جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

پایان


پایان
انگار به آخر عمرش نزدیک شده بود. خودش هم این را حس می کرد. دیگر توان و تحمل قبل را نداشت. اما کسی فعلا او را دوست داشت. چون به او کمک می کرد همه چیز را واضح ببیند. دست خودش نبود. در یکی از آخرین برخوردها بالاخره شکست. بدون او همه چیز برایش تار شده بود. می گفت: «آخه، چرا الان؟» خودش هم ناراحت شده بود که دیگر نمی توانست به چشمان او کمک کند تا بهتر ببیند. اما دیگر نمی توانست.

فاطمه بهادری. دوم دبیرستان. قزوین
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید