شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آدم هایی که ما باشیم


آدم هایی که ما باشیم
صبح ها با مادرم به دبستان می رفتم ،مدرسه ما نزدیک خونه بود ،مادرم دستمو می گرفت و از خیابون ردم می کرد و سر کوچه ای که مدرسه ما اون آخر آخراش بود ،وامیستاد وکیفمو می داد دست خودم و می گفت :برو ....!
.....خودش همون جا وامیستاد و مدرسه رفتنمو نیگا می کرد ،توی راه کلی براش (پرفرمانس)می ذاشتم ،شکلک در می آوردم و اذیتش می کردم !همه اش شوقی بود که داشتم ،آخه شما نمی دونید مدرسه رفتن این جوری چه صفایی داره !!
توی راه مدرسه همیشه پر بود ازشیرینی حکایت ها و شعرای بوستان وگلستان ؛پر بود از سوره های کوچیک قرآنی که مادرم به من یاد می داد تا این که وقتی ۹سالم بود جزء سی قرآن رو حفظ کرده بودم به اضافه سوره یاسین و چند تای دیگه !
تقریبا همه چیزایی رو که می دونست به من یاد می داد!
مادرم خیلی صبور بود ،نصیحتاش شیرین بود،کاردست هایی که برام درست می کرد از همه سر بود ....مادرم همیشه و هنوز جزو بزرگترین خوشبختیای من بوده و هست!
حیف....حیف که من بچه سرتق و لجبازی بودم!!.....
مادرم همون جا سر کوچه ای که مدرسه مون اون آخر آخراش بود وامیستاد تا من وارد مدرسه می شدم،بعد به جای من بسم ا ...می گفت،چون می دونست چه قدر حواسم پرته و یادم می ره....
وقتی باسواد شدم ؛همیشه دنبال واژه های جدید بودم ،خوشبختانه خواهر وبرادر بزرگتر از خودم داشتم ،اونا منابع خوبی برای کسب اطلاعاتی که ازشون سر در نمی آوردم بودن ،هر وقت عشقم می کشید می رفتم سراغ کتاب دفتراشون !برادرم از آمار متنفر بود اما من عاشق علامت سیکما بودم !
خواهرم لای کتاباش برگ وگل خشک می کرد ،من با بی رحمی و البته بی احساسی ناشی از نفهمی، خردشون می کردم ....بعد دعوا می شد!من از دعوا بدم میومد ،خیلی خیلی بدم میومد!دعوا مثل جنگه ،بی رحم و نابودگر !جنگ مثل آتیشه ،آتیشی که شیطونو ازش گرفتن !!
بالاخره بعد شیش ماه شیمی درمانی جواب داد خدا رو شکر که عملی نشدم ،هرچند هنوز نمی شه نفس راحت کشید !!
برای همینه که من امروز خوش خلقم ،دیروزم نسبتا خوش خلق بودم ،جواب قرص و داروها بیشتر از خودشون تاثیر گذار بودن دارم با خودم تمرین می کنم اخلاقایی روکه فراموششون کرده بودم دوباره پیداشون کنم !تموم مدت به خودم می گفتم یادم باشه تحملمو بالاببرم، غر نزنم ، خسته نشم و یادم باشه آدم باشم!
خوش خلقی امروزم یه دلیل دیگه هم داره، امروز به یه دوست خوش اخلاق سر زدم دوستم می گه هیچ وقت دوست نداره برای دیدنش زنگ بزنم و وقت بگیرم ،می گه عاشق مهمون ناخونده است !دوستم در آستانه ازدواج کردنه اما اصلا نگران نیست مثل یک اتفاق معمولی داره باهاش برخورد می کنه !تا یک ماه پیش بیکار بود ولی اصلا نگران نبود ،حالا توی یه کارخونه مترجمه،با هتلم همکاری داره. در زمینه گردشگری و توریست و این جور چیزا ،آخه دوست من زبان های فرانسه و انگلیسی رو عین بلبل بلده !
به داشتن تفکر مثبت تشویقم کرد و می گفت حالا که از بیرون وضعمان خوب نیست چرا از درون خودمان شروع نکنیم !دوستم به اثر دعا و جملات تاکیدی اعتقاد زیادی داره و می گه آدم نتیجه چیزیه که بهش فکر می کنه !!!
یه جایی خوندم و یادداشت کردم ،ولی منبع شو یادم رفته بنویسم ،ولی با شناختی که دارم یعنی تقریبا مطمئنم ،از صحبت های دکتر شریعتی باشه که آدم ها رو به چهار گروه تقسیم کرده، فکر می کنم چیز جالبی باشه :
۱) آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند.
عمده آدم ها ،حضورشان مبتنی برفیزیک است و تنها با لمس جسمانی آن هاست که قابل فهم می شوند ،بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند .
۲) آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.
مردگانی متحرک در جهان ،خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته اند .بی شخصیتند و بی اعتبار ،هر گز به چشم نمی آیند و مرده و زنده شان یکی است .
۳) آنانی که وقتی هستند ،هستند و وقتی که نیستند هم هستند.
آدم های معتبر و با شخصیت ؛کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند.
کسانی که همواره برایشان احترام و ارزش قائلیم !
۴) آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند، هستند.شگفت انگیزترین آدم ها ،در زمان بودنشان چنان قدرتمند و باشکوهند که ما نمی توانیم حضورشان را دریابیم اما وقتی از پیش ما می روند نرم و آهسته آهسته درک می کنیم ،باز می شناسیم و می فهمیم که آنان چه بودند !چه می گفتند و چه می خواستند !!ما همیشه عاشق این آدم ها هستیم ،هزار حرف داریم برایشان اما وقتی در برابرشان قرار می گیریم قفل بر زبانمان می زنند ،اختیار از ما سلب می شود و سکوت می کنیم و غرق در حضور آنان می شویم و درست در زمانی که می روند، یادمان می آید که چه حرف ها داشتیم و نگفتیم .......شاید تعداد این ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد.......!
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید