یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چه نشینم که فتنه بر پای است


چه نشینم که فتنه بر پای است    رایت عشق پای برجای است
هرچه بایست داشتم الحق    محنت عشق نیز می‌بایست
صبر با این بلا ندارد پای    بگریزد نه بند بر پای است
راستی به که صبر معذوراست    بر سر تیغ چون توان پای است
بیخ امید من ز بن برکند    آنکه شاخ زمانه پیرای است
کار من بد شده است و بدتر ازین    هم شود، تا فلک بر این رای است
از که نالم بگو ز کارگزار    یا از آن کس که کار فرمای است
ناله دارد ز زخم، مار سلیم    مار از آن کس که ما را فسای است
خیز خاقانی از نشیمن خاک    که نه بس جای راحت افزای است


همچنین مشاهده کنید