می شود تا این علاقه مثلاً تبدیل شود به تولید کتابی از جنس کتابً تنگنا؟
مصطفی مستور
پی نوشت ها
۱- «اما گاهی، به ندرت، پیش می آید که احساس می کنی آرام آرام یا ناگهانی، داری در یکی از این دنیاها غرق می شوی. گاهی مقاومت می کنی و موفق می شوی، اما چند بار در طول زندگی رخ می دهد که مقاومت هم بی فایده است و خود را رها می کنی و درمی یابی که چه مقاومت احمقانه ای، می بینی که غوطه ور شدن در این دنیا چه قدر شیرین است.» (کتاب تنگنا/ ص ۹۹)
۲- «آدم گاهی دلش می خواهد در این زمینه های بی ضرر جلوی خودش را ول کند و غوطه بخورد در جزئیات شاید بی مقدار یک کلیت دوست داشتنی و خاطره انگیز.» (کتاب تنگنا/ ص ۷۷)
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید