جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


اعتماد اجتماعی و روابط محله ای


اعتماد اجتماعی و روابط محله ای
احیای روابط محلی و محله ای راهی برای فائق آمدن بر چنین مشكلاتی است. احیای شوراهای محلی و نهاد شورایاری و نیز تقویت رسانه های محلی چون ضمائم همشهری محله، از اقدامات اساسی جهت تقویت هویت محله ای است. در آستانه انتخابات جدید نهادهای شورایاری محله ای، این گزارش موضوع احیای روابط محله ای را مورد بررسی قرار داده است؛ با هم می خوانیم.
وقتی صحبت از محله به میان می آید، توجه خاص به نیازهای محلی شهروندان به ذهن متبادر می شود. قسمتی از این نیاز، عام است كه با نیازهای شهروندان سایر محلات یكسان است؛ نشاط و شادابی، ورزش و آرامش روانی در این رده اند. نیازهای دیگری وجود دارد كه تقریباً به یك محله خاص محدود می شود. چنین به نظر می آید كه محله محوری و انس با محله، به نیاز خاص محلات تعبیر می شود. در نگاهی دیگر نیازهای خاص برخی از محلات ایجاب می كند برنامه های خاصی نیز برای شهروندان طراحی شود. هدف از توزیع جغرافیایی مراكز فرهنگی در سطح شهر، در گام نخست با توجه به نیازهای خاص محلات صورت می گیرد. از زاویه ای دیگر، ساكنین و اعضای یك محله انتظار دارند كه مراكز فرهنگی، هنری و ورزشی منحصر به آنها باشد یا اینكه ساكنان در اولویت باشند.
وقتی امروزه از محلات سخن به میان می آید، از هویت گمشده های آنها نیز یاد می شود. برای بازگشت به این هویت وقتی به منشاء پیدایش محلات رجوع می كنیم، درمی یابیم كه جامعه ایرانی از ابتدای شكل گیری تا چندی پیش، یك جامعه عشیره ای بود و هنوز هم بسیاری از آثار آن نوع زندگی و نحوه تفكر ناشی از آن در زندگی مان جاری است. مفهوم شهر در قبل از ظهور اسلام به معنای قلمروی حكومتی بوده كه در دوره ساسانی برای یك منطقه وسیع اداری مورد استفاده قرار می گرفت. شاید واژه های ایرانشهر، شهریار و شهربانو این ادعا را به منصه حقیقت نزدیك كند.
اساس اولیه شكل گیری محلات در ایران، روابط خونی و قومی بود. با پیدایش فرقه های مذهبی یا اسكان در كنار ساكنین غیرمسلمان، تفاوت های عقیدتی و دینی نیز به تدریج به جداسازی سكونت اهالی یك شهر انجامید و محلات متفاوت را برحسب نظام عقیدتی آنان شكل داد.
نتیجه آنكه، برای حال و آینده محله، گفتن این مسأله مهم است كه محله سنتی از تجمع اتفاقی و بی ضابطه افراد شكل نگرفته است.
اعضای یك محله یكپارچه اند و در ریشه ها، هویت، خاطرات و علایق، بعضاً مشترك بوده اند، اما در چنین قرنی با چنین پیشینه ای، محله محوری به كم رنگی رابطه ها انجامیده است. شاید فروپاشی نظام سنتی، شرایط جدید و تغییرات اقتصادی و اجتماعی پرشتاب و سهل انگارانه، شالوده محله را به تزلزل و بی هویتی سوق داده است. شاید آگاه باشید كه شهرسازان با حربه های توجیه گونه در زمینه علمی و مبانی عاریت گرفته و از بین رفته غرب به صورتی غیرنظام مند و بی سمت و سو به تخریب، تضعیف و نابودی محلات همت گمارده اند و تعاملات همسایگی و اجتماعی اهالی محلات را سركوب نموده اند.
●سهم ریشه ها و عمق خواسته ها در كجاست؟
امروزه ما محكومیم؛ با هر دلیل و هر بهانه ای محكومیم به آنكه در تكه های ریشه هایمان دست و پا بزنیم و هركس خرد ه ای از آن می گیرد و شكلی دیگر با سلیقه و منفعت خود به آن می دهد.
در جامعه كنونی با تعاریف مدرن و از هم گسیخته ای كه از محله عنوان می شود، هیچ اصالت و ماتركی از سنت های ساماندهی و مدیریت شهری وجود ندارد و كاش اگر برای تخریب محلات گام های درشتی برمی داریم لااقل از كپی ناقص و ناشیانه تئوری های شهرسازان غربی وام نگیریم. فرهنگ و تمدن ما اجازه نمی دهد كه مفهوم همسایگی فرنگی را مترادف محله ایرانی و اسلامی خود قراردهیم.
محله همچون یك واحد فیزیكی با هویت كاملاً مشخص اجتماعی و الگوهای مشترك زندگی برای استفاده برابر از امكانات و مؤسسات عمومی به عنوان ابزار كار برنامه ریزان شهری شناخته می شود.
بی تردید مؤثرترین و پایدارترین برنامه های توسعه ای، آنهایی هستند كه مبتنی بر ویژگی ها و نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی خانواده ها و جمعیت های محله ای با نیاز اقتصادی و اجتماعی مشابه طراحی، تدوین و ارائه گردد.
●جست وجوی سنت ها در مدرنیته
آیا امروزه محله ای منسجم به نام قیطریه، امیریه و اختیاریه وجود دارد؟ واقفیم كه بزرگراه برای كلانشهری چون تهران ضروری و حیاتی است ولی آیا باید از قلب محله رد شود؟ ما ایرانی ها یك مكان و یك زیستگاه جهان هستیم و انزال یك محله یعنی فروپاشی شالوده و اساس یك محله و یك زیست جهانی در ذهن جهانیان. راحت سخن به میان آوریم؛ شهرسازان ما جامعه خود را به خوبی نمی شناسند. توجه اصلی ما به این است كه غربیان چه كرده اند تا با هیچ تأملی فقط دنباله رو و مقلد باشیم. عمق خواسته و ریشه رفتارهای شهروندان چه سهمی در نگاهداری محلات دارد؟ آیا فقدان محله گرایی فرهنگ و هنر را متضرر نمی كند؟ چرا نمی دانیم یا نمی خواهیم بفهمیم كه غرب، دنیای منحصر و جداگانه ای برای شهروندان دارد اما آنها هم مدرنیته را در سنت ها جست وجو می كنند؟
تغییر در دیدگاه ها برای بازگشت هویت گمشده شهرهای امروزی، اساسی و لازم الاجراست. متأسفانه فارغ التحصیلان و صاحبان علم نیز در رشته های شهرسازی با وجود جنبه های فرهنگی- اجتماعی، به شهر و شهروندمداری توجهی نكرده اند. آیا تكنیك به جز در محیط فرهنگی با جمعی از گروه های مردمی و اجتماعی به كار دیگری می آید؟ چرا در بلاد اروپایی، محلاتی خاص پدید آمده كه هر ملیتی در محله خاص خود سكنی می گیرد و با تعاملات سرزمین خود فرهنگ و هنر خود را دنبال می كند.
اگر محورها و مؤلفه های اساسی، برنامه های آموزشی، بهداشتی، فرهنگی و اجتماعی را با ویژگی ها و نیازهای مخاطبان اصلی محله همخوان كند، تكوین بازخوردها و نگرش های مثبت و حداكثر حمایت در اهداف مشاركتی، از اولی ترین نتایج آن به دست می آید. تعامل با نهادهای محلی یا نهادهایی كه برای محله فعالیت می كنند از مواردی است كه حفظ و جهت دهی آن برای توسعه محله، ارتقاء تعاملات فرهنگی و هنری و ایجاد وحدت، بایستی مورد توجه متولیان باشد.
محله به مفهوم ایرانی یا شرقی، ریشه ای هزار و چهارصدساله در فرهنگ شهرنشینی ما دارد، لیكن امروز در چنین جامعه ای واژه محله را به كار می بریم ولی منظورمان از محله، تقسیمات در سلسله مراتب اداری شهر است. محله های شهرها و روستاهای بزرگ كشورمان دارای هویت فرهنگی و اصالت خاصی بودند و اگر محله ای وجود داشت، به خاطر همین تفاوت های فرهنگی بود و حال آنكه عواطف خوشایند انسان ها نسبت به تعلقات محله ای و مشاركت داوطلبانه مردمی و اجرای مسالمت آمیز برنامه های مختلف فرهنگی و اجتماعی را با توفیقات چشمگیر همراه می سازد.
●انس با محله، زمینه اعتماد اجتماعی
رعایت نگاه محله گرایانه، این مهم را ثابت می كند كه هر مركز فرهنگی به نوعی مدیر وضعیت فرهنگی پیرامون محله شهری خود است. پذیرفته نیست كه در زندگی با همسایگی یك مركز فرهنگی، ناهنجاری های بارز فرهنگی و اجتماعی نمود یابد. محله گرایی دارای دو مؤلفه انس با محله و تعامل با نهادهای محلی می باشد. انس با محله به معنای اعتمادسازی ورود به زندگی و روابط اجتماعی یك محله است. تعامل با نهادهای محلی به معنای مشاركت های مالی یا به دوش كشیدن وظایف سایر نهادها نیست. هر نهاد، كاركرد اجتماعی و فرهنگی و هنری خود را دارد و تعامل نهادهای محلی به معنی بهره گیری از ظرفیت ها و منابع مشترك برای مدیریت فرهنگی یك محله است. امروزه مرز تفكیك بین محلات را خیابان ها تشكیل می دهند، در صورتی كه این نوع مرزبندی نه فقط در ریشه، بلكه در سنت محله بندی نیز وجود ندارد.
●كاهش آسیب، افزایش امنیت
محله گرایی نتایج مثبتی در ایجاد روابط بهینه فرهنگی و اجتماعی به ارمغان می آورد. شناسایی و به كاربری ظرفیت ها و استعدادهای محله ای، تمركززدایی در تصمیم گیری های شهری، افزایش توانمندی مردم در مقابله با بلایا، كاهش آسیب پذیری، ایجاد نظم اجتماعی، گسترش خدمات آموزشی و فرهنگی، ا رتقاء روابط در سطح محلات، افزایش امنیت اجتماعی، ایجاد مدیریت پایین به بالا و در نهایت، تعادل بین عرضه و تقاضا را در حوزه مدیریت شهری به متعاملان اهدا می كند.
یكی از مباحثی كه با تفاسیر فوق، لزوم اشاره به آن مقتضی است، پرداختن به نیازهای شهروندان محله است؛ به این ترتیب كه توجه به خواسته های تك تك اعضای یك خانواده در اولویت قرار گیرد. از چنین منظری باید بررسی كرد كه هر یك از افراد خانواده چه نیازی دارند. در این نگرش، عدالت به برنامه های فرهنگی جایگاه خود را می یابد، لیكن عدالت فرهنگی را می توان از چند بعد لحاظ كرد، لذا عدالت سنی، جنسیتی، قشری و اقتصادی بدون شناخت محله، عینیت نمی گیرد.
●نیاز به بازتعریف هویت
ساكنین یك محله به ساكنین شبانه و روزانه تقسیم می شوند. در این تقسیم بندی، ساكنین شبانه، شهروندانی هستند كه زندگی آنها در آن محله است و ساكنین روزانه به كاركنان ادارات، صاحبان مشاغل و فروشگاه ها و آن محله اطلاق می شود كه در بحث پرداختن به محله محوری جایی بس مهم و قابل برنامه ریزی دارد. نیازسنجی مستمر، زمینه سازی جلب مشاركت های مردمی، تمركز فعالیت ها از طریق كانون ها و تشكل های مردمی، مخاطب یابی و استمرار ارتباط با مخاطبان از مقولاتی است كه در محله گرایی بدون مدد آنها، ره به جایی نخواهد رفت.
با بررسی چنین كشور پهناوری كه بالغ بر ۵۰۰ شهر دارد، با وجودی كه اغلب این شهرها محله های قدیمی و تاریخی وسیعی دارند و به طور عمده دارای فرسودگی شدید و خالی از جمعیت هستند، اشغال بهترین اراضی شهری، توسعه بی رویه شهری، وجود ساختمان های با ارزش تاریخی و پدید آمدن مشكلات اجتماعی و سیاسی از جمله دلایلی هستند كه پرداخت به مسائل و مشكلات این گونه بافت ها را توجیه می كنند.
زندگی در شهر تهران، با تشتت فرهنگی موجود، نیازمند بازتعریف مفهوم هویت و اهلیت منطقه ای برای استحكام پیوندهای روحی ساكنین محله های مختلف با محل سكونت خود است و نیز به دلیل گستردگی جغرافیایی و فرهنگی موجود و عدم هماهنگی و توسعه تاریخی مناطق گوناگون، برنامه ریزی فرهنگی بدون توجه به ویژگی های محلی امكان پذیر نیست. سطح درآمد، تحصیلات و حتی شرایط جغرافیایی باعث شده در امكانات تقسیمی ناهمگن و ناعادلانه ای صورت گیرد.
نبود محیط زیست بومی، سبب عدم وجود بافت فرهنگی متناسب با شأن هویتی جامعه گردیده كه در بحث آسیب های اجتماعی، جامعه را به شدت تحت الشعاع قرار می دهد، لذا محله گرایی به عنوان شعار محوری متولیان فرهنگ شهری می تواند در تغییر شرایط فرهنگی شهر به زیستگاهی فرهنگی، مؤثر باشد.
به راستی گرفتاری های جامعه متوقف می شود؟ پاسخ بدیهی است. قبل از هرچیز باید ریشه مشكل را شناخت و اتخاذ راهكار نمود و نباید فراموش كرد كه سازمان ها و نهادها چه نقشی در توسعه محله محوری و تعمیم این نیاز به امور فرهنگی دارد و نهادهای فرهنگی چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران در عالی ترین سطح این تأثیرگذاری نقش بسزایی دارند. این دستگاه ها، می بایست در سطح فرهنگ عمومی و براساس «نیاز اصلی» مردم شهر از رهگذر تصدی مراكز فرهنگی متبوع و اعمال راهبردهای علمی و كارآمد، ارتقای فرهنگ شهری و محله ای را وجهه همت خویش نمایند. آگاهیم كه سعی در حل مسائل و مشكلات فرهنگی می تواند تهران را به «زیستگاهی فرهنگی» تبدیل كند و این، بی مدد تعامل محله ای، ارتقاء فرهنگ شهری، توسعه اخلاق، رعایت عدالت فرهنگی، بازگشت به منشاء و هویت اصیل ایرانی- مذهبی، نوآوری و طراحی مهندسی فرهنگی و مشاركت هدفدار مردمی، امكان پذیر نیست.
امید سلیمانی فاخر
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید