دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

دل پیش خیال تو صد دیده برافشاند


دل پیش خیال تو صد دیده برافشاند    در پای تو هر ساعت جانی دگر افشاند
لعلت به شکرخنده بر کار کسی خندد    کو وقت نثار تو بر تو شکر افشاند
شو آینه حاضر کن در خنده ببین آن لب    گر دیده نه‌ای هرگز کاتش گهر افشاند
از هجر تو در چشمم خورشید شود سفته    از بس که مرا الماس اندر بصر افشاند
نیش سر مژگانت ببرید رگ جانم    زان هر نفسی چشمم خون جگر افشاند
گر در همه عمر از تو وصلی رسدم یک شب    مرغ سحری بینی حالی که پر افشاند
بر تارک خاقانی از وصل کلاهی نه    تا دامن خرسندی از خلق برافشاند


همچنین مشاهده کنید